دوشنبه 10 اسفند 1383

ما و جهان و انبار حاج رقيه، مسعود بهنود

آيا جمهوری اسلامی در تحولات تازه عالم همان خواهد بود که تاکنون بود، آيا کاسته شدن از ابعاد بحران به همان دليل است که رسانه های وابسته به حکومت در ايران وانمود می کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بررسی اخبار و گزارش ها و اظهارنظرهای مقامات اصلی ايران، آمريکا و کشورهای اروپائی نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی بار ديگر موفق شده است، بدون نيازی به کاستن از حملات لفظی خود به آمريکا، از شدت بحران روابط تهران و واشنگتن بکاهد و خطر حمله نظامی آمريکا به ايران را دست کم تا زمانی که مذاکرات ايران و اروپا به عنوان بزرگ ترين متحدان واشنگتن در جريان است منتفی کند. اينک سئوالی که مطرح می شود اين است که آيا نقشه خاورميانه بزرگ آمريکا متوقف شده، آيا جمهوری اسلامی در تحولات تازه عالم همان خواهد بود که تاکنون بود. آيا کاسته شدن از ابعاد بحران به همان دليل است که رسانه های وابسته به حکومت در ايران وانمود می کنند. برای پاسخ گفتن به اين سئوال ها بايد نگاهی جامع تر به صحنه انداخت.

درست در زمانی که تيم نومحافظه کاران جورج بوش با پيروزی در انتخابات آمريکا برای اجرای طرح های خود در چهارسال آينده از مردم آن کشور مجوز گرفتند. در همان موقع که برگزاری انتخابات در افغانستان و به ويژه عراق اعتماد به نفس بيش تری به طراحان خاورميانه بزرگ داد، و مخالفان جمهوری اسلامی به خود حق دادند آرزوی تمام شدن کار جمهوری اسلامی را در سال های نزديک، در سر بپرورانند، تغيير لحن رهبران واشنگتن که می گويند طرحی برای حمله نظامی به ايران روی ميزشان نيست، می تواند تامل برانگيز باشد. به ويژه که تحولات ديگری هم در همين ماه گذشته در مجموعه خاورميانه رخ داده از آن جمله تشديد حملات لفظی و عملی آمريکا عليه سوريه – کشوری که گفته می شد بعد از ايران در نقشه تغييرات خاورميانه قرار دارد - برخی از کارشناسان حالا از خود می پرسند آيا بار ديگر تهران موفق شد که خود را از صف اول خطر و اولويت برنامه های کاخ سفيد خارج کند و اين بار جای خود را به سوريه بدهد، چنان که دو سال پيش هم با کمک به جلو انداختن طرح تغيير حکومت در عراق، خود را از خطر دور کرده بود.

اين تحولات که می تواند راحتی خيالی – گرچه موقتی – برای مسوولان تهران پديد آورد، از چند جا می تواند مايه و موجب گرفته باشد. يکی آن که دولتمردان ايران می گويند، ديگر آن که آمريکائی ها و اروپائی ها نشان می دهند و دست آخر آن که منابع مستقل ادعا کرده اند:

حکومتگران ايران در گوش ملت می گويند آمريکا با درگير بودن در عراق و افغانستان و شکست در اين دو نقطه ، توان نظامی لشگرکشی به کشور بزرگی مانند ايران ندارد، نگران مقاومت دليرانه و پرهزينه مردم و نظاميان ايرانی است، از درگير شدن با اسلام هم می هراسد و تازه متحدان اروپائی و افکارعمومی جهانی به واشنگتن اجازه ماجراجوئی ديگری نمی دهند.

کارشناسان و گاهی حکومتگران آمريکا به جهانيان می گويند تدبير آمريکا برای تغيير حکومت ها و مبارزه با حاميان تروريسم و از ميان بردن بنيادگرائی اسلامی تنها به حمله نظامی خلاصه نمی شود و در مورد ايران به حمايت از مردم ايران برای اصلاح حکومت و وادار کردن تندروهای حاکم در ايران به عقب نشينی و پيوستن به جريان جهانی سازی و معيارهای تازه تمدن تدبيری است که برای مقابله با بنيادگرايان ايرانی در نظر گرفته اند. ما منتظر اقدامات ديپلوماتيک دوستان اروپائی خود می مانيم و بعد راه خود را برای ايجاد الگوی زندگی آمريکائی در گيتی می رويم و جز پيروزی در انتظار ما نيست.

اروپائی ها که در حال مذاکره با جمهوری اسلامی و در عين حال اعمال فشار بر اين حکومت هستند می گويند به کمک ما اين بحران رفع شد و با فشارهای هماهنگ – هويج سه کشور بزرگ اروپائی و چماق دولت آمريکا – می تواند جمهوری اسلامی را به همان جا رساند که ليبی و مصر و سعودی هم ناچار به آن شده اند.

کارشناسان مستقل اما نظر ديگری دارند و می گويند مذاکرات پشت پرده ايرانی ها با آمريکا که ديگر کسی از آن بی خبر نيست نقش اصلی را در کاسته شدن از شدت فشارهای آمريکا بازی می کند. مذاکراتی که در آن به قاعده در اين مذاکرات جز آن که جمهوری اسلامی وعده همرائی بيش تر با روند صلح خاورميانه، همکاری در مبارزه با تروريسم [از جمله بنيادگرائی اسلامی] و کاستن از دامنه آرزوها و سياست های برون مرزی خود داده باشد چاره ای نمی ماند. آمريکا چه امتيازی در مقابل می تواند بدهد جز متوقف کردن تهديدها، اعمال نمايشی مانند آزاد کردن سرمايه های بلوکه شده ايران و لغو تحريم اقتصادی که تنها استفاده تبليغاتی برای تهران خواهد داشت. پس ناگزير بايد گفت که قرارداد ترک مخاصمه تنها امتيازی است که تهران می تواند انتظار داشته باشد، آن هم به ارزانی و سادگی در دسترس نيست گرچه می توان با تدبيرهائی به سوی آن حرکت کرد.

کارشناسان نظامی و سياسی ديگری معتقدند آمريکائيان برای تعيين تکليف نهائی با جمهوری اسلامی زمان لازم دارند، اين زمان را به اروپائی ها فروخته اند که مشغول مذاکره باشند. توضيح اين که برای هر کاری اعم از حمله نظامی و يا تهديد های نوع ديگر آمريکائی ها، با توجه به تجربيات خود از حملات نظامی به افغانستان و عراق و ليبی و ساير نقاط منطقه اطراف شوروی سابق و خاورميانه، زمان می خواهند. زمانی برای تدارکات نظامی و لجستيکی، زمانی برای فعاليت های ديپلوماتيک و آماده سازی جهان و از جمله متحدان خود. اين زمان در مورد عراق، در عالم ديپلوماسی و در برابر افکارعمومی جهانی با بازی موش و گربه بازرسی ها و اتهام ها و کشاندن صدام حسين به بحران هائی که واکنش وی از پيش قابل ارزيابی بود، در مدتی نزديک به ده سال طی شد. در اين مدت نظاميان به کار خود مشغول بودند و لحظه ای تدارک و آماده سازی نظامی متوقف شود. در مورد ليبی با رها کردن قذافی در بستر تصميم های نمايشی و اشتباه آميزخود – گاه تشويق نهائی او – زمان لازم صرف شد و سرنيزه که از غلاف به درآمد شير صحرا گربه ای شد و به لندن رفت.

کوتاهی مجال

حالا اگر بپرسيم کدام عوامل می توانند مهلت و مجالی را که به جمهوری اسلامی داده شده تا بدون نگرانی از حمله نظامی آمريکا به تطبيق خود با شرايط حاکم بر منطقه بپردازد، کوتاه کند و دوباره بحران را شدت دهد و به وخامت نزديک کند. به باورم اين عوامل چند تاست:

اول از همه حرکتی ماجراجويانه توسط تندروهای ايرانی که در اين روزها به جهت نزديک شدن انتخابات رياست جمهور خود را بيش از هميشه برهنه می کنند. لازم نيست آدمی فريب نگفته های نامزدها را بخورد، روزنامه کيهان که از علی لاريجانی و محمود احمدی نژاد دفاع می کند خود به اندازه کافی نمايانگر سياسی است که در سر تندروهای ولايت خواه می گذرد، چه رسد که آقای لاريجانی دو هفته پيش ناگزير شد بگويد که با روی کارآمدن اصولگرايان در ايران، آمريکا در هيچ جای جهان احساس آرامش نخواهد کرد. پس اگر جمهوری اسلامی در بازی انتخابات رياست جمهوری جلو پای کسانی را باز کند که چنين خيالی در سر پخته اند و شعارهای دهه محرم را دستورعمل سياست خارجی فرض کرده اند که هر روز عاشوراست و هر جا را بايد کربلا کرد، می توان گفت زمان تعيين شده به صفر می رسد، خطر حمله نظامی به ايران نزديک می شود.

اما ديگر احتمال ها عبارتند از: حل راحت و بی دردسر ماجرای سوريه - همان که با فشار برای خارج شدن از لبنان و نشستن بر پای مذاکرات صلح با اسرائيل گام های اولش برداشته شده –. سامان گرفتن سريع حکومت در عراق به ترتيبی که نيروهای آمريکا و متحدانش از خيابان ها و شهرها به پادگان ها بروند. حل نسبی مساله صلح فلسطين و اسرائيل. و بالاخره شرکت فعال نيروهای ايرانی در ناامن کردن مناطق حساسی که فعلا نيروهای آمريکائی آن جا هستند و يا آرامش در آن جا را اعلام می دارند البته در صدر آن ها اسرائيل. هر کدام از اين اتفاق ها و يا مجموعی از آن ها می تواند به شعار " حمله نظامی به ايران در حال حاضر مطرح نيست" پايان دهد و به جای آن "کاسه صبر جامعه جهانی لبريز شده" ، " ايران مظهر شرارت و تنها عامل تهديد کننده صلح بين المللی " تبديل شود و ...

خريدن فرصت

اما آن چه می تواند زمان در نظر گرفته شده را بازهم تمديد کند و چه بسا با مساعد شدن فضا، آن را برای مدت درازی مداوم سازد از اين قرارست: ادامه سياست نرمش و انعطاف جمهوری اسلامی با اروپا و وارد کردن به موقع آمريکا به اين مذاکرات و همزمان با آن با اصلاحات اساسی سياسی در درون کشور. به زبان ديگر تا اين جا دولتمردان ايرانی با "سياست نرمش در بيرون و سختی در درون" کار را پيش برده اند اما با تغييراتی که به نفع آمريکا در آرايش صحنه داده شده ديگر اين سياست کارآمدی نخواهد داشت اگر با مشارکت قطعی مردم در سرنوشت خود و کاستن از ميزان اقتدار بخش انتصابی همراه نشود، امتيازاتی خواهد بود که بی فايده به هدر می رود.

نتيجه گيری:

آيا نرمش ها و انعطاف هائی که لازم است تا ايران از بحران نجات پيدا کند، چه در برابر جهان و چه در برابر مردم ايران، چنان است که پذيرش آن به غرور، حاکميت ملی و يا امنيت ملی ايران لطمه ای وارد آورد. پاسخ اين است که اگر مانند رسانه های حکومتی و دادستان های دادگاه های سياسی همه اين ها را چنان تعريف کنيم که به معنای حفظ انحصارات و قدرت در بين طبقه ای خاص باشد و اگر همين نحوه اداره کشور را که معمول هست [ با همه خوب و بدش ] تنها راه حل موجود و تنها اساسی بدانيم که برای حفظ حاکميت و امنيت ملی می شناسيم، بايد بی تعارف گفت که بازی جديد منطقه و جهان به اين ها لطمه می زند و بسته به زور ما و مقاومت و مداومت آمريکائی ها، از آن پوستی باقی خواهد ماند. چه به جنگشان برويم و چه خيال صلح با آنان را در سر بپزيم، در مقوله حاضر، فرق چندانی ندارد. اما اگر از حاکميت ملی و امنيت ملی، عزت و غرور ايرانی تعريفی چنان به دست دهيم که آبادی و آزادی کشور و مردمانش در صدر بنشيند و هيچ تحکم و تحميلی بر آنان روا نرود، می توان گفت احتمال جستن ايران از گردبادی که سراسر خاورميانه را فراگرفته، از تمام کشورهای منطقه بيش ترست.

گفتند بعد زمستانی سخت که خان و رعيت را چند ماهی در قلعه محبوس کرده بود و انباری قلعه که به انبار حاج رقيه شهرت داشت به ته رسيد، چندان که صدای اولين چلچله به گوش ها رسيد و برف ها شروع کردن به آب شدن و راه ها می خواست باز شود، خان، کدخدای خود را فراخواند و با اشاره به خرابی های زمستان سخت گفت کدخدا ديدی همه چيز از دست رفت. کدخدا گفت اگر همه چيز همان بود که در انباری حاج رقيه بود، آری خان بزرگوار، از دست رفت. اما اگر همه چيزمان قنات هايمان است که پر آب شده، زمين هامان آماده کشت است و مردمان دارند از لای پوستين به در می آيند و بچه ها هم بزرگ می شوند و خدائی داريم، خان بزرگوار که ما را رها نمی کند.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18809

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ما و جهان و انبار حاج رقيه، مسعود بهنود' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016