advertisement@gooya.com |
|
انتخابات عراق که آن را تسانومی منطقه خوانده بودم سرانجام به پايان رسيد. اين انتخابات که در عين آزادی و با تحريم اکثريت سنی اتفاق افتاد علاوه بر اين که شيعيان را در اندازه واقعی خود در بنيان قدرت در عراق نشاند، مهم اين است که صد در صدی های ايرانی را هم به گوشه رينگ برد. گفتم صد در صدی ها و نگفتم حکومت ايران چون که از قضا حکومت ايران در اين بازی هم کمی به برد نزديک شد.
صد در صدی ها که همان خشگ مغزان باشند از يک سال پيش اساس را بر اين گذاشتند که چقدر ساده ايد. آمريکائی ها به عراق بيايند و امکان انتخاباتی دهند که شيعيان در آن برنده باشند، استغفرالله. اما اين گونه شد و برای هزارمين بار به اثبات رسيد که خشگ مغزان جز فريفتن پاره ای از مردم به کاری ديگر موفق نيستند، نه جهان را می شناسند و نه عملکردهای اين جهان را، نه از آن که مدام فحشش می دهند تصوير درستی دارند و نه از آن که مرگش را می خواهند و به طبع نه می دانند که در اين کهکشان سياست ورزی، کجا می توان ايستاد و کجا در کدام سايه سار آرميد. رگ گردن می شناسند و فرمان بريدگی افتخار آن هاست و در اين حال با رونويس کردن از مقالات فرنگيان خود را نه سرباز صفر که استراتژيست ولايت هم می نامند.
در مپان روزنامه های تهران که تفکرها و جناح ها را می نمايانند کيهان و جمهوری اسلامی در رديف اول و رسالت و سياست روز در رديف های بعدی، و البته در بعضی از موارد هم روزنامه هائی کم تيراژی که به نام اصلاح طلب منتشر می شوند، از حدود يک سال قبل که سخن از انتخابات در عراق پيش آمد همه هم خود را بر اين قرار داده بودند که عراق کشور مسلمان در اشغالی است و در اشغال هر انتخابی باطل و هر انتخابی تنها يک راه دارد و آن دست نشاندگی بيگانه است. بر اين تحليل خشگ مغزان قفل کردند و هيچ نيازی نديدند که کمی از توهم به درآيند و به شناخت سازکارهای جهان بپردازند که در آن استثمار هست و نفع جوئی هست اما نه با معيار و ترازوی بازار. اينان دچار کوررنگی هستند و دنيا را سياه و سفيد می بينند. در حالی که آن چه در عراق اتفاق افتاد و منظوری که در پشت دخالت نظامی متحدان آمريکاست از ظرافتی برخوردارست که ذهن زمخت آنان جا نمی گيرد. اين سخن به معنای تبرئه بدکاری های سرمايه داری و قدرت طلبی آمريکائی نيست، اما خشگ مغزان در تحليل های خود چاره ای ندارند که آمريکا را مانند خود ببينند منتها قاهر و مقتدر. و در آن صورت هر کار که خود اگر قاهر بودند و توان داشتند می کردند به واشنگتن نسبت دهند، انگار نه که صدها تينک تانک [ اتاق های فکر] در دانشگاه ها و موسسات پژوهشی آمريکا به دولت آن کشور سرويس می دهند و از اين همه فکر مساله ای بيرون نمی آيد که حاج حسين با استخاره به حلش موفق شود. گيرم به تازگی استخاره ها کلمات خوش و آب رنگی هم به تقليد ظاهر غربی ها در خود دارند مانند استراتژی، راهبرد، فرانو، فراافکنی، خويشتن پنداری و گيتيانگی. اما اين ها کسوت عاريتی است اساس و بنيان تفکر خشگ مغزان بر همان است که بود. و شناختش چندان دشوار نيست.
نگاه کنيد به استقبالی که از مقتدا صدر کردند که برای جمهوری اسلامی بسيار پرهزينه بود و برنده ای را شريک بازندگان کرد، و نگاه کنيد به جنجال مخالفتی که هنگام سخنرانی عبدالمجيد خوئی به راه انداختند و درعين حال دهان کجی که در يک مقطع با آيت الله سيستانی کردند و به همين ترتيب با عبدالعزيز حکيم. حالا مجبورند به هزار بهانه ناز هر دو اين ها را بکشند که دست کم هر روز نگويد که ما در عراق قصد ايجاد جمهوری اسلامی نداريم و هر ساعت هر نوع بستگی با حکومت ايران را تکذيب نکنند.
تا انصاف از کف نرفته باشد ناگزير بايد گفت در مقابل فشاری که خشگ مغزان در ماجرای عراق بر دستگاه حکومت وارد می آورند، دستگاه ديپلوماسی جمهوری اسلامی با جنگی که در دو جبهه به عهده گرفته بود و گاه هم پشتش از جبهه خودی خالی می شد، سياستی را پيش برد که در هر صورت – چه انتخابات به هم بخورد و کار به نفع انواع مقتدا صدرها بگردد و چه وضعی پيش آيد که امروز آمده است، اين دستگاه بتواند يک پيروزی به نام جمهوری اسلامی ثبت کند – و از اين بابت بايد به برنامه ريزان و ديپلومات های ايرانی نمره قبولی داد و در عين حال يک بار ديگر تکرار کرد که خشگ مغزان فرمان بريده [ و اين لقبی است که خود به خويشتن داده اند] چه هزينه عظيمی بر دوش ملت ايران می گذارند. و به ظاهر تا هستند همين است و اين روزها هم خيال به دست گرفتن امکانات اجرائی به سرشان افتاده است.
اما دلنگران نبايد بود که جهان به کام خشگ مغزان نمی گردد، حتی اگر در انتخابات رياست جمهوری هم پيروز شوند باز با دنيا که محکم با واقعيت های خود ايستاده کاری نمی توانند کرد جز پذيرش آن اما بيچاره ما ايرانيان اگر در اين ميان ناگزير باشيم در حالی که اطرافمان به سوی زندگی بهتر می روند از ميان دانه های برگزيده آقای جنتی، علی لاريجانی و محمود احمدی نژاد را برگزيده باشيم و به عنوان نماينده مان راهی مجامع جهانی کنيم..
واقعيت های جهانی که گفتم سخت و محکم در مقابل خشگ مغزان ايستاده از جمله همين که اين روزها مجبور شده اند که رفاقت با مقتدا صدر را فراموش کنند و خود را پشت آيت الله سيستانی و عبدالعزير حکيم نهان دارند و موج تبليغات خود را تغيير دهند و چنين وانمود کنند که چون شيعيان در انتخابات عراق برنده شدند اين به نفع آن ها هم هست که شيعه مرتضی علی هستند، خوش اتفاقی است. به زبان ديگر به همان جائی رانده شدند که دستگاه ديپلوماسی ايران از اول انتخاب کرده بود، و می توان گفت سيلی روزگار در گوششان صدا کرده است.. بی ترديدم که همزمان با اين شکست که بر ستون فقرات تحليل ها و گمانه زنی هاشان وارد آمده، اعتبار و تاثيرشان بر سياست گذاری های ايران کاسته خواهد شد. باری دنيا به کامشان نيست.
آرشيو کيهان و روزنامه جمهوری اسلامی از امروز که نتايج انتخابات عراق اعلام شد باعث خجالت گردانندگانشان خواهد شد که بارها و بارها نوشتند آمريکائی ها ممکن نيست به رای اکثريت عراقی ها گردن نهند. همين دو روز پيش روزنامه جمهوری اسلامی که در مورد انتخابات افغانستان انتقادش اين بود که چطور آرا را به اين سرعت شماردند، در مورد عراق صفحه را از روی ديگر گذاشته و نوشته بود چند روز تاخير در اعلام نتايج و بازشماری و به دست آوردن اطمينان از سلامت انتخابات نيست بلکه برای دست کاری در آن و اعلام دست نشاندگان آمريکاست. مدير روزنامه کيهان هم که خود را مطلع همه چيز - از پشت پرده مسائل سياسی داخلی تا ظرايف هسته ای نشان می دهد و - اصرار دارد نشان دهد پشتش به مدارک و اطلاعات فوق سری دفتر رهبری است، ناگزيرست بابت نوشته های چندماه گذشته خود کمی شرمساری را تحمل کند، حتی اگر به روی خود نياورد و به راحتی روی ديگر صفحه را بگذارد. و در هياهوی عزاداری شيعيان در ماه محرم خود را گم کند.
برگزاری انتخابات عراق و نتيجه ای که برخلاف تصور همه خشگ مغزان از صندوق ها بيرون آمد، گرچه اوضاع عراق را کمی پيچيده تر می کند اما از جمله پيروزی هائی است که می توان گفت تعقل و ميانه روی و اصلاحات سياسی در ايران به دست آورد. اين پيروزی را بيش از همه تعقل و درايت رهبران روجانی و سياسی شيعه عراق موجب شد. آن ها که گاه مجبور شدند – مانند ابراهيم جعفری که ماه گذشته در تهران بر سر موسوی لاری وزير کشور فرياد کشيد – با تندی تندروهای ايرانی را از واقعيت ها با خبر کنند. و چه سخت بوده است برايشان تندی کردن با مسوولان کشوری که بيست سالی از آنان به عنوان مهاجر و معاود پذيرائی سخاوتمندانه کرد اما حالا با خشگ مغزی می خواست همه آن سرمايه را به پای شعار مرگ بر آمريکا قربانی کند.
باری آن تسونامی که هفته قبل نوشته بودم با برگزاری انتخابات عراق در منطقه به راه می افتد، اينک با اعلام نتايج آن و آشکار شدن سلامت انتخاباتی دموکراتيک ابعاد خود را نشان می دهد و اولين امواجش هولناکش هم به خانه خشگ مغزان ايران رسيد. چنان که در مورد افغانستان ديديم خشگ مغزان آن قدر در تبليغات خود حامد کارزای و همکارانش را دست نشانده و آلت فعل اجنبی خواندند که موقعيت و نفوذ تاريخی ايران را در آن منطقه به خطر انداختند، زبان افغان ها را که هنوز چهارميليون نفرشان در ايران بودند عليه حکومت ايران گشودند – کاری که در همه تاريخ افغانستان رخ نداده بود – آن گاه سر در مقابل واقعيت تلخ خم کردند و هم به استقبال حامدکارزای در تهران رفتند و برايش فرش سرخ پهن کردند و هم او را مانند ميهمانان عالی قدر و مورد احترام خاص به ديدار با رهبر تشويق کردند. اين بار نيز دير نمی پايد که از مقتدا صدر و امثال او تبری جويند، و دير نمی گذرد تا بدانند که همين مسولان دولت موقت عراق که اين همه ناسزا از آنان شنيدند، مردمان با درايتی بودند که نفع خود را در استقرار دموکراسی در کشورشان ديدند و به آن اقدام کردند و با صبوری رای مردم را که به ظاهر عليه آن هاست پذيرفتند. بی ترديدم که اين گروه در آينده زيان نخواهند داد که بازار سياست، دکه سيد جلال يک کلام نيست که سرمايه در همان موقع لحظه نقد شود و سودش را شب به خانه ببری مانند طيب در گونی اسکناس. در اين بازار اگر سودی است با آن هاست که بلند می انديشند و آينده را در نظر دارند و فلاح مردم سرزمينشان را به منافع و نظر خود ترجيح می دهند.
باز ناگزيرم از تکرار اين که دموکراسی آغاز کار دشوار جوامعی مانند عراق است و خوش بختی آن ها سرکوچه منتظرشان نيست حالا رنج ها بايد ببرند و درد ها بکشند اما اين همه بار را در راه بهبود اوضاعشان می برند و مطمئند که همه توان خود را پای کاخ های صدام مانندی نمی ريزند. از جمله دشواری های عراق اين است که خشگ مغزان و تندروهائی در درون دارد که همه شان هم سرشان در تهران نيست چنان که حازم الشعلان می گويد. و آن چه که خشگ مغزان نمی دانند و به همين يک ندانسته محکوم تاريخند، اين است که قواعد بازی در جهان تغيير يافته است و پيچيده تر از قواعد دوران هارون الرشيدست.
حالا عراقی ها در کنار فرات تشنه نشسته اند، تا چه کنند با بخت خود. اما تا آن جا که به ما ايرانيان مربوط می شود نتيجه انتخابات عراق پاداشی است. و خوش خبری است که از هر سويش بنگری خيرست.