Sobhani_m_h@hotmail.com
15 فوریه 2005
در ماه گذشته، خبر وجود طرح های مخفی مبنی بر نفوذ نیروهای اطلاعاتی آمریکا به داخل ایران برای شناسایی مراکز نظامی و هسته ای ایران، در مطبوعات آمریکا انعکاس گسترده ای پیدا کرد. به دنبال انعکاس گسترده این خبر در رسانه های بین المللی، دولتمردان آمریکایی "راه حل نظامی" را در قبال اختلافاتی که با رژیم جمهوری اسلامی دارند، بطور کامل نفی نکردند و حتی بطور ضمنی احتمال حمله نظامی به ایران را، در صورت متوقف نشدن برنامه های هسته ای رژیم جمهوری اسلامی ممکن دانستند.
در هفته های گذشته، تقریباً هیچ نیروی سیاسی در اپوزیسیون ایران وجود نداشت که با حمله آمریکا به ایران موافقت کند، و هر جریان سیاسی بنا بر دیدگاه های خود این راه حل را برای تغییرات سیاسی در ایران نفی کردند.
اما مریم رجوی به نمایندگی از مسعود رجوی ــ که نزدیک به دو سال است در سکوت مطلق به سر می برد ــ با گرفتن پز ضد آمریکایی، ولی در محتوی و در همسویی با جنگ و ترور اعلام کرد:
" نه راه حل مماشات با رژیم و نه حمله نظامی خارجی، بلکه راه حل سوم یعنی تغییر دمکراتیک!! در ایران."
اما منظور سازمان مجاهدین از "مماشات با رژیم" به عنوان راه حل اول چیست و چرا با آن مخالف می باشد؟
سازمان مجاهدین راه حل های سیاسی و مسالمت آمیز، بحث رفراندم یا تغییر قانون اساسی و تمامی اشکال مبارزات مدنی که جنبش دانشجویی و نخبگان سیاسی در داخل و خارج از ایران دنبال می کنند، و تاوان آن را هم با زندان و انواع مجازات های دیگر توسط رژیم جمهوری اسلامی متحمل می شوند، "مماشات" نامگذاری می کند.
بی جهت نیست که در تبلیغات سازمان مجاهدین خلق و انواع پوسترهای رنگی که چاپ می کند، خبری از عکس "باطبی ها" ، "رحمانی ها" ، "علیجانی ها" و "آغاجری ها" و سایر دانشویان و فعالین سیاسی در بند نیست، زیرا بخوبی می داند که هیچ پایگاه اجتماعی در داخل ایران و در بین دانشجویان ندارد. رجوی می داند که دانشجویان و فعالین سیاسی آگاه هستند که دوران ترور و خشونت و مبارزات مسلحانه چند دهه است که پایان یافته است.
بنابراین در دیدگاه قدرت طلبانه رجوی ها که یک پله از جایگاه "رهبری نوین انقلاب ایران" پایین تر نمی آیند، طبیعی است که در جنبش اصلاح طلبانه نمی توانند باز هم نقش "رهبری" را بازی کنند و باید بعد از محاکمه در دادگـاه تاریـخ ـ اگر توانستند سرپا بمانند ـ بجای رهبری اپوزیسیون باید مشق "پرهیز از خشونت" بنویسد. بنابراین در همین راستا تمام نیروهای سیاسی که پرچم "پرهیز از خشونت" را در دست دارند، سازشکار و مزدور و دست پرودگان رژیم جمهوری اسلامی معرفی می کند و مبارزات اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز و شیوه های متنوع مبارزه منفی و نافرمانی های مدنی و هر تاکتیک و استراتژی به جز "مبارزه مسلحانه" را "مماشات" با رژیم جمهوری اسلامی معرفی می کند.
اما راه حل دوم را سازمان مجاهدین "حمله نظامی آمریکا به ایران" معرفی می کند، ولی آیا اساساً حمله نظامی به ایران یک عزم جدی در میان دولتمردان آمریکا است؟
یا این مسئله یک اهرم فشار برای گفتگو های با واسطه و بی واسطه با رژیم جمهوری اسلامی محسوب می شود؟
شرایط سیاسی منطقه و جهان و تجربه حضور آمریکا در عراق نشان می دهد که " حمله نظامی آمریکا به ایران" یک تاکتیک سیاسی و روانی می باشد تا یک عزم واقعی.
ایالات متحده آمریکا در تجربه حضور نظامی خود در عراق متحمل بیش از 2000 کشته و 15000 مجروح جنگی، و بیش از 200 میلیارد دلار هزینه شده است. امروزه حتی مقامات آمریکایی از تجربه حمله آمریکا به عراق به عنوان یک اشتباه بزرگ وتاریخی یاد می کنند، تا جاییکه ریچارد آرمیتاژ معاون وزارت خارجه آمریکا دو هفته قبل گفت:
" امروز دشمنان ما از حضور ما در عراق خشنود هستند و تمایل دارند که ما در عراق هر چه بیشتر بمانیم."
بنابراین به نظر می رسد "حمله نظامی امریکا به ایران" یک عزم جدی میان سیاستمداران آمریکایی و حتی مقامات وزارت دفاع آمریکا نیست، و این مسئله نیز از دید رهبران سازمان مجاهدین پنهان نمی باشد. اتفاقاً به هـمین دلیل که "حمله نظامی آمریکا به ایران" جدی نیست و نمی تواند به واقعیت تبدیل شود، سازمان مجاهدین درخواست خود از آمریکا را با طرح "راه حل سوم" بیان می کند.
رجوی ها که در امر نادیده گرفتن منافع ملی هیچ مرزی را نمی شناسند، با طرح " راه حل سوم " پتانسیل مزدوری خود را، حتی بیش از آنچه که در مورد صدام حسین نشان داد، به رخ دولت امریکا می کشانند. آنها به دولت آمریکا می گویند
حمله نظامی از جانب شما جواب ندارد،( چون واقعاً ندارد.) اما ما حاضریم "راه حل نظامی" شما را خود به صورت دمکراتیک!! انجام دهیم.
درخواست مجاهدین از آمریکا چیست که در پوشش راه حل سوم و باصطلاح تغییر دمکراتیک!! رژیم ابراز می کند؟
مژگان پارسایی فرد منصوب شده مسعود رجوی در پادگان اشرف، بسیار واضح و روشن در توضیح چگونگی تغییر دمکراتیک!! رژیم جمهوری اسلامی، درخواست خود را از آمریکا مطرح کرد.
مژگان پارسایی در 19 بهمن 1383 لبخند به لب در پادگان اشرف خطاب به آمریکا گفت:
"ارتش آزادی!! آماده است. شما فقط پول ها و سلاح های ما را پس بدهید، سرنگونی رژیم با ما."
جملات بالا نشان می دهد که منظور مجاهدین از تغییر دمکراتیک!! رژیم همچنان همان استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی است که لای زرورق جدیدی ارائه شده است. درخواست مجاهدین از آمریکا نیز مسلح کردن باصطلاح ارتش آزادیبخش در عراق است.
ولی واقعیت این است که سازمان مجاهدین در پوشش شعار تغییر دمکراتیک در بن بست بودن خود را دوباره عریان می کند، چرا که باصطلاح ارتش!! آنها در باتلاق عراق، توسط آمریکا گرفتار و زمین گیر شده است، که تازه بعد از روشن شدن نتایج انتخابات عراق و پیروزی گروه های شیعه و کرد عراقی ــ که روزگاری توسط صدام حسین و مجاهدین مورد کشتار قرار گرفتند ــ دیگر بسیار ساده لوحانه است که از وجود ارتش!! در عراق نام برد.
اما انگیزه و هدف مجاهدین از طرح جنگ مسلحانه و تروریستی در قالب تغییر دمکراتیک!! رژیم چیست؟
در یک کلام انگیزه مجاهدین از طرح راه حل سوم و تغییر دمکراتیک!! رژیم اعلام آمادگی به دولت آمریکا برای مزدوری، بیش از آنچه که برای صدام حسین انجام دادند، می باشد. درخواست نماینده مسعود رجوی در پادگان اشرف به آمریکایی ها ( همزمان با پخش خبر عملیات های شناسایی برای طرح های تهاجم نظامی آمریکا در رسانه ها ) مبنی براینکه سلاح های ما را پس بدهید، را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
اما پاسخ آمریکا به درخواست مجاهدین چه خواهد بود؟
با توجه به ساختار قدرت در آمریکا دو گرایش در برخورد با مسائل منطقه ای و جهان در آمریکا وجود دارد، بخشی از سیاستمداران آمریکایی در وزارت دفاع که در موضع اقلیت قرار دارند و بعد از تجربه آمریکا در عراق ضعیف تر نیز شده اند، سازمان مجاهدین را اهرم مناسبی برای یک تهاجم نظامی و یا جاسوسی برای طرح های شناسایی آمریکا در ایران می دانند.
روی مک گاورن کارمند سابق سازمان سیا در مصاحبه با برنامه مانیتور از شبکه تلویزیونی آ.ار.دی آلمان در این مورد چنین می گوید:
" اینکه چرا ایالات متحده با سازمانهایی مثل سازمان مجاهدین همکاری میکند، من فکر می کنم به دلیل این که آنها(مجاهدین) در منطقه حضور دارند، و دیگر اینکه آنها حاضرند برای اهداف ما کار کنند. قبلا ما آنها را سازمانی تروریستی میدانستیم و دقیقا همین هم هستند، اما حالا آنها تروریستهای ما میباشند و ما لحظه ای درنگ نمیکنیم که آنها را به آنجا(ایران) بفرستیم. "
در جای دیگری کارن کویاتکفسکی (کارمند سابق پنتاگون) در مصاحبه با همین شبکه تلویزیونی آلمان در مورد بکارگیری مجاهدین چنین می گوید:
"مجاهدین حاضربه انجام کارهایی هستند، که ماانجام آنها را برای خود شرم آور میدانیم. کارهایی که ما ترجیحا در قبال آنها سکوت میکنیم و اتفاقا بخاطر انجام این نوع وظایف ما از آنها استفاده میکنیم."
البته سیاستمداران پنتاگون با سه تضاد اساسی در بکارگیری مجاهدین مواجه می باشند.
1ـ سازمان مجاهدین یک گروه تروریستی می باشد که در لیست گروه های سیاسی در ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا قرار دارد.
2ـ سازمان مجاهدین فاقد پایگاه اجتماعی در داخل ایران می باشد و حتی مورد تنفر اکثریت مردم ایران است. حتی خانواده های پاسداران و بسیجیان و دیگر نیروهای نظامی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ممکن است به هر نیروی سیاسی خارج از رژیم جمهوری اسلامی تمایل پیدا کنند، ولی هرگز مجاهدین و ترورهای مسلحانه و خمپاره باران های آنها و همکاری با رژیم صدام حسین را فراموش نخواهند کرد. نسل سوم جامعه ایران نیز که اساساً حتی اسم این سازمان و سران آن را نیز نشنیده اند.
3ـ سازمان مجاهدین در بین اپوزیسیون خارج کشور از جمهوری خواهان و سلطنت طلبان گرفته تا احزاب ملی و مذهبی و و فدایی ها و حزب کمونیست کارگری نه تنها وجهه ای ندارند، بلکه به دلیل سیاست های هژمونی طلبانه مجاهدین و مواضع خیانت کارانه و ضد ملی این سازمان، مورد بی اعتمادی لایه های مختلف اپوزیسیون می باشد.
نکات ذکر شده مواردی هستند که هم "باز"ها و هم "کبوتر" ها در کاخ سفید در آن اتفاق نظر دارند، و نمی توانند مجاهدین را در زمره اپوزیسیون ایران قرار دهند. البته بعضی از "باز ها" که از بقیه "باز" تر هستند استدلال می کنند که ما می توانیم بدون اینکه سازمان مجاهدین را در اپوزیسیون ایران به رسمیت بشناسیم، از آنها برای مزدوری و جاسوسی در جهت منافع آمریکا استفاده کنیم.
advertisement@gooya.com |
|
البته باید به این " بعضی بازها" یادآوری کرد که مجاهدین صدالبته جاسوسی و مزدوری می کنند، ولی آنها نمی خواهند فقط جاسوس باشند و می خواهند مزد خود را در رهبری اپوزیسیون داشته باشند.
اما جدا از دیگاه "باز"ها باید پاسخ اصلی آمریکا را از دیدگاه کبوترهای کاخ سفید و در پیوند با نتایج انتخابات عراق جستجو کرد.
آمریکا با تمام هزینه های مالی وانسانی که در عراق انجام داد، سرانجام از صندوق های رأی در انتخابات عراق، گروه های شیعه با محوریت مجلس اعلا و حزب الدعوه عراق با 48% آرا، ائتلاف کرد ها با 25% آرا ، فهرست متعلق به ایاد علاوی نخست وزیر فعلی عراق 13% آرا و گروه قاضی الیاور با 2% بیرون آمده اند.
بقایای رژیم صدام حسین و حزب بعث نیز که پیرامون استاندار دیاله عراق و رییس سابق شورای شهر بغداد و اعضای حزب بعث سازماندهی شده بودند و از پشتیبانی مالی و سیاسی فرقه مجاهدین در عراق نیز بهره می بردند، با شکست فاحشی در انتخابات روبرو شده اند.
برنامه تلویزیونی مجاهدین شکست استاندار دیاله در انتخابات را ــ که یکبار نیز در پادگان اشرف به حمایت از حضور مجاهدین در عراق سخنرانی کرده بود ـ ناشی از تقلبات مزدوران رژیم !! ارزیابی کرد.
آمریکا بخوبی می داند که روابط و پیوند های حوزه های علمیه نجف و قم بسیار عمیق و حتی خارج از چارچوب ملیت و هویت ایرانی و عراقی عمل می کند. گواه این ادعا آیت الله سیستانی می باشد که مرجع دینی شیعیان عراق می باشد. او با اینکه یک ایرانی الاصل است و به همین دلیل نیز نتوانست در انتخابات عراق شرکت کند، ولی لیست انتخاباتی مورد حمایت وی صاحب اکثریت آرا در انتخابات عراق شده است. به نظر می رسد با توجه به نتایج انتخابات، آمریکا بیش از هر زمان دیگری برای کنترل اوضاع عراق به کمک رژیم جمهوری اسلامی نیاز دارد.
روزنامه فايننشيال تايمز نوشت:
يك دولت منتخب با اكثريت شيعه در بغداد میتواند در مشاجرات دائم ايران با آمريكا و اتحاديهی اروپا برگی برنده ای را در اختيار ايران قرار دهد.
بنابراین در انتهای این مقاله یادآوری می کنیم تنها راه تغییرات سیاسی در ایران و پیشرفت جنبش سیاسی و اجتماعی مردم ایران، پرهیز از خشونت و اتخاذ راه حل های سیاسی و مسالمت آمیز با اشکال متنوع مبارزات منفی و نافرمانی های مدنی می باشد و هیچگونه راه حل نظامی چه به وسیله خارجی و چه به وسیله باصطلاح عناصر ایرانی برای تغییرات سیاسی در ایران قابل تصور نیست.