26.1.2005
Sobhani_m_h@hotmail.com
در شاهنامه فردوسی آمده است که روزگاری "بیژن" پایش به سرزمین تورانیان رسید و "افراسیاب" او را گرفتار کرد. از آنجا که تورانیان نفرت بسیار زیادی از ایرانیان داشتند، "افراسیاب" دستور داد:
"بیژن" را به بندی گران ببندید که از رنج آن هر زمان مرگ و دار را آرزو کند، و دیگر در هیچ دیوان و دفتری نام "بیژن و بیژن ها" را ننویسند و نخوانند، تا ایرانیان از آن پند گـیـرند. بنابراین افـراسیاب به توصیه وزیرش " پیران ویسه " عـمـل کرد و " بیژن " را در چاهی سر پوشـیده انداخت و سنـگ سیاهِ " دیوها " را ، بر سـر "چاه فراموشی" نهادند.
اما دریغا که پس از گذشت هزاران سال، دیکتاتورها هنوز به دنبال "چاه فراموشی" هستند. از نظر من زندان های انفرادی مجاهدین همان "چاه فراموشی" است. من همیشه سلول های انفرادی سازمان مجاهدین در عراق را، با زندان های انفرادی دولت ها و فرقه های مذهبی و غیر مذهبی دیگر متفاوت می دانم، زیرا هیچگاه گذاشتن "سنگ سیاه" بر سر "چاه های فراموشی"حتی در دولت های مستبد از ماه و سال تجاوز نکرده است، و سرانجام زندانی بعد از سپری کردن یک دوره چند ماهه این امکان برایش فراهم می شد که با خانواده خود ملاقات کند، ولی من حداقل ۱۰ ها نفر از اعضای سازمان مجاهدین را می شناسم که سال ها در زندان انفرادی و انزوای مطلق بسر برده اند و خانواده هایشان از زندانی بودن آنها اطلاعی نداشته و از حق ملاقات و نامه نگاری نیز محروم بوده اند.
یکی از کسانیکه "سنگ سیاه" را بر سر "چاه های فراموشی" در پادگان اشرف و زندان ابوغریب صدام حسین می گذاشت، آقای سید محمد سیدالمحدثین از معاونین مسعود رجوی است که لباس زندانبانی را در آورده و کت و شلوار و کراوات زده است و نقش دیپلمات را برای سازمان مجاهدین بازی می کند. بطور مشخص وی با کمک تعداد دیگری از مقلدان رجوی در ششم شهریور 1371 من را به یکی از ده ها "چاه فراموشی" سازمان مجاهدین انداخت و " سنگ سیاه " را نیز بر سر آن نهادند و نزدیک به هشت سال از عمرم را در "چاه فراموشی" به سر بردم.
اما از عجایب روزگار اینکه چند روز قبل هنگام مشاهده تلویزیون متوجه شدم که سیدالمحدثین در برنامه تلویزیونی مجاهدین در قبال موج اعتراضات و انتقادات اعضای جدا شده مجاهدین مبنی بر وجود زندان های انفرادی و عمومی در سازمان، به ناچار مجبور به پاسخگویی شده است، ولی در این ماجرا دولت آمریکا و صلیب سرخ جهانی را مقصر جلوه داد.
داستان بدین ترتیب بود که به دنبال جدایی آخرین گروه از اعضای جدا شده مجاهدین( دو گروه 28 و 13 نفری ) که بر اثر تلاش های کمیته صلیب سرخ بین المللی رها شدند، سازمان مجاهدین طبق روش 30 سال گذشته خود که اعضای منتقد خود را آلت دست و مزدور ساواک و وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی قلمداد می کند، آخرین گروه را نیز بی نصیب نگذاشت و آنها را نیز نفوذی و ماًمور رژیم جمهوری اسلامی لقب داد.
advertisement@gooya.com |
|
تا اینجا، سازمان مجاهدین کار عجیب و غریبی نکرده است، زیرا همانطور که گفتم روش برخورد این فرقه با اعضای منتقد سازمان در سه دهه گذشته ( در رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی) این چنین بوده است. اما نکته جدید در برنامه تلویزیونی مجاهدین این بود که آقای سیدالمحدثین مدعی شد:
"ما این مزدوران!! را زودتر!! می خواستیم آزاد کنیم ولی صلیب سرخ و دولت آمریکا در این مورد تعلل کرده اند."
بدین ترتیب آقای سیدالمحدثین تمام کاسه و کوزه ها را بر سر آمریکا و صلیب سرخ بین المللی شکاند،
در صورتیکه واقعیت این است که اگر پادگان اشرف در کنترل نیروهای آمریکایی نبود و صلیب سرخ با هزار زحمت نمی توانست با تعدادی از اعضای منتقد مجاهدین مصاحبه خصوصی کند، همین افراد نیز مثل گذشته گان به "چاه های فراموشی" فرستاده می شدند و سیدالمحدثین و سادات دربندی و مجید عالمیان "سنگ سیاه" را بر سر آن می نهادند و سالها از آنها نام و نشانی نبود.
در انتها لازم است به رجوی ها خاطر نشان کرد که آنهایی که چاه های فراموشی تو را دیده اند، اجازه نخواهند داد خیانت های تو و صدام حسین به فراموشی سپرده شود.