دوست ِ ارجمند، آقاي فرهاد رجبعلي در "وب نامه" ي خود مقاله اي نوشته اند تحت عنوان "ابتدا بيل را تعريف کنيم". البته خواننده اي که بحث ِ "بيل" و "دسته بيل" و استفاده ي سياسي از آن را در وب سايت ها و وب لاگ ها دنبال نکرده باشد، قطعا از طرح چنين سوالي تعجب خواهد کرد ولي محض اطلاع خوانندگان ِ بي خبر عرض مي شود که شروع بحث ِ "بيل" و "دسته بيل"، به مقاله ي مسعود بهنود زير عنوان "انتخابات عراق، تسونامي منطقه" بر مي گردد که در آن نويسنده به يکي از نوشته هاي زنده ياد ساعدي استناد مي کند که در آن آمده است: "راه آب گرفته را جز با دسته بيل نمي توان گشود".
بعد از انتشار اين مقاله ي بحث بر انگيز، دو واژه ي "بيل" و "دسته بيل" به سرعت وارد ترمينولوژي سياسي ايران مي شود که موجد سوالاتي است از نوع سوالي که آقاي فرهاد رجبعلي طرح کرده اند و اينجانب سعي مي کنم به اين سوال پاسخي کوتاه و مختصر بدهم.
در عالم واقع،"بيل" وسيله اي است که استفاده هاي گوناگون دارد. از اين وسيله به مانند هر وسيله ديگري مي توان استفاده ي مفيد يا مخرب کرد؛ مثلا مي توان با آن خاک را زير و رو کرد و باعث حاصل خيزي شد؛ يا آب و سيمان را مخلوط کرد و عامل سازندگي شد. اما استفاده هاي غيرمفيد هم مي توان از آن کرد از جمله مي توان موقع دعوا و کتک کاري آن را بلند کرد و بر سر طرف مقابل کوبيد؛ يا لبه ي تيز آن را به عنوان آلت قتاله مورد استفاده قرار داد. يک استفاده ي مفيد از دسته ي آن هم، همان باز کردن راه آب گرفته است که مسعود بهنود در مقاله اش به آن اشاره کرده است.
در عالم سياست نيز، "بيل" و "دسته بيل" خواصي دارند که مورد استفاده ي بشريت است و گاه به شدت گره گشاست. مثلا در جنگ دوم جهاني، زماني که کره ي زمين زير چکمه ي فاشيست هاي آلماني و متحدانش مي لرزيد، همين بيل به داد بشريت رسيد و بر سر آلمان ها و متحدان جهان خوارش فرود آمد. در آن روزگار زور هيچ کس به اين جانور درنده نمي رسيد. اروپايي ها مستاصل مانده بودند و مخالفان ِ داخلي به محض باز کردن دهان و به زبان آوردن "آ" ي "آزادي" و "ص" ِ "صلح" توسط ماموران گشتاپو و اس اس دريده مي شدند و راهي جز مبارزه ي مسلحانه يا گريز به خاک کشورهاي همجوار نداشتند.
البته بيل مزبور کمي دير جنبيد و تا زماني که ژاپني ها "پرل هاربر" را به آتش نکشيدند بالا نرفت ولي وقتي بالا رفت، به صغير و کبير رحم نکرد و آنجا هم که راه آب را سخت گرفته ديد، با منفجر کردن ِ دو بمب ِ اتمي در هيروشيما و ناکازاکي آن را باز کرد و ژاپن مهاجم را به خطي انداخت که بايست مي افتاد ولي اين به خط افتادن مشخصا نياز به زور داشت - و چند صد هزار کشته و معلول راديواکتيو زده -، که به هر حال به کار گرفته شد و کشور هوندا و سوني و تويوتا از خاکستر آن بمب ها سر بر آورد و دست در دست دشمن پيشين نهاد و جهان را با دانش پيشرفته اش تسخير کرد.
همين بيل تا زمان حمله ي تروريستي يازده سپتامبر به کار گِل مشغول بود و توجهي به جنايت هاي ملا محمد عمر و بن لادن و ديگران نداشت. همين که دو برج تجارت جهاني فرو ريخت، بيل ِ بيکار مانده، حرکت دگرگون سازش را آغاز کرد و ابتدا افغانستان و بعد عراق را از لوث وجود سرکوب گران آزادي و دشمنان بشريت پاک کرد تا خيال خودش و جهان متمدن را از جهت خرابکاري هاي آنان آسوده کند.
سنبه ي بيل ما البته پر زور بود و حتي قهر و ناز کشورهاي هم پيمان ِ اروپايي تاثيري در عملکردش نداشت و نشان داد آنجا که بايد شخم بخورد، شخم خواهد خورد و کله اي که بايد بشکند خواهد شکست.
راه آب بسته ي افغانستان ِ ملا محمد عمر و عراق صدام نيز با دسته ي همين بيل باز شد. ناگفته نماند که اين دسته دو سر دارد که يکي "پنتاگون" و ديگري "سيا" ناميده مي شود و هر يک کاربرد خود را دارد ولي اصل در اين است که اين دو سر در شرايط بن بست جهاني بسيار به کار مي آيد. مثلا محال بود در حکومت ضد بشر صدام، مخالفان بتوانند کمترين آسيبي به پيکر دستگاه جهنمي اش بزنند و کاري از پيش ببرند. در اينجا بود که بيل و دسته بيل به کمک مردم عراق آمد و آنها را از شر اين موجود ضد بشر رها کرد.
اکنون در منطقه ي ما، موجود مزاحمي به عربده کشي و باج گيري مشغول است به نام جمهوري اسلامي. راه آب جمهوري اسلامي به شدت مسدود است. مشتي جانور، با عناويني چون شوراي نگهبان و قوه ي قضائيه و دادستاني و بيت رهبري و وزارت اطلاعات، با انواع و اقسام زباله هاي ايدئولوژيک و فضولات متعفن راه آب را مسدود کرده اند و کوچکترين روزنه هاي باقي مانده را با دقت پوشانده اند. هر کس هم به اين وضع اعتراض داشته يا در جهت گشودن مسير آب قدمي برداشته به صور مختلف سرکوب و شکنجه کرده اند.
بيل و دسته بيل اکنون آماده اند که اين راه آب گرفته را باز کنند و از شر عربده کش ِ منطقه خلاص شوند. مزاحمي که تهديد مي کند زرادخانه ي اتمي اش را به زير کوه خواهد برد يا صلح اسرائيل و فلسطين را قبول نخواهد کرد، يا حکومت همسايگان را مشروع نخواهد دانست، قطعا بايد منتظر حرکت ضد انسداد بيل باشد. شايد در اثر اين حرکت، ما هم به مانند ژاپني ها چند صد هزار کشته روي دست مان بماند، يا به مانند عراقي ها از کشته ي مردم بي گناه و بي دفاع پشته ها درست شود، ولي بيل در حرکت هاي تاريخي اش نشان داده است که چندان در قيد اين مسائل "جزئي" و "بي اهميت" نيست و آينده ي خودش برايش اهميت بيشتري دارد.
يک خاصيت ديگر دسته بيل اينست که وقتي از سر پنتاگوني اش بلند مي شود، گربه دزده فرار مي کند. البته گربه اي که ما مي شناسيم وقيح تر از آن است که به سادگي جا خالي کند ولي بلند شدن قسمت چوبي بيل به هر حال بي تاثير نيست. اين تعريف از دسته بيل نيز کاربرد ژئوپوليتيک دارد و چه بسا معادلات سياسي جهان را تغيير دهد.
advertisement@gooya.com |
|
آنچه که بعد از اين تعريف ها به دست مي آيد اينست که ما در آينده جنگي نخواهيم داشت؛ آنچه با آن رو به رو خواهيم بود حمله ي – موضعي يا گسترده ي – آمريکاست. اگر ديروز علي رغم مخالفت با حکومت اسلامي، اسلحه به دست مي گرفتيم و دوش به دوش پاسداراني که قاتلان و سرکوب گران ِ بالقوه ي ما بودند، عليه دشمن عراقي "مي جنگيديم"، فردا فقط نظاره گر اين هجوم خواهيم بود. عامل اين حمله نه آمريکا، که حکومت اسلامي ايران است. عامل اين حمله نه بوش، که مجموعه ي دستگاه رهبري نظام است. سخنان امروز خاتمي در ميدان آزادي نشان داد که او نيز در طول دو دوره زمامداري اش قصد بازي دادن آمريکا و غرب را داشته است.
هيچ عقل سليمي باور نخواهد کرد که اگر اين حکام ضد آزادي و مستبد در ايران بر سر کار نبودند، آمريکا جرئت حمله به ايران را به خود مي داد ولي کار به جايي رسيده است که بخش بزرگي از مردم جهان از جانب اين قداره بندان تهديد مي شوند. آمريکا به دنبال منافع خود است و در اين هيچ ترديدي نيست. اين حق هر کشوري است که به دنبال منافع خود باشد و در حفظ آن بکوشد. امروز حفظ منافع آمريکا، ايجاب مي کند که حکومت ايران را بر سر جاي خود بنشاند. اعتراض ما به اين واکنش، هيچ نتيجه اي نخواهد داشت چنان که اعتراض بسياري از حکومت هاي غربي و مردم آزاده و ضدجنگ جهان به خاطر هجوم به عراق نتيجه اي نداشت.
تنها کاري که ما به عنوان ايرانيان مخالف حکومت اسلامي و مخالف تهاجم خارجي مي توانيم بکنيم تا جلوي خون و خون ريزي و هجوم بيگانه گرفته شود، تغيير يا تعديل ِ راديکال نظام اسلامي ايران است؛ در غير اين صورت اگر هم ماه و سالي حمله ي آمريکا به ايران به تاخير افتد، در نهايت تنها با سرکوب نظامي اين حکومت است که جلوي خرابکاري هاي بين المللي گرفته خواهد شد. اين واقعيت تلخي است که با نهايت ناراحتي و اندوه مي نويسم ولي تاريخ معاصر نشان مي دهد که احساسات بشري کم ترين نقشي در جلوگيري از خون ريزي ها و آدم کشي ها ندارد و تنها اراده ي جمعي و مبارزات مردمي است که مي تواند مسير تاريخ را تغيير دهد.