m.rad@gmx.net
سوم فوريه جورج بوش رئيس جمهور آمريكا طی گزارشی به جلسه مشترك مجلسين (State of union address) به برنامه های اساسی خود در چهارسال آينده پرداخت و بطور عمده به دو مسئله بر اساس اولويتها از جمله حل مسائل و مشكلات داخلی و چالشهايی كه آمريكا با آن مواجه است ( نگاه كنيد به مقاله جورج بوش و چالشهای آمريكا در دوره دوم رياست جمهوری از نگارنده مقاله ) بترتيب اهميت اشاره كرد كه يكی معضل سيستم سوسيال كشوراز جمله بيكاری، بيمه های درمانی و خدمات اجتماعی ، مسئله امنيت داخلی و تم دوم در ارتباط با حل مسئله جنگ در خارج از كشور از جمله در عراق و افغانستان كه دولت بوش را بيش از چهار سال بخود مشغول كرده و هنوز راه حلی برای آنها بطور نهايی پيدا نشده است.
بوش پس از در گيريهای فراوان در كميسيون امنيتی آمريكا و بسياری از كميسيون های ديگر در دومجلس كه تعداد زيادی ازاعضاء آنها طی ماه های گذشته روانه كشورهای مختلف شده بودند تا ارزيابی مجددی از سياستهای دولت جورج بوش بعمل آورندمواجه شده بود اين نمايندگان بخارج رفته بودند تا تاثيرات و و بازتاب عملكرد دولت وی را كه به بهای گزافی برای آمريكا تمام شده است مورد ارزيابی قرار دهند نتيجه مباحثات فوق چكيده متن سخنرانی جورج بوش در جلسه مشترك دومجلس در كاپيتول هيل بود كه بمعنی توافق بر سر چگونگی حفاظت از منافع آمريكا چه در داخل و چه در جهان است .
جورج بوش و تيم وی با تمام تلاش خود نتوانستند پنهان كنند كه اولويت برنامه های دولت حل مسائل و مشكلات داخلی كشور است علاوه بر آن بوش ضمن اشاره به جنگ در خارج از آمريكا و موانعی كه بر سر راه آن ايجاد شده است يك بار ديگر رژيم ايران را مورد حمله قرار داد ولی در عين حال متذكر شد كه بين حل مسائل و مشكلات داخلی و خارجی تفكيك قائل شده و مناسبات خارجی و حل آنرا بعهده وزارت خارجه خواهد گذاشت.
در همين رابطه خانم كونداليزا رايس وزير امور خارجه تازه آمريكا روانه كشورهای مختلف شده است تا راه حلی برای سياستهای شكست خورده دور اول رياست جمهوری دولت بوش پيدا كند و باصطلاح خودش هم آمريكا را از انزوا در آورد و هم آنها را تشويق به همكاری با آمريكا كند اگر بخواهيم لپ كلام را ادا كرده باشيم بايد بگوييم كه خانم رايس در سفر خود تلاش خواهد كرد تعهد بدهد در حل مسائل بين المللی آمريكا ديگر بتنهايی وارد عمل نخواهد شد و دست از يكجانبه گرايی بر خواهد داشت كه خود تاييدی است بر اين موضوع كه دور دوم رياست جمهوری دولت بوش عدم تمركز در خارج كشور است.
چه عواملی باعث تجديد نظر در سياستهای دولت بوش و سياستمداران آمريكا شده است ؟
1- اوضاع بين المللی : آمريكا كه پس از سالهای1990 بعنوان تنها ابر قدرت در جهان قد علم كرده بود طی چهار سال گذشته متوجه شده است كه جهان از يك ابر قدرت به جهان چند ابر قدرتی در حال تبديل شدن است و هژمونی آمريكا با توجه به قدرت های ديگر به تنهايی در جهان امكان پذير نيست نه تنها اروپا خود را وارد معادلات اقتصادی و نظامی كرده است و همچنان بر روی منافع خود پافشاری ميكند كشور روسيه نيز كاملا خود را سازمان دهی كرده و از نظر اقتصادی و نظامی در شرايطی قرار دارد كه در صورت لزوم ميتواند از نظر نظامی برای تامين منافع خود وارد كارزار جهانی شود جمهوریتوده ای چين كه بدومين قدرت اقتصادیجهان تبديل شده و بزرگترين بازار جهان را در انحصار خود دارد در ماه گذشته سياست دفاعی خود را با توجه به تدارك و تحرك نظامی آمريكا و ژاپن و كره جنوبی در جنوب شرقی آسيا تغيير داده و رسما طی گزارشی سياست دفاعی خود را با توجه بمنافع خود اعلام كرده است و سيستم نظامی خود را از دفاعی اتمی به تهاجم اتمی برنامه ريزی كرده است در اواسط همين سال بزرگترين مانور نظامی مشترك چين و روسيه در خاك دوكشور با مدرنترين سلاحها بر گزار خواهد شد چين و روسيه تقريبا در تمامی زمينه ها با هم همكاری ميكنند و تعهد امنيتی متقابل دارند.
2- اوضاع اقتصادی جهان : اوضاع اقتصادی جهان بسرعت در حال تغيير و تحول است كه هپچيك از اين تحولات بنفع آمريكا نيست سهم آمريكا از در آمد ناخالص جهانی هر سال كمتر ميشود وضعيت دلار آمريكا بشدت متزلزل است و ميزان سرمايه گزاری در اين كشور بسيار پايين آمده تا جايی كه بيك چهارم پيش از رياست جمهوری بوش رسيده است صادرات آمريكا نيزبا وجود كاهش شديد ارزش دلار همچنان پايين است و قدرت رقابت خوبی نيز ندارد سهم كشورهای ديگر طی چهار سال گذشته افزايش پيدا كرده و حتی اروپا از آمريكا جلو زده است و روسيه سال گذشته در آمد ناخالص خود را به بيش از 550 هزار مليون دلار( 550 ميليارد دلار) رسانده است چين در حدود سه برابر در آمد روسيه را بخود اختصاص داده است .
3- الگویاقتصادی : الگوی اقتصادی آمريكا ديگر تقريبا خريداری در جهان ندارد آمريكا تنها كشور سرمايه داری خصوصی جهان است و نقش دولت فقط دريافت ماليات هاست و بقيه امور نه تنها در اختيار بخش خصوصی قرار دارد بلكه تمامی سياستهایاقتصادی و سياسی و نظامی توسط بخش خصوصی تعيين ميشود و دولت عملا فقط نماينده شركتهای خصوصی است و حتی در كابينه دولت نيزهمانند تمامی نمايندگان دومجلس بسياری از همين صاحبات شركتها و يا سران آنها شركت مستقيم دارند بنابراين آمريكا تنها كشور امپرياليستی است كه تمامی شريان حياتی آن در اختيار بخش خصوصی قرار دارد كه در حدود دودرصد جمعيت كشور را شامل ميشونددر هيچ كشور دنيا اين سيستم اقتصادی وجود ندارد.
4- آمريكا تنها كشور جهان است كه دولت آن بيش از هفت هزار ميليارد دلار بده كار است اين بدهكاريها وام بانكهای خصوصی و كشورهای ديگر بدولت است آمريكا تنها در حدود چهارصد ميليارد دلار از چين و هفتصد ميليارد دلار از ژاپن وام گرفته است كسری موازنه اين كشور بيش از 600 ميليارد دلار است و هزينه جنگی يا بودجه نظامی آن در حدود 490 ميليارد دلاردر سال است تقريبا نصف بودجه نظامی تمام جهان فقط مختص آمريكاست بدون صادرات امكان جبران اين كسری موازنه ها امكان پذير نيست .
5- سيستم خدمات اجتماعی و در مانی كشور از آنجا كه خصوصی است در رديفهای آخر كشورهای صنعتی قرار دارد در آمريكا يك چهارم كشور در زير خط فقر زندگی ميكنند و در آمد آنها در سال به كمتر از پانصد دلار ميرسد يعنی در سطح بسياری از كشورهایآمريكای جنوبی اينكه آقای بوش بلاخره تمكين كرد در چهار سال آينده باين مسئله بپردازد همين تلاشی جامعه آمريكا و فقر آن است جورج بوش در اولين دوره انتخاباتی خود باسيستم خدمات درمانی دولتی و اجباری شدن آن مخالفت كرده بود و معتقد بوداين اقدام شركتهای كوچك را متلاشی خواهد كرد و اين در شرايطی است كه تمامی كشورهای جهان در تلاشند بنحویاين مسئله را از طريق بر نامه های دولتی و زير نظارت مستقيم دولت ها به پيش ببرند.
6- اولويت های سياسی جهانی : دولت بوش با ارزيابی غلط از اوضاع جهانی و با سياست شكست خورده جنگ سرد و دشمن تراشی مصنوعی وارد كارزار جنگ بر عليه كشورهای مستقل شد و اولويت را كنترل و تصاحب منابع نفتی خاورميانه گذاشت و اميد وار بود پس از مدت كوتاهی اوضاع عراق را سروسامان بدهد و سراغ مناطق نفت خيز جنوب ايران برود دولت آمريكا پس از واقعه يازده سپتامبر در نيويورك كه آنرا نعمت الهی ارزيابی كرده بود همبستگی جهانی برای مبارزه با تروريسم را با تجاوز به عراق عملا از هم پاشيد و حتی طرفداران اروپايی خود را نيز از دست داد ادامه جنگ عراق و هزينه آن وخسارات جبران ناپذير به اقتصاد آمريكا و جهان كه تمامی برنامه های داخل آمريكا را بهم زده و اكثريت مردم اين كشور را بر عليه جنگ بسيج كرده است نشان داد كه دولت بوش در تحليل اوضاع جهانیاشتباه استراتژيك بسيار بزرگی كرده است كه راهی برایآمريكا جز پذيرش شكست باقی نخواهد گذاشت ولی از آنجا كه سياستمداران اين كشور احتمالا نخواهند پذيرفت كه اقرار به شكست بنفع آنهاست ممكن است دست به ماجراجويی های تازه ای بزنند كه از جمله آن حمله نظامی بايران است.
7- اولويت های اقتصادی جهانی : اگر روند بر نامه ريزيهای اقتصادی جهانی راپس از سالهای 1990 پيگيری بكنيم بخوبی مشاهده خواهيم كرد كه بسياری از اولوييت ها در جهان تغيير كرده است در دوره رقابت دوابر قدرت دوآلترناتيو از طرف اين دوقدرت به كشورهای تحت نفوذ آنها ارائه شده بود اقتصاد سرمايه داری خصوصی از طرف آمريكا و همپيمانان آن و اقتصاد سرمايه داری دولتی از طرف اتحاد شوروی و طرفداران آن كه به سياست اقتصادی با برنامه معروف بود پس از سالهای 1990 مشخص شد كه اين دوسيستم اقتصادی كار آيی ندارندبنابراين كشورهای زير نفوذ اين دوقدرت كوشش كردند راه حل ويژه خود را با توجه به شرايط كشورهای خود در دستور كار قرار دهند و امروز كمتر كشوری را ميتوان پيدا كرد كه اولويت های كشور را رشد اقتصادی قرار نداده باشد اگر در گذشته دوسيستم فوق اجازه نميدادند تجارب كشورهای مستقل مورد تحقيق و پژوهش قرار بگيرد امروزه همه كشورها از هر دست آورد مثبت اقتصادی كشورهای ديگر استفاده ميكنند نمونه هایآن كوشش كشورهایاروپايی برای ايجاد بازار مشترك اروپا ، بازار مشترك كشورهای آسه آن در جنوب شرقی آسيا ، اتحاديه آفريقا و اتحاديه آمريكای لاتين ،همكاری كشورهای شانگهای از همه مهمتر تجارب استثنايی جمهوری خلق چين در پيشرفت اقتصادی و مديريت صنعتی و اداره كشورعليرغم محاصره اقتصادیاين كشور توسط كشورهای دوبلوك آمريكا و شوروی تا سال 1986 نمونه بارز اين تلاشها ست همين دوهفته پيش دولت هندوستان اعلام كرد از نمونه سياستهایاقتصادی چين پيروی خواهد كرد و همچنيين سازمان ملل نيز از كشور چين خواسته است تا بتمامی كشورهای جهان كه از نظر كشاورزی خود كفا نيستند كمك كند تا آنها با استفاده از تجارب چين مشكل كمبود مواد غذايی خود را حل كنند بنابراين استراتژی اشغال كشورها از طريق نظامی آنهم از طرف آمريكا نه تنها يك محاسبه استراتژيكیغلطی بود بلكه از نظر اقتصادی نيز عملا به ديواری برای پيشرفت و همكاریاقتصادی بدل شد و علت مخالفت كشورها با آمريكا بهمين دليل است كه با منافع تقريبا تمامی كشورها در تضاد قرار گرفته است.
چرا آمريكا در اين شرايط رژيم ايران را مورد حمله قرار داده است ؟
واقعيت اين است كه با توجه به موضوعات فوق آمريكا اوضاع را در خاورميانه باخته است و تلاش اين كشور برای سروسامان دادن به اوضاع عراق و افغانستان با شكست مواجه شده است آمريكا ديگر رمق يك جنگ ديگر را ندارد ولی اين بدان مفهوم نيست كه هنگام فرار دست به ماجراجويی نزند تز آمريكا با ايجاد جامعه نوع آمريكا در عراق و يا حداقل چيزی شبيه كشور كويت ويا عربستان سعودی ديگر نه خريداری دارد و نه با ادعاهای سابق آمريكا مبنی بر دمكراسی از نوع دمكراسی امپرياليستی سازگاری دارد.
و تازه موقعیاين شانس برای آمريكا وجود داشت كه بايك كودتا نظامی يك ديكتاتوری نظامی را سر كار آورد كه دوره آن نيز گذشته است بهمين دليل آمريكا مستقيما وارد كارزار شد آمريكا متوجه شده است كه نميتواند براحتی از باطلاق عراق خلاص شود فشار از همه طرف آمريكا را در منگنه قرار داده است .
علت آنكه آمريكا ايران را مورد حمله تبليغاتی قرار ميدهد بآن خاطر است تا در درجه اول كشورهای ژاپن و كره جنوبی را همچنان در گير در ماجرا نگه دارد( اين دوكشور شديدا به نفت خاورميانه وابسته هستند ) و كشورهای اروپايی را كه بنفت خاورميانه وابسته هستند نيز از لوله خور خوره رژيم ايران بترساند تحت عنوان اينكه ايران ممكن است با شيعيان عراقی مناطق جنوب عراق را كنترل كند .
آمريكا بخوبی دريافته است كه بايد هرچه زودتر و تا قبل از اينكه آخرين متحدين وی خاك عراق را ترك كنند نيروهايش را از عراق بيرون ببرد ولی تلاش فراوانی بكار ميبرد تا كشورهای اروپايی را درگير ماجرا كند و آنها را نيز بعراق و منطقه بكشاند فشار بر روی ايران در واقع ترساندن كشورهای اروپايی از همكاری با تهران است .
كشور ايران در مقايسه با عراق بعداز سالهای 1991 يعنی پس از اولين جنگ از نيروی مسلح قدرتمندی بر خوردار است و در حدود سه برابر عراق جمعيت دارد و وسعت كشور نيز بيش از پنج برابر عراق است مضافا باينكه ايران در بخش جنوب كشور تمامی سواحل خليج فارس تا مرز پاكستان را در اختيار دارد و ميتواند بخوبی جريان نفت را از خليج فارس كه عرض زيادی ندارد مورد تهديد قرار دهدو حتی آنرا ببندد و تمامی كشتی های آمريكا را در داخل اين منطقه مورد هدف قرار دهد.
اگر آمريكا موفق نشود كشورهای اروپايی را با خود همراه كند و آنها را به منطقه بكشد تنها يك كشور برايش باقی ميماند كه آنهم اسرائيل است كه هشتش گرو نهش است هم از نظر اقتصادی متلاشی است و هم از نظر همسايگان منفرد و منفور و از نظر جمعيت هم كه بحساب نمی آيد و تازه اين متحد جز سر خر چيز ديگری نخواهد بود ولی با وجود اين آمريكا كه متوجه شده است تنها اسرائيل برايش مانده است در صدد است تا فلسطينی ها را آرام كند وچون متوجه شده است كه سياست اسرايئل برای ايجاد يك سرزمين بزرگ ديگر امكان پذير نيست ميخواهد كه در آينده درگير اين منطقه نشود چون همين دوسال گذشته در عراق باندازه كافی درس عبرت گرفته است كه ماجراجويی را كنار بگزارد چون اين كشور هرگز بتنهايی وارد هيچ جنگی در جهان نشده است.
رابطه بسيار نزديك ايران با روسيه و مخالفت شديد روسيه با حمله آمريكا بايران عامل ديگری خواهد بود تا دولت آمريكا جوانب ديگری را در نظر بگيرد ايران عملا جزء مناطق امنيتی روسيه بحساب می آيد و دولت ايران آنرا بخوبی ميداند ذخاير نفتی و گازیايران چيزی نيست كه روسيه اجازه دهد تا آمريكا تصور آنرا بكند پوتين در شصت و مين سال آزاد سازی اردوگاه مرگ فاشيستهای آلمان در آشويتس توسط ارتش سرخ بار ديگر اشاره كرد كه هنوز خطر بازگشت فاشيسم در جهان موجود است و نبايد آنرا دست كم گرفت كه مسلما طرف صحبت ویآمريكا بوده است .
ايران قادر است تنگه هرمز را بخوبی بنندد و اين بدان معنی خواهد بود كه ژاپن و كره جنوبی ديگر نفتی دريافت نخواهند كرد بهمين دليل دوكشور فوق مدتهاست كه موضع خود را روشن كرده اند و هر دوكشور قراردادهای متعددی با ايران امضاء كرده اند كره جنوبی ثبات داخلی ندارد مردم كشور خواهان اتحاد دوكره هستند و ژاپن در منطقه كاملا ايزوله است و خطای آمريكا باعث خواهد شد كه كره جنوبی برای هميشه از محدوده نفوذ نظامی آمريكا خارج شود در صورت اتحاد دوكره قدرت اين كشور معادل ژاپن خواهد شد بنابراين رهبران اين دوكشور حاضر نيستند اين ريسك را بكنند و با آمريكا در جنگ بر عليه ايران شركت بكنند.
اروپايی ها همچنان با تاكتيك سابق با ايران بر خورد خواهند كرد زير فشار قرار دادن ايران و همزمان امتياز گرفتن از آن چون اروپا در شرايط حاضر توانايی يك جنگ را ندارد علت فشار اروپا بايران آسان كردن كار آمريكا در منطقه خاورميانه است اروپاييها بهر حال تضاد خود را با آمريكا آنقدر تشديد نخواهند كرد تا بيك جنگ منجر شود ولی اين بدان معنی نخواهد بود كه آنها با آمريكا بر سر منافع خود در تضاد نيستند و يا برای رسيدن بآن مبارزه نميكنند آينده سيستم اروپا كه ديگر همانند آمريكا كار آيی ندارد بستگی به روند تحولات آمريكا دارد واقعيت اين است كه اروپا واقعا شكننده شده است كه موضع بحث ديگری است ولی منافع مشترك آمريكا و اروپا بيش از تضاد آنهاست بهمين دليل از يك استراتژی با دوتاكتيك استفاده ميكنند يكی با تهديد نظامی و ديگری با مذاكره .
advertisement@gooya.com |
|
كشورهايی كه در گير با اين دوقدرت هستند كار بسيار دشواری در پيش دارند آنها نبايد تصور كنند كه ميتوانند بين اين دوقطب تضاد آنتاگونيستی ايجاد كنند اين دوقطب بخوبی از تاريخ آموخته اند كه جنگ بين آنها بمعنی نابودی سيستم آنهاست ولی دورانی كه بتوانند رویگرده كشورهای ديگر سوار شوند آسان نخواهد بود همين سال گذشته بر اثر جنگ عراق قيمت نفت در بازار جهانی به پنجاه دلار رسيد چيزی كه كشورهای توليد كننده نفت بهره فراوانی از آن بردند .
كشور ايران با اوضاع خاورميانه و اشتباهاتی كه حكومتهایعربی منطقه در رابطه با عراق مرتكب شدند موقعيت بهتری پيدا كرده است كشورهایعرب كه تصور ميكردند رژيم عراق خيلی سريع سرنگون شده و اوضاع بنفع آنها تغيير خواهد كرد عملا بيك دور باطل با ادامه جنگ در عراق گرفتار شده اند در كويت و عربستان سعودی و عراق جنگ و تضاد ادامه دارد و آنها قادر نخواهند شد بزودی خود را سروسامان بدهند بهمين دليل ايران از موقعيت بدست آمده استفاده خواهد كرد و با توجه باينكه مردم كشور ما مخالف جنگ هستند و بدرستی نيز بر عليه هر نوع تجاوزاز جانب هر نيرويی تحت هر ايدئولوژی هستند و از طرف ديگر خواهان ارتباط اقتصادی و سياسی با كشورهای جهان هستند ميتوانند از اوضاع بخوبیاستفاده بكنند.
اگر ايرانيها سياست درستی بكار ببرند واز ورود جنگ بكشور جلوگيری بكنند بزرگترين دست آوردی خواهد بود كه مردم متمدن ما بآن دست پيدا كرده اند كشور ما نياز به سازندگی دارد و نه به تخريب مسائل داخل كشور مربوط به مردم ايران است و ما بايد برای حل مشكلات خود راه حل ايرانی پيدا بكنيم و به هيچ نيروی خارجی اجازه دخالت در امور داخلیايران را ندهيم بر خلاف تحليل های نادرست پيشرفت اقتصادی ايران راه را برای عقب نشينی رژيم بيشتر باز خواهد كرد چون بافت ايدئولوژی و سياسی رژيم ايران با آن در تضاد است جنگ تفكر نو و كهنه نه تنها در ايران بلكه در سراسر جهان بشدت ادامه دارد.
نكته پايانی آنكه اولويت اساسی در جهان برای تمامی كشورها منافع ملی است (National Interest ) آمريكا به خاورميانه لشكر كشی كرده است تا منافع كشور خود را تضمين كند مردم عراق به جنگ ادامه ميدهند تا منافع كشورخود را راپاسداری كنند آْلمان هم با روسيه پيمان استراتژيك بسته است تا با تامين نفت و گاز خود منافع كشور آلمان را تضمين كند و در پيمان اروپا شركت دارد تا كشور خود را از نظر امنيتی تضمين كند انگلستان در جنگ شركت كرده است تا يك امپراتوری ورشكسته را از مرگ زودرس نجات دهد و با هزينه نفت كشورهای خاورميانه استاندارد مردم كشور خود را حفظ كند همه كشورها در تلاشند حتی يك گلوله بكشورشان از طرف دشمن شليك نشود منافع ما نيز ايجاد ميكند بهيچ نيرويی متجاوز خارجی اجازه تجاوز بخاك كشور خود را ندهيم .
همه ظرافت كار در اين است كه چگونه ميتوانيم از اوضاع مساعد فعلی بنفع منافع ملی خود بهره بگيريم كشورهای غربی تا كنون از كار مشترك اقتصادی با كشورهای جنوب خود داری كرده اند فقط نگاهی كوتاه به كشورهای طرفدار غرب نشان ميدهد كه آنها حتی به مزدوران خود نيز رحم نميكنند كشور ما از مردمان با سواد و متمدنی بر خوردار است و ما ظرفيت و توان آنرا داريم تا با اتكا بمردم خود يك حكومت دمكراتيك و مردمی در كشور ايجاد كنيم فراموش نكنيم نيروهایامپرياليستی و متجاوز از پتانسيل تخريبی بزرگی بر خوردارند ولی برتری نيرو ( اقتصادی و نظامی و تشكيلاتی ) در سطح جهانیاز آن آنان است و اين در تعيين سياست و استراتژی نيروهای سياسی نقش تعيين كننده ای دارداگر چه آنها ديگر نميتوانند در جنگی پيروز بيرون آيند ولی ميتوانند مصائب و مشكلات فراوانی برای ما ايجاد كنند با امكاناتی كه ايران و كشورهای منطقه دارند با همت مردم آنها ميشود منطقه ای علاوه بر پيشرفت و رفاه منطقه ای عاریاز سلاحهای اتمی و نيروهای متجاوز داشته باشيم .
م. راد