advertisement@gooya.com |
|
چرا فراخوان را امضا نکردم؟ چرا از تبدیل شعار همه پرسی به گفتمان ملی استقبال می کنم؟
----------------
تجربه 26 سال حکومت جمهوری اسلامی و کارنامه هشت ساله اصلاح طلبان حکومتی گواه بر آن است که اصلاح نظام حاکم و سازگار کردن آن با رای و اراده ملی از طریق چارچوبه های تنگ قانون اساسی رژیم و یا از راه شرکت و دخالت در رقابت های انتخاباتی جناح های حاکم ممکن نیست. امید بستن به این شیوه ها دیری است که مایه اتلاف وقت و انرژی جامعه و در نهایت موجب سرخوردگی و شکست شده است.
اما روی آوردن به قهر و خشونت و توسل به شیوه قهرآمیزنیز کژراهه ای است آزموده شده و شکست خورده که نه به رشد فرهنگ دموکراسی می انجامد و نه در رژیم حاکم خللی ایجاد می کند. برعکس بستررشد انفعال در جامعه و تحکیم و انسجام نیروهای سرکوب در حاکمیت است. این گونه روش ها حتی اگر به نابودی استبداد حاکم هم بیانجامد که چنین نیست، به دموکراسی نمی انجامد بلکه استبدادی تازه نفس را جانشین استبداد پیشین می کند. بر این اساس و باور بود که یکسال و نیم پیش در مقاله ای تحت عنوان " رفراندوم فراگیرترین شعار در شرایط کنونی ایران" ( این مقاله هم چنان در بایگانی ایران امروز و میهن در دسترس است) به ضرورت شکل گیری جنبش ملی عدم خشونت علیه استبداد اشاره کردم و نوشتم که فراگیرترین شعار برای جنبش عدم خشونت شعار رفراندوم است. پیش از من بسیاری از جمله فعالان دانشجوئی، عباس امیر انتظام و برخی از دیگر مخالفان استبداد به اهمیت شعار رفراندوم اشاره کرده بودند. با این همه چه در آن زمان و چه هم اکنون که فراخوان 8 نفره بحث رفراندوم را داغ کرده است، بسیاری با اصل شعار رفراندوم مخالفت داشته و دارند. پس لازم می بینم که نخست به پرسش ها ونگرانی های مخالفان شعار رفراندوم بپردازم: به سه دسته از این پرسش ها پاسخ می دهم:
1- بعضی می پرسند در زمان جمهوری اسلامی رفراندوم آزاد محال است پس چرا باید به این شعار که ممکن است مایه توهم شود وعده ای را بفریبد روی آورد؟ می گویند نخست می بایست راهی برای براندازی جمهوری اسلامی پیدا کرد و بعد طبعا مردم آزاداند هرآنچه می خواهند انتخاب کنند.
پاسخ 1: مساله این است که مردم با کدام شعاری ممکن است علیه استبداد حاکم بسیج شوند و حاکمیت دینی را براندازند؟ آیا پرسش کنندگان، شعاری بهتر و فراگیرتر از رفراندوم برای متحد کردن مخالفان جمهوری اسلامی وآحاد ملت می شناسند؟ آن شعارچیست؟
طرح شعار رفراندوم به معنی آن نیست که جمهوری اسلامی رفراندوم را برگزار می کند و یا لزوما درزمان حیات جمهوری اسلامی رفراندومی برگزار می گردد. بلکه این شعارمناسب ترین شعار برای شکل گیری یک جنبش وسیع عدم خشونت و دامن زدن به نافرمانی مدنی علیه استبداد درجامعه کنونی ایران است. اگر پیچیدگی پیکار ملی در راه استقرار دموکراسی را به صحنه شطرنج تشبیه کنیم می توان گفت که در این مسابقه شطرنج میان جنبش آزادیخواهانه و استبداد بهترین بازی ممکن که استبداد را با خطر مات شدن روبه رو می کند، توسل به همین شعار رفراندوم است.
در شرایط مشخص کنونی این شعار سه جنبه مهم 1- گرایش به نفی استبداد حاکم، 2- اشتیاق به دموکراسی و3- وفاداری به جنبش عدم خشونت وشیوه دموکراتیک مبارزه علیه استبداد را یکجا و به وضوح با خود حمل می کند. به همین دلیل هم هست که بسیاری احساس می کنند که این شعار بهترین شعار وحدت دهنده اپوزیسیون دموکرات و بسیج کننده مردم علیه استبداد است.
جمهوری اسلامی خود مدعی است که با رفراندوم بر سر کار آمده است. اما امروز آن نسلی که جمهوری اسلامی را با رفراندوم بر سر کار آورده کمتر از 20 درصد جمعیت را تشکیل می دهد. 80 درصد جامعه ایران را جوانانی تشکیل می دهند که یا در آن زمان هنوز زاده نشده بودند و یا شرایط سنی شرکت در رفراندوم را نداشتند.
آیت الله خمینی در نخستین روزهای بازگشت خود به ایران، چند روز پیش از انقلاب بهمن در بهشت زهرا گفت پدران ما چه حقی داشتند که به جای ما تصمیم بگیرند. و حالا نسل جوان ایران نیزحق دارد بگوید ما حکومت و قانونی که پدران ما به آن رای دادند را نمی خواهیم. ما می خواهیم خودمان سرنوشت مان را تعیین کنیم. این استدلال چنان قوی و منطقی است که نه فقط می تواند فراگیر شود، بلکه استبداد را هم خلع سلاح می کند.
شعارهائی چون سرنگون باد جمهوری اسلامی، " نابود باد خلافت اسلامی" و یا "مرگ بر ولایت فقیه" با وجود هزینه سنگینی که برشعار دهندگان تحمیل می کنند، چندان منشاء اثردرجامعه ایران نیستند، چرا که به حکم قهرآمیز بودن و تندبودنشان فراگیر نیستند و فقط ممکن است گروههای کوچکی را به خود جلب کنند. این گونه شعارها چنان که در 25 سال گذشته دیده ایم در خدمت انسجام دستگاه سرکوب استبداد قرار می گیرند و چون اکثریت مخالفان استبداد به دلایل مختلف از قبیل پرهزینه بودن، قهرآمیز بودن و غیره حاضر به حمایت از آن نیستند فراگیر نمی شوند بلکه شعار دهندگان را منزوی و در معرض سرکوب شدید قرار می دهند که نتیجه آن نیز انسجام و تحکیم پوزیسیون استبداد و نومیدی و پراکندگی در جنبش آزادیخواهانه است.
اما شعار رفراندوم برای تعیین تکلیف با ساختار حقوقی و قانون اساسی نظام حاکم درحالی که در مضمون قوی و نافی استبداد است، با مبارزه مسالمت آمیز و جنبش عدم خشونت که کم هزینه ترین و فراگیرترین راه تحول دموکراتیک در ایران است سازگاری مطلق دارد.
این شعار درحالی که پتانسیل گرد آوردن حداکثر نیروهای اپوزیسیون و اقشار مختلف مردم ایران را دارد و ازهمین رو جنبش حاصل از آن به آسانی سرکوب شدنی نیست، برای افکار عمومی بین المللی نیز شعاری جذاب است که می تواند حمایت وسیع جهانی را به همراه آورد. در صورت شکل گیری و فراگیر شدن جنبش رفراندوم ، سرکوب آن توسط رژیم آسان نیست ودر صورت توسل به سرکوب در میان نیروهای مسلح دستگاه حاکمه نیز شکاف می افتد.
2- یکی از شعارهایی که در نقد شعار رفراندوم برای جنبش عدم خشونت پیشنهاد می شود برگزاری انتخابات آزاد و یا حمایت از اصلاح طلبان حکومتی است. اما این شعار از شرایط کنونی پس از شکست اصلاح طلبی حکومتی عقب تر است و بیشتر می تواند مورد حمایت کسانی باشد که همچنان بر اصلاح حکومت از درون اصرار دارند.
حزب دموکراتیک مردم ایران و برخی از جمهوریخواهان از جمله بیژن حکمت و خانم ملیحه محمدی، عیسی سحرخیز، جلایی پور و غیره در روزهای اخیر در نقد شعار رفراندوم مستقیم و غیرمستقیم براین نگرش پای فشرده اند که ظرفیت اصلاحات ( مقصود اصلاح طلبی حکومتی) هنوز پایان نیافته است. بر این اساس آنان برآن هستند که باید شعارهائی مناسب با توان و ظرفیت اصلاح طلبان حکومتی جانشین شعار رفراندوم شود. این نگرش با تجارب 7 سال گذشته و روحیه و سطح کنونی جنبش دانشجوئی و اکثریت نیروهای دموکراتیک جامعه خوانائی ندارد و از شرایط کنونی جامعه عقب تر است.
3- نظریه پرداز حزب مشارکت، آقای سعید حجاریان در تخطئه شعار رفراندوم با اشاره به تفاوت میان رژیم حقوقی ورژیم حقیقی تلاش در تغییر نظام حقوقی را با واقعیت رژیم حقیقی بی ارتباط قلمداد کرده است که در این مورد خوانندگان را به پاسخ های خانم مهرانگیز کار،ناصر زرافشان، مرتضی نگاهی و عده دیگری که به وی پاسخ داده اند توجه می دهم. و به آن پاسخ ها اضافه می کنم که اگر همه پرسی به گفتمان ملی تبدیل شود آنگاه ما شاهد شکل گیری جنبش رفراندوم در ایران خواهیم بود، جنبشی که می تواند اکثریت ملت را علیه رژیم حقیقی موجود بسیج کند و با نقطه پایان گذاشتن بررژیم دینی حاکم، رژیم حقوقی نوینی را در ایران بنا کند و تضاد میان رژیم حقیقی و حقوقی را برای همیشه از میان بردارد. برخلاف ادعای آقای حجاریان که مدعی است شعار رفراندوم نه رژیم حقیقی که رژیم حقوقی را هدف قرار داده این شعاربا زیر سوال بردن رژیم حقوقی موجود، و تاکید بر حق انتخاب ملت مستقیما رژیم حقیقی کنونی را هدف قرار می دهد. از آقای حجاریان و مدافعان نگرش وی باید پرسید برای زیر فشار گذاشتن رژیم حقیقی و بسیج جامعه علیه آن چه آغاز ی مناسب تر از طرح شعار رفراندوم وجود دارد. آقای حجاریان از رژیم حقیقی چنان حرف می زند که گویی فراگیر شدن شعار رفراندوم نمی تواند به ثبات آن آسیب رساند. کافی است در پاسخ وی یادآور شویم که نظام های بلوک شرق استخوان بندی های بسیار باثبات تر و محکم تری از جمهوری اسلامی داشتند، اما دیدیم که در برابر جنبش هائی که خواسته های دموکراتیک را شعار خود قرار داده بودند به آسانی فرو ریختند. بدیهی است که همراه با فراگیر شدن جنبش رفراندوم فعالان این جنبش به سوی کارهای سازمانی و متشکل کردن اقشار و گروههای مختلف اجتماعی روی می آورند. و اساسا کار سازمانی در میان مردم بدون یک شعار بسیج کننده ممکن نیست.
به باور من مشکل آقای حجاریان در آن است که با به رخ کشاندن قدرت رژیم حقیقی و تخطئه شعار رفراندوم می کوشد از نگرش اصلاح طلبان حکومتی که هنوز اصلاح نظام از درون را ممکن وانمود می کنند، دفاع کند و آن را هم چنان تنها راه ممکن جلوه دهد. امری که اکثر منقدان او به آن اشاره داشته اند.
و اما فشرده نقد من به فراخوان و شیوه کار امضا کنندگان 7 نفره به قرار زیر است:
1- حساسیت و اهمیت مساله ایجاب می کرد که امضا کنندگان نخستین فراخوان بیش از اعلام موجودیت کمیته اقدام برای همه پرسی که خوشبختانه بعدا منتفی اعلام شد و نیز بیش از انتشار فراخوان نظرات خود را کتبا برای آگاهی عمومی انتشار می دادند و همزمان برای جلب نظر گروهها و فعالان طیف وسیع اپوزیسیون دموکرات با آنان مشورت می کردند. چنین مشورتهائی صورت نگرفته است. برای آن که بستر تبدیل شعار همه پرسی به گفتمان ملی هموار شود نخست می بایست میان طیف وسیع طرفداران دموکراسی، احزاب، گروهها و فعالان سیاسی گرفته تا روشنفکران و صاحب نظران بر سر پذیرش این شعار به عنوان شعار اصلی جنبش عدم خشونت حداقلی از اجماع و همدلی پدید می آمد، آنگاه ائتلافی از طرفداران دموکراسی حول این شعار شکل می گرفت و همین ائتلاف به عنوان حامی و مبلغ این شعار مردم را به شرکت در جنبش رفراندوم فرا می خواند. من حتم دارم که اگر به جای انتشار آن فراخوان اولیه، امضا کنندگان فراخوان از آغاز همگان را به بحث رفراندوم و تبدیل آن به گفتمان ملی فرا می خواندند هم با استقبال بیشتری مواجهه می شدند و هم با مخالفت ها و تردیدهای کمتری. این پرسش ها طبعا برای بسیاری مطرح است که چر مبتکران فراخوان دست کم پیش از بر زمین زدن طرح خود نظراتشان را در رسانه ها به اندازه کافی منعکس نکرده بودند؟ چرا دست کم با کسانی مثل عباس امیرانتظام که ازسالها پیش و از درون زندان شعار رفراندوم را پیشنهاد کرده بوند و نیز با گروههای مختلف اپوزیسیون هماهنگی لازم ایجاد نشده بود؟ شعار رفراندوم اهمیت داشت و دارد اما می دانیم که فراخوان از فوریت برخوردار نبود که بشود گفت فرصت برای این کارها نمانده بود.
2- یکی از امضا کنندگان، آقای محسن سازگارا پیش از انتشار فراخوان نشست هائی را با گروهی از طرفداران بازگشت نظام پادشاهی و شمار معدودی از جمهوریخواهان، در پاریس و لندن برگزار کرده بود. ضمنا آقای سازگارا قبل از فراخوان، پیش نویس پیشنهادی قانون اساسی مورد نظر خود را نیز در همین جمع های محدود توزیع کرده بود که در آن دو مساله سوال برانگیز تعجب مرا برانگیخت یکی مسکوت گذاشتن نوع نظام جانشین جمهوری اسلامی و موکول کردن آن به آینده که اگر این کار در مورد فراخوان رفراندوم درست باشد، دست کم در مورد پیش نویس قانون اساسی از جانب کسی که هوادار نظام جمهوری پارلمانی است قابل قبول نیست و دوم گنجاندن مذهب رسمی در پیش نویس که این هر دو کار به نظر من نشانه نوعی تمایل برای مصالحه و ائتلاف میان برخی از نیروهای مذهبی گسسته از نظام جمهوری اسلامی با طرفداران نظام پیشین بوده و هست. در حالی که فراخوان رفراندوم ملی فراتر از این حرفهاست و نباید در خدمت چنین ائتلاف هائی قرار گیرد. همین جا اضافه کنم که تصور نمی کنم سایر امضا کنندگان فراخوان از این جنبه ازنظرات آقای سازگارا به اندازه کافی مطلع بوده باشند، در حالی که به اعتقاد من هرگونه فعالیت آزادیخواهانه در ایران باید با شفافیت کامل و روشن بودن همه وجوه آن برای عموم مردم همراه باشد. اضافه کنم که با وجود چند دیدار و گفتگوهایی که با آقای سازگارا در هفته های پیش از انتشار فراخوان داشتم و با وجود آن که برای به راه انداختن یک رسانه ملی با هم مشورت هایی داشتیم نسخه پیش نویس پیشنهادی قانون اساسی ایشان نه توسط نامبرده که از طریق یکی از فعالان سرشناس اپوزیسیون که به این پیش نویس انتقاد داشت و می خواست مرا در جریان بگذارد یکماه پیش از انتشار فراخوان برای من ارسال شد. بعدا در گفتگو با آقای سازگارا انتقادات خود را به آن پیش نویس مطرح کردم. و بویژه تاکید کردم که این ایده دست کم به نزدیکی طرفداران جمهوی پارلمانی کمک نمی کند، بلکه مایه اختلاف و پراکندگی در میان آنان خواهد بود.
3- سایر انتقادهائی که به روش کار فراخوان داشتم را در گفتگو با رادیو فردا، رادیو صدای آلمان و پژواک ( رادیو دولتی سوئد)، در مصاحبه با شهروند چاپ کانادا و دو نوشته کوتاهی که درگویا و میهن به چاپ رسید مطرح کرده ام. پس حمایت من از شعار رفراندوم و استقبال از تبدیل آن به گفتمان ملی مغایرتی با انتقاد به فراخوان و امتناع از امضای آن ندارد.
اینک که بحث میان موافقان و مخالفان شعار رفراندوم در سطح جنبش و در داخل و خارج کشور درگرفته است امید است که در جریان این مباحث نقاط اصلی وحدت دهنده مخالفان و موافقان که همانا ریشه کن کردن استبداد و استقرار دموکراسی در ایران است فراموش نشود و این مباحث با هدف نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتربا شفافیت و مدارای تمام میان مخالفان استبداد دنبال شود.
جمعه 4 دیماه 1383 برابر با
24 دسامبر 2004
مجازات سنگسار
اعدام بوسيله سنگسار يکی از وحشيانهترين، &...
یادداشتهای فرهنگ
December 28, 2004 02:42 PM