shemiranie@yahoo.com
در تهران ساعت نزديك به 10 صبح چهارشنبه 17 نوامبر است. فريبا هدايتي، همسر اميد عباسقلي نژاد همراه با شيوا نظري، دبير "كميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي" در مقابل زندان اوين هستند. فريبا دو دختر خردسالش، دلارام و آرزو را به اقوام سپرده و براي دومين روز متوالي از غرب كرج به تهران آمده است تا از مسئولان اوين درباره ي وضعيت همسرش و دليل "تبعيد" او از اوين به كچويي جويا شود.
سعيد ماسوري زنداني سياسي محكوم به اعدام پس از نزديك به چهار سال زندان سه هفته پيشتر از يك سلول عمومي در بند يك به سلول انفرادي در بند 209 وزارت اطلاعات منتقل و از آن پس ارتباط او با جهان خارج قطع شده است. افسانه خواهر او ميگويد كه خانواده عميقا نگران وضعيت سعيد است، و مادر سالخورده ي او طي روزهاي اخير چند بار به دليل ناراحتي قلبي ناشي از فشارهاي عصبي به بيمارستان رفته است.
ياسر مجيدي و حيدر نوري پس از گفت و گوي كوتاهي كه از درون زندان گوهردشت با شهروند داشتند به تبعيدگاه هاي بيرجند و سمنان منتقل شدند.
به گفته شيوا نظري، ناصر زرافشان توسط مديريت اوين چندين بار احضار و تهديد به انفرادي شده است. طومار تضييقات جديد و قديمي طولاني است اما آنچه كيفيت نويني به اين فشارها بخشيده است خبري است كه عرق سرد بر پيشاني آشنايان به صحنه ي زندانهاي ايران مينشاند. خبر كوتاه است: "كاركنان دهه ي شصت دوباره به كار خوانده شده اند."
منبع آگاهي كه نميخواهد نامش فاش شود با ابراز اميدواري که شايد آنچه او شاهد بوده است تنها مواردي استثنايي بوده و در چارچوب برنامه اي هراسناك قرار ندارد، ميگويد: كاركنان دهه ي شصت زندانهاي اوين و گوهردشت دوباره در اين زندانها ديده ميشوند، و چهره هاي آنها يادآور خاطره ي خوفناك اعدامهاي بيشمار آن دوران است.
ياسر مجيدي هنوز بيست و پنجمين بهار زندگي را پشت سر نگذاشته است. او به اتهام همكاري با سازمان مجاهدين خلق به 25 سال تبعيد محكوم شده است. ساعت سه صبح به وقت كانادا تماسم با او كه در زندان گوهردشت كرج به سر ميبرد برقرار ميشود. طي دقايقي داستانش را براي شهروند تعريف ميكند: تقريبا سه سال پيش دستگير شدم و 28 ماه در انفرادي نگه داشته شدم. 8 ماه اول تحت بازجويي شديد بودم. گاهي ده ها ساعت بدون وقفه بازجويي ميشدم. فشارهاي فيزيكي و رواني در تمام اين مدت ادامه داشت. در اثر اين فشارها چشمانم تا حد زيادي بينايي خود را از دست داده اند.
ياسر مجيدي درباره ي چگونگي دستگير شدنش ميگويد: برادرم را گروگان گرفتند و به خانواده ام گفتند كه برادر من را آزاد نميكنند تا من خودم را معرفي كنم. ياسر درباره ي حكم صادره درباره خود ميگويد: حكمي كه به من نشان دادند نكته ي جالبي داشت، قاضي مرا به 25 سال تبعيد در بيرجند محكوم كرده است اما يك بند به زير حكم افزوده شده است كه متن آن از اين قرار است" از آنجا كه مراوده و مجاوره با ايشان موجب مفسده ميشود به موجب فتواي رهبري دوران تبعيد بايد در زندان امنيتي بيرجند سپري شود."
حيدر نوري داستان مشابهي دارد. به اتهام همكاري با سازمان مجاهدين دستگير و پس از ماهها بازجويي در "دادگاهي" چند دقيقه اي به 25 سال تبعيد محكوم شده است. بر مبناي فتواي مشابهي كه زير حكم دادگاه وي نيز به آن استناد شده است، او دوران محكوميت را در زندان سمنان سپري خواهد كرد.
چهارشنبه 17 نوامبر فريبا هدايتي همسر دانشجوي زنداني، اميد عباسقلي نژاد در حالي كه پشت در اوين منتظر بود تا دليل انتقال همسرش به زندان كچويي كرج را جويا شود، با شهروند به گفت و گو نشست:
خانم هدايتي گويا شما ديروز نيز همين موقع در مقابل اوين بوديد؟
ــ بله ديروز آمديم تا با آقاي دوست محمدي گفت و گو كنيم. گفتند فقط روزهاي چهارشنبه از بيرون ملاقات ميپذيرند. به همين دليل امروز دوباره آمدم. هفته ي پيش پنجشنبه همسرم را ناگهان به دفتر احضار كردند و از آنجا نيز وي را بي هيچ مقدمه اي به كچويي منتقل كردند.
چرا؟
ــ نميدانم من هم آمده ام تا همين را سئوال كنم. ديروز يكي ميگفت كه خودش تقاضاي انتقال به كرج كرده است ولي من ميدانم كه اين درست نيست. كچويي جاي وحشتناكي است و هيچ كس تقاضاي انتقال به آنجا را نميكند.
آيا زندان كچويي را ديده ايد؟
ــ بله! سه روز پيش براي ملاقات رفتم. كثيف و . . .
فرد ديگري كه در نزديكي زندان كچويي زندگي ميكند ميگويد: كثيف بودن اين زندان بزرگترين ايراد آن نيست.
او ميافزايد: "هيچگاه تابستان 1360 را فراموش نميكنم. مرسدس بنز سبز رنگ حاكم شرع هر هفته چندين بار از مقابل ما عبور كرده وارد زندان ميشد. البته در آن روزها هنوز ساختمان زندان كامل نشده بود فقط به دور يك مركز آموزش فني حرفه اي ديوارهاي قطور و بلندي كشيده بودند و از آن يك "دانشگاه" به سبک لاجوردي ساخته بودند. به هر حال هرگاه حاكم شرع از زندان خارج ميشد ميدانستيم كه چند جوان ديگر اعدام شده يا تا ساعاتي ديگر اعدام خواهند شد."
همان شب دوباره با فريبا هدايتي تماس ميگيرم. ميخواهم بدانم كه نتيجه ي گفت و گويش با آقاي دوست محمدي در اوين چه بوده است، ميگويد:
نتوانستم او را ببينم. اما با يكي از معاونين وي كه نامش را نميدانم صحبت كردم. او گفت كه همسرم خلاف كرده است و به اين دليل بايد مجازات ميشده است.
فريبا هدايتي ميافزايد: تا آنجا كه ميدانم آقاي ناصر زرافشان هم احضار شده است. او را تهديد كرده اند كه اگر "خلاف" كند، وي را به انفرادي منتقل خواهند كرد. سعيد ماسوري چند هفته اخير را در انفرادي به سر برده است.
شيوا نظري دبير "كميته دانشجويي دفاع از زندانيان سياسي" كه فريبا را براي پيگيري وضعيت همسرش تا اوين همراهي كرده بود به ما گفت:
ــ الان مقابل اوين هستيم. به نظر ميآيد دور جديدي از فشارهاي فزاينده بر زندانيان سياسي آغاز شده است. انتقال اميد عباسقلي نژاد به "كچويي" در هفته ي گذشته، انتقال سعيد ماسوري از بند يك به سلول انفرادي در بند 209 يك هفته پيشتر از آن. در نتيجه افزايش فشارها آقاي بينا داراب زند دست به اعتراض زده و از ملاقات و ارتباط با خارج از زندان امتناع ميكند.
ميتوانيد بيشتر در مورد دليل اين اعتراض توضيح دهيد؟
ــ زندانيان بند يك اوين هر پنجشنبه شب برنامه اي برگزار ميكنند كه «شام همبستگي» نام دارد. در اين شب همه زندانيان اين بند در يك سلول جمع شده و شام خود را در آنجا صرف ميكنند. اين برنامه سبب نزديكي و وحدت هرچه بيشتر زندانيان بند 1 كه به گروه ها و تفكرات مختلف تعلق دارند، شده است.
بعد از تجمع خانواده هاي زندانيان در مقابل دفتر سازمان ملل مسئولان زندان به وحشت افتادند و فكر كردند كه حركات اعتراضي بيرون به نوعي از داخل زندان هدايت ميشوند. به همين دليل تصميم به جدايي آنها از يكديگر گرفتند. انتقال سعيد ماسوري به انفرادي در 209 اولين عمل آنها در اين جهت بود. ميدانيم كه آقاي ماسوري محكوم به اعدام است و انتقال وي به انفرادي با اصل تفكيك جرائم در قوانين جمهوري اسلامي مطابقت نداشته لذا غيرقانوني است. البته داستان به همين جا ختم نميشود، طي هفته اخير عملا هر روز و گاه بيش از يك بار در روز سلولها را بازرسي ميكرده اند و خلاصه فشارها بر زندانيان به شكل عجيبي افزايش يافته است.
افسانه ماسوري در گفت وگو با شهروند فشارهاي فزاينده بر برادر محكوم به اعدامش را تشريح كرد:
سعيد در سال 1344 در خرم آباد به دنيا آمد. او كه قهرمان تنيس روي ميز استان لرستان شده بود، در مسابقات قهرماني كشور نيز شركت كرد. در سال 1364 براي تحصيل به خارج از كشور رفت. هنگامي كه سال 1367 براي ملاقات خانواده به ايران آمد و شاهد وضعيت دشوار مالي خانواده شد كه مخارج تحصيل وي را نيز پرداخت ميكرد ترك تحصيل كرد. در ارديبهشت 1380 خانواده وي پس از ماه ها بي خبري مطلع شدند كه او در زندان است. يكسال در اهواز زنداني بود، سپس به اوين منتقل شد. او كه به اتهام همكاري با سازمان مجاهدين خلق دستگير شده بود 14 ماه در انفرادي به سر برد. پس از تلاش و پيگيري خانواده اش در بهار 1381 محاكمه شد و در عمق ناباوري خانواده اش به اعدام محكوم شد. دادگاه تجديد نظر و ديوان عالي كشور نيز حكم وي را تاييد كرده و پرونده وي به شعبه اجراي احكام دادگاه انقلاب ارجاع داده شد.
خانم ماسوري از وضعيت سعيد چه اطلاعي داريد؟
ــ دوشنبه هشتم ماه زنگ زد و گفت كه از بند يك به جاي ديگري منتقل ميشود. پيش از آن هر دو سه روز يك بار تلفن ميزد. اما از آن پس خبري نشد. شنيديم كه به انفرادي بند 259 منتقل شده است.
آيا هيچ اطلاع مستقيمي از او داشته ايد؟
ــ براي كسب اطلاع، مادرم به هر دري زد تا اين كه بالاخره پنجشنبه گذشته يعني پس از نزديك به سه هفته بي خبري توانست يك ملاقات پنج دقيقه اي با او داشته باشد. آن نيز در حضور بازجو انجام شد.
به چه علت او به انفرادي منتقل شده است؟
ــ دليلي ارائه نميدهند. ميگويند مسئله امنيتي است و نميتوانيم به شما بگوييم. در عين حال ميگويند بند 259 متعلق به وزارت اطلاعات است و از كنترل اداره زندان خارج است، وزارت اطلاعات ما را به دادگاه ارجاع ميدهد و قاضي پرونده ميگويد كه از اين مسائل هيچ اطلاعي ندارد.
بگذاريد كمي به عقب برگرديم. آيا هيچ يك از اعضاي خانواده در جلسه دادگاه سعيد حضور داشت؟
ــ نه خير
وكيل؟
ــ او يك وكيل تسخيري داشت. نام وي آقاي باقري است. البته او هيچ كاري در دادگاه نكرد. شايد نميتوانست هم كاري بكند زيرا دادگاه فرمايشي بود. اصلا از پرونده اطلاعي نداشت و نميتوانست دفاعي انجام دهد. او را فقط براي خالي نبودن عريضه به وكالت برادرم گمارده بودند.
advertisement@gooya.com |
|
آيا پس از محكوميت سعيد به اعدام، شما تلاش كرديد وكيل ديگري انتخاب كنيد؟
ــ بله! اما آنها به سعيد فهمانده بودند كه به هر روي پرونده كامل را در اختيار هر وكيلي قرار نميدهند و فقط قسمتهايي را كه دادگاه صلاح بداند به وكيل اجازه ملاحظه ميدهد. ما با دو وكيل صحبت كرديم، اما آنها گفتند وكيل ما حتي اجازه ملاقات با برادرم را نخواهد داشت. . وكيلي كه نتواند پرونده و متهم را ببيند چگونه ميتواند از حقوق وي دفاع كند.
الان پرونده سعيد در چه مرحله اي قرار دارد؟
ــ پرونده در دست شعبه اجراي احكام است، اما آخرين بار كه به اين شعبه مراجعه كرديم گفتند كه آنها تقاضاي فرجام كرده اند و هنوز هيچ پاسخي نيامده است.
آخرين نسخه اي هم كه توسط همان وكيل تسخيري از كامپيوتر گرفتيم وضعيت وي را بلاتكليف نشان ميدهد.
اتهام سعيد چه بود آيا در هيچ گونه عملياتي شركت داشته است؟
ــ اتهام او ارتباط با سازمان مجاهدين است. او در هيچ عملياتي نميتوانست شركت داشته باشد، زيرا به محض ورود به ايران دستگير شده بود.
وضعيت اخير سعيد چه تاثيري بر خانواده داشته است؟
ــ مادرم به وضعيت سلامتي بدي دچار شده است. قلب او مدام آزارش ميدهد. اوايل كه برادرم را دستگير كردند 14 ماه در انفرادي بود. الان دوباره او را به انفرادي منتقل كرده اند. اين همان دوران سخت و طاقت فرسا را براي مادرم تكرار ميكند. همانطور كه گفتم او در بند وزارت اطلاعات است. همين كه ميگويند وزارت اطلاعات انگار از كشور و مكان ديگري سخن ميگويند زيرا ديگر هيچ چيز و هيچ كس در دسترس و جوابگو نيست. دليل اينكه با شما صحبت ميكنم اين است كه در اينجا هيچ كس به التماس ما گوش نميكند. بالاخره صداي ما بايد يك جايي شنيده شود.
آيا اخيرا تلاش كرده ايد وكيل ديگري براي او بگيريد؟
ــ بله! ما به "كانون وكلاي مدافع حقوق بشر" مراجعه كرديم، با آقاي دادخواه صحبت كرديم. آنها پرونده را قبول كردند. 2 بار هم با برادرم در زندان ملاقات داشتند و بار دوم توانستند وكالت نامه را به امضاي وي برسانند اما اخيرا ديگر نتوانسته اند او را ملاقات كنند.
گفت و گو با افسانه ماسوري در تاريخ 25 نوامبر انجام شده است.