آقای راشدان
نوشته بوديد روزی که آيت الله خمينی مرد شما سيزده ساله بوديد و انقلاب را به روايت حجاريان و ... آموخته ايد..درست من هم سيزده ساله بودم که جهت مخالف شما را انتخاب کردم و انقلاب را به روايت مردم باور نمودم حتما می پرسيد چگونه؟
همانگونه که در همه جا به عنوان يک آگاه سياسی مطرح می شويد حتما خوانده و شنيده ايد که در روز های پرتلاطم سال 57 آيت الله خمينی چه وعده ها که در پاريس به مردم داده بود و بعد چگونه عمل نمود . روايت انقلاب آن هم به نقل از مردمی که به دنبال آزادی بودند در فردای پيروزی درست در اسفند 57 با صدور حکم حجاب اجباری ، خلاف وعده آقا شروع شد . نيمه ای از جامعه در مقابل انتخاب تازه ای قرار گرفتند: " يا روسری يا توسری" شعار معروف آن دوران بود ، که حتما معلم و راوی انقلاب شما آن را به خوبی به خاطر دارد .
آقای راشدان
روايت مردم از انقلاب چيزی ديگر است . مردمی که برای تغييرات اساسی به خيابانها ريختند مردمی که برای عدالت اجتماعی و استقلال سرزمين خود در مقابل وابستگی حکومت پهلوی ايستادگی کردند، تلاش نکردند که شاه برود وکسی ديگر بر کرسی قدرت تکيه بزند . تلاش نکردند تا ساورک منحل شود و بعد مهندس اصلاحات ،( اروی انقلاب شما) برای بازسازی دستگاه اطلاعات جديد جایگزين شود .
آقای راشدان
آن روزی که دفتر روزنامه آيندگان مورد هجوم گروه های فشار قرار گرفت تخم مخوف ترين ديکتاتوری سرزمين من توسط امامِ مهندس اطلاعات ( حجاريان ) کاشته شد . آن روز حجاريان ها بر سر جنازه آيندگان نماز شکر بجا آوردند . جهت اطلاع شما ( آگاه سياسی ) بايد بگويم :
1 ـ اعدام های دسته جمعی ، محاکمات غير علنی بدون حضور وکيل و هئيت منصفه .
2 ـ حمله به دفاتر سازمان ها و احزاب سياسی.
3 ـ دستگيريهای خود سرانه .
4 ـ توقيف نشريات و روزنامه ها .
5 ـ وضع قوانين عليه حقوق شهروندان و ...
از همان فردای به قدرت رسيدن اين حکومت به امری عادی در اين سرزمين تبديل شده است و اينها قسمتی از کيفر خواست ملت ايران عليه اين حکومت و عوامل آن است .
آقای راشدان
زماني که شما دوازده ساله بوديد به حکم امامِ " اقای حجاريان" بر اساس آمار موجود که هنوز تکميل نشده نزديک به 5000 زنداني سياسی که مشغول گذاران دوران محکوميت خود بودند در فاصله چند ماه از حق حيات محروم شدند آن روز روايت کننده انقلاب شما در دستگاه اطلاعات مشغول آموزش و سازماندهي سربازان گمنام امام زمان بودند که شما خود بهتر از هر کس با اين وزارت آشنا هستيد .
آقای راشدان
شما که روايت را از آقای حجاريان و طيف مجاهدين انقلاب آموخته ايد همچون شاگردی با استعداد نکات مهم استاد را همچنان در ذهن داريد و به آن عمل مي کنيد :
در مقالات خود به مارکسيسم و کمونيسم حمله می کنيد وآنها را به باد مسخره مي گيريد و پيروان آن را در خواب می پنداريد . ( داستان فيلم خدا حافظ لنين را که می دانيد ؟)
· شما و روايت کننده با مجاهدين خلق از بيناد مخالف هستيد و روايت آنها را از انقلاب و اسلام قبول نداريد .
· به علی شريعتی حمله می کنيد و مسخ شده آن را می خواهيد . ( مرگ سيمرغ)
· انقلاب و دگرگونی اجتماعی برای شما همچون سم است و تلاش می کنيد به مردم بگويد از خانه خارج نشويد . ( مرگ سيمرغ )
آقای راشدان
شما تحت تاثير فرهنگ روحانيون حاکم از دو طيف خوشتان نمي آيد . آن روز که در ايران بوديد شريعتي را برداشت ناصحيح از اسلام مي دانستيد و صفائی فراهانی را کافر زنديق که اگر زنده بود مانند هزاران تن ديگر بايد اعدام مي گيريد ، و امروز نيز در خارج از کشور هم گام با کسانی که انقلاب در ايران را اشتباه می دانند و هر دو نفر ( شريعتی و فراهانی ) را باعث و بانی خشنونت و سرکار آمدند آخوندها مي دانيد .
آقای راشدان
با اين که خود را آگاه سياسی ميدانيد به باور من حتي يک بار هم مواضع سازمان چريکهای فدائی خلق ايران را نخوانده ايد و نيم نگاهی نيز به آثار دکتر شريعتی نيانداخته ايد . آخر آن روز که در ايران بوديد نرخ نان ، اصلاح طلبی و اسلام طلبی بود . امروز چيز ديگرست . بايد اعتراف کنم شما بر يک محور هم چنان استوار باقی مانده ايد : حمله به شريعتی ها و فراهانی ها چه در ايران و چه در خارج از ايران وشما ئر اين فضای مجذوب قدرت به خوبي تنفس مي کنيد .
آقای راشدان
شما امروز از رودخانه سن آب خورده ودمکرات شده ايد . به گمانم شما تاريخ مبارزات آزادي خواهانه ملت ايران را براساس تقويم جيبی خودتان و از زمان خروج دانش آموختگان مکتب اصلاح طلبی شروع مي شود و قبل از آن هر چه بوده عددی حساب نمي شود . با توجه به روايت شما و با چند فاکتور مدعی می شود که روحانيون همکاران سابق ( مجاهدين خلق ، نهضت آزادی و ... ) خود را از عرصه قدرت خارج کردند اما به چه بها و چه پروسه ای ... و آن روز ايشان کجا بودند ؟ پاسخگوئی به این سئوالات مانند روشن شدن چراغ در تاريک خانه اشباح (هم فکر اصلاح طلبتان آقای گنجی) است که اگر روشن شود ....
آقای راشدان
نوازندگانی هماهنگ در داخل و خارج از ايران مشغول به نواختن هستند . نشريه" چشم انداز" به مديريت آقای لطف اله ميثمی به رويداد 30 خرداد می پردازد ، طنز نويس گل آقا چوب تکفير عليه شريعتی بر می دارد ، فرج سرکوهی از صمد و بيژن جزنی و ياس و داس خود مي گويد ، علی رضا نوری زاده از خانه دکتر بختيار به خانه اصلاح طلبان اسباب کشی می کند و ... هم وهمه سازهای خود رابر اين محورها کوک کرده اند:
1 ـ قاتل و مقتول به يک اندازه گناهکار هستند اگر مقتول وجود نداشت قاتل مرتکب قتل نمی شد .
2 ـ نيروهای شرکت کننده در انقلاب به يک ميزان در به قدرت رسيدن آخوند ها دارای سهم هستند .
3 ـ اقدام به مبارزه مسلحانه در دوران حکومت شاه و آموزشهای شريعتی منجر به بسته شدن فضای گفتگو در ميان نيروها گرديد و به همين دليل نيروهای مرتجع همچون آخوندها توانستند برسرکار آيند.
4 ـ اقدامات سرکوب گرانه بعد از انقلاب ، تصفيه حسابهای درون زندان است .
5 ـ نيروهای اپوزيسيون از واقعيت به دور هستند و آنها با هسته واقعيت در ارتباط اند .
advertisement@gooya.com |
|
آقای راشدان
شما و ارکستر معروف اشتباه و يا خيانت يک جريان اپوزيسيون را هم چون عملکرد حاکميت مورد بررسی قرار می دهيد و نقش دولت را با يک جريان سياسی که دارای ابزار اجرائی نيست يکسان می بينيد شما فراموش کرده ویا می خواهيد فراموش کنيد که مجاهدين خلق ايران در حد فاصله سالهای 58 تا 60 در جهت يک فعاليت قانونی و علنی بهاء بس سنگين پرداخت نمودند . طبق آمار موجود بيش از 60 تن از اعضاء و هواداران اين جريان توسط گروه های فشار در مراسم مختلف و یا حمله به دفاتر اين سازمان و … به قتل رسيدند . در آن روز مجاهدين خلق نيروی برانداز نبودند . آيا کسي آن روز حاضر شد با اين گروه های فشار که مانند امروز تحت الحمايت نيروهای امنيتی هستند برخورد کند ؟
به بهانه کودتا ، حزب توده ايران را سرکوب کرده و بيش از 70درصد از کادرها و اعضای اين جريان را نابود کردند جرياناتی همچون آرمان مستضعفين ، جنبش مسلمانان مبارز ، جاما ، نهضت آزادی ، روحانيونی همچون آيت اله قمی ، زنجاني به دليل تحليلی متفاوت از روحانيون حاکم از صحنه سياسی ايران حذف و خانه نشين شدند . آيت اله شريعتمداری با آن بي حرمتی به پشت تلويزوين آورده شد و صادق قطب زاده که خود را فرزند امام مي ناميد مجبور به اعتراف تلويزيونی شد وبعد اعدام گرديد البته با توجه به اين که روايت شما از انقلاب متاثر از آموزشهای آقای حجاريان است فراموش کرده به شما بگويد در آن روزها ايشان مشغول گزينش نيرو برای وزارت اطلاعات بوده است که خود شما با اين وزارت وعملکرد آن بيش از هر کس آشنا هستيد .
آقای راشدان
در مصاحبه خود با راديو فردا به عنوان يک آگاه سياسی خواهان اين بوديد که آمريکا با حمله به ايران و تغيير رژيم ، دمکراسی به ارمغان بياورد . درضمن در مقاله" داستان فيلم خداحافظ لنين را که می دانيد ؟ " نوشته اید : گشودن درها به روی تجارت جهانی و دوستی غرب ، به رشد و شکوفايی اقتصاد و تضمين رفاه مردمان انجاميده است " واحکام قطعی همچون :
· ـ هيچ کشوری در جهان ، الگوی ديگر جز سرمايه داری آزاد و رقابتی را حتی در خيال نمی پرورد .
· ـ دشمنی با غرب و اقتصاد آزاد ، جز به فقر ، افسردگی و فلاکت نمی انجامد .
· ـ مردم ، جوانان و دانشجويان دلبسته در شيوه زندگی غربی اند .
با توجه به مقاله " من يک جنايت کار هستم " شما ضمن برخورد با گذشته خود ونقد حمايتی که از دوران حکومت آيت اله خمينی کرده ايد وهمان گونه که خود نوشته ايد " فرصت تنگ است " :
1 ـ از صدور احکام قطعی و غير کارشناسانه براساس ديده و شنيده های خود پرهيز کنيد چون همان گونه که با روايت حجاريان از انقلاب به يک باره از دوران آيت الله دفاع کرديد باز هم دچار اين اشتباه نشويد که آن وقت اعتبار خود را از دست مي دهيد و هر چند ...
2 ـ دمکراسی و آزادی کالائی نيست که با حضور نيروهای بيگانه به سرزمين ما آورده شود . اين مسئله ای است که بايد توسط ملت ايران حل شود هر گونه اميد بستن به نيروهای بيگانه به گواهی تاريخ اين سرزمين سودی به حال ما نشده است جز مزدوری .
در آخر آقای راشدان
با شما و قلمتان بيشتر در خارج از کشور آشنا شدم اين چند خط بيان ديده من نسبت به آنچه که نوشته ايد است و اميدوارم قبل از هر چيز ثانيه ای به آنچه که نوشتم فکر کنيد که انتظاری بيش از اين ندارم واميدوارم شما آنگونه که تلاش نموده ايد با مطالعه بيشتر و کسب آگاهی به حرکت خود ادامه دهيد . تاريخ اين ملت از روزی که شما از کشور خارج شده وبه دنيای سياست مداران وارد شده ايد آغاز نشده است اين سرزمين روايت کننده و شنونده بسيار مانند من وشما به خود ديده و قضاوت خود را در دل تاريخ ثبت نموده است . اميد دارم که آيندگان از ما به نيکی ياد کنند .
محسن صفا