advertisement@gooya.com |
|
hamid_farkhondeh@hotmail.com
دفاع از حقوق پايمال شده مردم فلسطين و اعتراض به بى اعتنايى هاى دولت اسرائيل به قطعنامه هاى سازمان ملل متحد كه خواستار باز گرداندن مناطق اشغالى كرانه غربى رود اردن و نوار غزه به فلسطينى هاست، سال هاست كه در مركز توجه همه نيروهاى آزاديخواه و عدالت طلب جهان قرار گرفته است.
جمهورى اسلامى ايران از بدو روى كارآمدن خود عليرغم ميزبانى ياسرعرفات و خنده اى كه او بر لبان آيت الله خمينى نشاند، سياست هاى افراطى در قبال مسئله فلسطين پيشه كرد. عليرغم اينكه فلسطينى ها اسرائيل را به رسميت شناختند و در اسلو با اسرائيل قرارداد صلح امضا كردند، سران جمهورى اسلامى در نقش كاسه داغتر از آش به حمايت هاى مادى و معنوى از سازمان هاى تندرو فلسطينى مانند " جهاد اسلامى" و " سازمان حماس" و حملات تبليغاتى عليه نيروهاى ميانه رو و صلح طلب فلسطينى پرداختند.
افكار عمومى مردم ايران بخصوص جوانان كشور همواره خواهان آن بوده اند كه مسئولان كشور بجاى دخالت در امور ديگر ملت ها، صدور انقلاب اسلامى و بذل و بخشش به گروهاى افراطى فلسطينى، در پى حل معضلات كشور خود باشند.
نيما راشدان در مقاله اى در سايت گويا بر بستر چنين ذهنيتى نتايجى گرفته است و آنرا به حساب جوانان ايرانى گذاشته است كه در خور تامل است. معلوم نيست سياست هاى افراطى جمهورى اسلامى در قبال مسئله فلسطين چه ربطى به دفاع افكار عمومى ايرانيان از حقوق مردم فلسطين دارد. آيا چون جمهورى اسلامى از گروهاى افراطى و تروريستى فلسطينى حمايت مى كند و مردم ايران و بخصوص جوانان كشور دل خوشى از نظام جمهورى اسلامى ندارند، حقوق مردم فلسطين از سوى اسرائيل پايمال نشده است؟ چون جمهورى اسلامى خواستار نابودى اسرائيل است، اسرائيل خاك فلسطينى ها را عليرغم قطعنامه هاى سازمان ملل متحد در اشغال خود نگه نداشته است؟ چون جوان ايرانى خواهان آزادى و دمكراسى است بايد چشم خود را بر روى ناعدالتى در ديگر كشورهاى جهان ببندد؟
نه اكثريت جوانان ايرانى چشم وجدان خود را بر بحران اسرائيل و فلسطين مى بندند و نه همه جوانان فلسطينى تروريست هستند و نه همه آنان در پى حادثه 11 سپتامبر به جشن و پايكوبى پر داختند. نيما راشدان در پى سياه و سفيد كردن بحران فلسطين و اسرائيل و نگاه جوانان ايران به اين مسئله است. نگاهى كوتاه به برخى گفته هاى او در مقاله اش متاسفانه گوياى اين ديد است:
" قبل از هر چيز ياسر عرفات و فلسطين مسئله جوان ايرانى نيست"..... " جوان ايرانى باور كنيد معناى واژه آرمان را نمى داند" ..... " چفيه اى كه تا آخرين لحظات بر گردن ياسرعرفات رخ مى نمود، مظهر نفرت در جامعه مدرن ايران است( البته ايشان چون خيلى از مسائل را با هم قاطى كرده است ظاهرا ياسر عرفات را هم با آقاى خامنه اى عوضى گرفته است، چونكه ياسر عرفات چفيه خود را بر سر داشت و رهبر جمهور ىاسلامى است كه آنرا بر گردن مى اندازد)......" شيوه مشترك زندگى جوان ايرانى يعنى ترانس موزيك، آبجوى هاينكن، اكستازى دى جى تيستو و پاول فان ديك است. اين همه شيوه مشترك زندگى جوان ايرانى در تهران و جوان اسرائيلى در تل آويو است."
در جايى ديگر از مقاله خود نيما راشدان سياه و وحشى نشان دادن فلسطينى ها و سفيد و متمدن نماياندن اسرائيلى را چنين بيان مى كند:
يكسوى اين معادله فلسطين قرار دارد:.... جايى كه هر ماه چند مسلمان فلسطينى را به اتهام ثابت نشده همكارى با اسرائيل مى كشند، پوست مى كنند و چند روز از پا در مقابل ساختمانى آويزان مى كنند تا مايه عبرت سايرين شود. اسرائيل طرف ديگر معادله است: تنها دمكراسى آزاد و انتخابى خاورميانه، بالاترين ضريب آزادى مطبوعات، احزاب سياسى، نهادهاى مدنى، شفافيت اقتصادى و احترام به قانون....."
به راستى هدف از اين سياه و سفيد نمايى ها چيست؟ آيا اين نوع معرفى جوانان ايرانى و فلسطينى توهين به شعور و فهم اين جوانان نيست؟ آيا بى احترامى اسرائيل به قطعنامه هاى سازمان ملل متحد كه چندين دهه است عليه اشغالگرى اين كشور صادر شده است بى احترامى و كج دهنى به قوانين بين المللى و حقوق بشر نيست؟ آيا هر كس به نشانه همبستگى با فلسطينى ها چفيه بر گردن انداخت مترادف با بسيجى ها است؟ آيا هر فلسطينى چفيه بر گردن تروريست است؟ آيا هزاران جوان غربى كه به نشانه همبستگى با فلسطينى ها چفيه بر دور گردن دارند طرفدار خشونت هستند؟
نيما راشدان روزنامه نگاران ايرانى را مورد انتقاد قرار مى دهد كه چرا بزعم ايشان اين افكار و نظرات جوانان ايرانى را در نوشته ها و مقالات خود منعكس نمى كنند. معلوم نيست اول از كجا امر بر نيما راشدان مشتبه شده كه نظرات افراطى ارائه شده از طرف ايشان، نظر جوانان ايرانى است و از طرف ديگر مگر وظيفه روزنامه نگاران تحريك تمايلات افراطى جوانان يا حتى بخشى از آنان است؟ گيريم كه در بين بخشى از جوانان ايرانى بى اعتنايى به حقوق مردم فلسطين رايج شده باشد، مگر وظيفه مطبوعات و روزنامه نگاران دميدن در اين روحيه بى تفاوتى و تشويق آن است؟
آيا بايد دلخورى خودمان از نظام اسلامى حاكم بر كشورمان و سياست هاى داخلى و خارجى آن را با عرب ستيزى و دميدن در اختلافات بين عرب و ايرانى نشان دهيم؟
آيا واكنش وجدان هاى بيدار و آزاديخواه ايرانيان در مسئله فلسطين بايد عكس العملى تفريطى باشد در برابر افراط مسئولان نظام جمهورى اسلامى؟
نيما راشدان به نيابت از جوانان ايرانى" واتسلاهاول" رئيس جمهور سابق چكسلواكى را ارج مى نهد و ياسرعرفات را تقبيح مى كند، غافل از اينكه واتسلاهاول كه جاى خود دارد، امروز حتى جرج بوش نيز بر پايمال شدن حقوق فلسطينىها و لزوم تشكيل دولت مستقل فلسطينى در كنار دولت اسرائيل تاكيد دارد.
هيج جوانى در هيچ كجاى دنيا نمى تواند عميقا خواستار برقرارى دمكراسى و عدالت دركشور خود باشد ولى به بى عدالتى هاى جهانى بخصوص در همسايگى كشور خود بى اعتنا بماند.