پنجشنبه 18 اسفند 1384

سیمین خانم، شعری از سارا محمدي، پاگرد

[از وبلاگ پاگرد]

رییس دکمه را فشار می‌دهد
مردان جوان سبزپوش حرکت می‌کنند
باتوم برقی در یک آن آدم را به جنبش‌های زنان در تمام جهان وصل می‌کند
زنان رسانا هستند
عایق‌ها هجوم می‌آورند
سیمین خانم می‌گویند آرام باشید، آرام
نعره می‌کشد:
" تا سه می‌شمارم، متفرق شوید"
وقت کمی است برای آتشی که گرفته‌است سال‌ها

یک
آیا پدرش مادرش را کتک می‌زده؟
دو
آیا پدرش او را مجبور به کاری می‌کرده؟
سه
سیمین خانم می‌گویند آرام باشید، آرام
جوان سبزپوش با سرشانه‌های مقدس به سیمین خانم لگد می‌زند،
دختری که کنار او است خونش به جوش می‌‌آید،
فریاد می‌کشد، فریاد عجیب و نامفهومی است
تلخ و تاریخی،

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

انگار صدای یکی از مادربزرگ‌هایش است از دالون‌هایی تو در تو بیرون می‌ریزد
شاید زنی در دوره‌ی شاه عباس، نادرشاه، ...
سیمین خانم می‌گویند آرام باشید بچه‌ها‌جان، آرام
لبخند از لبشان دور نمی‌شود
آتش خوب گرفته است
دارد می‌سوزاند
و
دیگر خاموش نمی‌شود

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سیمین خانم، شعری از سارا محمدي، پاگرد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016