اطلاعيه ي سازمان قضائي نيروهاي مسلح يک هفته دير صادر شد؛ سقوط هواپيماي فالکون ِ حامل ِ فرمانده نيروي زميني سپاه، اثر اين اطلاعيه را خنثي کرد. سوالي که مطرح مي شود اين است: به دنبال ِ بررسي هاي تيم ويژه ي تحقيق دادسراي نظامي، 3 تن از مسئولان تيپ ترابري پايگاه هوايي مهرآباد و 3 تن از مسئولان برج مراقبت و تقرب به دادسرا احضار و پس از تحقيقات مقدماتي با توديع وثيقه آزاد شده اند و معناي اين کار مقصر بودن احتمالي اين اشخاص است. آيا در سقوط فالکون هم مقصر برج و فرمانده عمليات بوده است؟ آيا در خرابي هواپيماهاي فوکر و ارباس که منجر به بازگشت آن ها به فرودگاه مهرآباد در طول يک ماه گذشته شد، اپروچ و عمليات نيروي هوايي مقصر بوده اند؟
دادسراي نظامي يا هر مقام مسئول ديگري بايد به اين سوالات به طور شفاف پاسخ بدهد. اگر اينها مقصر نبوده اند، پس علت سقوط و نقص فني منجر به بازگشت چه بوده است؟
دادسراي نظامي براي حفظ تعادل ميان سازمان هواپيمايي کشوري و نيروي هوايي سه نفر از پرسنل مراقبت پرواز مهرآباد را هم احضار مي کند در حالي که مسلم است آنها تقصيري ندارند. مقصر اصلي همان کسي است که خلبان را با يک فروند هواپيماي معيوب، مجبور به پرواز کرده است. بعد از آن هر اتفاقي هم افتاده باشد، و هر خطايي صورت گرفته باشد، مقصر اصلي همچنان شخص "فرمان ده" خواهد بود.
طبق اظهارات کارشناسان، هواپيما بعد از ورود به محدوده ي تهران، در اختيار "واحد تقرب" (اپروچ) قرار مي گيرد و اين واحد، هواپيما را در آستانه ي فرود، به "برج مراقبت" مهرآباد مي سپارد. زماني که ديد کم است، هواپيماهاي نظامي در مهرآباد با سيستم PAR (Precision Approach Radar) فرود نمي آيند که کنترلر با فرمان مستقيم به خلبان، او را به سمت باند هدايت کند بلکه با سيستم هايي که مستقل از برج عمل مي کنند مانند ILS (Instrument Landing System) يا VOR يا NDB تا فاصله ي تعيين شده به باند نزديک مي شوند و در نهايت با ديدن باند، فرود مي آيند. بنابراين کسي پشت رادار ننشسته است و به خلبان نمي گويد که پنج درجه به راست و چپ و يا صد پا بالاتر و پايين تر برود که بخواهد در آخرين ثانيه هاي فرود اشتباه کند و هواپيما را به جاي باند در شهرک توحيد فرود آورد. برج مراقبت در ايران مانند پاسباني است که خياباني را که راننده بايد طي کند به او نشان مي دهد و از آن به بعد راننده است که بايد مسيرش را شخصا بپيمايد. اگر در ميانه ي راه لاستيک ترکيد و ماشين به درخت خورد مقصر پاسبان ِ سر چهارراه نخواهد بود.
آموزش کنترل ترافيک هوايي در ايران در چنين کلاس ها و با چنين وسايل ابتدايي صورت مي گيرد. خلبانان پروازهاي خارجي چند سال پيش به تحقير، اپروچ تهران را، "تهران اينفورمي شن" صدا مي زدند!
سوال ديگر اين است که تا سال 1375 که رادار ِ کانادايي ِ مهرآباد کار خود را (آن هم به طور گه گاهي) آغاز کرد، هواپيماها در محدوده ي تهران توسط "اپروچ - د ِپارچر" و "برج" چگونه کنترل مي شدند؟ آيا غير از اين بود که خلبان موقعيت و ارتفاعش را با بي سيم مي گفت و کنترلر آن را بر روي نوارهاي کاغذي مي نوشت و بدون اين که رادار و اسکوپ و مانيتوري در کار باشد، فقط از روي رديف همين کاغذ پاره ها موقعيت هر هواپيما را نسبت به هواپيماهاي ديگر مي سنجيد و فرامين لازم را براي نزديک شدن به فرودگاه صادر مي کرد؟ چرا آن روزها هواپيما به بلوک 52 نمي خورد در حالي که هيچ رادار و مانيتوري هم براي ديدن بازتاب هواپيما وجود نداشت. پس به طور کلي برج را مقصر شمردن خطاست و به احتمال قوي به قصد رفع اعتراض ِ نظاميان است.
اگر بخواهيم خلاصه کنيم مقصر اصلي سوانح اخير اين جملات است:
advertisement@gooya.com |
|
اين واقعيتي است که اگر بخواهيم بر آن چشم ببنديم باز هم شاهد سقوط هواپيماهاي ديگر خواهيم بود چنان که شاهد سقوط هواپيماي فالکون بوديم.
حقوق يک کنترلر تازه استخدام شده، از در آمد يک کارگر ساختماني کمتر است. اگر تيزهوشي و همت مراقبان پرواز مهرآباد نباشد، تعداد سوانح به مراتب بيش از اينها مي شود
پي گيري ِ دقيق ِ سازمان قضائي نيروهاي مسلح بي سابقه است و جاي تقدير و تشکر دارد. تا به امروز تحقيقي اين چنين گسترده و جامع در زمينه ي سقوط هاي نظامي صورت نگرفته است. شايد سخنان عتاب آميز آقاي رفسنجاني موجب انتشار اين اطلاعيه شد ولي هر چه هست جاي سپاس و قدرداني دارد. اگر اين اطلاعيه زودتر صادر مي شد توجيه خطاکار بودن مراقبت مهرآباد به مراتب آسان تر بود اما با سقوط اخير، اين احضار و بازپرسي نيز اثر خود را از دست داد و مقصر اصلي از وراي هزاران برگ تحقيق، روي ِ کريه اش را بار ديگر نمايان کرد. کاش بازپرس محترم، اقدام به انتشار گفت و گوهاي برج و خلبان و نيز آخرين اس.ام.اس هاي مسافران و عکس ها و فيلم هايي که گرفته اند و بخصوص نمودار مسير هواپيما در دقايق آخر بکنند که مسلما اهل فن را به دلايل اصلي سقوط نزديک، و ميزان شايعات بي اساس را کم خواهد کرد.
اما سران کشور بهتر است فکري به حال سياست خارجي خود بکنند و دنيا را با تحريکات ابلهانه ي اتمي عليه خود نشورانند تا بتوانيم از تکنولوژي روز و مدرن بهره مند شويم. آقايان مطمئن باشند که خريدن هواپيماهاي روسي و چيني ِ حتي نو، علاج درد نيست؛ مُسَکني است که بعد از از ميان رفتن ِ اثرش، درد را با شدت بيشتري نمايان خواهد کرد؛ همان گونه که خريد جنگ افزارهاي سبک و سنگين از روسيه و کره ي شمالي، تنها به زباله هاي تسليحاتي ما افزوده است. آقايان يقين داشته باشند که کشورهاي ديگر هم قيمت هاي پايين محصولات شرقي را مي بينند و اگر نمي خرند حتما توجيه اقتصادي و فني برايش دارند و اين همان توجيهي است که کشور ثروتمند ما هم بايد به آن عنايت لازم را مبذول نمايد.