با ابراهيم يزدي در ساختمان منزلش كه اين روزها به نوعي دفتر نهضت آزادي هم به شمار ميرود به گفتوگو نشستيم.
با وجود اينكه از همه جريانهاي درگير با مسئله جبهه دموكراسيخواهي باسابقهتر است سياستمدارانه از لزوم باز شستن ذهن اصلاحطلبان از رسوبات نزاعهاي پيشين براي دفاع از منافع ملي و موجوديت جبههاي فراگير از دموكراسيخواهان سخن ميراند.
*آقاي دكتر در ميان اصلاح طلبان حاكميتي هنوز ترديدهاي جدي در مورد پيوستن به جبهه دموكراسي خواهي وجود دارد؛ شما ريشه اين ترديدها را در كجا مي بينيد؟
ببينيد احزاب و گروههاي اصلاحطلب درون حاكميت در معرض يك چرخش تاريخي هستند يعني از بدو انقلاب تا به حال اينها در درون حاكميت بودهاند. اما الان و پس از انتخابات شوراي شهر تهران و مجلس شوراي اسلامي اينها آرامآرام به هر حال به سوي اخراج از حاكميت حركت ميكنند. خوب وقتي به اينسو ميروند لاجرم تعداد زيادي از نيروهايشان در معرض ريزش خواهد بود.
دوم اينكه وقتي از حاكميت بيرون آمدند بسياري از امكاناتي را كه دارند از دست ميدهند، ميشوند مثل ما و چهبسا اگر كمي هم بخواهند روي مواضعشان پافشاري كنند غيرقانوني اعلام شوند. همانگونه كه روزنامههايشان تعطيل شد و سايتهايشان را بستند. بنابراين آنها در معرض اين هستند كه سازمانهايشان غيرقانوني اعلام شود. شما ميدانيد در مورد مجاهدين انقلاب اسلامي اين مسئله به وجود آمد و در كميسيون ماده 10 به دنبال لغو پروانه مجاهدين انقلاب بودند اما در نهايت موفق نشدند اما با توجه به شرايطي كه در حال حاضر مهيا است ممكن است دست به چنين اقدامي بزنند.
در واقع چيزي كه من ميخواهم بگويم اين است كه اصلاحطلبان درون حاكميت در معرض يك تغيير و جابهجايي از پوزيسيون به اپوزيسيون هستند و نكته دوم اين است كه خود اين احزاب اصلاحطلب درون حاكميت، در گذشته مواضعي نه چندان دوستانه عليه نهضت آزادي و دوستان مليمذهبي داشتهاند. و در دوراني اينها تندترين و افراطيترين مواضع را عليه ما داشتند.
سوم اينكه نهضت آزادي خط قرمز بسياري از شخصيتها و نهادهاي درون حاكميت است. و اينها خودشان هم اين را پنهان نميكنند. مشكل آنها هم اين است كه جبهه دموكراسيخواهي يا هر جبهه ديگري در ايران بدون حضور اصلاحطلبان بيرون حاكميت كه در حال حاضر اگر چنين جبههاي تشكيل بشود و اينها نباشند كسي آن را جدي نخواهد گرفت و مشابه جبهه دوم خرداد خواهد شد و همانگونه كه بود خواهد شد. اگر هم بخواهد جبههاي تشكيل بشود و همه گروهها هم باشند آن وقت هزينهشان بالا ميرود و من تصور ميكنم كه شايد آنها در تحليل درآمد و هزينه وقتي هزينه را بالا ببينند جلو نيايند.
* در ميان نيروهاي ملي- مذهبي نيز ترديدهايي در اين مورد وجود دارد و گويا هنوز اتفاق نظر مشخصي وجود ندارد؟
طبيعي است كه هر چه مسئله پيچيدهتر باشد اختلافنظر حول آن مطلب بيشتر ميشود. خب اين براي اولينبار بود كه در صحنه سياسي ايران ائتلافي ميان اصلاحطلبان درون حاكميت و بيرون حاكميت در حال شكل گرفتن بود، بعد از 27 سال كه از انقلاب گذشته است. بنابراين هم در داخل نهضت و هم بيرون نهضت در شوراي فعالان مليمذهبي اختلافنظر وجود داشت. به هر حال نهضت با چهل و اندي سال سابقه فعاليت داراي ساختار دموكراتيك است و اعضا به الزامات فعاليت دموكراتيك تن ميدهند. در مورد انتخابات هم ما با همين مشكل در داخل نهضت روبهرو بوديم اما بالاخره همه بزرگان ما پذيرفتند كه راي اكثريت و خرد جمعي را براي همكاري با اينها و تشكيل جبهه بپذيرند. در داخل شوراي فعالان هم همين مسئله وجود داشت. منتها شوراي فعالان مليمذهبي يك حزب نيست يك مجموعهاي است متشكل از چندين فراكسيون و برخي شخصيتهاي منفرد ولي به انسجام سازماني و تشكيلاتي نرسيده است.
advertisement@gooya.com |
|
*كه ظاهرا منجر به استعفاي دكتر پيمان از شوراي فعالان نيز شده است؟
دكتر پيمان از شوراي فعالان ملي مذهبي استعفا نداده است. دكتر پيمان عضو شوراي جنبش مسلمانان مبارز نيز هست و اين شورا اين سياستها را تصويب نكرده است و پيمان يا بايد به صفت فردي خود مصوبات شوراي فعالان را بپذيرد كه ديگر جايگاهش در جنبش به او اين اجازه را نميدهد. ولي استعفا نداده است.
بحثهاي زيادي در اينباره شد و بالاخره اگر خرد جمعي تصميمي ميگيرد جنبش مسلمانان بايد به عنوان يك زيرمجموعه بپذيرد. و اين مسئله مانع اساسي بر سر راه شكلگيري اين جبهه نيست. چندينبار به ما پيشنهاد شده است كه نهضت آزادي و شوراي فعالان مليمذهبي به صورت مستقل جبههاي با مشي دموكراسيخواهي تشكيل دهند اما ما ميدانيم جبههاي كه موثر باشد جبههاي نيست كه ما مستقلاً تشكيل دهيم. جبههاي است كه طيف وسيعي از فعالان سياسي در آن مشاركت كنند. بنابراين اگر بخواهيم جبههاي تاثيرگذار باشد حتماً بايد مشاركت، مجاهدين انقلاب و نهضت و... باشند و اين همان مطلبي است كه من اخيراً در ضيافت افطار نهضت در هفته گذشته بدان اشاره كردم. مسلم اين است كه ما رسوبات ذهني گذشته را بايد بايگاني كنيم.
خب ما ميدانيم كه نهضت آزادي ايران آسيبهاي فراواني از برخي گروهها خورده است آنها هم با ما مخالف هستند و مواضع داشتند همه اينها هست. معناي حضور ما در يك جبهه اين نيست كه همه مواضع گذشته را صرفنظر كنيم و يا انتظار اين باشد كه طرف مقابل هم چنين كند. ما روي مواضعمان ايستادهايم. امروز اگر بخواهيم مثلاً بيانيه الجزاير را تحليل كنيد من همچنان تحليل خودم را دارم اما طرف مقابل هم نميتواند بگويد چون با ما در جبههاي قرار گيريد بايد مواضعتان را كنار بگذاريد. ما اين حرفها را كنار ميگذاريم اما فراموش نميكنيم. ميتوانيم موقتاً بگوييم نه بالاخره مثل جنگ است كه تمام شده است اما اين هنوز مطرح است كه ادامهاش پس از فتح خرمشهر مثبت بود يا منفي بود.
*در ميان زير مجموعههايتان هم گويا انتقادات زيادي به شما بوده است؟
البته به ما خرده ميگيرند كه چرا با فلان گروه ائتلاف كرديد، بلوغ سياسي بدين معني است كه ما با گروههايي كه با هم زماني تقابل هم داشتهايم براي منافع ملي خود با سعه صدر بر محورهاي مشترك به تفاهم برسيم و كار كنيم البته نهضت از مواضعش كوتاه نميآيد و طرفهاي مقابل هم از مواضعشان عدول نكنند. اما ما امروز ما ميتوانيم يك پلتفورم مشترك داشته باشيم.