آقایی به نام شهرام عدیلی پورقصه ای شخصی، مبنی بر درخواست ناشری از او برای نوشتن مقدمه بر کتاب فروغ فرخ زاد، هنگامی که قبلا ناشر مذکور چنین درخواستی را از استادش کرده بود، و نامبرده علی رغم میل استاد اقدام به این کار نموده و موجب رنجش استادش شده بود، را دستمایه طرح مسائلی از فرهنگ ایرانیان قرار می دهد که کاملا بی ربط است و در نوشته خود آن چنان آسمان و ریسمان می کند و زمین و زمان را به هم می دوزد که گویی به کشف بزرگی رسیده است و در پایان به عنوان "عقل کل" ظاهر می شود و پیشنهاداتی می دهد که رسیدن به هر یک از آنان فقط از جانب خدایان برمی آید.
متاسفانه شما نیز به عنوان یک جریده معتبر آن را به دلیل نثر خوبش درستون اصلی انعکاس می دهید. برای آگاهی خوانندگان آن مطلب طرح چند نکته را از نظر خود ضروری می دانم:
1- جامعه مدنی و قانونمند، جامعه ای نیست که از آدم های خوب و منصف و بی خطا و غیرمذهبی و غیرخرافی تشکیل شده باشد. بلکه برعکس جامعه مدنی سرشار از انسان های مذهبی، غیرمنصف، خطاکارو خرافی تشکیل شده است. آن ها هنگامی قابل تحمل می شوند که با حفظ همه آن ویژگی ها فقط نظم و قوانین اجتماعی را رعایت کنند.
2- هنرمند و شاعر و فیلسوف و چغال و بغال، هیچکدام امام معصومی نیستند که آقا شهرام به انتظاررسیدن یکی ازآن ها نشسته است و سعی دارد در نوشته اش نشان دهد که شخصی منتظر نیست!آن ها همگی انسان های زمینی هستند که در مواقعی که منافع خود را در خطر ببینند، شاکی می شوند. ممکن است حق باشند یا ناحق این امری طبیعی است این قاضی است که وفق قانون برآمده از همین انسان ها، باید فیصله بخش باشد نه قوانینی که آخوندها در ایران برای فرشته ها نوشته اند، حکم را نیز با سفارش تلفنی تعیین می کنند.
3- تمام جوامعی که الگوی آقا شهرام هستند با کمتراز 20% کنشگران اجتماعی به نظم و مدنیت درآمده اند. نه آن که تصور کنیم غربی ها همه پسر پیغنبر شده اند تا توانسته اند جامعه مدنی داشته باشند.
4- تمام مشکلاتی که شبیه مشکلات آقا شهرام هستند و بسیاری از مشکلات دیگر که در مورد زنان، کودکان ،اصناف و...وجود دارد به خاطر آن است که ایرانی تاکنون خود بر سرنوشت خویش حاکم نشده تا بتواند تمامی این مشکلات را به نظم و قانون درآورد چگونه همین ایرانی ها در نقاط قانونمند جهان شهروندان منضبطی هستند.
advertisement@gooya.com |
|
5- خودستیزی از بیچاره گی ناشی می شود، آن کس که به فکر چاره است با خودش درنمی افتد.آقا شهرام بدانید که کنشگران جامعه ما سال هاست که از مرز20% درصد گذشته است، سال 32 را فراموش نکنید که دست خارجی کفه ترازو را به خواست آن 80% تغيیر داد. جامعه ما در جهان بیشترین کنشگران مدنی را در خود جای داده است. به گله های گوسفند توجه کنید، که چگونه به نظم عادت می کنند، حتی به این مفهوم، در برخی کشورهای غربی نیز نمی توان به اندازه ایران کنشگراجتماعی پیدا کرد، در ایران حتی از حد معقول یک جامعه طبیعی، کنشگراجتماعی بیشتر است.
تردید نداشته باشیم که ما ملتی بزرگ هستیم و با مردمانی بزرگوار.
الف. ع. خ
84/7/22
در همين زمينه:
[هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست، پیرامون استبداد و خودکامگی فرهنگ ایرانی، شهرام عدیلی پور]