(دولت جاسوس)
تفویض بخشی ازاختیارات رهبرحکومت اسلامی به "مجمع تشخیص مصلحت نظام" جهت نظارت برقوای سه گانه، همچنین واکنش برخی تحلیل گران مسائل ایران نسبت به این موضوع وتناقضات آشکاری که نسبت به مسائلی ازقبیل دوگانگی قدرت درایران، رابطه رفسنجانی با رهبر، رابطه این هردو با دولت جدید، رابطه دولت جدید وقدیم با مسئله انرژی هسته ای و متفاوت دانستن هیئت های مذاکره کننده قبلی وفعلی یا دشمنی ورویارویی حاکمان اسلامی با غرب برسرمسائل هسته ای، که درتحلیل های جاری وجود دارد، همه وهمه ازمنظراین نوشتارناشی ازعدم شناخت ماهیت نظامی است که خود را"!جمهوری اسلامی ایران" می داند، بیشترنکات اشاره شده دراین مطلب، ازرفتارشناسی حاکمان اسلامی ایران ناشی شده است. براین اساس مسائل فوق به شرح زیرتحلیل می گردد.
زمانی که رفسنجانی به ضرب ابطال بیش از 700 هزار رای مردم تهران وفشارهای پنهان، نفر سی ام انتخابات مجلس ششم شد و ازطرف وزارت کشور به عنوان نماینده مردم تهران معرفی گردید، بعد ازآنکه با رایزنی های فراوان نتوانست درمیان اکثریت مطلق نمایندگان اصلاح طلب،اجماع لازم را برای ریاست مجلس ششم بدست آورد، هنگام اعلام انصراف، جمله بسیارتامل برانگیزی را مطرح نمود مبنی بر اینکه "ترجیح می دهد در ستاد باقی بماند" ستادی که بعدها به گونه ای دیگر از زبان خاتمی شنیده شد، بدینگونه که "اگرعده ای درکشوردست از بحران سازی برندارند، مجبورم ستاد ضد اصلاحات را افشا کنم".
علاوه براینها، مفاهیمی همچون"دولت پنهان"، "اطلاعات موازی"، "لباس شخصی ها"وبسیاری مطالب دیگرکه حکایت ازوجود قدرتی قاهردرپس پرده نظام اسلامی دارد، درطول سالهای گذشته بارها وبارها ازطریق دست اندرکاران اصلاح طلب حکومت اسلامی به عنوان مانع برسرتحقق اراده مردم مطرح گردید'a1 برخلاف تصوراصلاح طلبان این "ستاد" یا "دولت پنهان"یا "اطلاعات موازی" یا "لباس شخصی ها" تنها برای رویارویی با اصلاحات و همگام با آن شروع به کارنکرده است، بلکه مبدا شروع به کاراین تشکیلات مافیایی برمی گردد به دوران شکل گیری انقلاب، تشکیلاتی که دست آن را برای پیش گیری تحقق اذ1اده مردم دربسیاری ازاتفاقات بعد ازانقلاب می توان دید.
نمی توان تصورنمود، کشورهایی نظیرانگلیس وآمریکا که دربسیاری جهات براساس منافع مشابه، سیاست های مشترکی را درجهان اعمال می کنند، درجو دوقطبی دوران انقلاب ایران که بین شرق وغرب جنگ سردی درجریان داشت،این کشورها،هنگام شورش های انقلابی مردم ایران، دست روی دست گذاشته و صرفا به تماشای این تحولات نشسته باشند و برای تاثیرگذاری تحولات در کشوری مانند ایران که پیشروترین ملت منطقه را درخود جای داده است،طرح یا نقشه ای برای کنترل آن نسنجیده باشند، همانگونه که شاهد هستیم، حتی اکنون که دشمنی مثل شوروی وجود خارجی ندارد، شکل حکومت ها در منطقه خاورمیانه برای آنان آنچنان اهمیتی دارد که ازهیچ کوششی، حتی مداخله مستقیم نظامی برای استقرارنظامات دلخواه در کشورهای منطقه نظیرعراق وافغانستان دریغ نمی ورزند. مگرنه اینکه سرنوشت قدرت وحاکمیت درایران همواره با هماهنگی همین قدرت های بزرگ رقم خورده است؟ آن زمان که بسیاری ازتحولات درهزمونی دو قدرت غرب وشرق شکل می گرفت، چگونه می توان تصورنمود که چنین قدرت هایی با وجود دشمنی مانند شوروی درهمسایگی ایران، نسبت به تحولات داخل کشورمان بی تفاوت بوده باشند.
قطعا آنچه که تحت عنوان "ستاد" یا "مجمع تشخیص مصلحت نظام"نامیده می شود بی ارتباط با چنین اراده های قاهری نیستند،این "ستاد" تبلورهمان اراده پنهانی است که بسیاری ازحوادث بعد ازانقلاب را برای تهی کردن ظرفیت های ملی ازیک طرف و مشروعیت بخشی به حضورقدرت های بیگانه درمنطقه را ا_d2طرفی دیگر، سامان داده است. دراین میان نقش ضد ملی رفسنجانی به عنوان یکی ازآشکارترین مهره های این جریان بیش ازپیش آشکارمی شود، ازنقش تفرقه انگیز وضدملی نامبرده درسالهای قبل ازانقلاب، درزندان ودرمیان صفوف مبارزین راه آزادی که بگذریم، نقش تفرقه افکنانه او درتاریخ بعد !ازانقلاب با اوج گیری قدرت او رابطه مستقیم دارد، اوبا برنامه ریزی های همان "ستادی" که خود ازآن یاد می کند، توانست سواربرموج کنش های مذهبی پوپولیستی وقشری شده وتمام نیروهای فعال درعرصه اجتمایی ایران را یکی پس از دیگری ازصحنه حقوقی ایران خارج کند، البته پرواضح است که اين همه را به تنهایی راهبری نکرده است، بلکه مجری و راهبر تقریبا موفق تصمیمات همان "ستادی"بوده است که بسیارحساب شده، نیروهای متشکلی را که درمقابل رژیم گذشته توانسته بودند انسجام تشکیلاتی خود را حفظ نمایند،بعد ازسرنگونی آن رژیم، یکی پس ازدیگری، اما به صورت یکی، یکی با همکاری و احیانا سکوت خود آنها، ازصحنه تحولات ایران خارج کنند. به جرات می توان گفت که این همه مدیریت موفق ازیک مجموعه آخوند آخرت طلب وتارک دنیا بعید می نماید،این کار فقط ازیک مجموعه هوشمند که اطلاعات ومنابع مالی زیادی به آنان می رسد،امکان پذیرخواهد بود.
همه شاهد بوده ایم که چگونه مجاهدین خلق وگروههای مشابه آن را با بهره گیری از حمایت یا دست کم سکوت دیگر گروهها، ازصحنه خارج نمودند، همه شاهد بوده ایم که چگونه توده ای ها ودیگرگروههای مشابه را با حمایت یا دست کم سکوت دیگر گروههای باقیمانده درصحنه، از لوح اجتمایی ایران à3حو نمودند، همه شاهد بوده ایم که چگونه گروهها وشخصیت هایی همچون فدائیان خلق، بنی صدر، بازرگان، نهضت آزادی، منتظری ، ملی مذهبی ها، نویسندگان و روزنامه نگاران مستقل وسرآخراصلاح طلبان که شخصیت های محوری آن از تیره وطایفه بنیان گذار حکومت اسلامی بودند، یکی پس از دیگری با 'caدبیرهمان "ستاد"کذایی که شاید شاخص ترین چهره آشکارآن آقای رفسنجانی باشد، از صحنه حیات خلوت تصمیم گیری آن ستاد رانده شده اند. با نگاهی که به دلایل حذف هریک از گروها و شخصیت های یاد شده می اندازیم ، درمی یابیم که هریک از آنها قطعا به خاطر طرح حداقل یک خواست ملی به این سرنوشت دچارشده اند.
با حذف گروهها وجریانهای تاثیرگذارجامعه توسط "ستاد" مذکور صحنه داخلی ایران رفته رفته به مکانی امن برای اجرای سیاست های ضد ملی ومشکوک این "ستاد" فراهم گردید،کوفتن برطبل جنگ، وتهییج هرچه بیشترمردم هیجان زده انقلابی، تحت عنوان رویارویی با کفارعالم که ابتدا به سرگرمی واتلاف نیروهای جوان جامعه منجرگردید وسپس به تسلط فرهنگ تهوع آور جبهه،چفیه و بسیج که شهرها و تمامی مراکزعلمی و صنعتی کشور را همچون پادگانهای نظامی به جولانگاه عده ای خشک مغز، که ابزارتثبیت این نظام تیرانی تلقی می شدند، تبدیل نمود، آنچنان که فضای عقلانی جامعه را بشدت نا'c8ود ساخت، و مغزجامعه را درتگنا قرارداد تا فراررا برقرارترجیح دهد. آنگاه با خیالی راحت وآسوده به تثبیت پایه های اقتصادی جامعه برمبنای مدل اقتصاد نفتی وابسته وغیرتولیدی اقدام نمود،که با گسترش روحیه دلالی و مصرفی ضد توسعه ای تحت نام تعدیل اقتصادی و سازتدگی منجربه شکل گیری نظام به شدت طبقاتی هزارفامیل با نوکیسگان به شدت متحجرگردید. همه وهمه شرایطی را فراهم آورد که تاب تحمل هرایرانی آگاه و وطن دوستی را برای ادامه زندگی در وطن طاق نمود. بدین ترتیب بدون هیچ جنگ وخونریزی سرمایه های عظیم انسانی این کشور به آغوش بیگانگان پرتاب شد، پرواضح اس_ca که درغیبت نیروهای روشنفکروعلمی جامعه که به مهاجرت یا انزوا کشیده شده بودند و از تاثیرگذاری برشئونات جامعه خود طرد گردیدند، مشتی عناصرقشری خشک مغز طبق تشخیص "مجمع تشخیص"، تمامی سرمایه ها وبه تبع آن تمامی مقدرات کشور را دردست بگیرند، درمقابل بخش جلای وطن کرده نخبگان با تمام امکانات عقلی ومادی خود در خدمت نظام اقتصادی بیگانه قرارگرفته و بخشی دیگرکه دروطن خویش بیگانه ماندند از زندگی متوسط نیزبی بهره شدند.
آنچه که ازعملکرد این "ستاد" برای ایران وایرانی به ارمغان آمده، شرایط کاملا بیگانه با عواطف انسانی همراه با مصیبت هایی، نظیرگسترش اعتیاد، تفرقه، تبعیض مذهبی، بی نظمی اجتمایی، بی قانونی، فقر، خودفروشی، مهاجرت، تهی کردن ظرفیت های توریستی کشوراز طریق تخریب جاذبه های طبیعی وتاریخی، گسترش بی هویتی فرهنگی، گسترش مناسک عزاداری به قشری ترین وجه ممکن و انهدام فرهنگ شادمانی با محدود کردن جشن های خانگی، بومی وملی، تبلیغ اخلاق شبه عربی شیخی- سیدی درقالب فرهنگ قشری شیعه درمیان توده های فقیر جامعه خصوصا جوانان محروم که زمینه هایی برای تمایل به خودستیزی و خرافه پرستی دارند، همچنین ممانعت از بروز طبیعی ترین هیجانات جوانان و تهی کردن ظرفیت های عقلانی آنان ازطریق ایجاد مانع ومسئله برای غریضی ترین احساسات آنان، همه و همه برای ایجاد زمینه جهت استقرارحاکمیت های خلافتی وقبیله ای شبیه آنچه که در کشور عربستان استقراردارد، در دستور کاراین "ستاد" قرار داشته است، عربستانی کردن امور در کشوربه شکلی صورت گرفته که حاکمیت قبیله ای آن کشوربا اندکی تعقیرکه با روحیات اخلاقی و مذهبی طبقات تنگدست و فرودست جامعه سازگارباشد،همچنین تعبیه مکانیسم هایی به ظاهردموکراتیک همچ!ون انتخابات های مکرر، که با روحیات آرمانخواهانه وآزادیخواهانه طبقات متوسط وفرادست جامعه همخوان باشد، بازتولید شده است. خوشبختانه با ذکاوتی که این ملت تاریخی دارد، "ستاد" مذکوردرعربستانی کردن کشورتوفیقی حاصل نکرده است، هرچند به عنوان مانعی مستحکم سد راه پیشرفت کشورشده، اما هر از چندگاهی برای ادامه قدرت سیاسی خود دچارمشکلات فراوانی شده است.
مظلوم نمایی رفسنجانی درانتخابات ریاست نهم که به صورت شوی تلویزیونی تحت عنوان تبلیغات انتخاباتی ازتلویزیون خانوادگی حکومت اسلامی پخش گردید و درسطح گسترده ای ازطریق سی دی دراختیارمردم قرارگرفت ، بیشتربه خاطرجلب اعتماد ازدست رفته مردم و مدیران ومریدان کارگزارانی اش بود که به دلیل مواضع مبهم ومشکوکش دردوران هشت ساله ریاست خاتمی از نامبرده روی گردانده بودند، اکنون نیزبا جوسازیهای دروغینی که به مدیریت همان ستاد مبنی بروجود اختلاف میان او با رهبری بوجود آمده ، باردیگرتوانسته است، اتکا واعتماد بخش اصلاح طلب حکومت را به خود جلب نماید، و با رل دو وجهی که تاکنون بازی کرده توانسته است با حمایت های آن "ستاد"، جریانات متضادی را به محوریت همان "ستاد" کذایی درمخالفت وموافقت با خود سازمان دهد، ازجریانات انصارحزب الله گرفته تا گروههایی همچون کارگزاران وصدها دسته وگروه دیگر، دسته هایی بوده اند که با اذن این حاکم هزاردستان وآن ستاد تشخیص مصلحت بیگانگان به عرصه حیات حکومت اسلامی راه یافته اند، تا ازاین طریق، بتواند همواره اعتدال" مورد نظرستاد مذکوردرجامعه را برای مدیریت هرچه آسان تر کشورفراهم آورد.
او هنگامی که برای موعظه، با گروهای مختلف اجتمایی دیدارمی کند همواره به عنوان "دانای کل" ظاهرمی شود و به دلیل اطلاعات زیادی که ازوضعیت کشوربدستش می رسد درمیان چنین اجتماعاتی از عهده نقش خود به عنوان "دانای کل"به خوبی برمی آید، بطوریکه ازیک طرف با قشریون وبنیاد گرایان وتوده های تحت بسیج آنان درباب جنگ تا رفع فتنه ازعالم سخن می گوید وازطرف دیگربا گروههای مدرن اجتمایی که آنچنان دقت و حساسیتی به نوع حاکمیت درکشورندارند ازفواید دموکراسی وحق حاکمیت مردم دم می زند، خلاصه با هرکه می نشیند ازباب دل آنان سخن می راند، الی به اینکه اجازه ده_cf ، مسئولیت و نقش او درحکومت اسلامی و بسیاری ازحوادث مشکوک دیگر،ازطرف منتقدین حکومت به پرسش گرفته شود. وضعیت کنونی عباس عبدی واکبرگنجی به میزان انتقاداتی برمی گردد که ازاین حاکم تیرانی و سیاست های غیرشفاف او بعمل آورده اند.
او برخلاف ژست هایی که به عنوان حاکمی لیبرال به خود می گیرد، آنجا که سخن ازشفافیت درعرصه قدرت می رسد، بسیارنگران وعصبانی می شود، نقش رفسنجانی آنگاه مشکوک ترمی شود، که درسراسردوره حاکمیت بلامنازع ستاد او برایران، حتی یک مورد، همراهی نامبرده را با نخبگان جامعه برای پيمودن مسیر حاکمیت مردم مشاهده نمی کنیم. این درصورتی است که سبک زندگی او و فرزندانش چهره ای ازیک آخوند مدرن را به نمایش می گذارد، اما همراهی بی شماراو با مرتجع ترین بخش حاکمیت قابل کتمان نیست. بسیاری ازاین حمایت ها درپنهان وبا تصمیم آن "ستاد" انجام می پذیرد، رفسنجانی تنه_c7 یک بارازخاتمی تجلیل نمود،آنهم زمانی که دیگرازشرریاست جمهوریش خلاص شده بود واین نشان ازاوج نارضایتی او ازتحولات دوره خاتمی است. تحولاتی که می رفت تا حیات خلوت قدرت سیاسی درایران را کمی نورافشانی کند.
رفسنجانی دراین سالها زحمت زیادی برای اربابان خود کشیده است. چرا که، حاکمیت یک کشوری را با هزارنیرنگ ازظرفیت های میهنی وتوانایی های ملی تهی کردن کارساده ای نیست، او و"ستاد"ش توانستند پای آمریکا را به سادگی به آبهای گرم خلیج فارس بکشانند، تا زمینه برای کنترل ب 40?شترمنطقه توسط بیگانگان فراهم گردد، نقش حکومت اسلامی درهمراهی با سیاست های جهانی ومنطقه ای آمریکا ودیگرقدرت های غربی به رغم دشمنی های ظاهری برهیچ عقل سلیمی پوشیده نیست. درصورتیکه با وجود یک حکومت ملی وصلح طلب درایران، حتی آنگاه که دوست آمریکا یا انگلیس باشد، دليلی برای حضوردرمنطقه برای بیگانگان باقی نمی گذارد، اما این حضوربه بهانه حکومت اسلامی آغازشد و با ماجراجوئی روی دیگرسکه رفسنجانی یعنی صدام حسین گسترش یافت تا بدانجا که وقتی دیگر، مهره سوخته ای بیش نبود،جابجایی خود را با مداخله مستقیم ممکن ساخت.
نقش حکومت اسلامی درتفرقه میان فلسطینیان برای عدم دسیابی آنان به صلحی عادلانه تردرمقابل اسرائیل وایجاد تشتت میان مردم مسلمان سایرکشورهای منطقه با انگیزه های ضد ملی شیعه وسنی خیانت بزرگی به اتحاد ملی آنان وارد آورده و درمقابل، خدمت بزرگی به بیگانگان تفرقه خواه نموده است.
علاوه برهمه اینها نقش حکومت اسلامی به عنوان دشمن فرضی آمریکا وانگلیس شیوه جدیدی از"دولت جاسوس" را درروابط بین الملل برای رویارویی با قدرتهایی نظیرچین،ژاپن وروسیه برای صاحبان چنین دولتی فراهم می آورد. چرا نباید شک کنیم که دشمنی حاکمان اسلامی ایران با آمریکا! وانگلیس دروغی بیش نیست؟، چرا نباید شک کنیم که دولت اسلامی درروابط بین الملل نقش "ستون پنجم" آمریکا وانگلیس را بازی می کند؟ چرا نباید شک کنیم که دولت اسلامی، اطلاعات امنیتی ونظامی بدست آمده درمذاکرات امنیتی با چینی ها وروسها را بی کم وکاست دراختیارمراکزاطلاعاتی، آمریکایی وانگلیسی قرارمی دهد؟. چرا نباید تصورکنیم که اگریک زمانی سازمانهای سیا وانتلیجینت سرویس،افراد جاسوسی را برای نفوذ وجمع آوری اطلاعات به کشورهای دیگرگسیل می داشتند،امروزازنقش یک "دولت جاسوس" درروابط بین الملل چنین بهره ای می برند؟، چرا نباید به این دروغ بزرگ "مرگ برآمریکا" شک کنیم که ازدرودیوارمملکت ما می بارد اما تاکنون حتی یک گلوله برعلیه آمریکایی ها که حکومت اسلامی با سیاست های خود منطقه را ازحضورشان منورساخته، شلیک نشده است. این قلم هیچ ظنی به آمریکا وانگلیس ندارد و هرگزحاضربه نابودی آنان نیست. بلکه هرآنچه که آنان درذaرصه های بین المللی انجام می دهند، حق طبیعی آنان است، می توان درروابط با آنان ازبسیاری ازعملکردهایشان انتقاد نمود،اما آنان مسئولیت حقی ازما را نپذیرفته اند که بخواهند درمقابل آن پاسخگو باشند، یا وعده ای نداده اند که بخواهند برخلاف آن عمل کنند، بلکه آنها وظیفه دارند به مناذdع خود بیندیشند.
شک وظنی که می تواند برای ما ایرانیان وجود داشته باشد، نسب به حاکمیتی است که کلیه مقدرات مردمان این ملک مشاء را درعنان خود گرفته است،اما به آنان اجازه اظهارنظردرجزئی ترین مقدرات خود را نمی دهد. به همین خاطر و به دلیل اینکه حداقل حقوق انسانی ما ایرانیان ازطرف این حاکما_e4 تیرانی نادیده گرفته می شود، ضمن اینکه از نظرسیاسی حق ایجاد شکاکیت را درپیرامون اصل حاکمیت ملایان درایران داریم، قطعا ازنظر اخلاقی نیزچنین حقی برای ما محفوظ است. چرا که ازمعنی "دولت" درجهان امروز دفاع ازحقوق شهروندی ، دفاع ازمنافع ملی، وایجاد شرایط برای بالا بردن م_e4افع هرچه بیشتربرای کشورانتظارمی رود نه آنچه که حاکمان تیرانی ایران نسبت به حق شهروندی و منافع ملی انجام می دهند.
تفویض اختیارات رهبرتیرانی به "مجمع تشخیص" به دو دلیل عمده قابل ارزیابی است:
دلیل اول، آن است که علاج واقعه را قبل ازوقوع آن کرده اند، بدین معنی که اگردرمجموعه ای که به ظاهربا حمایت رهبری به قدرت رسیده اند نیروهای صادقی وجود داشته باشند وشعارهای دوران انتخابات را جدی گرفته باشند و برای اجرای شعارعدالت ومبارزه با فساد پافشاری کنند وبخواهند اقدامی فراترازتصمیمات "ستاد تشخیص" برای بهبود وضعیت جامعه انجام دهند، دست آنها برای هراقدامی بازنباشد، تا که مشکلی شبیه آنچه که اصلاح طلبان برای این "ستاد پنهان" پیش آوردند، بوجود نیاید، همچنین برای اینکه تازه به دولت رسیده ها ازکنترل شان خارج نشده ونسبت به روند اوضاع اعتراضہ7تی را شبیه اصلاح طلبان سامان ندهند،این محدودیت را ناشی ازتدابیر رهبری قلمداد نموده اند که مراد خود آنان است،وآنان بر وفق اعتقاد ذوب درولایتشان مجبورند اوامرمعظم اله را اطاعت کنند ودم برنیاورند، وازاین طریق می بایست شورو حال جوانی خود را، ازرسیدن به قدرت، وقدرت ورزی، تا ا!ندازه ای که به کوپن شان قد می دهد، استفاده نمایند. تا دراین میان چهره شاخص "ستاد"همچنان به عنوان مرد اعتدال بتواند دروسط با خدا بنشیند و با شیطان برخیزد.
دلیل دوم آنکه، به تندروهای جوان ضد آمریکایی بگویند که شعار"مرگ برآمریکا" را که درمجلس فریاد می کشید زیاد جدی نگیرید، این شعاردرعرصه عمل یک غلط زیادی بیش نیست، برای حضوردرعرصه های بین المللی همچون سازمان ملل متحد، حتما باید رفتارهایتان را با بزرگان ستاد، خصوصا چهره شاخص مجله تایم، چک کنید، چرا که در عرصه هایی چنین بین المللی نمی توان مانند علی آباد کتول سخنرانی کرد، بلکه دراین عرصه ها دود تنها ازکنده است که بلند می شود،آنهم کنده ای که چهره بین المللی باشد، چهره ای که خیلی جاها، خیلی ها، حتی به پایش بلند می شوند.
این مسئله درموضوع انرژی هسته ای به این طریق دنبال شد که با مدیریت پنهانی همان ستاد کذایی متنی تند وتیز و پرسروصدا برای سخنرانی احمدی نژاد جهت ایراد در نشست سران کشورهای عضوسازمان ملل،فراهم گردید، تا موضوع هسته ای بدانجا کشیده شود، که موافق، مخالف، دشمن، بیگانه، مستقل 'e6بی تفاوت درحکومت اسلامی، به دست گیری مدیریت پرونده توسط رفسنجانی وآن ستاد مشکوک، رضایت دهد، درموضوع پرونده هسته ای "مجمع"مذکورهمگان را به مرگ ونابودی(زمانی که بخواهد این پرونده ازطریق تیم احمدی نژاد مدیریت شود) گرفتند یا بلوف زدند، تا جملگی را به تب همراهی با رفسنجانی !راضی کنند وبدینگونه بود که ضرورت حضوراین حاکم تیرانی برای "عبوراز بحرانی" دیگر، مورد خواست دوست ودشمن این حکومت قرارگرفت. به راستی این حاکم تیرانی با ترفندی که انجام دا د توانست گربه قدرت را دردم حجله "مجمع" بکشد.
آنچه که به عنوان "مجمع تشخیص مصلحت نظام" درسال 58به متن قانون اساسی راه یافت ،علنی وقانونی کردن همان ستاد مشکوکی است که تا آن سال درجلسات خانگی وبا ارتباطات مخابراتی کارخود را پی می گرفت اما از سال 58 به بعد با حفظ اکثریت مطلق برای "خواص" خود، چهره های دیگری را درحد یک اقلیت محدود برای وجه ای بیشتر وارد این "مجمع" نمود که با دستورآقای خمینی وتوصیه رفسنجانی و"خواص"دیگرآن ستاد،انتخاب شدند، احتمالا حدود سی سال ازتشکیل ترکیب اولیه این ستاد می گذرد واکنون ترکیب آن ازافرادی است که دهه های شصت، هفتاد یا هشتاد ازعمرخود را سپری می کنند، حتی اگراشخاص جوانی به استخدام این ستاد درآمده باشند، روند تحولات وآگاهی های جامعه خصوصا افشاگری برخی ازدست اندرکاران حاکمیت که تحت عنوان اصلاح طلبان نام گرفته اند، کارمدیریت این ستاد را دربسترموجود دچارمشکل نموده است. هیچ بعید نیست که اگرقدرتمندان جهان موقعیت ستاد کذایی را برای مدی?ریت کشوردرخطرببینند، با بهانه قراردادن یکی ازهزاران بهانه ای که می توانند افکارعمومی جهان را اغنا کنند،(مانند تولید بمب هسته ای) اقدام به جابجایی قدرت وایجاد بستری جدید، نمایند. هربارکه موقعیت رفسنجانی وآن ستاد کذایی، درجامعه، درمعرض خطرقرارگرفته است آمریکا صدایش !را مبنی بررویارویی با ایران بلندترکرده است، اصطلاح محورشرارت را هنگامی جورج بوش مطرح نمود که آن دوران خوش چهره ترین دوران حکومت اسلامی بود، داستان سلاح هسته ای را آنگاه مطرح نمود، که کلیت اقتدارحکومت اسلامی با به پیری گراییدن حاکمان آن درخطراست، ما نمی توانیم به عنوان ايرانی نسبت به تحولاتی که آمریکا وانگلیس پیگیرآن هستند خوشبین باشیم،تنها راه برای خروج ازاین دورباطل می بایست رفراندوم را به عنوان شک زدایی ازاصل حاکمیت، رواج دهیم و انتخابی بودن قدرت برای دوره ای محدود را برای شک زدایی ازحاکم مدعی تبلیغ کنیم، تا درفرصتی دیگردچاذ1حاکم تقلبی دیگری نشویم.
عده ای به دلیل پرهیزازتحلیل های مبتنی برتوهم وتوطئه حتی حاضرنیستند، ذره ای به ادعاهای حاکمان اسلامی مبنی بردشمنی با آمریکا واسرائیل شک کنند تا چه رسد به اینکه بخواهند نسبت به اصل حاکمیت آنان تردید داشته باشند، درصورتیکه برپایی حاکمیت مبتنی براراده مردم ازشکا_98یتی ناشی می شود که نسبت به قدرت و حاکمیت وجود دارد، تلاش برای ایجاد جامعه دموکراتیک تنها ازشکاکیت مردم نسبت به مدعای حاکمیت نا شی نمی شود، بلکه بخش قابل توجه ای ازاین شکاکیت ازاصالت مدعی (حاکم) ناشی می شود.
باید به خاطر داشته باشیم ، زمانی مردم ایران به تخریب پایه های نظام شاهنشاهی یورش بردند که تصور"عامل بیگانه" بودن را ازآن نظام درذهن خود داشتند، بیشترشعارهای مربوط به انقلاب درجهت نفی رژیم گذشته، همراه با نفی آمریکا، شوروی وانگلیس بود، این بدان معناست که تنهہ7 حساسیت مردم ایران نسبت به حاکمیت درکشور وابسته نبودن آن به عامل خارجی است، درحالیکه تمام دلایلی که رژیم گذشته را عامل بیگانه ودست نشانده تلقی می نمود، درمورد حکومت اسلامی به شکل قوی تری وجود دارد، تنها تفاوت شرایط کنونی با گذشته وجودجنگ زرگری بین ایران و آمریکا ست که بس!یاری ازتحلیلگران ایرانی ازجمله خود ملت ایران را دچاراشتباه وحشتناکی نموده است. همراهی برخی ازمردم ایران با حاکمان تیرانی تنها ناشی ازهمین ادعای پوشالی آنان مبنی بر استقلال وعدم وابستگی حکومت به عامل خارجی است، که درشعارهای توخالی آنان تبلوریافته است. اما به زیرسوال بردن اصالت این حکومت تیرانی آنچنان مسکوت مانده است، که درمواضع هیچیک از گروهای اپوزیسیون داخل و خارج کشور نشانی ازطرح آن مشاهده نمی شود.
متاسفانه فعالان عرصه اجتمایی ایران درمتن غیرحقوقی جامعه، نسبت به ادعاهای حاکمان تیرانی ایران اصل را بردرستی وبرائت می دانند که رعایت چنین اصلی ویژگی یک جامعه حقوقی است. درجامعه ای که حاکمان با سوء استفاده ازاعتقادات یقینی مردم حکم می رانند تنها راه ازپا درآوردن چنين حاکمیتی وبرملا ساختن آن ایجاد شکاکیت فراوان نسبت به ادعا ومدعی حکومت است نه آنچنان که فعالان حقوق مدنی ازاصالت حکومت تیرانی ایران شک زدایی می کنند.
نمی دانم چطورحکام تیرانی ایران وقتی به مخالفان خود می رسند آنان را به گرفتن چمدانهای دلارمتهم می کنند، وچطور رهبرتیرانی نیزمطبوعات را پایگاه دشمن قلمداد می کند و رفسنجانی چهره شاخص "ستاد" تشخیص مصلحت، مخالفان را ایادی دشمن تلقی می کند، اما وقتی نوبت به خودشان می رسد ادعا دارند که دست وپای دشمن را درآستانه قطع نموده اند.
وقتی با داشتن این همه تشکیلات نظامی واطلاعاتی این همه دشمن دشمن می کنند و مخالفان را عامل آن می دانند نشان می دهد که دستشان بیشترتوی کاربا دشمن است و چون حضوردشمن را با خونشان آغشته می بینند برای پیش دستی و رد کردن ادعای مشابه درمورد خود، به چنین نیرنگی دست می برند. !3
نمی دانم، چطورنباید به اصالت این حاکمان شک کرد؟ نمی دانم چگونه است، که این حکام مخالفان خود را با هرگونه لحن غیربهداشتی مورد خطاب قرارمی دهند، اما مخالفان لحن کاملا بهداشتی درمقابل چنین حاکمانی اختیارمی کنند، مگرنه اینکه جامعه حقوقی و مدنی درکشورشکل نگرفته است وبرهمین اساس می بایست هرمدعی همراه با مدعای خود به دیده تردید نگریسته شود، تنها با غسل رفراندوم ومراجعه به آراء عمومی است، که می توان به پاکی حاکمیت(عدم وابستگی به عامل خارجی) ایمان آورد، ضمن آنکه تنها با محدود ودوره ای بودن قدرت است که پاکی (عدم خودکامگی) حاکم مدعی را به اثبات می رساند.
advertisement@gooya.com |
|
در پایان نتیجه می گیریم
1- برخلاف تحلیل های رایج، که حکومت اسلامی ایران را دارای قطب های مختلف قدرت می دانند واختلافاتی را بین رفسنجانی ،خامنه ای ودیگران ترسیم می کنند این قلم اعتقادی به اینگونه تحلیل ها ندارد و"قدرت" را درنزد افرادی چون خامنه ای، خاتمی ، کروبی ، احمدی نژاد ودیگراشغال کنندگان مسئولیت ها در حکومت اسلامی اصیل وواقعی نمی داند،اصولا این چهره ها را خارج از"دایره قدرت"واقعی می بیند، تنها حضور افرادی مانند خاتمی، احمدی نژاد وحتی خامنه ای در پست این مسئولیت ها، براساس ملاحظات آن "دایره قدرت" صورت می گیرد، این قلم حکومت اسلامی، یا به عبارت دیگر آن "دایره قدرت" را بسیار، بسیار یکدست تلقی می نماید، یکی از چهره های آشکاری که به "دایره قدرت" درایران تعلق دارد یا به آن نزدیک است شخص رفسنجانی است،البته اواحتمالا عضو ثابت کریدورقدرت درایران است،به همین دلیل برای برنینگیختن حساسیت جامعه و پنهان ماندن چهره مشکوکش همواره درمقام چندم قدرت ایفای نقش می کند، اما امورجامعه همواره طبق اراده اوپیش رفته است، درهرمقامی قرارگرفته وزنه تصمیم گیری درکشور را به آنجا کشیده است. برخی ها این ویژه گی را قدرت ذاتی او می دانند، حتی اگرچنین ادعایی درست باشد، عملکرد او همواره "ستاد"ی بوده است، بدین معنی که حتی، براساس توانایی ذاتی که برای قبضه کردن قدرت دارد، بنابه مشی ستادی نمی تواند به تمایلات قدرت طلبانه خود که تمایلات ذاتی هر انسانی است، جامعه عمل بپوشاند، اوچطور توانسته است، مرد اول سیاست حکومت اسلامی باشد ولی ظاهرا ازخامنه ای دستوربگیرد، کسی که این همه توانایی وق!درت دارد، قطعا درموقعیت های فراوانی می توانست رقیبان خود (ازجمله خامنه ای) را از صحنه خارج کند، اما خامنه ای رقیب او نیست، اوخود بنا به تشخیص همان ستاد کذایی خامنه ای را جایگزین منتظری نمود، خامنه ای تنها می تواند مجری منویات رفسنجانی و ستاد اوباشد، البته نمی توان شکسته 'e4فسی او را در دوری از جایگاه شخص اول (رهبری)، ناشی ازامری اعتقادی وایدئولوژیک نامید، چرا که ازنظر گرایش های موجود مذهبی درایران رفسنجانی درهیچ طیفی از گروهای مذهبی قرارنمی گیرد، یعنی اوبه دنبال پیروزی اندیشه مذهبی مشخصی نیست، که درجامعه گونه های متفاوت دارد، _c8لکه او به دنبال ایجاد هرشرایطی است که درآن ظرفیت های ملی کاهش یابد،این مهم نیزبا ریاست خشک مغزترین افراد(مانند خامنه ای) قابل وصول است،این همه نشان می دهد که او براساس تصمیم،همان ستادی عمل می کند که هدفی ضد ملی دارد نه خواست قلبی وذاتی خود، چرا که به دلیل توانایی های ذاتی که نسبت به سایر مسئولان حکومتی دارد اگر می خواست به خواست قلبی خود عمل کند،اکنون می بایست درجایگاه رهبری حکومت باشد نه آنکه چندین بارخود را به محک رای مردم بگذارد، قطعا این موضوع به منش دموکراتیکش برنمی گردد، بلکه بیشتر به خاطردرک موقعیت اتمایی نامبرده برای برنامه ریزی های ستادی صورت می گیرد.
2- بر خلاف تحلیل های رایج، مسئله هسته ای ایران، موضوعی نیست که بخواهد،آمریکا وانگلیس را درمقابل ایران قراردهد، چرا که دشمنی های حکومت ایران با غرب، خصوصا دو کشورمذکور،اصیل وواقعی نیست، این موضوع صرفا یک محک است، محک بازیگران به بازیچه ها، محکی که حتی ممکن است رویاروی!ی محتملی را سامان دهد، اما اگرغربیها نسبت به ثبات حکومت اسلامی ایران به اطمینان خاطرلازم برسند هیچ حکومتی را بیش ازحکومت فعلی، برای منافع خود مناسب نمی بینند. دراین صورت قضیه انرژی هسته ای جزء ایجاد موجی سیاسی و تبلیغاتی نتیجه ای نخواهد داشت پس به آن دسته ازهموطنان که نگران رویارویی آمریکا با ایران هستند، اطمینان می دهم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد، مگرآنکه عمر حاکمان تیرانی ایران برای کشورهای متحد غربی به سرآمده باشد، در این صورت، سلاح هسته ای که سهل است به هر بهانه ای که شده پرونده این حکام را به بایگانی سیا خواهند برد، وخود آنه!ا را به رنگی دیگر در خواهند آورد، مگر در عراق سلاح هسته ای پیدا کردند،اما دیدیم که چگونه طومار صدام درهم پیچیده شد!
الف- ع – خ
84/7/18
پی نوشت
------------------------------------------------------------------
* حکومت تیرانی (تقلبی) حکومت جباری است، که افلاطون آن را در مسیر گذارحکومت اشرافی به دموکراسی پیش بینی می کند، طبق نظر افلاطون شکل گیری چنین حکومتی، ازطریق سوارشدن عده ای فرصت طلب برموج اعتراضات مردمی است که با تقلب حکومت را دردست می گیرند. درتقسیم بندی نظام های سیاسی "حکومت تیرانی" بهترین عنوانی است که می توان برای حکومت اسلامی ایران اختیارنمود.