سرمقاله ی ليبراسيون
آسيب پذيری
ژان ميشل تنارو
ليبراسيون شنبه سوم سپتامبر 2005
روز 11 سپتامبر پس از فروپاشی ساختمان تجارت جهانی بوش در نشان دادن واکنش تاخير داشت. چهار سال بعد برای مقابله با کاترينا هم چالاکی ای از او ديده نشد. فقدان رهبری ای جانگداز در جريان دومين ضربه ی عظيم به امريکا در قرن بيست و يکم, که بر بحران بی اعتمادی به نخستين قدرت جهان و بی نظمی جهان می افزايد. درست مثل 11 سپتامبر کشور آسيب پذيری خود را در مقابل چشم جهانيان گذاشت. جهانيان حيرت زده, پنج روز پس از گذار توفان به تماشای رها شدگان تا مرگِ متعلقينِ به امريکا در خيابانهای نيواورلئان مشغولند. نخستين اقتصاد کره ی زمين درست مثل يک حکومتِ پيش پا افتاده ی جهان سوم به لرزش افتاده. اينکه فاجعه ای طبيعی به سرشان آمده چيزی را تغيير نمی دهد. همانطور که در مورد القاعده. اين قابل پيش بينی بود. اگر ديواره های موج شکن نيواورلئان در مقابل کاترينا مقاومت نکرده اند, اين مربوط به فقدانِ پول برای مرمت و نگهداری آنهاست و نه قدرت و توان کاترينا. اگر نيروهای کمک رسانی تاخير دارند, مربوط به اهمال و بی توجهی مسئولين دولت مرکزی در زمينه ی پيش بينی و تهيه ی امکانات است, اگر که رقمِ نگهبانان گارد ملی اينقدر کم شمار است که قادر به جلوگيری از غارت نيستند, اينقدری هم بی ارتباط با اعزام نيرو به عراق نيست. و هربار مسئوليت کامل به عهده ی بوش است, متکبر و از خود راضی در بازار جهانی, سلطه جو تا جايی که حاضر به مبارزه عليه گرم شدن کره ی زمين نيست, تا مبادا به منافع صنايع نفت ملی که امروزه در قلب موضوع هستند صدمه ای وارد آيد ... حالا او بايد به امريکايی که بيزار از ديدن مرگ فرزندانش است جواب پس بدهد. 11 سپتامبر ايالات متحده با غرور پيرامون آتش نشانان قهرمانش متحد شد. اين بار خبری از قهرمانی نيست و تنها رويه ی کدر امپراطوری در معرض ديد قرار گرفته. تصوير کشوری فرسوده در پول و تبعيض, جايی که کشتی شکستگانِ سيستم پس می مانند و به امان خدا رها می شوند. بادِ مهيبِ کاترينا پرده از روی اين امريکای هرچه بيشتر تقسيم شده توسط فقری که تحت رياست جمهوری بوش هرچه بيشتر توسعه می يابد برداشت. و با آن غيض و خشم فراموش شدگان همچنان بزرگ تر و بزرگ تر می شود.
برگردان: سيامند
« اگر از اينجا بيرون نرويم, شهر را به آتش می کشيم»
ده ها هزار بازمانده ی کاترينا همچنان در نيو اورلئان زندانی اند, در حالی که دولت آنها را چون طاعون زدگان به سرنوشت خود رها کرده.
پاسکال ريش
ليبراسيون – شنبه 3 سپتامبر 2005
دودی عظيم از انبار يک کارخانه ی مواد شيميايی به آسمان نيواورلئان برمی خيزد. هليکوپترها در آسمان می گردند. خيابان های شهر خلوت و مملو از تکه پاره ها, شاخه های شکسته ی درختان, آجر و زباله است. خانه ها ويرانه و هتل ها غارت شده اند. سر تقاطع خيابانهای سنت پترز و جوليا مقابل هتل Embassy Suites افراد پليس ژاکت های ضدگلوله به تن با تفنگ های اتوماتيک خود ظاهر می شوند, فرياد می زنند : « از اينجا بريد کنار, يک نفر مسلح داخل آنجاست». « Big Easy » نام مستعار شهر, پنجمين روز آشوب را از سر می گذراند.
Superdome استاديوم بزرگ فوتبال که بيش از سی و پنج هزار نفر را در خود جا داده بود, به تدريج در حال تخليه است. اما در درجه بندی کابوس, صحنه ی بدترينِ بدترين ها در ارنست ام موريل کنوانسيون سنتر, به فاصله ای نه چندان دور از آکواريم جاری است. اينجا چيزی حدود بيست هزار نفر در شرايطی غيرقابل تصور روی هم تلنبار شده اند. آنها قطعات کوچک موکت را کف سالن و روی پياده روها گذاشته و همانجا ساکن شده اند. در محاصره ی زباله ها در انتظار اتوبوسی که به آنها قول داده شده و نمی آيد, نشسته اند. پليس زياد هم دور نيست, دستور دارند که دخالت نکنند. نفرين شدگانِ کنوانسيون سنتر به امان خدا رها شده اند, درست مثل طاعون زدگان, مثل حيوان. به جز روزنامه نگاران هيچ کسی با آنها حرف نمی زند. مواد غذايی و آب از هليکوپترها برايشان روی پارکينگ کناری پرتاب می شود ( خلبان ها حاضر به فرود آمدن نيستند ). يا از روی پل, که زياد از اينجا دور نيست. در پياده رو با بيماران, معلولين, عقب ماندگان ذهنی و کودکان نوزاد مواجه می شويم. توالت های سنتر از گوه و شاش در حال انفجار است. چندتايی مرده اند, اما مسئولين جنازه ها را نمی برند. دو تا از آنها را که همينطور روی پياده رو گذاشته اند : يکی جنازه پيرزنی نشسته روی يک صندلی چرخدار, که رويش يک پتوی چهارخانه کشيده اند, با يک حوضچه ی خون درست زيرپای چپش. پشت سرش, يک فرم ديگر, زانوهای جمع شده, درون ملافه ای سفيد خوابيده. هفت جنازه ی ديگر هم در اتاقی سرد در طبقه ی دوم جا داده شده اند, و مايه ی قوت قلبِ ساکنين محل اند, که از خشم رو به خفه شدن دارند.
تهديد
به محض رسيدن روزنامه نگاران جمعيت دورشان حلقه می زنند : « اتوبوس ها کجايند ؟ », « ما را از اينجا ببريد» « تمنا می کنم, بهشون بگيد کاری بکنند». خشم و انزجار عمومی حد و مرزی نمی شناسد. مردی فرياد می زند« بنويسيد اگر امروز ما را از اينجا نبرند, شهر را به آتش می کشيم». بابارا سورجی, زنی 75 ساله از معدود سفيد پوستانِ درونِ جمعيت می گويد « داريم مستقيم به سمت شورش عمومی می رويم». پيش از آن « زنی از مسئولين FEMA ( گروهی در دولت مرکزی با مسئوليت پرداختن به امور اضطراری) آمد و گفت که 200 اتوبوس امروز بعدازظهر می رسند. ساعت 8 شب دوباره آمد تا خبر بدهد که « تا دو ساعت ديگر می رسند ». بعد ساعت ده آمد و گفت « فردا صبح » و هيچ نيامد. هيچ ! ».
آب ناياب است, به همان ترتيب, دارو و شير بچه. کايل ترنر آشپز 28 ساله می گويد :« فقط دو بسته شير خشک برای نوزاد شش ماهه مان داريم. و آب برای درست کردنش پيدا نمی کنيم. مجبوريم فاصله های غذای بچه را زياد کنيم». کايل برای جابجا شدن حتما يک چوب گلف با خود حمل می کند. « برای محافظت خودم ».
ديون لين هرت, زنی که دندان های طلا دارد, از دهشتناکی زندگی پنج روزه اخيرشان می گويد. مرده ها, خشونت, باندهای خيابانی, وحشت از تجاوز, هراس از ربودن کودکان, طی شب. او کودکان تشنه و بيماران را نشان می دهد ... ولی تصوير زنی پير است که او را به گريه می اندازد : زنِ پير روی زمين نشسته و از قوطی کنسرو کهنه ای اسپاگتی می خورد. « تهوع آور است, نگاهش کنيد. به اين وضعيت بايد پايان داد !».
غارتگرانِ نجات بخش
جوانان ظرف های زباله ی مملو از نوشابه و تنقلات را هل می دهند, چيزهايی که از اينور و آنور از فروشگاههای رها شده ی شهر گير آورده اند. پيش از اين پرزيدنت بوش شديدا غارتگران را مورد حمله قرار داد و گفت که با آنها « بدون هيچ رحم و شفقتی » برخورد خواهد شد. اما اينجا در کنوانسيون سنتر, اين غارتگران بمثابه کسانی که زندگی خيلی ها را نجات داده اند, در نظر گرفته می شوند. هربرت استامپز که از تِنِسی آمده بود تا به پسر خاله اش سری بزند و مثل بسياری از توريست های ديگر اينجا گير افتاده می گويد : « بی اين جوانها چه بايد می کرديم ؟» می گويد : « نوزادان نيازی به جيره ی غذايی نظامی که از هليکوپتر برايمان پرتاب می کنند, ندارند. او با موهای مدل جامائيکايی, تی شرتی با تصوير ماروين گی به تن در اين وضعيت تنها « جنگی نژادی» می بيند. « اگر شما قفقازی [ سفيد پوست در زبانِ محاوره ی امريکايی ] بوديد, راحت می توانستيد هر ماشينی را از توی خيابان « برداريد» و از شهر خارج شويد, آنها فقط ماشين سياه ها را کنترل می کنند».
نافهمی
اينکه هزاران نفر در کنوانسيون سنتر در اين شرايط همينطور به امان خدا رها شده باشند, غيرقابل درک است. زيار که ساختمان در دهانه ی ورودی شاهراهی خلوت واقع شده, و هيچ سيلی قادر به پيشگيری از خارج شدنِ از شهر نيست. جی جی بلونت که کنار دو جنازه ايستاده فرياد می زند :« دست بردارند از اينکه روی سرمان از آسمان مواد غذايی بريزند, آنچه که لازم داريم مواد غذايی نيست, آنچه که لازم است نيروی انسانی و نظم است, پس اين پليس های حفظ نظم کجا هستند ؟» چرا ؟ پليس هايِ مقابل ساختمان پاسخی ندارند. آنها چيزی از تصميماتی که در مدارج بالا گرفته شده نمی دانند. برخی از همکارانشان که اهل نيواورلئان هستند, استعفا داده اند, يا از ترس, يا از دلزدگی و يا از سر خشم. کلنل هانری وايت هورن رئيس پليس ايالت لوئيزيانا می گويد: « آنها می گويند که تا همين حالايش همه چيزشان را از کف داده اند و حالا ديگر حاضر نيستند جانشان را هم با برگشتن به آنجا از دست بدهند تا با گلوله ی غارتگران بميرند». پليس هايی که دور ساختمان کنوانسيون سنتر هستند, همه شان ژاکت های ضدگلوله ندارند. زن پليسی می گويد: « بعضی از بچه ها موقعی که جابجايمان کردند, گم اش کردند» و توضيح می دهد که او هم مثل بقيه ی همکارانش طی اين روزها هدف تيراندازی بوده است. کمی دورتر از اينجا استيو, سربازی از تيپِ 101 چترباز, مشهور به « عقاب های غُران» اينجاست تا حضوری نظامی را تامين کند. از کی ؟ استيو ه. که تازه از عراق برگشته جواب می دهد « خيلی وقته ». « اينجا معادل بدترين روزهام در بغداده ». غروب شده و هنوز خبری از اتوبوس نيست.
Fat Domino خواننده ی 77 ساله در منزلش در نيواورلئان پيدا شده و به جای ديگری منتقل شد.
برگردان : سيامند
بوش در جريان فاجعه کاملا از سير وقايع عقب افتاده
حتی جمهوريخواهان هم از ضعفِ برخورد و تاثير آن بر محبوبيت اش نگرانند.
فيليپ گرانژرو
ليبراسيون شنبه سوم سپتامبر 2005
توفان کاترينا درست مثل يک نشانگرِ ضعف های امريکا عمل کرد: گسستِ نژادی اش, فقر و به امان خدا رها کردن مردم و بخصوص فقدان رهبریِ رئيس جمهورش.
جورج دبليو بوش که توسط بسياری برای دو روز اضافی ای که در مزرعه ی تگزاسی اش در کرافورد به عنوان تعطيلات گذراند, همان جايی که يک پنجم اوقاتش را از موقعی که رئيس جمهور شده می گذراند, بالاخره روز جمعه, يعنی بيش از چهار روز از موقعی که آب نيواورلئان, بخشی از لوئيزيانا, آلاباما و مي سي سي پی را فرا گرفت, در محل فاجعه حاضر شد. او ضعف در ياری رسانی را « نابخشودنی» خواند و وعده داد که خطاها را برطرف خواهد کرد.
تبختر
اما به نظر نمی رسد که بازديد ديرهنگام او روزنامه های بد را که از روز پنجشنبه « فرمانده کل قوا» را زير ضرب انتقاد گرفته اند, ساکت کرده باشد. يک سرمقاله نويس نيويورک تايمز حمله را بدين گونه آغاز کرد « هيچ چيزی در رفتار رئيس جمهور که به نظر می رسد تا حد بی تفاوتی لاقيد است, نشانگر اين نيست که متوجه عمق بحران باشد». و مجله ی USA Today به کاخ سفيد انتقاد کرده که « واکنشی فی البداهه » داشته است. روز چهارشنبه بعدازظهر در مسير واشنگتن, هواپيمای Air Force One روی مناطق ويران شده دور زد, حرکتی که از نظر بسياری متکبرانه به نظر آمد. روز پنجشنبه سناتور فرانک لوتنبرگ با عصبانيت گفت :« به جای اينکه سوار هواپيمايش شده و از پنجره نگاه کند و بگويد « اوه, چه منظره ی فجيعی» بهتر بود به خودش زحمت می داد و آنجا می رفت و کمی به قربانيان توفان اميد می بخشيد». سياستمداران ديگر دمکرات, مثلا هارولد فورد, رفتار بوش را « وقيح » و سخنرانی اولش بعد از فاجعه را « بی معنی و بی ربط » خواندند. حتی به نظر می رسد که اردوی جمهوريخواهان از رفتار های از بالای بوش معذب است. يکی از معاونين پارلمانی جمهوريخواه که ترجيح داد ناشناس بماند, معتقد بود « او بايد که نشان بدهد که خيلی بيشتر از اينها درگير, فعال, خيلی بيشتر از اينها به نسبت شرايط محل». روز جمعه اين بار نوبت شهردار نيواورلئان ری ناگين بود که با عصبانيت فرياد بزند : « مسئولين دولت مرکزی ؟ آنها حتی نمی دانند اينجا چه خبر است !»
ميزان محبوبيت بوش از سال 2001 که قدرت را به دست گرفته به پايين ترين حد خود رسيده. براساس يک نظر خواهی که روز 28 اوت صورت گرفته اکثريت امريکائيها ( 53%) سياست برگزيده توسط رئيس جمهور را تائيد نمی کنند. همينطور بوش در رابطه با نحوه ی اداره ی اقتصاد و بازنشستگی هم زير تيغ انتقاد است. رقم بی سابقه ی 73% از مردم می گويند که نحوه ی برخورد رئيس حکومت با بحران برخاسته از صعود قيمت بنزين, که پس از کاترينا بدتر هم شده را تائيد نمی کنند. در رابطه با عراق هم تنها 42% از مردم همچنان حرکات رئيس جمهورشان را تائيد می کنند. همين که تنها 7000 نفر گارد ملی می توانند به ياری مردم شان در شرايط بحرانی بروند در حالی که بيش از 150 هزار نفر در عراق در جنگی که از نظر بسياری جنگی بی فايده و بی دليل است, موجب تشديد علاقه به بوش نمی شود. موضوع بر سر برگرداندن بخشی از نيروهای مقيم خارج از کشور برای افزودن آنها به ياری دهندگان است. جمعه شب رئيس جمهور از شهر سيل زده ی بيلوکسی اطمينان داد که ايالات متحده « همه ی امکانات لازم » نظامی برای جنگ در عراق و عمليات ياری رسانی و حفظ نظم در جنوب ايالات متحده را در اختيار دارد.
advertisement@gooya.com |
|
انتخابات
رابرت شاپيرو يک استاد علوم سياسی در دانشگاه کلمبيا معتقد است : « ميزان محبوبيت بوش در اثر جنگ در عراق و اوضاع اقتصادی همچنان رو به سقوط بوده است. مگر اينکه شرايط به شکل چشمگير و پرشتابی رو به بهبود بگذارد, رفتاری که بوش در رابطه با اين فاجعه از خود نشان داد, زياد به دادش نخواهد رسيد. همين حالا شمار زيادی از سياستمداران حزب جمهوريخواه نگرانِ اثرات منفی ای هستند که خطاهای بوش در زمان انتخابات از خود باقی خواهد گذاشت». او هم می گويد که « مثل بسياری از امريکائيها از کندیِ واکنش و برخورد دولت مرکزی به شدت حيرت زده است».
پدر رئيس جمهور, رئيس جمهور سابق جورج بوش که به همراه بيل کلينتون به سازماندهی ياری رسانی خصوصی مامور شده, روز جمعه به ياری فرزندش شتافت. « نمی خواهم همينطور بدون دفاع از دولت, که به نظر من هر کاری را که می بايست انجام داده, ساکت بمانم» و اضافه کرد :« ما مقابل مشکلی قرار گرفته ايم که هيچ کس فکرش را هم نمی کرد».