چهارشنبه 12 مرداد 1384

خداحافظ آقاي خاتمي، ف.م.سخن

از لحظه اي که در دوم خرداد سال 1376 به شما راي دادم تا امروز که رهايي شما را از اين منصب پردردسر شاهد هستم به عنوان يک مخالف نظام و طرفدار تغيير بنيادين در ساختار ِ حکومتي ايران شما را دوست داشته ام و براي تان احترام فراوان قائل بوده ام. در عالم سياست کساني را که مانند من انديشند، بلاتکليف و طرفدار حزب باد مي نامند چرا که براي بسياري از انديشمندان و متفکران سياسي ما به رغم تمام تئوري هاي مدرن و سوپرمدرن قرن بيست و يکمي، همه چيز يا سياه است يا سفيد و چيزي به نام خاکستري وجود ندارد. اما من در دنياي خاکستري ها زندگي مي کنم و گمان مي کنم شما نيز تا حد زيادي به مردمان خاکستري دوست تعلق داشته باشيد. مهم ترين خصلت خاکستري ها اين است که از سياه ِ سياه به شدت مي ترسند و با آن سر ستيز دارند و سفيد ِ سفيد را هم در عالم واقع دست نيافتني مي دانند. ممکن است فکر ِ برخي از ما به رنگ سياه نزديک تر باشد و برخي ديگر به سفيد اما اصل، نفي مطلق گرايي در عالم سياست و حکومت است.

شما در حد امکانات خود بسيار براي مردم – به خصوص اهل فرهنگ - کوشيديد و تلخي هاي بسياري را – که هيچ يک از ما از آن ها خبر نداريم – تحمل کرديد. به خاطر تمام اين زحمات از شما متشکرم.

به اعتقاد بسياري – از جمله خود من – شما مي توانستيد از بدي ها بيشتر بگوييد و خوبي ها را بيشتر حمايت کنيد، اما يا نتوانستيد، يا نگذاشتند، يا در حد مقدورات نبود. با اين حال مطمئن هستم که موضوع ِ "نخواستن" در کار نبود. شما مي خواستيد و هنوز هم مي خواهيد تا همه چيز بر مسير عدل و اعتدال بيفتد و دمکراسي به طور تدريجي بر ايران حاکم شود. اگر نشد يا نکرديد معني اش نخواستن شما نبود. من به اين امر اطمينان صد در صد دارم.

اما وظيفه ما به عنوان منتقد، نشان دادن نقاط ضعف شما و طرح خواسته هاي بيشتر براي سرعت بخشيدن به روند دمکراسي در ايران بود. ما هم مي دانيم که بسياري از خواسته هاي مان در ايران امروز قابل اجرا نيست ولي بايد بيشتر بخواهيم تا کوشندگان راه آزادي در جاي خود ساکن نمانند. تندي و طنز ما فقط به قصد تکان دادن و ايجاد حرکت بوده است و نه بي احترامي و توهين. اگر در جايي ظن اهانتي رفته است در همين جا عذرخواهي مي کنم.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آقاي خاتمي،

شما رفتيد و احتمالا به کاري فرهنگي و کم دردسر مشغول خواهيد شد اما ما، با نام و بي نام، شناخته شده و مستعار، هم چنان در ميدان مبارزه ي قلمي خواهيم ماند. شمشير ِ طرفداران استبداد را هميشه بالاي سر خود خواهيم داشت. هميشه در خطر دستگيري و زجر و شکنجه خواهيم بود. بسياري از آنان که با شما آمدند و در زمان رياست شما به زندان افتادند هم چنان در بند هستند و مانند شمع ذره ذره در سياه چال ها آب مي شوند. از شما مي خواهم هر جا که هستيد و هر کار که مي کنيد، ما اهل قلم را از ياد نبريد. اهل قلم ِ در بند را از ياد نبريد. شمعي را که در طبقه ي دوازدهم بيمارستان ميلاد در حال خاموش شدن است از ياد نبريد. همسران اهل قلم را که هم پاي شوهران شان در حال سوختن تدريجي اند از ياد نبريد. اگر هم کاري براي شان نمي توانيد بکنيد لااقل دعا کنيد. به صداي بلند دعا کنيد که ما هم بشنويم و دلگرم شويم. فراموش نکنيد که ما همه ريشه در اين خاک داريم و قلب مان براي ايران مي تپد. همه ي ما ايراني هستيم و هيچ يک از ما بر ديگري برتري ندارد. هيچ کس حق خاموش کردن صداي ما را ندارد.

براي تان سعادت و سلامتي آرزو مي کنم
ف.م.سخن

[وب لاگ ف.م.سخن]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'خداحافظ آقاي خاتمي، ف.م.سخن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016