اين فيلمنامه بر اساس داستان پليسي - جنائي "پروژه مرگ اکبر گنجي ناکام ماند" (کيهان مورخ 29 تير 1384) نوشته شده است. کليه ي حقوق متعلق به نماينده ي ولايت فقيه در روزنامه ي کيهان است.
1-روز. خارجي. ابتداي اتوبان قم – تهران. سوهان فروشي حاج حسين سوهاني. مردي با عينک دودي، در حال نگاه کردن به عکس زرافه ي جعبه ي سوهان است. او حسين شريعتمداري است. راننده ي اتوبوس با صداي بلند از مسافران مي خواهد تا سوار اتوبوس شوند. در اين اثنا، کارگر ِ مغازه به شريعتمداري نزديک مي شود و به او مي گويد: "سوهان با روغن حيواني مي خوريد؟" شريعتمداري سري تکان مي دهد و پاسخ مي دهد: "نه! دندونام در مي ياد. نمي خورم". شاگرد مغازه مي گويد: "خيلي خوشمزه است؛ بايد بخوريد!" و بلافاصله بسته اي را که دور آن روزنامه ي کيهان پيچيده شده و اطرافش چرب است به دست شريعتمداري مي دهد و از در پشتي خارج مي شود. شريعتمداري، سوار اتوبوس مي شود و بر صندلي خود جاي مي گيرد. به محض حرکت، بسته را با احتياط باز مي کند. يک جعبه ي سوهان است. در ِ جعبه را باز مي کند. داخل آن يک ضبط صوت کوچک است. گوشي ضبط صوت را به گوش مي زند و دکمه ي "پلي" را فشار مي دهد.
صداي ضبط شده: صبح بخير حسين. زيارت قبول. آن چه مي شنويد جزئيات ماموريت بعدي شماست. افرادي را براي انجام اين ماموريت در نظر گرفته ايم که مي توانيد عکس آن ها را در همان روزنامه اي که دور جعبه پيچيده ايم ببينيد. ماموريت شما و گروه انتخابي اين است که اکبر گنجي را به گند بکشيد. تمام وسايل لازم براي انجام اين ماموريت فراهم آمده است. عکسي که در صفحه ي يک مي بيني، قاضي مرتضوي است. شما او را خوب مي شناسيد و قبلا ماموريت هاي زيادي را با هم انجام داده ايد. البته شکست در ماموريت ِ "شبکه ي عنکبوت" نبايد موجب نااميدي و سرخوردگي تان شود. شما بايد روي ماموريت فعلي تان تمرکز کنيد. در صفحه ي دو، عکس آقاي "محمد تقي رهبر" نماينده ي مجلس را مي بيني. اين آدم خيلي خونسرد و پررو ست و متخصص دادن جواب هاي سر بالاست. او به خوبي مي تواند پوزه ي خبرنگاران فضول را به خاک بمالد. در صفحه ي سه، عکس رئيس بيمارستان ميلاد را مي بيني. با او هم هماهنگي هاي لازم به عمل آمده تا به صورت علمي، کاهش وزن در اثر اعتصاب غذا را به مينيسک پا ربط بدهد. حالا صفحه ي حوادث را باز کن. در اين جا عکس دشمنان ما را مي بيني. عکس اول تصوير ف.ب. رهبر شبکه ي عنکبوت است که وظيفه دارد ماموريت ما را به شکست بکشاند. او نهايت تلاش خود را خواهد کرد تا صحنه سازي ها و پروژه ي ما را رسوا کند. عکسي که در قسمت ترحيم مي بيني، عکس ف.م.سخن است. او هم يکي از عوامل سي.آي.ا و موساد و احتمالا اينتليجنت سرويس است که از صبح تا شب به عکس هاي ما چشم دوخته تا مچ ما را بگيرد. توجه داشته باشيد، در صورت افشاي ماموريت هرگونه ارتباطي ميان شما و بيت رهبري انکار خواهد شد. اين نوار خود به خود در عرض پنج ثانيه نابود مي شود. موفق باشي حسين. و من الله توفيق.
شريعتمداري مي خواهد سيگاري روشن کند تا قاطي شدن دود آن با دود خارج شده از دستگاه مانع از سوء ظن خانم چادري بغل دستش شود، که سيگار از دستش مي افتد. او دستگاه را فوري زير خود مي گذارد و دستگاه با صداي بلندي دود مي کند و بوي سوختگي در اطراف مي پيچد. زن چادري مشاهده مي کند که از زير شريعتمداري دود بيرون مي زند. به صورت مي کوبد و مي گويد"وا! خدا مرگم بده! به حق چيزهاي نديده!" شريعتمداري با خونسردي روزنامه را ورق مي زند و چشم به عکس کارسازي شده در صفحه ي ترحيم مي دوزد. در ذهنش نوار سياهي را در گوشه ي عکس ترسيم مي کند.
advertisement@gooya.com |
|
تيتراژ:
موسيقي بالاتر از خطر؛ دارا رارا رام- دام.دام...دام... يک کبريت روشن مي شود و فتيله شروع به سوختن مي کند. تصاوير پي در پي به صورت زير مي آيد:
قاضي مرتضوي، در حالي که لنگه کفشي به دست گرفته است و به سر شخصي که با چشم بسته بر صندلي نشسته است مي کوبد. حسين شريعتمداري، در حالي که ماسکي را که با چهره ي نويسنده اي انقلابي و دو آتشه به چهره کشيده است بر مي دارد و با قهقهه اي وحشتناک بر سر نويسنده ي ميانه روي دستگير شده مي کوبد. عشرت شايق در حالي که چادر به دورکمر مي بندد و عکس اکبر گنجي را ريز ريز مي کند و تابلويي بالاي سر مي برد که روي آن نوشته "مديريت چنين آدم هايي، هرگز، هرگز". صفار هرندي را در حالي که لباسي يک دست سياه پوشيده و طنابي به پشتش بسته و در بلژيک از سقف اتاق ف.ب. به طرف کامپيوتر او پايين مي آيد تا خبرنامه ي گويا را هک کند. فاطمه ي آليا که بر روي حسين شريعتمداري مي پرد تا او را از خوردن ضربه هاي پي در پي رسانه اي نجات دهد. اکبر گنجي را که در طبقه ي دوازدهم بيمارستان ميلاد با برانکار از اين سو به آن سو برده مي شود و ماموران دادستاني بالاي سرش شيشه هايي با برچسب هاي بسيار بزرگ "مواد پروتئيني"، "مواد مغذي"، "انواع ويتامين" "عصاره ي کباب کوبيده"، "آب کباب"، "مرباي هويج"، "مرباي شقاقل" (اين مربا احتمالا به لحاظ سکسي بودن توسط وزارت ارشاد سانسور خواهد شد) و غيره قرار مي دهند و اصرار قاضي مرتضوي به خبرنگاران که از اتاق گنجي فيلم و عکس تهيه کنند. کلوزآپ ِ يک دست ِ شَل از پشت سر که به سمت قاضي مرتضوي دراز شده و قاضي در حالي که نگاه به بالا و احتمالا چشم هاي صاحب دست دوخته با نهايت احترام بوسه مي زند. شريعتمداري پشت سر او در نوبت ايستاده است...
به خاطر جلوگيري از حدس زدن آخر داستان، ادامه ي فيلمنامه را بعد از پخش کامل فيلم منتشر خواهيم کرد.