بحمد ا... در شرف انتخابات که چشم همه دوستان و دشمنان بین المللی در عرصه جهان به کشور ما دوخته شده است ، هر چی آبروریزی هست در نظام دارد اتفاق می افتد و لا اقل سوژه برای تفریح و خنده(و گریه) مردم کم نمی آید . البته برای مردم دنیا هم معیارهای خوبی برای سنجش صحت گنده گویی های نظام مقدس ایجاد می شود . مثلا سنجش اینکه کشوری که وضعیت مدیریت هواپیماها و فرودگاهش اظهر من الشمس است در مدیریت انرژی هسته ای تا چه حد صادق و توانا خواهد بود !
بعد از سینه خیز رفتن هواپیمای ساها در فرودگاه مهر آباد و آبتنی آن در رودخانه کن ، دوباره سئوال استحاله شده مرحوم شکسپیر ( نویسنده معلوم الحال غربی که برای استعمار پیر قلم می زده است !) در اذهان کارشناسان جهان متبادر می شود که " مسئول بودن یا نبودن . مسئله این است " .!! واقعا دنیا از دست مدیریت و مسئولیت پذیری در نظام مقدس ما گیج شده است . !!
در جمهوری اسلامی یا چیزی به همه کس مربوط است یا اینکه به هیچ کس ارتباطی ندارد . اما در هر دو حالت آدمی را یاد آگهی های تخلیه چاه می اندازد چرا که برای این گندهای بالا آمده باید کاری کرد وگرنه اوضاع جوری می شود که ... (بدلیل حفظ بهداشت کلام درز می گیریم .)
البته این قضیه به حول و قوه الهی فقط در هواپیما و فرودگاهمان نیست بلکه از آنجا که مسئولین جمهوری اسلامی خیر سرشون فقط شیفته خدمت اند و نه تشنه قدرت ( و ائتلاف و اجماع مکرر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بهترین دلیل این مدعاست!!) تقریبا هر حادثه ای که پیش می آید یک هر کی به هر کی چشمگیر به چشم می خورد .
مثلا وقتی قرار است مسابقه فوتبال ایران و ژاپن برگزار شود اداره ورزشگاه و نظم و امنیت 120 هزار نفر به همه مربوط است . از کمک بدنساز تیم ملی ایران و سازمان تربیت بدنی و صدا و سیما و مدیریت ورزشگاه و حراستهای گوناگون تا نیروی انتظامی و لباس شخصی ها و وزارت اطلاعات .
اما بعد از مسابقه و با مرگ تعدادی از تماشاگران و مجروح شدن تعدادی دیگر از آنها هیچ یک از سازمانها و گروههای فوق الذکر مسئول نبوده اند و سر کاهش درصد تقصیر خودشان هم که شده می جنگند و نشست مطبوعاتی برگزار می کنند . )واقعا فرماندهی نیروی انتظامی در استادیوم آزادی علی رغم زحمات پرسنل زحمتکش آن بوق تشریف داشته است . به معنی کامل کلمه مصداق بوق !! ) اما فیفا خیلی راحت تشخیص داد که حداکثر در مسابقه بعد فقط عرضه کنترل 50 هزار نفر را در ورزشگاه آزادی داریم و ضمنا جریمه بی عرضگی سازمانهای مسئول مرگ تماشاچیان سی هزار فرانک سوئیس تعیین شده است .
یا در جریان پرونده وبلاگ نویسان وقتی دور بگیر بگیر بود موضوع به همه مربوط بود : دادستانی تهران ، نیروی انتظامی و ... . حتی این ارگانها سر اینکه کدوم متهمان رو به سوئیت های خودشون ببرن و اونها را با مشت و لگد ارشاد کنند با هم دعوا داشتند. ! اما بعد از رو شدن قضیه و آبروریزی ، از نظام مقدس جمهوری اسلامی هیچ کس مسئولیت موضوع را بعهده نمی گیرد و رئیس دادگستری تهران معتقد است فقط چند خطای کوچولو صورت گرفته است !
اما خوب همانطور که می دانید در دنیای کنونی یکی از مهمترین شاخصهایی که با اون می شود میزان عاقل بودن یک حکومت و سیستم مدیریتی اون نظام رو ( بویژه از نوع مقدسش ) سنجید ، وضعیت فرودگاه و هواپیماها و پروازهای
اون کشور است و اصلا به موضوع وبلاگ نویسها و ورزشگاهها و حقوق بشر و آزاد بیان و خیلی از این بلایای غربی توجه زیادی نمی کنند .
ماجرای حادثه هواپیمای سینه خیز رفته ساها در مهر آباد که منجر به مرگ سه نفر و مصدوم شدن عده ای شد ، هنوز در ابتدای بازی تعیین مسئول حادثه است که سازمان هواپیمایی کشور مقصر است یا شرکت فرودگاههای کشور یا نمایندگان مجلس یا وزیر راه ؟ البته این بجز ماجرای کنده شدن بال یک هواپیما به هنگام فرود در فرودگاه مهرآباد می باشد که یک هفته قبل از ماجرای هواپیمای ساها رخ داده است و بی سر و صدا بود !
اگر هم منتظرید که جعبه سیاه هواپیما خوانده شود و چیزی بجز خطای انسانی و تقصیر خلبان دلیل حادثه ذکر شود مطمئن باشید در سالهای گذشته یا در کما تشریف داشته اید یا همین امسال بدنیا آمده اید !
در همین گیر و دار روز دوشنبه قبل 25 آوریل برنامه زیر ذره بین رادیوی ایران تماس تلفنی برقرار کرده بود با سرپرست سازمان هواپیمایی کشور و یکی از اساتید دانشکده علوم هوانوردی ( یا چیزی در همین مایه ها) که خوشبختانه به نتایج جالبی رسید از جمله اینکه مقرر شد سرپرست سازمان هواپیمایی کشوری از دکتر ملائک شکایت کند !!!
بقیه نتایج هم قابل حدس زدن هستند . از جمله اینکه با فاصله یک روز از این برنامه رادیویی هواپیمای تهران ارومیه نیز بعد از بلند شدن از باند فرودگاه مهرآباد بدلیل آتش گرفتن یکی از موتورها مجددا مجبور به فرود اضطراری شد .!! امروز نیز چرخهای یک هواپیما در فرودگاه اصفهان آتش گرفت تا خیال توریستهای اصفهان دوست نیز راحت شود که اصفهان هم گرچه نصف جهان است اما دلیل نمی شود که از قوانین مدیریت هواپیمایی در ایران پیروی نکند !!
جالبتر اینکه از دو روز پیش فرودگاه بین المللی امام خمینی آغاز بکار کرده است و یک روز بعد آقای نازنینی که دارویی تلخ در دست داشت ( معروف به هاشمی رفسنجانی ) از این فرودگاه دیدن کرد .
تصور بفرمائید که وضعیت فرودگاه مهرآباد که سالها خلبانان و سیستم هواپیمایی ایران با آن آشنا هستند همینجوری شلم شوربا است ، فرودگاه امام که هم تازه است و هم هنوز معلوم نیست نقش ستاد کل نیروهای مسلح ( به ویژه پدافندی که در آن روز نشستن اولین هواپیما از دوبی به تهران دستور داشت هواپیمای ایران ایر را بمحض کاهش ارتفاع به قصد فرود در آسمان تهران هدف قرار دهد ) ، سپاه (به ویژه تویوتاهایی که می توانند تعدادی نیروی مسلح سوار کنند و بروند باند را مسدود کنند ) و سازمانهای هواپیمایی و فرودگاهی و وزیر راه و شرکت خارجی معلوم الحال تاو ( مسئول خدمات فرودگاهی ) در آن چیست ؟
از طرفی آدمیزاد در فرودگاه مهرآباد که داخل تهران است امنیت ندارد چه برسد به اینکه فرودگاه به خارج از شهر هم انتقال پیدا کند . ( قابل توجه خفاشهای شب!)
به هر حال ما ایرانیان نازنین مدتهاست که می دانیم در ایران بزرگترین تناقض بشری شکل گرفته است : همه حکومت مسئول همه چیز است و همه حکومت مسئول هیچ چیز نیست .!! به زبان ادبی تر هنر نزد ایرانیان است و بس !!
از طرفی مدیریت در نظام مقدس ما بسیار حائز اهمیت است چون اصلا وجود ندارد ! بویژه درست در جاهایی که باید مدیریت حرف اول را بزند مثل : بازی حساس ایران و ژاپن با 120 هزار تماشاچی ، تصادفات جاده ای با 26 هزار کشته در سال ، بازسازی بم و زرند و مدیریت فرودگاه اصلی پایتخت و ...
یک داستان بی ربط :
داستان زیر تا 95 درصد واقعی است و برای بنده حقیر در روز پایانی سال 1383 اتفاق افتاده است :
{شنبه – یکی از آخرین روزهای سال 1383 - ساعت شش صبح – کانتر پروازهای خارجی - فرودگاه مهرآباد تهران}
من – (خطاب به مسئول کانتر) بفرمائید این بلیط و این هم پاسپورت بنده .
او: آقا شما 10 کیلو باید از بارتون کم کنید .
-چرا ؟ اضافه بار دارم ؟ می تونم جریمه بار بدم .
: نه اضافه بار ندارید اما بار اضافی دارید !!
- بله ؟
: شما باید 10 کیلو از بارتون رو در یک بسته یا ساک دیگه بذارید .
- خوب من ساک اضافی ندارم چیکار بابد بکنم ؟
: اون قسمت که بارها رو بسته بندی می کنند شاید یه قوطی کارتنی چیزی داشته باشه . ضمنا آقا عیدی ما یادت نره !
{محل بسته بندی – فرودگاه مهرآباد تهران}
- آقا بفرما این چند تا کتاب رو تو یک قوطی بگذار و ببند .
: چشم . آقا عیدی ما یادت نره . حسابتون می شه 5000 تومن.
{کانتر پروازهای خارجی - فرودگاه مهرآباد تهران}
- آقا این هم بسته اضافی !
: نه د نشد دیگه . این شده هفت کیلو هنوز سه کیلو دیگه باید برداری !
- آقا جون من که ترازو ندارم ! اون آقای بسته بند هم نداره ! اگه دارید خودتون یه ترازویی چیزی جور کنید که شرمنده تون نشیم .
: آقا به ما مربوط نیست . شما مثل اینکه آدم ناراحتی هستی (خطاب به یک برادر) برادر ببین این برادر چی می گه !!!
یک برادر کلفت و لباس شخصی و بی سیم به دست :: چی شده جونم ؟
- قربان این چه وضعیه ما باید باری رو از بارمون کم کنیم بدون اینکه بدونیم چه جوری !
:: به ما مربوط نیست!
- ببخشید تو کانتر هم همین رو که می گن !
:: بگن آقا ضمنا تا وقتی تو خاک ایران اسلامی هستی اسم اونجا "جایگاه دریافت بلیط و ارائه کارت پروازه" نه کانتر !! چه زود هویت خودتون رو گم کردید؟!
- آقا من معذرت می خوام .
{محل بسته بندی – فرودگاه مهرآباد تهران}
-آقا بیا این چند تا کتاب دیگه رو هم بذار تو یک بسته دیگه!
: چشم آقا ! راستی عیدی ما یادت نره. حسابتون می شه 5000 تومن!
{کانتر پروازهای خارجی - فرودگاه مهرآباد تهران}
-آقا بفرما این هم سه کیلوی دیگه .
: خوب حالا شد . اما اگه الان بود دیگه لازم نبود اضافی بارت رو جدا کنی همینطور هم قبول می کردیم ! حالا کاری است که شده ! مهم نیست !!
- بله ؟
هیچی آقا. اینم کارت پروازت . بیا برو! نه نرو! عیدی ما یادت نره !!
- ؟!! .
{مقابل شعبه بانک ملی - فرودگاه مهرآباد تهران}
(500 نفر در صف مقابل گیشه بانک با دو نفر کارمند !!)
مردم : آقا بیا ته صف !
- ببخشید . عوارض خروجی رو همین جا پرداخت می کنند ؟
یک نفر : بله البته اگر بشه !
- آقا من پروازم نیم ساعت دیگه است .
: برو بابا دلت خوشه پرواز200 نفر جلویی همه نیم ساعت دیگه است .
- آقا قربونت من باید چیکار کنم ؟
: نمی دونم وا... .
موبایلم زنگ می زند( مادر موبایل یکی از بدرقه کنندگان را قرض گرفته است)
: مادر پس چرا نرفتی اونجا چه خبره اونهمه آدم ایستاده ؟ تو فرودگاه مگه چیزی می دن مردم صف ایستادن؟
- نه مادر صف عوارضه !
: عوارضی ؟ مگر اتوبانه مادر ؟
- نه مادر ! عوارض خروج از کشور !
: برای چیه مادر ؟
- چه می دونم برای هر نفری که از کشور خارج می شه باید یه 10هزار 15 هزار تومنی اخ کنیم .
: خوب ننه اینطوری با اینهمه آدم که تا قیوم قیومت طول می کشه .
- مادر قیومت کجا بود؟ پروازم نیم ساعت بعده !
: (فریاد می کشد ) ای وای ننه ات بمیره ! از پرواز جا موندی ! (غش می کند ...)
یک خانوم با عصبانیت : این همون جمهوری اسلامیه که می گفتن ها !!
یه آقای عصبانی : نه خانوم این یه گوشه اشه . کلا این مملکت مملکت ا... اکبره . بس که چیزهای عجیب و غریب مردم می بینن هی می گن ا... اکبر ! ا... اکبر ...!
بعضی می خندند .
یکی از برادرها با بیسیم سر می رسد :
: آقا اینجا چه خبره ؟
-آقا آخه این چه وضعیه؟ مردم پرواز دارن دو نفر کارمند نشستن عوارض خروجی 500 نفر رو بگیرند . !
: خوب که چی؟
-خوب به مسئولش بگین یه فکری بکنه مردم پروازشون رو از دست می دن !
: به ما مربوط نیست .
-پس به کی مربوطه ؟ شما بیسیم داری یه اطلاع بدین بیان مشکل اینجا رو حل کنن .
: برادر ما اینجا مشکلی نداریم . بیخودی تشویش اذهان عمومی نکن ! مشکل کوچکی هم باشه خودش حل می شه . این بیسیم هم که اسباب بازی نیست . برای کارهای مهم به ما دادن!
-مثلا ؟
advertisement@gooya.com |
|
: مثلا اگر یک نفر از کشور خارج نشده بخواد کشف حجاب کنه خوب اسلام لطمه می بینه و ما موظف و مکلف به برخورد هستیم .
- خوب آخه پس این مشکل عوراضی رو چیکار کنیم ؟
: خوب دیروز پرداخت می کردین ؟
- ای آقا دیروز که جمعه بود !
: به هر حال به ما ربطی نداره . به بانک ملی ربط داره .
- خوب اونها هم می گن که به فرودگاه ارتباط داره !!
: آقا من نمی دونم . من کارهای مهمتری دارم باید برم .
( با خواهش و التماس از مردم توی صف می خواهید به شما اجازه بدهند زودتر عوارض خروجتان را پرداخت کنید چرا که غش کردن مادرتون رو اونور شیشه ها دیده ان و شاید دلشون به رحم بیاد )
خلاصه عوارض رو پرداخت می کنید و از کنترل پاسپورت و بازرسی مجدد ( بار چهارم) که می گذرید به پاسداری که شما را می گردد می گوئید :
-خسته نباشید . یکی دیگر می گوید عید شما هم مبارک !
پاسدار می گوید : ای آقا با 150 هزار تومن حقوق که عید مبارک نمی شه !!
(با تعجب نگاهش می کنی)
: ما هم از همین مردم هستیم . تعجب نداره !!
(خلاصه همینطور می روید )
در سالن ترانزیت متوجه می شوید پرواز دو ساعت تاخیر خواهد داشت .
دوساعت منتظر می مانید . یک گیت دیگر توسط بلندگو گیت خروجی به استانبول معرفی می شود و مسافران آن پرواز بلند می شوند که بروند . روی تابلوی همان گیت نوشته : استکهلم !!!
به برادر بیسیم به دست دیگری که لباس شخصی پوشیده است می گوئید:
- آقا تابلو که استکهلم را نشان می دهد لا اقل عوضش کنید که کسی اشتباهی سوار نشه .
- به ما مربوط نیست !!؟؟؟
سيامك ثنا الدین - وبلاگ يك ذره حرف http://yekzareharf.blogspot.com