مسعود بهنود :دکتر عبدالکريم سروش نظريه پرداز اسلامی جمعه شب 5 مارس در يک سخنرانی در کانون توحيد لندن پيرامون ناکامی تاريخی مسلمانان، اعلاميه جهانی حقوق بشر را از دستاوردهای بزرگ دنيای مدرن دانست، دنيايی که آدم را حق انديش و حق مدار می خواهد در حالی که در سنت، انسان تنها به تکاليفی می انديشيد که فقيهان برای او تبيين می کردند.
دومين سخنرانی فيلسوف ناراضی ايرانی درباره ناکامی تاريخی مسلمانان همزمان شده است با برپايی همايش دو روزه ای با شعار "حقوق بشر: گذر از جهان تکليف" در تهران که در آن جمعی از نظريه پردازان و فعالان سياسی و حقوقدانان شرکت دارند و به گفته يکی از سخنرانان اولين روز، در آن جای دکتر سروش خالی است.
ماه پيش، دکتر سروش در سخنرانی ديگری از اين سلسله مباحث در لندن، به تبيين مدرنينه و سنت پرداخت و در آن جا يادآوری کرد که مدرنيته حاصل فکر و اقدام هيچ قوم و شخصی نيست، بی برنامه و پيش بينی حادث شده است و به معنايی حاصل بختياری تاريخ است اما امروز می خواهند آگاهانه مدرنيزم را وارد کنند از همين رو در صدد شناخت سنت و مدرنيته برآمده ايم.
ابن خلدون، تئوريسين انحطاط
سخنرانی سروش در باب ناکامی تاريخی مسلمانان با اين سوال گشوده شد که مسلمانان از کی به انحطاط و عقب افتادگی و ناکامی خود پی بردند. دکتر سروش از ابن خلدون به عنوان اولين کس نام برد که به اين آگاهی رسيد اما "همين ابن خلدون را هم غربی ها به مسلمانان شناساندند و اول بار طه حسين در اوايل قرن بيستم در رساله دکتری خود که در فراانسه نوشت با استفاده از منابع فرنگان، مسلمانان را با وی آشنايی داد."
پس از ابن خلدون، اما اين خط پی گرفته نشد و ديگر نشانه ای نيست تا اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيستم که پرسش از چرايی ناکامی مسلمانان بار ديگر در سرها افتاد چنان که اديب فراهانی در اشاره به آن قافله خواب گرفته، در مسمط مشهور خود می رسد به "افسوس که اين مرزعه را آب گرفته".
شاخص های مدرنيته
استاد ايرانی دانشگاه های آمريکا و اروپا که چند سالی است از تدريس در دانشگاه های ايران ممنوع شده است، جست و جو درباره ماهيت سنت و ماهيت مدرنينه را برای يافتن علل عقب افتادگی تاريخی مسلمانان بی جا می داند و در مقابل می گويد معرفی شاخص های مدرنيته ما را زودتر به پاسخ می رساند.
او خود سه شاخص را نشانه می زند که "اگر آن ها را از دوران مدرن بگيريم به سنت باز می گردد" و اول از برق نام می برد که به نظر وی شرط لازم مدرنيته است که نه فقط شب های تاريک بلکه دنيای تکنولوژی را روشنايی داد چنان که دنيای امروز را بدون برق نمی توان تجسم کرد.
شاخص دوم دنيای مدرن از نظر دکتر سروش پديدار شدن مفهوم حق در عرصه اخلاق و سياست است، مفهومی که به گفته او در دنيای سنتی وجود نداشت. شاخص سوم نيز علوم تجربی است که در بيان او با هر محاسبه ای تاثيرش بر دنيای امروز، بنيادين است.
در تبيين انسان حق مدار دکتر سروش سخن را به مثال ها و نشانه ها آراست تا نشان دهد که در ميان آثار انديشمندان بزرگ مسلمان و از جمله ايرانی اثری از تاکيد بر حق و آزادی به معنای امروزی آن نيست "چرا که مساله انسان سنتی اين ها نبود و اعلاميه جهانی حقوق بشر فايده ای بود که از پديدار شدن حق مداری در انسان دوران مدرن حاصل آمد."
علوم تجربی: عامل پرواز
استاد فلسفه دانشگاه که خود فارغ التحصيل رشته شيمی بوده است در تشريح جايگاه علوم تجربی در تمدن مدرن به دل تاريخ رفت تا بگويد که چرا علوم تجربی را در ميان مسلمانان رشدی و ميدانی نبوده است، و به يادها آورد اعتراض ملاصدرا را به ابن سينا که می پرسد حکيم چرا بايد در اين کارها باشد.
اگر از ديد دکتر سروش دست نداشتن در علوم تجربی از جمله علل ناکامی مسلمانان است اما در مقابل وی دکتر حسين نصر استاد اسلام شناس دانشگاه جورج تاون چندی پيش در يک سخنرانی در محملی دانشگاهی در آمريکا توسعه علوم تجربی را از علل انحطاط جوامع مدرن خواند.
دکتر سروش با تائيد دوگانگی بين نظر خود و دکتر سيد حسين نصر، با احترام از آن استاد اسلام شناس ياد کرد تا نشان دهد که هنوز از نسل ملاصدرا، فيلسوفان سنت گرايی هستند که سنت را آرام و تعالی بخش انسان می دانند.
بحث پيرامون ناکامی تاريخی مسلمانان با اين نکته ادامه يافت که بعضی مدرنيزم را تنها در عرصه سياسی آن می بينند و از جمله معتقدند که از آن قهر و غلبه می آيد که بايدشان گفت نه مدرنيزم و عقلانيت بلکه علوم تجربی است که جهان را صورت خويشتن ساخته و روح هندسی بر جهان دميده، و اين غلبه در ماهيت علوم تجربی است.
او به عنوان مثال از پيشرفت شيمی و پيدا شدن باروت سخن گفت که به طور طبيعی به "اسحه ناريه" ختم می شد. اين اسلحه متکی به علم به نوبه خود به عنصر غلبه منجر می شد.
سخنانی که در يکی از سردترين شب های لندن جمع کثيری از ايرانيان را به دعوت دانشجويان ايرانی دانشگاه های لندن به کانون توحيد کشانده وعده ای را به شنيدن روی زمين نشانده بود تا به آن جا رسيد که دکتر سروش بازگفت که عرفای محبوب ما نيز به علم که شاخص دنيای مدرن است بی توجه بوده و به دانشمندان علوم تجربی ارجی نمی نهادند، چنان که مولانای بزرگ نيز به تعريض دانشمندان علوم تجربی را "گيج" و طبيبان را متکی به شناخت "بول" می خواند - با اشاره به نگريستن آن ها بر قاروره برای تشخيص بيماری شخص- و خود را متکی به "وحی".
ارسطو و افلاطون
اين بخش از بحث پيرامون ناکامی تاريخی با اين اشاره پايان می گيرد که در قرون وسطا در اروپا نيز همين بود ولی علم زير سلطه ارسطوگری قرار داشت که به دليل خصلت تجربی خود بعدتر راه به رنسانس داد. اما مسلمانان در عوض به سياست افلاطون گراييدند و هرگز سياست ارسطو را ترجمه نکردند و اين کتاب جمهوريت افلاطون بود که از همان ابتدا در نهضت ترجمه به زبان مسلمانان درآمد.
در پايان سخنرانی، حاضران با ده ها سوال خود سخنران را به ميدان های تازه ای کشاندند از آن اينکه "چرا غرب ارسطو را گرفت و شرق افلاطون را" تا " آيا مدرنيزم الگويی يکدست و متعين است که با پذيرش آن از هر چه سنت است می بايد بريد؟".
در پاسخ به يکی از همان سوالات بود که دکتر سروش اشاره کرد به جدال سخت دين و علم در ميانه تاريخ و باز گفت "از جدال دين و دانش هر دو فايده ديدند، دين متکبر و علم متکبر که هر دو می پنداشتند کليد تمامی مشکلات بشر را در دست دارند از اريکه به زير آمدند و اين مبارک رخدادی بود."
advertisement@gooya.com |
|
انحطاط، عقب افتادگی يا ...؟
در عنوان سخنرانی جمعه شب لندن "ناکامی تاريخی مسلمانان ؟"، به تاکيد دکتر سروش، از به کاربردن صفت هائی که بار ارزشی داشتند، مانند انحطاط و يا عقب افتادگی، پرهيز شده بود تا از هر پيشداوری درباره موضوع سخن دوری شده باشد. علامت سوالی هم که عنوان را همراهی می کرد نشانه وسواس سخنران است تا شنوندگان را پا به پای بحث به اين روشنگری رهنمون شود که در جدال تاريخی سنت و مدرنيته نسبت مسلمانان چيست و آيا آن چه وضعيت امروزشان را بيان می دارد انحطاط است و يا عقب افتادگی و يا ناکامی.
از اين جلسه سخنرانی، چندين سوال پاسخ نگرفته باقی ماند و دکتر سروش وعده داد آن همه را در بخش های ديگر بحث خود، که قرار است شنبه اول هر ماه باشد، در ميان سخن بگنجاند.
و شب با اين جمله پايان گرفت: "مدرنيته چون پشت کردن به سنت هايی است که در هر جا متفاوتند، لاجرم مدرنيته خود نيز صور متفاوت دارد و يک نمونه غايی و برتر از آن وجود ندارد."
جلسه که با تلاوت قرآن با صدای خوش محمد رضا جلايی پور گشوده شده بود با کف و ابراز احساسات حاضران پايان يافت که وقتی در تاريکی شب سرد لندن محو می شدند، هر چند نفر اين نکته ها را با خود می بردند که مسلمانان از کجا از قافله ماندند.