مشروطه خواهان خویش را هواداران نظام پادشاهی مشروطه، همانند آنچه در نظام های پادشاهی اروپایی رواج دارد، میخواهند و از این بابت خود را دمکرات های پیگیر میدانند، چیزی که مخالفان نظام سلطنتی از پذیرش آن ابا دارند و بقبول آن تن در نمیدهند. از دیدگاه نگارنده این مشگل نیاز براهیابی دارد و اگر یک بار برای همیشه گشودن این گره کور سر انجامی نیابد برای سالیان دراز همبستگی و یکپارچگی مردم سرزمین ما را بچالش فرا خواهد خواند، امری که بدوران های بحرانی، که تاریخ هیچ ملتی را از آن گریزی نیست، بهای آن را گران باید پرداخت. این مشگل با استفاده از راهکار های دمکراتیک گشودنی است مشروط بر آنکه در این راه از پیشداوری و جز خود نبینی دوری بجوییم. پیش از آغاز بد نیست که نگاهی بگذشته ی نزدیک بیاندازیم و رد پاي دمکرات های امروزی را جستجوکنیم. یک چهارم قرن پیش آنهایی که خود را روشنفکران دمکرات امروزی میخواهند یا هواداران سلطنت استبدادی آن زمان بودند، یا لایه های معتقد ببرپایی حکومتی قشری و مذهبی را تشکیل میدادند، یا طرفداران دیکتاتوری پرولتاریا ونظامی کمونیستی از نوع روسی، چینی، کوبایی، کامبوجی و غیره بودند و یا جمعییت بنسبت محدود ملییون را تشکیل میدادند که در پی رویدادهای سیاسی پس از جنگ و بویژه مبارزات ملی شدن صنعت نفت تمایلاتی بنظام پادشاهی مشروطه بسبک اروپایی داشتند. منتهی در استواری و ژرفی اعتقادات قشر اخیر همین بس بیاد آوریم که بجز تعدادی انگشت شمار دیگران همه چشم امید بنا جیِ از سفر رسیده ای دوختند که از سال ها پیش طرح نظام مورد نظر خود را باطلاع هر که گوش شنوا یی داشت و چشم بینا یی رسانده بود. در این زمینه ما ایرانیاان بهتر است در رابطه با قدمت و اصالت دمکراسی خواهی خویش کمی خویشتن دار باشیم و تنها باین موهبت اکتفا کنیم که بسبب تغییرات بنیادی که در ساختار جامعه ی ایران بوقوع پیوسته و همچنین بدنبال رویدادهای جهانی در این ربع قرن اخیر لایه ی بزرگی از روشنفکران ایران امروزی بدمکراسی خواهی روی آورده اند، و این خود بر مرحله ی نوینی از رشد جامعه ی ایرانی گواهی میدهد هر چند استواری و ژرفای این رویداد را باید در شرایط بحرانی و بمحک عمل سنجید و نه در حرف خالی. بازگردیم بموضوع اصلی، و برای اجتناب از کلی گویی مسًله را از ورای طرح دو پرسش و پاسخ بدانها بر رسی کنیم:
آیا بحث انتخاب نوع نظام آینده ی ایران تا کنون جوابی در یافت کرده است و اگر آری آن کدام است؟ اگر پاسخ منفی است پرسش دومی مطرح است و آن اینکه آیا نیازی بدان هست که نظر مردم را در تعیین شکل نظام نوین جویا شد؟
در باره ی پرسش نخست واقعییت این است که مردم ایران یکبار در جنبشی همه گیر بنظام سلطنت استبدادی نه گفتند و این خود دستاورد بزرگی است. در مرحله ای دیگر بنظام جمهوری اسلامی ـ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمترـ آری گفتند و پیامد های جانسوز آنرا هم تجربه کردند. امروزه مردم خواها ن یک نظام دمکراتیک هستند.
حال بپردازیم بپرسش دوم: آ یا نیازی بدان هست که، در زمان خود، نظر مردم را در باره ی شکل نظام نوین جویا شد؟ از نظر نگارنده کسانی که ابتدا بساکن پاسخ میدهند که چنین نیازی وجود ندارد زیرا که نظام آینده ی ایران لزومآ باید جمهوری دمکراتیک پارلمانی باشد همان روشی را دنبال میکنند که در مورد جمهوری اسلامی بکار برده شده بود، تنها باید اضافه کنند « نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.» این واقعه از اهمییت کمتری بر خوردار میبود هرگاه در کشور ما، با آن سابقه ی طولانی و تاریخیِ نظام پادشاهی (البته استبدادی)، تعداد هواداران این نظام بسیار اندک بود حال آنکه از نشانه ها بر میاید که لزومآ چنین نباشد، و در هر حال برای روشن کردن تعداد چنین هوادارانی گریزی از برگزاری نوعی همه پرسی در این زمینه نیست.
از سوی دیگر این برهان نیز پذیرفتنی است که بدلیل تداومِ تاریخی نظام پادشاهی استبدادی در ایران، درژرفای ذهن مردم کوچه وبازار دریافت ضمنی از چنین نظامی نظام پادشاهی استبدادی است: پادشاه مشروطه بنوعی شاهی بی کفایت، بی عرضه و لولوی سر خرمن جلوه میکند و افکار عامه همه ی نارسایی های اجتماعی وبی عدالتی ها را ببی کفایتی پادشاه نسبت میدهد واین پدیده، بویژه در دوران بحرانی، خالی از خطر نیست. از سر نمونه، بنظر آ ورید که در دوره ای بحرانی تمامیت ارضی کشور خدشه دار شده باشد. بر آشفتگی ناشی از چنین رویدادی خواهی نخواهی انظار را متوجه پادشاه میکند و اندیشه ها را بیاد زنجیره ی پادشاهان کشور گشا و یا زبون و ناتوان میراند که در دوران گروه نخست سرزمین گشوده تر میگشت و در زمان گروه دوم بخشهایی از آن از دست میرفت. در چنین آشفتگی کافی است که شاه مشروطه در تنور غیرت پادشاهان کشورگشای تاریخ ایران بدمد و برای اعاده ی تمامیت ارضی کشور خواهان اختیارات فوقالعاده شود که البته مردم برآشفته و خو نگرفته براهکارهای دمکراتیک چنین اختیاراتی را از او دریغ نخواهند کرد و این سر آغاز ورود بدرون دایره ی معیوب نوینی است.
advertisement@gooya.com |
|
پس راه برونرفت از این بن بست کدام است؟ اگر دمکراتهای ایرانی بنا دارند که باصول دمکراسی در هر شرایطی پایبند بمانند نمیتوان با اصل رجوع ببرگزاری یک همه پرسی برای تعیین نهایی شکل نظام نوین، پادشاهی مشروطه یا جمهوری دمکراتیک پارلمانی، مخالفت کرد. اما میتوان برای انجام این همه پرسی مهلتی مناسب در نظر گرفت. بنظر نگارنده میتوان در قانون اساسي نظام دمکراتیک آینده ملحوظ داشت که در مهلتی مقرر درآینده ( که بنظر نگارنده طول آن باید دو نسل را در بر گیرد ) رفراندمی برای تعیین شکل نهایی حکومت ( پادشاهی مشروطه و یا جمهوری دمکراتیک پارلمانی ) برگزار شود. در این فاصله حکومت بر پایه ی نظامی پارلمانی استوار است. این پارلمان وظیفه دارد که در ادوار مختلف شخص فرهیخته ای را بعنوان نمود (سمبل) نظام انتخاب کند که در واقع نقش ریًس جمهور در کشورهایی مثل آلمان، ایتالیا... ویا پادشاه (ملکه) در انگلستان، هلند و یا دانمارک و... را بازی میکند. در طول این دوره جمهوری خواهان دمکرات و سلطنت طلبان مشروطه خواه باید با صداقت بمردم آموزش دهند وتفهیم کنند که در رفراندوم موعود در آینده وظیفه شاه مشروطه، بفرض آنکه مردم با رای خود خواستار چنین نظامی باشند، همین نقشی است که سمبل نظام کنونی در راًس آن بعهده دارد و نه چیزی غیر از آن. در صورت آشنایی یافتن مردم در طول دو نسل با وظایف واقعی یک پادشاه (یا ملکه) مشروطه وبفرض آنکه مردم در یک همه پرسی خواهان چنین نظامی باشند خطری دمکراسی آینده ایران را تحدید نخواهد کرد.
س. سامی