در رابطه با نوشته "این گفت و گو ها را باید به فال نیک گرفت" *
اقدام های اصلاح طلبانه درون ایران
ابتدا اجازه می خواهم به پرسشی که مطرح کرده اید بپردازم. می نویسید "شما از اين آقايان نمی پرسيد چرا آن زمان که در قدرت بودند هرگز چنين بيانيه ای منتشر نکردند؟ آنها خود به اين پرسش پاسخی نمی دهند، همآن گونه که شما هم پاسخ نمی دهيد". متاسفانه من نمی توانم از عملکرد گروه نا منسجم اصلاح طلب درون و حاشیه هیئت حاکمه ایران دفاع کنم. آنها خود مسئول عملکرد سیاسی خود هستند و خود باید به این پرسش و پرسشهای دیگری که در مورد عملکردشان هست پاسخ بدهند. من هم در موارد زیادی به روشها و عملکرد سیاسی آنها انتقاد دارم و مطرح هم کرده ام اما در مورد پرسشی که طرح می کنید نمی توانم این واقعیت را نفی کنم که مجلس ششم بیانیه زیاد صادر کرد و هیئت رسیدگی به زندانها و اختلاس های کلان و ... تشکیل داد و کمیسیون اصل نود بارها گزارشها و بیانیه هایی در مورد وضعیت زندانها و زندانیان سیاسی دانشجویی و ملی مذهبی و ... منتشر کرد. می توان تحلیل کرد که این کارها اثری داشت یا نداشت اما سوال شما که چرا هرگز چنین بیانیه ای منتشر نکردند دقیق نیست چون در هشت سال گذشته بیانیه ها و نامه های سرگشاده خطاب به آقای خامنه ای و خاتمی و تعداد معتنابهی نطق های قبل از دستور و مصاحبه ها و سخنرانی ها و مقاله های جدی و نوشته های طنز و کاریکاتورها و ... بسیار تندتر از این بیانیه توسط اصلاح طلبان منتشر شده است.
شطرنج با گوریل
آقای عبدی، یکی از اصلاح طلبان که اکنون در زندان است در مطلبی بازی دموکراتیک با اقتدارگرایان را به شطرنج با گوریل تشبیه کرد. در واقع هم نمی توان ندیده گرفت اصلاح طلبان درون حکومت هم، در این بازی آسیب دیدند، تهدید و ترور شدند و هنوز تعدادی در زندان هستند و همانطور که در جریان هستید اخیرا تعدادی از نسل جوان همین طیف زندانی و شکنجه روحی و جسمی شدند. آنها عملا توانایی دفاع از حقوق شهروندی خود را هم به درستی ندارند و اگر کارتشان را درست بازی نکنند برای تعداد بیشتری از آنها در سویت های انفرادی و غیر انفرادی زندانهای تحت نظارت سازمان زندانها و در بندها و بازداشتگاه های غیر رسمی آقایان جا هست. شرایط من و شما با آنها تفاوت دارد. تعدادی از نمایندگان سابق مجلس و اکثر فعالین اطلاع رسانی آنها بازداشت و زندان را تجربه کرده اند. اکثرا لیستی طولانی از احضار و محاکمه در "دادگاه" های مختلف با احکام قضایی نامشخص دارند و ممنوع الخروج هستند (این فشارها در مورد نیروهای حاشیه ای تر و طیف ملی مذهبی و جبهه ملی درون ایران و دیگران که از هیئت حاکمه دورترند شدیدتر است). درست است که زندانی شدن و ... دلیل درست بودن افکار یا عملکرد کسی نمی شود اما فراموش نکنیم خانم حقیقت جوی اصلاح طلب، به خاطر مسئولیت خواستن از آقای خامنه ای و فعالیت سیاسی دموکراتیک پرونده دارد و ممنوع الخروج است. البته می توان گفت ممنوع الخروجی بهای کمی است و ارزش گفتن ندارد چون جنایتهایی که این حکومت کرده به حدی است که ممنوع الخروجی در مقابلشان هیچ است و ... و درست هم هست اما هیچ شمردن تلاش دیگران، بیان همان الگوی فکری "همه یا هیچ" است. هر نوع بی عدالتی و بی قانونی و محدودیت و مجازات در حد خود محکوم است. اعدام و در مرحله بعد شکنجه و زندان و هر نوع محدودیت درحقوق شهروندی و آزادی فعالیتهای مدنی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بر علیه هر کس باشد محکوم است. حقوق شهروندی متعلق به فرد فرد جامعه است و خودی و بیگانه و هر که با ما نیست بر ماست نمی شناسد.
به دست آوردن و از دست دادن اهرمهای قدرت
به عقیده شما کل جریان اصلاح طلبی رد است چون این رژیم در تمامیتش بد است. من عقیده دارم پروژه اصلاح طلبی درون حکومت، خیمه شب بازی حکومت نیست و مردم با شرکت خود در انتخابات دوم خرداد آن را به حکومت تحمیل کردند اما بعد از اوج دوم خرداد و برخوردارشدن این جریان از حمایت مشروط اکثریت مردم و پس از افشای قتلهای زنجیره ای و رفع بعضی از محدودیتها نسبت به مطبوعات و آزادیهای سیاسی، در مواجهه با پاتک جناح مقابل، دیگر موفق نشد از پتانسیلهای قانونی و اجتماعی موجود استفاده کند و با تکرار روشهای ناکارآمد، روز به روز بیشتر به موضع ضعف نزدیک شد تا حدی که نتوانست از حد طرح و پس گرفتن لایحه، فراتر رود. به این ترتیب، پروژه اصلاح طلبی، که بر مبنای گفتگو با مردم شکل گرفته بود، کم کم از مردم فاصله گرفت و به مکاتبات و اخطارهای محرمانه و مذاکرات و قرارهای پشت پرده گرایش یافت و همین اشکال اساسی، مردم را دلسرد کرد و منجر به پسرفت جریان اصلاحات شد: شورا های شهرها اکثرا توسط نیروهای افراطی رژیم مصادره شد و در انتخابات مجلس هفتم که آقا (یان) به وعده وفا نکردند، عملا به تصدی انتخابات فرمایشی، از دست دادن اکثریت اصلاح طلب و تشکیل این مجلس عجیب منجر شد. ماجرای انتخابات ریاست جمهوری آینده طبق این تحلیل ادامه روند تسلط نیروهای افراطی رژیم بر دستگاه دولتی است.
بنیان گفت و گو
در مطلبتان "بنیان ها و اساس برخی از باورهای خود را برای برپایی حکومتی دموکراتیک و مردمی" در هشت مورد بیان کرده اید. به نظر من اصولی که نوشته اید در کل بیان اصولی است که در قوانین اساسی کشورهای دموکراسی موجود، آمده است و کمابیش تا حدی به آن عمل می شود. من هم حداقل همین حد و حتی کامل تر و بهتر را برای کشورم می خواهم. شما و من هر دو خود را به دموکراسی مقید می دانیم. مشکل ما در تحلیل و روش ما نسبت به چگونگی بالفعل و نهادینه کردن این اصول از راه سیاسی است نه در دیدگاه نسبت به اصول دموکراسی (پارلمانی). بخشی از این اختلاف روش مربوط به گفتمان سیاسی و فرهنگ دموکراتیک است و باور من و شما که خود را ملتزم به دموکراسی و مقید به رعایت قوائد بازی آن می دانیم به واسطه رفتار و گفتار سیاسی ما بیان می شود. این که من یا شما به دلایلی به این تحلیل رسیده باشیم که رفورم در این رژیم ممکن نیست یا در کوتاه مدت ممکن نیست، یک امر سیاسی است اما به نظر من صحیح نیست با مطلق کردن تحلیل خود، همه کسانی که هنوز رفورم را به عنوان روش، مناسب می دانند و استدلالهای شما برای اصلاح ناپذیر بودن حکومت فعلی ایران را قانع کننده نمی دانند آلوده بخوانیم و نیز هر کس را که در مواردی با آنها همکاری یا همراهی داشت یا از اقدامهای مثبت آنها پشتیبانی کرد و یا هر کس را که بخواهد انتخابات ریاست جمهوری را (که در هر حال دموکراتیک نیست) به فرصتی برای گسترش فعالیت سیاسی و حقوق بشری در جامعه و اعمال فشار بر هیئت حاکمه تبدیل کند و همه آنهایی را که از قبل، انتخابات را تحریم نکنند و برای اخذ موضع در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات منتظر ترکیب نهایی کاندیداها بمانند، به خاطر اختلاف تحلیل، به صفتهای اخلاقی نامناسب موصوف کنیم.
شکستن تابوها و افکندن طرح نو
شما از لزوم شکستن تابوها می گویید. من مشکلی ندارم که کسی تابویی را بشکند زیرا در یک گفت و گوی دموکراتیک هیچ چیز تابو نیست و در مورد همه چیز می توان بحث کرد اما آیا برای شکستن تابوها باید تابوها را نقد کرد یا باید به مخاطب و مردم اهانت کرد؟
advertisement@gooya.com |
|
این تفاوت به نظر من نکته دقیق و مهمی است. من با شما موافقم که "تلاش ما بنيان نهادن جامعه ای بهتر و پاره کردن بندهای استبداد دير پاست و اگر چنين می خواهيم نمی توانيم رفتاری مشابه انچه تا امروز در جامعه سنتی ما مرسوم بوده است، داشته باشيم" و به همین خاطر فکر می کنم روش مرسوم در فرهنگ کلامی سیاسی ما که پر از محکوم و تکفیر و تحقیر و تهدید کردن مخالفین سیاسی است باید از فرهنگ گفت و گوی سیاسی ما پاک شود. اگر قرار است طرح نویی افکنده شود باید این طرح نو در گفتمان سیاسی هم انعکاس یابد و فرهنگ گفت و گوی سیاسی ما هم اصلاح شود و به طور مثال تعارفها و گنگ گویی های بی محتوا (که شما اشاره کرده اید) و نیز خشونت های کلامی زبان سیاسی کم کم جای خود را به درک شرایط عینی یکدیگر در عین بیان منطقی، منصفانه، صریح و شفاف مواضع بدهد. شما فکر نمی کنید ممکن است همان ذهن مارگزیده و فریب خورده ای که اشاره کرده اید نگران باشد که ما اگر امروز در مورد کسانی که رفتار متفاوت سیاسی دارند بگوییم ایرانی نیستند فردا با رعایت حقوق شهر وندی آنها مشکل داشته باشیم. در هر حال من فکر می کنم تشدید تضادها و "دشمنی" به طور کلی و به خصوص در مورد افراد و گروههایی که "در حال حاضر" به نوعی متفاوت از ما با استبداد دیرپا مبارزه می کنند و با خشونت و سرکوب حکومت مخالفند به نفع روند نهادینه شدن دموکراسی در ایران نیست. ممکن است این تحلیل اشتباه باشد و یا تحلیل شما با واقعیت تطبیق نکند اما هیچ کدام از ما به دیگری توهین نمی کنیم. می نویسید "نکته اساسي ديگر اين است که من آزاد هستم ديدگاه خود را روشن کنم" البته. هیچ کس حق ندارد به من یا شما یا فرد دیگری بگوید نظرات یا مواضع یا احساسات خود را بیان نکند. بحث من همان طور که توضیح دادم مربوط به فرهنگ و نحوه برخورد و گفت و گوی سیاسی در صحنه عمومی و اجتماعی جامعه است که ظاهرا در این مورد با هم موافق نیستیم.
مارگزیده باید از مار بترسد
می نویسید "زياد فريب خورده ايم و همه دوران زندگي خود و نسل هاي پيش از خود را در سيستم هاي استبدادي و زورگو به سر برده ايم ... و ديگر نمي توانيم ساده انگار باشيم".من می گویم احتیاط خوب است اما ما مارگزیده ها نباید به هر ریسمان سیاه و سفیدی سنگ بیندازیم و برعکس باید با انتقاد از خود مانع بروز تاثیر این سیستمها بر ذهن و کلام خود باشیم و اگر کسی عقیده و روش دیگری برای مبارزه با استبداد و دفاع از حقوق شهروندی دارد، ما به خاطر ضربه هایی که از حکومت خورده ایم، او و گرایش فکری او را مطلقا رد و محکوم نکنیم، برچسبهای ناشایست نزنیم و راه گفتگو را نبندیم. به عقیده من افراد می توانند در تحلیل سیاسی و روش رسیدن به دموکراسی با هم مخالف باشند اما در عین حال مثل من و شما با هم گفت و گو کنند. ما در آینده ایران دموکراتیک هم شاهد حضور انواع مختلف عقیده و روش خواهیم بود و یک قرارداد اجتماعی مبتنی بر یک قانون اساسی دموکراتیک و مبتنی بر حقوق و حرمت بشر مبنای رفتارهای سیاسی ما خواهد شد . بیایید روح آن قانون را از هم اکنون بر برخورد و گفت و گوی سیاسی با سایر شهروندان حاکم کنیم.
با احترام
فرهنگ اعتمادی
Farhang_etemadi@yahoo.co.uk
* زمینه گفت و گو به ترتیب:
1) بیانیه 255 فعال سیاسی در مورد انتخابات ریاست جمهوری
http://www.mellimazhabi.org/news/012005news/1001bayani.htm
2) کورش گلنام: بیانیه 255تن، اشک تمساح
http://www.iran-chabar.de/1383/10/23/golnam831023.htm
3) فرهنگ اعتمادی: آسیب شناسی یک گفت و گوی سیاسی"
http://www.mellimazhabi.org/news/012005news/1301edmad.htm
4) کورش گلنام: جدی بودن یا نبودن پرسش این است
http://asre-nou.net/1383/bahman/1/m-golnam.html
5) فرهنگ اعتمادی: آن یکی آمد و زر را زد و برد
http://khabarnameh.gooya.com/politics/archives/022579.php
6) کورش گلنام: این گفت و گو ها را باید به فال نیک گرفت
http://news.gooya.com/politics/archives/022714.php