"آنچه ما در خارج از کشور ميتوانيم انجام دهيم حمايت از مبارزات معينی است که در راستای حقوق بشر، آزادي تشکل ها، آزاديهای فردی، رفتاری و فرهنگی در جامعه جريان دارد. ما ميتوانيم در سطح بينالمللی برای چنين مبارزاتی پوشش حمايتی پديد آوريم و سرکوب آنان را دشوار سازيم. "
مریم سطوت، ژانويه 2005
- satwat_m@gmx.de
در گزارش سالانه سازمان نظارت بر حقوق بشر آمده که وضعیت حقوق بشر در ایران به وخامت گرائيده و این در حالیست که وضعیت حقوق بشر در جهان و بالاخص در کشورهای منطقه در سال 2004 خوشحال کننده بوده است.*در اکثر کشورها طی سال گذشته در این زمینه پيشرفتهائی حاصل شده بود و تاسف آور است که کشور ما جزو کشورهائی بوده که در یکسال اخیر تعرض به حقوق بشر در آن شدت يافته است. طبیعتاً روند منفی رعایت حقوق بشر در ایران را میتوان در رابطه با تغييراتی توضیح داد که در تعادل نیروهای سیاسی در کشور رخ داده و در همین رابطه شاید می بایست به انتظار روزهای دشوار تری نیز بود .
آنچه مرا به نوشتن این یادداشت واداشت، توضیح تغييراتی نیست که در توازن نیروهای سیاسی در ایران رخ داده و به سهم خود تاثیراتی بر رعایت حقوق بشر در ایران بجای گذاشته است. شکی نیست، هرگاه که بنیادگرایان حاکم بر ایران مقاومت محدود تری در مقابل خود احساس نمایند تعرض به حقوق بشر را افزایش میدهند. آنچه من در نوشته های مختلف کمتر مشاهده میکنم، نقشی است که اپوزسیون ميتوانسته و میتواند در این راستا ایفا نماید. ما که به رعایت حقوق بشر معتقدیم و در این راستا میکوشیم، آیا توانسته ایم طی سالهای اخیر در حد امکانات خود موثر عمل کنیم؟ و بالاخص چنین مبارزه ای آیا جایگاه شایسته خود را در فعالیت فعالین و سازمانهای سیاسی اپوزسیون ایران یافته است؟
نگاهی گذرا به آرشیو نشریات اینترنتی در این زمینه میتواند تصویر روشنی بهما ارائه دهد. هر روز مقالات بسیاری توسط فعالان سیاسی در نشریات مختلف خارج از کشور منتشر میگردد و در آنها شرائط سیاسی حاکم بر ایران و راههای تغيير توازن نیروها مورد بررسی قرار میگیرند. هر روز دهها مقاله در رابطه با افشای شرائط حاکم بر ایران و اثبات ضرورت تغييراتی در حکومت جمهوری اسلامی، منتشر میگردد. اما در برابر آنها، نوشتههايی که هدفش تقویت مبارزه ای مشخص در رابطه با رعایت حقوق بشر در ایران باشد در صد کوچکی را به خود اختصاص میدهند.
امروزه در ایران مبارزه برای کسب دستاوردهای معینی در این رابطه، جریان دارد. مبارزه ای که نه تنها برای افشای رژیم، بلکه بخاطر تغییراتی مشخص و پیروزی در آن راستاست. موفقیت در چنین تلاشهائی است که به شرکت کنندگان در حرکت امید داده و آنان را به کوشش های نوینی در سطوحی بالاتر متقاعد ميسازد. کسانی که تصور ميکنند متشکل شدن مردم در راه تحولات بنيادين، بدون گذار از مبارزه برای تغييرات کوچک ممکن است، دچار خطا هستند. برای مثال، کسانی که تصور ميکنند حرکت دوم خرداد، حادثهای بوده که تنها در عرض چند روز رُخ داد و يا تنها نتيجه فعالیت نیروهای سياسی معینی بوده، در اشتباه هستند. جوانان و زنانی که نيروی محرکه اصلی اين حرکت بودند، سالها پیشتر از دوم خرداد ذره ذره و سنگر به سنگر مبارزه کرده و رژیم را به عقب نشينی وادار کرده بودند. هزاران دانشجوي دختر و پسری که زمانی اجازه نداشتند در دانشگاه با هم حرف بزنند، با بی اعتنايی به قوانين رژیم، حاکمين را وادار کردند که در عرصه های مشخصی گام به گام عقب بنشينند. دراين راه صد ها تن از آنان شلاق خوردند و شبهای زیادی را در بازداشتگاهها گذراندند. زنان و دختران بيشماری برسر جابجائی هر ميليمتر روسریشان مبارزه کرده و بارها به اتهام بدحجابی مجازات شدند. دهها کانون متشکل از روشنفکران، فارغ التحصيلان، وکيلان و .. از همان امکانات محدود دوره اول رياست جمهوری رفسنجانی بهره گرفته و خود را تثبيت نمودند. اين تلاشها و موفقيت های معين در همین عرصه های شاید به نظر برخی کوچک و به نظر من بزرگ، زمينه ساز مشارکت آنان در حرکت دوم خرداد گرديد و امید تغییرات بزرگتر را در دل هزاران جوان کاشت و آنها را واداشت تا خيابانهای تهران را به صحنه تبليغات انتخاباتی و انعکاس خواسته های خود بدل سازند وشرايطی مشابه دورانهای انقلابی پديد آورند.
آنچه ما در خارج از کشور ميتوانيم انجام دهيم حمايت از مبارزات معينی است که در راستای حقوق بشر، آزادي تشکل ها، آزاديهای فردی، رفتاری و فرهنگی در جامعه جريان دارد. ما ميتوانيم در سطح بينالمللی برای چنين مبارزاتی پوشش حمايتی پديد آوريم و سرکوب آنان را دشوار سازيم.
advertisement@gooya.com |
|
ما در خارج از کشور امکانات زيادی برای حمايت از مبارزات معينی که در کشور صورت ميگيرد در اختيار داريم. امکاناتی که در دسترس نیروهای داخل کشور نیست. سازمانهای سياسی اپوزسیون مستقر در خارج کشور قادرند در اين عرصه ياری دهنده سازمانهای مدافع حقوق بشر در داخل ایران باشند. اگر قائل به تقسيم کار و وظایف ميان مبارزات داخل و خارج باشيم، فعالیت در عرصه بينالمللی و فعال کردن حمايت های جهانی برای مبارزات حقوق بشری در داخل کشور از وظايفی خواهد بود که به عهده اپوزسیون خارج است.
متاسفانه امکانات بین المللی در حد لزوم مورد استفاده قرار نميگيرد. ما کمتر شاهد تلاش سازمان یافته و گسترده فعالان سياسی و اجتماعی برای تقويت مبارزه در زمينه های مشخص می باشيم. مواردی همچون تلاش برای آزادی فرج سرکوهی، بسیار نادر اند. شاید فعالیت بخش بزرگی از فعالین زن در خارج را میباید از چنین ارزیابی مستثنی دانست. آنان همواره در جهت تقویت و حمایت از مبارزه عملاً جاری زنان ایران علیه تبعیضات مختلف در عرصه هائی کاملاً مشخص تلاش کرده و میکنند؛ حمایت از مبارزاتی را دنبال کرده اند که تغییراتی مشخص آنهم در همین شرائط امروزین را در نظر دارند. نجات جان افسانه نوروزی و تلاش برای آزادی وی یکی از نمونه های مشخص و قابل ذکر در این راستاست.
علت اين کم کاری, کم توجهی در میان سازمان های سیاسی اپوزیسیون در خارج در کجاست؟ طبعاً کم کاری و حتی بی عملی آنان میتواند دلایل عدیده ای داشته باشد. بخشی از نیروهای سياسی اپوزسیون بر اين نظرند که در شرائط جمهوری اسلامی هر نوع دستاوردی در رابطه با رعايت حقوق بشر ناممکن و مبارزه در اين راه و نفی حکومت اسلامی بر هم منطبق است. با چنين ديدگاهی تا زمانيکه حکومت اسلامی حاکم است، مبارزه برای رعايت حقوق بشر بی ثمر مانده و شرائط ايران 20 سال پيش و 10 سال پيش و امروز يکی است و همه چيز با قدرت حاکم توضیح داده ميشود. با چنين ديدگاهی تلاش برای افشای تعرض به آزاديها و حقوق بشر در ايران تنها میتواند زمینه ساز شرائطی باشد که به تغییر اين حکومت منجر گردد نه با هدف دستیابی به اهدافی کوچک و در شرائط امروزین.
اما بخش دیگری از اپوزیسیون که به چنین فعالیتی معتقد هست نیز از فعالیت عملی ناچیزی برخوردار است. برای مثال اتحاد جمهوریخواهان در همايش کلن تصميم گرفت تا مبارزه برای آزادی زندانيان سياسی و بطور مشخص آزادی آقایان گنجی و زرافشان را در رده اصلی ترین وظايف خود قرار دهد. اين مبارزه نيازمند تکرار مداوم در همه رسانه ها، مراجعه به همه نهادهای بين المللی وسازماندهی و بهره گيری از کار حقوقدانانی است که بتوانند بطور مشخص برخورد کنند. اما با تاسف می بینیم که در عمل چنان تصميمی با چنين تلاشهائی همراه نميشود و تنها با یک اعلام موضع سیاسی خاتمه می يابد. وقتی چنین سوالی را در برابرشان قرار میدهیم که چرا سازمانهای سياسی به مسائل حقوق بشر نمی پردازند، پاسخ اینگونه است که اين وظيفه سازمانهای حقوق بشری است و ما یک سازمان سياسی هستيم! آیا وظيفه سازمانهای سياسی با اعلام موضع بر سر مسائل حقوق بشری به پايان می رسد و آیا مسير مبارزه سياسی از درک حقوق مشخص مردم وشرکت در مبارزات آنان نمی گذرد؟
واقعيت اينست که چنین فعالیت هائی از دید بسیاری از فعالین سیاسی، اموری خرد و کم اهمیت محسوب می شود.
دوست گرامی سعيد شروينی چنین حسی را در مقاله اش چه زیبا بيان می کند:
" بزرگترين چيزى كه وجود نداشته باشد از كوچكترين چيزى كه موجود باشد، كوچكتر است"
* مقاله سعيد شروينی
http://politic.iran-emrooz.de/more.php?id=10156_0_11_0_C