جبهه دوم خرداد در فضای سياسی کنونی کشور با معضلاتی جدی گريبانگير است . تلاش برای جلوگيری ازادامه روند افول مستدام اين جريان به هدف نخست گردانندگان اين جبهه تبديل شده است لذا با توجه به تجربيات گذشته می کوشند با بهره گيری از روش فرافکنی ؛کانون توجه را از جريان خود به جريان مقابل منحرف سازند و می توان پذيرفت که در اين زمينه ناموفق هم نبوده اند.
اما روشن است با بستن چشمان خود و ديگران مشکل حل نخواهد شد و جبهه دوم خرداد خواسته يا ناخواسته بايد در برابر مشکلات عينی موجود قرار گرفته و موضع خود را در قبال آنها روشن سازد.بخشی از اين مشکلات به گمان نگارنده عبارت است از:
1.روند رو به تزايد افول در نزد افکار عمومی
2.رسيدن به نقطه پايان کارآيي گفتمان آقای خاتمی و ناتوانی در طراحی گفتمان نوين؛ بعبارتی قرار داشتن در برزخ ميان غروب يک گفتمان و عدم طلوع گفتمان نوين.
3.وجود شکاف جدی گفتمانی ميان دو جريان سوسيال دموکرات و ليبرال دموکرات درون اين جبهه.
4. شکاف عميق و عينی سنت و مدرنيته که حتی در وجود دو کانديدای رياست جمهوری مجسم می گردد.
5.ادامه ريزش ياس آلود هواداران وبويژه خروج جريان دانشجويي از زمره پيشگامان جريان دوم خرداد و حتی در مواردی تقابل آرمانی و تشکيلاتی با آن .
6. از دست دادن طيف گسترده رسانه ای و اتکاء به رسانه هايي که ارگان تشکيلاتی آنها نبوده يا حداقل فراگير به شمار نمی روند.
7.کناره گيری تشکيلاتی و سياسی تکنوکراتها به سردمداری کارگزاران ؛ سنتی ها به سردمداری مجمع روحانيون و ريزش نيروهای اجرايي و نيز تغيير موضع بخشی از کادر اداری هوادار به تبع تغيير مديريت اجرايي.
8.ناتوانی جدی در ارايه برنامه اقتصادی شاخص و ممتاز از گروه کارگزاران سازندگی که در صورت تغيير جهت اين گرايش بتوانند از آن و نيز مديران باور مند به آن بهره جويند.
advertisement@gooya.com |
|
9. از دست دادن حداقل عناصر توازن بخش(بالانسر های) سياسی درون حاکميت و احساس بی پناهی نيروهای عضو و سمپات و هوادار.
موارد بالا بخشی از دغدغه هايي است که اگر سران جبهه دوم خرداد فارغ از بازی های سياسی به صحنه بنگرند در برابر خود برای پاسخ دهی خواهند يافت.اما ظاهرا در عرصه سياسی ايران راحت ترين کار برای حل مشکل آن است که چشم را بر هم گذاشته و تصور نماييم که مشکلی اساسا وجود ندارد! روشی که جبهه دوم خرداد در پيش گرفته است .