پيش از آنکه به سياست هويج و چماق اشاره کنم.
خواستم بگويم که سياست در منعای اصل آن چيست؟ نه آن توضيح علمی که در کتاب و در دانشگاه رايج است،نخير. بلکه آنچيزی که هست .در اينجا به
ديپلـُماسی و پوليتيک يا کياست(سياست) از کيانی و کيان مداری بنام قديم آنهم نمی خواهم اشاره کنم.
سياست مانند انجمن تـَردستان ( شعبده بازی) بين المللی است که آنکسی که در ابتدای کار به علم تردستی (سياست) علاقه دارد . بزرگترين آرزوی آن شايد طی کردن مدارج تا به درون آن انجمن
تردستان باشد، بايد بداند زمانی که وارد آن انجمن ميشود ديگر دهان او بسته ميشود.
زيرا افشای يک راز از تردستی شايد هم به نرخ جانش تمام شود.
اينست رسم آن. اگر خوب دقت کرده باشيد هميشه فرق است ميان سياستمدار و دانشمند سياسی.
آنکس که از علم بالای سياست برخوردار است شايد بتوان در دانشگاه علوم سياسی يافت يا بعنوان
مشاورين شخصيتهای سياسی( که خود دانش اندک سياسی دارند) ،هستند، يافت
کسی را گاهی بر اساس موقعيت بومی،جغرافيايی ،سياسی، مصالح ملـّی.. بر رياست چيزی يا مردمی
بر می گـزينند. امـّا اين دليل نيست که آن شخص برگزيده، پـُر از دانش سياسی باشد. زيرا آن شخص برگزيده تنها يک نماينده مصلحتی است که توسط دکترين گروهی يا جناحی هدايت ميشود.
مثلاً ممکن است جرج بوش اصلا يک کتاب خوانده باشد و از علم سياست هيچ نداند و يا آرنـُـلد بازيگر
سينما، سياستمدار ميشود بی آنکه چيزی بداند. مهم نيست از وجهه او بنا به مصلحت ياد شده استفاده ميکنند و سپس توسط سياستمداران پنهان هدايت ميشوند. اين است سياست جهان مدرن امروز ما.
درست مانند عصبانی شدن و بيماری اعصاب که دو مقوله جدا از هم هستند نبايد آنها را يکی دانست.
پس يک سياستمدار کسی است که بايد مطيع و دارای گيرنده های قوی باشد که بتواند طول موج ارسالی
را که مردم عادی جامعه قادر به دريافت آن نيستند ، دريافت کند و ساز موزيک خود را هم بسته
به فرمان رهبر ارکستر سياسی تغيير دهد. اگر بالاترين دانش سياسی را دارا باشيد ولی اين ويژگی را
دارا نباشيد. هيچگاه به صحنه سياست يا انجمن تردستان راه نخواهيد يافت. اين يعنی استعداد سياسی.
صاحبان سرمايه که خود مالکان ابزار سياست هستند برای رسيدن به هدفشان از کارشناسان آن ابزار (سياست) بهره می جويند. کارشناسان ابزار سياسی هم رابط ميان آن پديده ها را که همان شخص انعطاف پذير با قابليتهای ذکر شده بالا را می يابند تا به هدف خود حال دسترسی به منابع ثروت باشد يا اهداف ديگر دست يابند. سياست يک پيشه است .
اما آنچيزيکه ما در ميان خودمان می بينيم سياست نيست. بلکه حق طلبی يا داد خواهی است.
هويج و چماق
دوستان گرامی اگر به ياد داشته باشيد سياست اروپا بنام سياست گفتگوی انتقاد آميز و اصلاح طلبی که پرونده آن بسته شد است. اکنون مدتی است سياستی به نام هويج و چماق را در پيش گرفته است.
اينبار با اين تفاوت که با ديده بان مستقيم آمريکا و هم اسراييل تواماً.
اولين بند اين طرح مسئله اتمی نبود. بلکه حذف اصل 44 قانون اساسی بود که توسط مامور ارشد، رفسنجانی اجرا شد. همانطور که دوستان و سروران ميدانند در چند مدت پيش با حذف اين اصل خوش
خدمتی اش را خواست ثابت کند و چوب حراج به سرمايه ايران بزند. که دعوای مصنوعی دولت و مجلس را هم ديديم که ميگفتند آيا هر شرکت داخلی می تواند با شرکت خارجی قرار داد ببندد. فروش
چيزهايی که بايد ملی باشد هم حتی به حرج گذاشتند.
در اينجا چه هويجی به ايران داده شده دقيقا نمی دانم. ولی قول کمک صندوق بين المللی پول هم دادند.
که به تعليق افتاده بود.
اروپا گفت که ما خواهان اجرای بند 2 عمليات هويج و چماق هستيم که عبارت است از تعليق سازی
يک طرفه و بی قيد و شرط اتمی ايران است.
رژيم ايران در قبال اين خواسته، خواهان هويجی بنام ورود به بازار جهانی تجارت شد. بظاهر ايران
برنامه اتمی خود را به تعليق درآورد. ديديم که اروپا خواست واقعا اين هويج را به ايران بدهد ولی
آمريکا با همان هويج بمانند چماق به سر آخوندها کوبيد. زيرا اطمينان به رژيم ملايان نداشت.
خوب پس تا اينجا آخوندها فهميدند اروپا مامور است و نمی تواند در برابر خواسته آمريکا به ايستد.
يعنی هويج هم کار چماق را انجام ميدهد.
اکــنون به فاز 3 اين طرح هويج و چماق رسيديم. مهمترين رکـُن اين طرح به رسميت شناختن اسرائيل ميباشد. که در همين روز ها جريان دارد. در اينجا شورای مصلحت نظام و سپاه ... در برابر
خانواده شهدا و مردم گير کرده اند. اين طرح شباهت به 598 دارد.
يعنی اروپا اگر خواهان همکاری در جنگ با آمريکا نيست پس بايد طرح سرنگونی سفيد راکه با خوراندن نه يک جام بلکه جامهای پياپی زهر به سران رژيم است ، سبب مرگ رژيم شود.
اگر رژيم تمامی بند های اين طرح هويج و چماق را به طور واقعی رعايت کند هويج ميگيرد.
در اين ميان آمريکا نگران گرفتن هويج ايران نيست زيرا ميداند که هر هويجی که آخوندها دريافت ميکنند همزمان جام زهری است که می نوشند. يعنی زير سئوال رفتن مقدسات نظام.
در اينجا اپوزيسيون بايد هوشيار و بيدار باشد زيرا ممکن است آخوندها اسرائيل را برسميت نشناسند
ولی امتياز بدهند. يعنی حزب الله و حماس را قربانی کنند. ديديم که شبکه المنار هم بسته شد.
اين جا مخالفين رژيم بايد گوش بزنگ باشند و اگر رژيم قرار است جامی را نوش کند آنرا علنی و آشکار کنند. که همين شيوه اجرايی بند 3 اين طرح خود گواهی است در پنهانی سر کشيدن جام. اين جام زهر وقتی اثر کـُشنده دارد که در حضور مردم ايران و رسانه ها نوشيده شود.
ولی اپوزيسيون ما هنوز در يک نيم بند اين طرح يعنی رفراندوم گير کرده و از موضوعات اصلی
عقب مانده است. زمانی که ايرانيان ضد رژيم در خارج برای رفراندوم سرگرم مجادله داغ بودند
16 آذر که ميتوانست بازتاب گسترده تری يابد از کنار ما رد شد.
زمانی که 18 تير دانشجويان برخاسته بودند چپهای وابسته به رژيم اتهام اوباش به آنها دادند و يا
گروه ديگر بی توجه خيزش ملـّی به سينه زنی برای صفر قهرمانی پرداختند. آيا اين نکات بسيار ريز ولی مهم را می بينيد؟؟
هم اروپا و هم گروهای وابسته به رژيم به اين جنبش خيانت کردند. درست در همان گرمای جنبش،
فرانسه به مجاهدين خلق يورش برد و مريم رجوی را دستگيرکرد. يک شـُـک انحرافی سياسی
بود . پرنس چارلز به ايران رفت. 18 تير سال گذشته هم شوی تلويزيونی سربازان دستگير شده انگليسی کهبرای منحرف کردن جنبش بود.. حال چگونه اروپا دنبال تروريست می گردد وقتی خود
مريم رجوی را دستگير ميکند ولی چندی پيش دوباره او را به پارلمان اروپا می آورد ؟؟!!
چگونه دادگاه آلمان سران رژيم را تروريست ميداند ولی با تروريست قراداد تجاری مي بندد ؟؟
بر اساس همين نماز شک دار بود که آمريکا با همان هويج بجای چماق بر سر رژيم کوبيد.
گذشته که گذشت. بچسبيم به حال.
رفراندوم هم يک بند از اين طرح بود حال چندم نمی دانم. اما رژيم پيش دستی کرده و می کند تا اين طرح را بسود خود تمام کند و مرکز ثـقـل رفراندوم را به موسسان آن ختم کند.
ديديم که تونی بلـِـر هم بلا فاصله آنرا تائيد کرد.
در اينجا همانگونه که پيشتر عرض کردم اگر اپوزيسيون از ترس اينکه اين طرح از درون رژيم
است به عقب بنشيند . ضعف خود را ثابت کرده است. بلکه بايد آنرا به هدف دلخواه خود هدايت
کند. مـگر نه اينکه حق گرفتنی است نه دادنی. خوب ما اين طرح رفراندوم را که از خود مشروطه خواهان هم بوده ولی حال چگونه رژيم روی آن کار و سرمايه گذاری کرده و يا در کدام کشور ملاقات
محرمانه صورت گرفته است، فعلا کاری نداريم.
همانطور که رژيم طرح برسميت شناختن اسرائيل را غير رسمی و با امتياز پنهانی انجام ميدهد خـُب
طرح رفراندوم را همينگونه عمل ميکند. ما کجای کاريم؟؟؟ !!! مارا چه ميشود؟؟
کجاست آن تيز هوشی اپوزيسيون ؟؟ همانگونه که بايد نوشيدن آن جامهای پنهان را رو کنيم.از طرح رفراندوم هم نهراسيم. آيا فاصله مردم با اين طرح را ميدانيم؟
با درايت خاص ميتوان حتی يک رفراندوم پيش از سرنگونی را خواستار شد و در اينراه تبليغ کرد و
مردم را در خيبانها و ميدانها جمع نمود. خواستار رفراندوم آری يا نـه شد.
اين چيزی است که رژيم ازآن می هراسد، نه آنکه بگوييم آن رفراندوم 60 ميليونی پس
از سرنگونی است. خـب که چه ؟؟ پس تکليف سرنگونی چه ميشود؟؟
همه با هم يکصدا بايد بگوييم رفراندوم آری يـــا نــه، آنهم پيش از سرنگونی. حتی اگر رژيم نه بگويد.
اکنون که دوربينهای جهانی ، نورافکنهای جهانی... بروی ايران هدفگيری و زووم شده است،
منتظر همين نه گفتن رژيم است. آنگاه هر که با اين طرح نبود براستی دشمن ايران و ايرانيت است.
از هيچ ، هيچ نايد برون. با دست روی دست گذاشتن و ناظر جنبش مردم درونمرز بودن و ترفند را ديدن و ضد ترفند را بکار نبردن،خيانتی است که با هيچ چيز پاک نمی شود. آنکس که فقط بگويد آه
دختری سنگسار ميشود، آه می کشند و دو تا ناسزا به رژيم و برختواب برود و فردا روز از نو و روزی از نو. اين شخص دهانش را ببندد بهتر است. زيرا
دو صد گفته را چو نيم کردار نيست * * * بعمل کار برآيد به سخنرانی نيست.
ترکيه را می بينيد ؟؟؟ يک چيزی شبيه هويج
برای ورود به اتحاديه اروپا طرح های آنچنانی ميگذارند. منع حجاب، منع شکنجه، خروج از قبرس...
طوری که نشود. حال اين مشکل خودشان است. ولی اين کشورهای دمـُکرات و گربه رقصان
{بدبختانه بـُت برخی از روشنفکران ما شده اند و آنان را ملاک راه خود قرار داده اند.} که جلوه در
مهرآب (محراب) و منبر ميکنند. وقتی رو به ايران ميکنند آن کار ديگر مکنند.
دختران لچک بسر و با حجاب را به مدارس راه نمی دهند و آنان را سنبل خطر و تروريست ميدانند.
advertisement@gooya.com |
|
باشد می پذيريم. با آنکه آنان به دلخواه خود روسری ميگذارند. ولی چگونه در ايران دختران بزور
شلاق و توسری ، حجاب و روسری ميگذارند آنرا خلاف حقوق بشر نمی دانيد؟ در کشور خود از
رشد اين ويروس به هراس افتاده ايد؟؟ اگر ويروسی برای خود نمی خواهی بر ديگران هم مخواه.
آيا اين خود نقض حقوق بشر نيست ؟؟ بر اساس موازين کدام حقوق بشر، رفراندوم ميخواهيد ؟؟
افسوس از آن نگونبخت ايرانی که اينگونه کشورها را ناجی صلح و ترقی ميدانند.
افسوس از آن نويسندگانی و روشنفکرانی که جوهر قلمشان از جوهر دان آنان پـُر ميگردد.
راه اعتدال و نسبيت سياسی اجتماعی را در پيش گيريم و به پيش برويم.
اين طرح غير نظامی هويج و چماق چند بند وتبصره دارد نميدانيم. ولی آنچيزی که مهم است
بيداری و هوشياری مردم است. همين طرحها که اکنون بيصدا و بيرنگ از کنار ما ميگذرند،
ما هم يا بی تفاوتيم يا اصلا آنرا درک نمی کنيم يا بهر عنوان نقش مثبتی درآن ايفا نمی کنيم،
فردا رنگدار و صدا دار ميشود که آنگاه هيچ نقشی و دخالتی نمی توانیم بر آن داشته باشیم.
همانگونه که ما امروز تنها در چند برگ تاريخ ِتلخ ترکمنچای و تاريخ ديگر را می خوانيم و
می گوئيم چه دردناک و چرا مردم آنگونه که بايد برخورد نکردند؟
بدانيد فردا که ما نيستيم نسلی خواهد آمد و تنها در چند برگ تاريخ و سرگذشت ما را و نسل
سوخته را خواهد خواند که چگونه نسلی خود را روشنفکر ميدانست که حريف مرتجع ترين
قشر و لايه ايران که نشد هيچ، تازه نه بر زمين بلکه در ماه او رامی جستند........
آنگاه خدا کند که آن نسل بر آن کتاب تاريخ تـُف نکند. ما فعلا کاری به کشورهای زورگو نداريم.
تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند.
آيا ميدانيد چرا ايران حتی نمی تواند در چنين شرايطی مانند اوکرائين گردد؟
زيرا دو نسل متفاوت مردم آنجا، با هم و با يک سرعت هماهنگ و در يک مسير حرکت ميکنند.
در ايران با سرعتی ناهماهنگ در دو مسير متفاوت می رانند.
رمز پيروزی ما همين هماهنگ کردن مسير، جهت و سرعت می باشد. نمونه.
وقتی به نسل گذشته چه برونمرز و چه درونمرز می گوئيد نسل جوان ما با موزيک پيام رمز
به دوست همنوع خود ميدهد و آنرا مبارزه ميداند و اگر فيلترمزاحم او است برای خود وب بلاگ ويژه ايی براه انداخته است، نسل اوّل نمی فهمد. از کنار آن رد می شود. چرا؟ زيرا نسل نوين با فرکانس
ويژه ايی امواج ميفرستد ولی افسوس که نسل دگر تک موجه است و اين امواج را دريافت نمی کند.
همين طول موج را ابر قدرتها دريافت ميکنند. ميدانيد چگونه ؟؟
وقتی راديو فردا براه افتاده بود با تمام توان موزيک راب، پاپ، رُک و فارسی را همراه با خبر دلخواه
در درون ساندويچ مخلوط خبری خود( که خوراک فکری جوانان است) ميکرد و بخورد آنان ميداد و ميدهد. در سايت خبری بی بی سی مصاحبه ويژه خوانندگان گذاشته است و در راديوهم، زمان طولانی را هم به آن اختصاص داده و ميدهند.
يادم است در همان آغاز کار چقدر اين نسل اولی ها از راديو فردا ايراد می گرفتند.! زيرا آنان گيرنده
آن طول موج مخصوص را نداشتند. آنان نميدانند که وقتی چنين کشورابر قدرتی که تجربه چند صد
ساله در اينکارها دارد ، برای اجرای برنامه خود از بهترين روانشانسان کمک ميگيرد.
آيا حال ميدانيد چگونه در دو مسير متفاوت هستيم؟ آيا ميدانيد چرا کشورهای پيشرفته دو يا چند گام از
مبارزات نيروهای اپوزيسيون يک جامعه مثل ايران جلو ترند؟؟ همان برنامه راديويی آمريکا برای
کوبا بود که سرانجام موثر واقع افتاد و استبداد تک حزبی آن ازپای افتاد.
دوستان و هم ميهنان به تعميير گيرنده راديويی خود بپردازيم و گرنه بهتر است هيچ نگوييم. زيرا ممکن است برعکس آب به آسياب دشمن بريزيم و چوب لای چرخ آن جنبش نسل نوين بگذاريم.
از افشاء به رسميت شناختن اسرائيل شروع کنيم و آنرا آشکار سازيم. اگر رژيم ميخواهد اسراييل را
به رسميت بشناسد، بايد رسمی باشد.
نه با بستن راديو عربی المنار. يکی از دلائل سفرتونی بلر به اسرائيل همين بود. شتر سواری دولادولا.
اول به ايران بيانديشيم. نهراسيم. وگرنه رفراندوم که سهل است، طرح خاورميانه بزرگ و "طرح راه"
را هم به بيراه می کشانند اگر در خواب باشيم يا اگر بيدار باشيم و خوب به مسائل ننگريم.
چرخش دوّار ادامه خواهد داشت. مسائل را با دست خودمان پيچيده نکنيم.
يک طرح ديگر نيز موجود است. آن طرح با يک محاسبه بسيار ساده رياضی سياسی طراحی شده است. آن طرح اينستکه اگر آمريکا يورش نظامی کند، مگر چقدر هزينه برای مردم ايران خواهد داشت؟؟ اگر رژيم يکسال بيشتر حکومت کند (طبق محاسبات آماری) خسارت و زيانی که به ايران وارد ميگردد 10 برابر هزينه و خسارت حمله به تاسيسات ايران است.
يعنی بقول يکی از طراحان آمريکايی ما بايد بجای عراق اول ترتيب رژيم ايران را ميداديم.
يعنی اگر در ابتدای چهار سال نخست حکومت بوش آخوندها با هزينه نظامی برکنار ميشدند،
تا کنون 3 سال کمتر ايران غارت ميشد. آيا مبلغ ثروت غارت شده در مدت يکسال ايران را ميدانيد؟
نجومی است؟ بهر حال اين طرح برای خود در ايران هم پيروانی دارد.
فعلا اين طرح هويج وچماق در جريان است. وقتی اين طرح به بـُن بست خورد ، ناگزير
طرح نظامی باجراء درمی آيد. آخوندها بدانند که دلشان را بيهوده به روسيه و چين خوش نکنند.
آنان را يارای حمايت از ايران نيست. آنان هرگز برای رژيم پوشالی که امنيت سرمايگذاری بلند مدت هم ندارد منافع ملّی خود را بخطر نمی اندازد. روس برای هم نژاد صربستان خود کاری نکرد آنگاه
برای رژيم تروريستی که خود نيز از آن احساس خطر ميکند، حمايت کند؟
اين گوی و اين ميدان. از ماه ژانويه دنباله ليگ سراسری هويـــج و چماق ادامه دارد.
ببينيم که اپوزيسيون ايرانی ، چه درون و چه برون به کجای کار است؟ اين توپ کجا ميچرخد؟
پاينده ايران و سرفراز باد مردم ايران با فرهنگ اهورايی آن.
27 دسامبر04
جـعـفرزاده