تهران- خبرگزاري کار ايران
عليرضا رجايي گفت: پروژه دموکراتيزاسيون به دليل تعارضهاي موجود ساختاري بلوک قدرت در ايران اجتناب ناپذير است و اين پرژه هرگز در ايران متوقف نخواهد شد؛
به گزارش خبرنگار ايلنا, عليرضا رجايي کارشناس مسائل سياسي در سخناني با عنوان"بررسي تبارشناسي نيروهاي سياسي ايران" که از سوي انجمن اسلامي دانشگاه اميرکبير برگزار شد, گفت: حزب کارگزارن سازندگي پديده جديدي پس از انقلاب بود, به اين معنا که اولين حزبي بود که بدون عنوان اسلامي فعاليت ميکرد. اگر در دوران هاشمي حزب کارگزاران خلق شد در زمان خاتمي جبهه مشارکت ايران اسلامي جلوه کرد و آنچه که با عنوان انصار حزب الله در زمان هاشمي پديد آمده بود کمرنگ شد و آبادگران خود را نشان دادند.
وي با بيان اينکه کل جريانهاي سياسي فعلي جمهوري اسلامي از دل دولت اقتدارگراي دهه 60 بيرون آمدهاند, افزود: اگر راديکاليسم دهه 60 و دولت ميرحسين موسوي را مورد بررسي قرار دهيم, با نوعي راديکاليسم خردهبورژوايي مواجه ميشويم که بيشتر از نوع خرده بورژوازي سنتي فاقد برنامه بودهاست. اگر عناصر و نشانههاي فرهنگي آن تاريخ را نيز بنگريم ميبينيم که بيشتر به دنبال نفي مظاهر تجدد بوده که به شکل نفي امپرياليزم جلوه ميکردهاست. بورژواي بازار نيز در اين دوران به صورت جمعيت موتلفه وجود داشت.
رجايي تصريح کرد: دولت دهه 60 ايران يک دولت پويوليستي بود و با يک رهبري کاريزماتيک, احزاب که دچار تعارض شديدي بودند در کنار هم قرار ميگرفتند و فعاليت ميکردند.
ي با بيان اين مطلب که بسياري از شهردارهايي که در اواخر دوره هاشمي محاکم شدند, افرادي بودند که قبلاً از نيروهاي اطلاعاتي و سپاه پاسداران بودند,اظهار داشت: هاشمي گردش کارکرد براي نيروهاي خط مقدم نظام ايجاد کرد و آنها را به سوي توسعه اقتصادي هدايت کرد که مي توان گفت" از اين دوران بورژوازي دولتي در کشور به وجود آمد".
وي در ادامه يادآور شد: پايگاه اصلي کارگزاران سازندگي به عنوان پديدهاي کاملاً منحصربه فرد در ميان طبقه متوسط جديدي است که از اوايل انقلاب تا سالهاي 62-61 تقريباً سرخورده بودند, با روي کار آمدن هاشمي از فشارهاي وارد بر اين افراد کاسته شد. بر اين اساس کاهش فشار سياسي در دوره اول هاشمي ادعاي باطلي نيست؛ ورود به دانشگاهها و حوزههاي اداري دولت آسانتر شده بود و راديکاليسم که در اين دوران منحل شده بود باعث به وجود آمدن گروه انصار حزب الله شد.
اين کارشناس مسائل سياسي ادامه داد: اگر بورژوازي دولتي در دهه 60 و به خاطر سياستهاي اقتصادي هاشمي شکل گرفت در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي به خاطر فشارهاي وارد شده از سوي جريان راست بسياري از افرادي که ابزار تحقق سياستهاي توسعه هاشمي بودند حذف شدند. حزب مشارکت نيز در دوران دولتي دموکراتيکتر و بر مبناي توسعه سياسي به وجودآمد.
وي در ادامه خاطرنشان کرد: در دوره خاتمي نيروهاي دموکرات در کشور پديد آمدند و براي اولين بار پس از انقلاب اسلامي رفتارهاي دموکراتيک ديده شد.
رجايي با تحليل شرايط درباره به وجود آمدن جريان آبادگران ايران اسلامي, گفت: روشن است که پديدهاي به نام آبادگران پايگاه اجتماعي ندارند و جرياني که هميشه به دنبال بسيج ميليوني براي مبارزه با دشمن خارجي ـ که همواره در صدد توطئه است ـ بوده در يک مبارزه پارلماني جايگاهي ندارد.
وي در ادامه با تقسيم بندي جريان سياسي کلي کشور گفت: يک جريان, جرياني است که پايگاه مردمي مشخص دارد, مانند حزب مشارکت ايران اسلامي که چنين حزبي ميتواند در شرايط فعال و سياسي عمل کنند و موتلفه اسلامي هم حزبي است که جايگاه مشخصي در بازار دارد که اگر چنين حزبي نباشد حزب مشابهي بايد نمايندگي اين گروه را به دست گيرد. يک جريان ديگر جريان نظامي و امنيتي است که پايگاه اجتماعي ندارد و اگر آن را از رانتهاي سياسي جدا کنند هيچ جايگاهي نخواهد داشت,مانند برخي از جريانهاي سياسي نوظهور که به دليل برخورداري از رانتها با در دست داشتن بخشهاي مديريتي و اقتصادي به شکل دولت سايه در ايران عمل ميکنند, اين جريان زماني قدرت ميگيرد که يک پروژه اصلاحي و دموکراتيزاسيون در ايران آغاز شود که نه آنقدر قدرتمند شود که فضا را به دست گيرد و نه آنقدر هم ضعيف شود که عرصه را به اقتدارگرايان واگذار کند, در اين شرايط به نوعي فضاي کودتا پيش ميآيد.
وي در ادامه يادآور شد: نيروهاي مختلف ايران حتي نيروهاي اپوزيسيون تحولات کشور را به شکل ساختار شکنانه دنبال نميکنند و در صدد عبور از نظم حاکم به نام جمهوري اسلامي نيستند. از سوي ديگر فشارهاي بين المللي وجود دارد که حتي راديکالترين بخشهاي جمهوري اسلامي هم حاضر به مقاومت در مقابل آن نيستند. طرح برخي مسائل که اکنون در کشور ما مطرح ميشود نشانگر نوعي تناقض و تعارض فکري موجود در کشور است.
اين کارشناس مسائل سياسي گفت: ايران به ميزان قابل توجهي نبست به دهه 60 وارد برنامههاي توسعه اقتصادي شده و به ميزان پيشرفت و عمق اين برنامه رقابت بين بلوک قدرت بر سر اين قضيه شدت يافتهاست.
وي با اشاره به اينکه يکي از ابزارهاي مقابله با اصلاحات در سالهاي اخير دستگاه قضايي بوده است, افزود: اين دستگاه قضايي با مجلس هفتم نيز مشکل پيدا کرده است, ضمن اينکه قوه قضائيه اختلافاتي هم با شوراي نگهبان پيدا داد. نمونه اين تعارضها در اختلاف نظر ميان علي آقا محمدي و حسين شريعتمداري بر سر توافقات هستهاي ايران است که آقا محمدي دفاع ميکند ولي شريعتمداري در کيهان به شدت به توافقات انجام شده انتقاد ميکند. اينها نشانگر جمع شدن و يکپارچه شدن نظام جمهوري اسلامي است؛ اين نظام در سال 60 که احزاب هم چندان حضور نداشتند دچار تعارض شديد شدهبود اما در شرايط کنوني بافت متعارض موجود در ميان بلوک قدرت ايران مانع از يک دست شدن نظام خواهد شد.
وي با اشاره به اينکه زماني حزب مشارکت طرح خروج خود از حاکميت را مطرح کرده بود, گفت: جايگاه سياسي حزب مشارکت در قدرت ايران به گونهاي نيست که بتواند هر وقت که خواست طرحي مثل خروج از حاکميت را مطرح کند؛ چرا که بخش حاکم و بخش مسلط هميشه يکسان نيستند, مشارکت به نوعي اپوزيسيون داخل نظام است. حزب مشارکت يا سازمان مجاهدين به دليل اينکه در بخش ساختاري نظام حکومتي حضور دارند, نميتوانند با صدور يک بيانيه, خروج از حاکميت را اعلام کنند.
وي در ادامه تاکيد کرد: هر نظام سياسي بايد يکپارچه باشد, به اين معنا که نهادهايش يکديگر را دفع نکنند. چون اگر قرار باشد همديگر را دفع کنند سنگ روي سنگ بند نخواهد شد کما اينکه در اين سالها بند نشدهاست.
رجايي با تاکيد بر اينکه پروژه دموکراسي در متن نظام سياسي ايران به خاطر تعارضهاي ساختاري بلوک قدرت اجتناب ناپذيراست, گفت: علي رغم شرايط جديد که جرياني به ورطه تصرف قوا هم افتاده است, پروژه دموکراتيزاسيون در ايران متوقف نخواهد شد.
وي در ادامه در پاسخ به سئوالي تاکيد کرد: حزبي مثل مشارکت که از درون ساختار سياسي جوشيدهاست نميتواند از حاکميت خارج شود. هيچ يک از احزابي که در فرآيندهاي نظام سياسي به وجود آمدهاند نمي توانند نمايندگي جامعه مدني را به عهده بگيرند, چون اساساً به صورت خودجوش از ميان جامعه مدني بر نخاستهاند.
رجايي در پاسخ به سئوال ديگري در مورد بافت دولت خاتمي گفت: تبديل پايگاه اجتماعي دولت خاتمي به پايگاه اجتماعي کل نظام مستلزم جابهجايي بلوک قدرت در کشور بود و اگر قرار بود دولت خاتمي اينکار را بکند بايد يک شبه انقلاب به وجود ميآورد و ابزارهاي زور و قدرت را نيز به دست ميگرفت.
وي در ادامه اظهار داشت: دوم خرداد بيش از يک "جنبش" قابل تعريف نيست, چون ما به ازاي سياسي براي آن تعريف نشده است. آنچه به عنوان دوم خرداد اتفاق افتاد ميتواند بار ديگر هم اتفاق بيفتد.
رجايي با اشاره به وضعيت و ساختار حاکميت نظام جمهوري اسلامي اظهار داشت: راستترين گرايش جمهوري اسلامي هم وقتي در جايگاه حکومت قرار ميگيرد, ميگويد"رهبري هم زير لواي قانون اساسي باشد". بر خلاف آن جريان غيرحکومتي که حدي براي رهبري قائل نيست. اين مساله هم ميتواند تغيير کند اما آن هم نياز به يک حرکت شبه انقلابي دارد.
advertisement@gooya.com |
|
اين کارشناس مسائل سياسي با بيان اين مطلب که نظام روحانيت فوق العاده پيچيده و ناشناخته است, گفت: بدون روحانيت انقلاب اسلامي پيروز نميشد, نقطه اوج روحانيت شيعي در تاريخ ايران در دوره قاچار است. گفتمان روحانيت در دوره قاچار با همه رقباي خود شروع به نزاع ميکند, اخباريها, دراويش و بابيها را قلع و قمع ميکند. گفتمان روحانيت در دوره قاچار مشتمل بر دو عنصر اساسي گرايش اصولي و گرايش فلسفه صدرايي بودهاست و به دليل داشتن گرايش عقلي و اصولي با نظام مشروطه همراهي کرد و بخشي از گرايش فلسفه صدرايي در نظام سياسي جمهوري اسلامي وارد شد, روحانيت با نظام مشروطه همراهي کرد اما نهايتاً دولت روحانيت به دست نيامد, بلکه با تاخيري طولاني مدت دولت روحانيت در انقلاب اسلامي به وجود آمد. به هر حال گفتمان روحانيت گفتمان مهم و تاثيرگذار تاريخي است.