advertisement@gooya.com |
|
sheidaokhovat@yahoo.fr
انکار گرایی گفتمانی است که در آن واقعیت قتل عام یهودی ها بوسیله ی نازی ها، نفی می شود.انکار گراها برای خودشان نام"رویزونیست" را برگزیده اند.به این صورت ادعا دارند که سعی شان بازنگری علمی تاریخ می باشد."بازنگری تاریخ" عبارت ازمرور دوباره ی دانسته های تاریخی است.اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که بازنگری تاریخی، قواعد خاص خودش را دارد و رعایت این قواعد برای مورخین اجتناب ناپذیر است. زیرا در غیر این صورت این بازنگری جنبه ی علمی خود را از دست می دهد. گفتما ن های انکار گراها، به دلیل زیر پا گذاشتن کامل تمام این قواعد تاریخ شناسی، نه تنها با معیا رهای علمی مطابقت نمی کنند، بلکه ماهیتی "ضد تاریخی" دارند. به این دلیل نام رویزیونیست به هیچ وجه مناسب آنها نیست . بنا به دلایل ذکر شده مورخین آنها را "انکار گرا "می نامند.
لغت انکار گر توسط تاریخ دان معاصر"هانری روسو[1]"در سال 1987 مطرح شد. به عقیده ی او، این پدیده بیشتریک"سیستم تفکر"،یک "ایده ئولوژی"است تا یک روش علمی و یا حتی انتقادی وبه این دلیل ، به آن نمی توان نام بازنگری تاریخ را اتلاق کرد.
گفتمان انکارگراهاعنوان می کند که رایش سوم ،هیچگاه طرحی برای نابود کردن یهودی ها در سر نپرورانده است و اتاق های گاز وجود خارجی نداشته اند. آن ها معتقدند تمام این ها دروغ هایی است که برای تشکیل و تحکیم دولت اسرائیل ساخته و پرداخته شده است.
انکارگراها نه تنها قتل عام یهودی ها را بلکه قتل عام عقب مانده های ذهنی و کولی ها را نیز توسط نازی ها نفی می کنند.
روش انکارگراها برای تحلیل مسائل، روشی انحرافی است. زیرا به افسانه پردازی و دستکاری جزئیات خلاصه می شود.آنها در تمام فرضیه های اولیه شان جواب های نهایی را دارند و بخاطر همین است که به ضد تاریخ بدل می شوند.زیرا بیش از اینکه هدف کشف واقعیت را داشته باشند، از آن به عنوان ابزاری برای انتشار افکار ایده ئولوژیکشان استفاده می کنند. در اینجا برای اینکه با این پدیده بیشتر آشنا شویم، به شرح مختصر افکار یک انکار گرا به نام روبرت فوریسون می پردازیم:
روبرت فوریسون
روبرت فوریسون یکی از انکارگراهای فرانسوی است.به عقیده ی او، یهودی ها برای اینکه بتوانند کشورشان را تشکیل دهند، دروغ به این بزرگی را اختراع کرده اند. یکی از مشخصات روبرت فورسیون و اکثر انکار گراها این بوده است که می خواهند به گفتارشان ظاهرعلمی بدهند و تمام عناصری که در نتیجه گیری به ضررشان تمام می شود را نادیده بگیرند، یا آنها را جزئی جلوه دهند ویا توجیه کنند. او در کتاب "مشکل اتاقهای گاز"اینطور می نویسد:
"مقاصد جنایتکارانه ای که به هیتلرنسبت می دهند، هیچوقت ثابت نشده است.این تصاویر همه اش نتایج تبلیغات جنگ واشاعه نفرت است.تاریخ پر است از این دروغ پردازان.علاوه براینکه در قرن حاضر از وسایل ارتباط جمعی نیزدر جهت اشاعه این افکاردروغ استفاده می کنند. "[2]
در نوشته های روبرت فوریسون هیچ تحولی به چشم نمی خورد.او همان مفاهیم را در جملات گوناگون تکرار می کند و نوشته هایش به نوعی بازی با کلمات است. انکار گرایان از چند عنصر فراتر نمی روند ودرحوزه ی محدود افکارشان حبس می شوند.
در آثار روبرت فوریسون چند نکته ی اصلی به چشم می خورد:
1- وجود کوره های آدم سوزی را انکار نمی کند ولی اذعان می کند از آن ها برای سوزاندن جنازه ها در جهت جلوگیری از گسترش اپیدمی استفاده می کردند.
2- وجود اتاق های گاز رابه کل منکر می شود.
3 - معتقد است که هیتلرهیچگاه دستور قتل عام یهودی ها را صادر نکرده است.نه تنها هیچ یهودی، بلکه هیچ انسانی را بخاطر نژاد و مذهبش محکوم به مرگ نکرده است.
4 –" راه حل نهایی" برای هیتلر مهاجرت یهودی ها به غرب بوده است.
5 - تعداد یهودی های کشته شده توسط هیتلر از"صفر"تجاوز نمی کند.
6 – اگر چند یهودی کشته شده اند به دلیل خود جنگ و دلیل های طبیعی بوده است.
7 – قتل عام یهودی ها اختراع صهیونیست هاست و تنها نفع آن را دولت اسرائیل می برد. یهودی ها برای اایجاد احساس گناه در دیگران و ترتیب زمینه های برقراری کشور اسرائیل ،این دروغ را اختراع کرده اند.
8 – تمام اشخاصی که در این جریان شهادت داده اند دروغ گفته اند.[3]
یکی از ضربه های مهمی که فوریسون و جریان انکارگراها وارد شد، تغییر جهت یکی از همکاران بسیارنزدیکش بود.این فرد ژان کلود پرساک نام دارد.پرساک در ابتدا رویزیونیست بود و برای فوریسون کار می کرد. فوریسون از همان ابتدا بر پشتکار پرساک درجهت رواج افکارش و رسیدن به نتایجی جدید، خیلی حساب می کرد.ولی تنها چیزی که حدس نزده بود این بود که تشنگی پرساک برای کشف حقایق طوری بود که در طی تحقیقاتش و سفرهای متعددش به آشویتز و بررسی و مطالعه دقیق مدارک موجود در موزه ی آشویتزبه این نتیجه رسید که دلایلی که فوریسون و یارانش برای انکار اتاق های گاز عنوان می کنند بی پایه می باشندو اساس آنها بر دستکاری و یا نادیده گرفتن مدارکی است که باافکارشان در تضادند.
یکی از دلایلی که فوریسون برای نفی وجود اتاق های گاز عنوان می کند،عملی نبودن استفاده از گاز سیان هیدریک برای کشتار دست جمعی است.طبق گفته ی او این گاز به دلیل ماندن در فضا، برای خود کسانی که از آن استفاده می کنند نیز، خطر مرگ به همراه دارد.به این مفهوم که اگر چنین اتاقی واقعیت داشت خود افرادی که برای جمع آوری اجساد به اتاق وارد می شدند نیز جانشان را از دست می دادند.از اینجا به این نتیجه می رسد که اتاق گاز به علت عملی نبودنش نمی توانسته وجود خارجی داشته باشد.
ژان کلود پرسا ک به ما نشان می دهد که اشتباه عمده ی فوریسون، عدم شناخت صحیحش در این حوزه است.تحقیقات دانشمندان معتبر نشان داده است که با تجهیزاتی نه چندان پیچیده، امکان استفاده از گاز سیان هیدریک برای این هدف امکان پذیر می باشد.نکته ی مهمی که در این تجهیزات باید رعایت شود، برخورداری از دستگاه تهویه ای قوی است که بعد از به قتل رسیدن افراد ، مواد سمی موجود در فضای اتاق را از محیط خارج کند و بدینگونه تخلیه اجساد و حمل آن ها به کوره ها را امکان پذیرسازد.[4]
فوریسون برای اینکه بتواند دلایل محکم تری برای اثبات نظریه عدم وجود اتاق های گاز بیابد، شخصی به نام لوکتر
را برای تحقیق و نمونه برداری به آشویتزفرستاد .لوکتر از ساختمان هایی که محل اتاق های گاز بوده اند، نمونه برداری کرد. هدف او از این نمونه برداری اندازه گیری میزان سیانور موجود در محل بود (حضور سیانور به منزله ی استفاده از گاز سیان هیدریک است.)
طبق نتیجه ای که لوکتر ارائه داد، میزان سیانورموجود درنمونه های اتاق گاز، پایین تر از میزان سیانور اتاقهایی است که در آن ها برای شپش ضدایی لباسها ، از گاز سیان هیدریک استفاده می شده است و حتی در بعضی نمونه ها نیز سیانور به چشم نمی خورد.
فوریسون از آزمایش های لوکتر نتیجه می گیرد که هیچکس در این محل ها توسط گاز به قتل نرسیده است.
با عمیق تر شدن در شرایطی که آزمایش های لوکتر در آن انجام شده است و نتایج آن ها، به اشتباهات فاحش انکار گراها پی می بریم:
اولین نکته ای که باید عنوان کرد این است که شپش ها به مراتب از انسان نسبت به مسمومیت به گاز سیان هیدریک مقاوم ترند. این گاز با غلظت 0.3 گرم در متر مکعب، آن هم در مدت کوتاه چند دقیقه، برای انسان کشنده است. در حالی که برای نابود کردن شپش ها غلظت 5 گرم در متر مکعب وزمان حداقل 2 ساعت لازم است و برای اینکه تمام حشرات نابود شوند، این زمان به 6 ساعت می رسد. در اثرتماس زیاد حتی رنگ دیوارها نیزبیشترتغییر می کند.
مدت تماس گاز سیان هیدریک با دیوارهای اتاق های گازاز 10 دقیقه در روز بیشتر تجاوز نمی کرده است. در حالی که اتاق ها یی که در آن ها لباس ها را شپش زدایی می کردند، به مدت 12 تا 18 ساعت در روز و دمای فرای 30 درجه سانتیگراد، در معرض گاز سیان هیدریک آن هم با غلظتی برابر 5 گرم در متر مکعب،بوده اند.این مسئله باعث تغییر رنگ دیوارهای این اتاق ها شده است. چیزی که در اتاق های گاز کمتر به چشم می خورد و آن به علت کم بودن زمان تماس در روز و نیز دمای پایین تر این اتاق ها می باشد.[5]
نکته ی متناقضی که در گفتار فوریسون به چشم می خورد این است که هرچند استفاده از گاز اسید سیان هیدریک را برای کشتن انسان ها غیر عملی و خطرناک می داند، ولی اذعان می کند از این روش برای کشتن شپش ها استفاده می شده است . نکته اینجاست که با توجه به غلظت مورد نیاز برای انهدام شپش ها که بسیار بیش از غلظت مورد نیاز برای انسانها است، پس باید نتیجه بگیرد که این استفاده هم به دلیل خطراتی که برای استفاده کننده دارد باید غیرعملی باشد. ولی فوریسون چون نیاز دارد که وجود آثار سیانور را به گونه ای توجیه کند ، پس این مورد را می پذیرد بدون این که به تناقض موجود در گفتارش توجه کند.
در هر صورت فوریسون و همکارانش که آثارسیانور را در دیوارهای اتاق های گاز، نمی تواند انکار کنند، در جستجوی ابداع دلیل دیگری که این مسئله را توجیه کند می گردند.او اعلام میکند که گاز سیان هیدریک برای ضد عفونی کردن این محل ها استفاده می شده است.این نکته از لحاظ علمی درست نیست. زیرا گاز سیان هیدریک به هیچ وجه قابلیت از بین بردن باکتری ها را ندارد.برای ضد عفونی کردن یک مکان معمولا از ترکیبات دیگری مثل کلرور کلسیم، آب ژاول و ترکیباتی از این قسم استفاده می شود.
در نمونه برداری های لوکتر اشکالات دیگری نیز به چشم می خورد.به عنوان مثال او در نمونه هایی که از بازمانده های اتاق گاز 2 آشویتز برداشته است به عدم حضورسیانور اشاره می کند.در حالی که اتاق گاز 2 ، به نسبت اتاق های گاز دیگر بیشتر استفاده شده است .لوکتر نتایج نمونه برداری این بخش را دلیلی بر خیالی بودن این ااتاق گاز می داند.اما نکته ای که نه فوریسون و نه لکتور به آن اشاره می کنند این است این منطقه از آشویتز در ژانویه 1945 توسط نازی ها منفجر شده است و خرابه های این بخش هر تابستان با 30 سانتیمتر آب پوشیده می شود و گاهی با آب شدن برف ها میزان آب تجمع شده در این قسمت به یک متر می رسد.فقدان سیانور در این بخش بسیار قابل فهم است.زیرا ازسال 45 تا زمان آزمایش لوکتر، تجمع هر ساله آب در آِن بخش، باعث حل شدن تمام سیانور باز مانده شده است. نکته مهمی که تایید کننده این گفته می باشد این است که در پایان سال 1945 یک تحقیق "سم شناسی"توسط متخصصین قضایی کراکوی در این بخش انجام شد و نتایج حاکی از وجود میزان قا بل توجهی سیانور در این ناحیه می باشد.مقداری از میله های مسی ورودی های این اتاق گاز هنوز در موزه آشویتز نگهداری می شوند و آغشته به سیا نور می باشند.[6]
دلیل دیگری که لوکتر برای غیر ممکن بودن وجود اتاق های گاز عنوان می کند این است که اتاق گاز و کوره های آدم سوزی در نزدیکی هم نمی توانند وجود داشته باشند. زیرا به محض باز شدن در ورودی اتاق گاز، که مملو از گاز سیان هیدریک است گاز در تمام اطراف پخش می شود و به کوره های روشن نفوذ می کند و ترکیب آن با هوا باعث انفجار و تخریب ساختمان می شود.
در این نوع تحلیل، نکته ای که لوکتر اصلا به آن توجه نکرده، این است که دزی که اس اس ها برای قتل انسان ها استفاده می کرده اند از میزان آستانه ای که در آن گاز سیان هیدریک منفجر می شود (67.2 گرم در متر مکعب) به مراتب پایین تر و به خاطر همین امکان انفجار صفر بوده است[7].اشکال ااصلی فریسون و لوکترو نیز سایر انکارگراها تنها اشکالات متدلوژیک نیست.بلکه آنها بطور آگاهانه یک سری اطلاعات بدست آمده را دستکاری می کنند.به عنوان نمونه نقشه هایی که از منطقه 4 و 5 آشویتز ارائه می دهند هم از لحاظ ابعاد هم از لحاظ سایر مشخصات، کاملا با نقشه های اصلی ناهماهنگی دارد.
فوریسون حتی ازدستکاری معنای لغات، وقتی به متون آلمانی رجوع می دهد هم ابایی ندارد.ویکتور بورتون که مترجم متون تخصصی است و جزو کسانی است که در دادگاه علیه فوریسون شهادت داده است به خوبی تقلب ها و دستکاری هایی که فوریسون در متون ترجمه شده اش مرتکب شده را بر ملا می کند[8].نتیجه ی این تقلب ها این بود که فوریسون مورد پیگرد قانونی قرار گرفت.
یکی دیگر از عملکردهای انکار گراها از جمله فوریسون که کار آنها را از کادر علمی خارج می کند این است که در یک کار علمی زمانی که فرضیه های اولیه با داده های به دست آمده در تضاد قرار می گیرد، یک محقق فرضیه هایش را مردود اعلام می کند. در حالی که فوریسون وقتی نتایج بدست آمده با فرضیه هایش جور در نمی آید، آن نتایج را باطل اعلام می کند.
به عنوان نمونه زمانی که در تحقیقاتش در زمینه اردوگاه های نازی ها، به لیست هایی از اسامی برخورد می کند که علت مرگشان معلوم نیست یا از سرنوشتشان اطلاعاتی در دست نمی باشد، این مسئله را اینگونه تعبییر می کند که حتما این ها افرادی بوده اند که توسط آلمان ها آزاد شده اند و یا به مرگ طبیعی مرده اند و نازی ها فراموش کرده اند که در فیش ها شان آن را ذکر کنند[9].
در روش کار انگارگراها، عدم وجود اتاق گاز یک اصل است نه یک فرضیه و هر داده ای که خلاف آن را اثبات کند اشتباه تلقی می شود.
در سال 1991 پرساک توانست به مدارک جدیدی دست یابد .این مدارک بسیاری از ابهامات در مورد چگونگی این کشتار دست جمعی را بر طرف کردند و به دنبال آن پی پایه بودن تفکرات انکار گراها بیش از پیش خود را به نمایش گذاشت.
در حقیقت بسیاری از مدارک و اسناد به جا مانده از آلمانها(چیزی حدود 80000 سند و مدرک)، در سال 1945 توسط روس ها به روسیه منتقل شده و KGB به مدت 50 سال اجازه ی رجوع به این مدارک را به کسی نداده بود.ژان کلود پرساک اولین کسی بود که در سال 1991 اجازه یافت که به آنالیز این مدارک بپردازد.
پرساک در کتابی که براساس این مدارک بدست آمده نوشته است[10] نشان می دهد که این استفاده از متد گازنبوده که برای آلمان ها مشکلهای تکنیکی عمده به همراه داشته است، بلکه مشکل اصلی نازی ها از بین بردن جنازه های بی شمار بر جا مانده بوده است. زیرا سرعتی که می توانستند آدمها را به قتل برسانند بستگی به بازدهی کوره ها داشته است. نازی ها مشکلشان را با شرکت های بزرگ آلمانی مطرح و بالاخره در ژوئن 1943 کوره های جدیدی را که توسط مهندسین نابغه ی شرکت تاپف Tapf طرح ریزی و ساخته شده دریافت می کنند.
این کوره ها که تعدادشان 15 عدد بود، مستقیم با اتاق های گاز در ارتباط بودند.ظرفیت هر کدام از آن ها 1500 کیلو گرم بوده است. این کوره ها در مجموع قادر بودند هزاران جسد را در روز تبدیل به خاکستر کنند.پرساک اصطلاح "صنعتی شدن جنایت" را بکار می برد زیرا عملکرد این تجهیزات بی شباهت به سیستم زنجیره ای کارخانه ها نیست :افراد با پای خود وارد می شوند و ظرف کمتراز چند ساعت تبدیل به خاکستر می شوند.
اشکال اساسی فوریسون و یارانش این است که تمام گفتار نازی ها که دال بر پروژه ی نابودی یهودیان است را نیزنادیده می گیرند.از جمله ای سخنان هیملر را که در 4 اکتبر 1943 عنوان کرده است :
"ما در گفتگوهامان با هم، باید خیلی صریح و بی پرده از این موضوع صحبت کنیم. ولی در گفتارهای عمومی مان نباید به آن اشاره کنیم.منظورم موضوع از بین بردن یهودی هاست.مسئله ی ضرورت نابودی نژاد یهود مسئله ای است که باید راحت از آن حرف بزنیم.یهودی ها باید از میان برداشته شوند! این برنامه ی ماست و باید آن را اجرا کنیم."
پیوند انکارگراها با یک سری جریانات اسلامی
در سال های 90 ایده های انکارگراها در دنیای عرب به ابزار تبلیغات ضد اسرائیلی مبدل شد.در دسامبر 1989 هفته "الاستقلال"(هفته نامه ی تقریبا رسمی سازمان آزادی بخش فلسطین)، مقاله ای با نام "دروغ قرن بیستم" منتشر کرد.نویسنده ی این مقاله آقای دکتر الشامالی که خود رامتخصص کوره ها حرارت بالا اعلام می کرد، عنوان کرد که برای کشتن این همه یهودی 1300سال وقت لازم بوده است. یک تراکت عربی اینگونه اظهار می دارد که دروغ اتاق های گاز، عامل فشاری است که سال هاست بر فلسطینیان وارد می شود.
در اینجا شاهد این هستیم که روبرت فوریسون که ناظر کاهش روز افزون تعداد حامیانش است، با توجه به حساسیت مسئله خاور میانه برای اعراب و مسلمانان، بطور فعالانه شروع به ارتباط گرفتن با گروه ها و اشخاص مطرح مسلمان می کند. یک سری ازنشریات عربی زبان نیز به نوبه ی خود به حمایت از ایده های فوریسون اقدام میکنند.روزنامه ی الجزایری "المجاهد"کارهای به اصطلاح"تحقیقی"فوریسون را خیلی"جدی" قلمداد می کند و او را "مورخی"می خواند که موفق شده است حقایقی که توسط نشریات و تلویزیون و سینما تحریف شده است را بر ملا کند.
در اینجا متوجه ایجاد پیوندی بین جریانات اسلامی و راست افراطی می شویم.روبرت فوریسون ازموقعیت های مختلف برای ارتباط گرفتن با شخصیت دنیای عرب-اسلامی استفاده می کند.در جنگ گلف نامه ای برای پیش نماز مسجد پاریس می فرستد و در آن نامه افکارش را بطور مشروح توضیح می دهد. نشریه اش "رویزیونیسم تاریخی"را که در آن مقاله ای ازیک تونسی به نام "موندر سفار" چاپ شده است را نیز ضمیمه آن نامه می کند. نامه ای نیز به سفیر عراق در فرانسه می نویسد و طی آن خود را بعنوان "آشتی دهنده ی ملت ها"معرفی می کند. در آن نامه با عراقی ها که "آزمون تراژیکی"را می گذارند اظهار همدردی می کند و عنوان می کند که به غیر از یهودی های درون و بیرون اسرائیل، تمام ملتها با مردم عراق در این همدردی سهیم اند. او در بخشی از نامه اش اینطور می گوید:
"تا موقعی که اسطوره ی اسراییل زیر سوال نرود، امید صلح در جهان خیلی کم است. این اسطوره همان افسانه ی به اصطلاح "هولوکوست" یهودی هاست.تنها با تداوم این دروغ تاریخی "قتل عام"، "اتاق گاز" و "شش میلیون" است که رقبای شما موفق شده اند این همه اعتبار اخلاقی و مالی که اصلا هم شایستگی اش را ندارند را بدست آورند. رویزیونیسم تاریخی با دلایل تاریخی علمی، این به اصطلاح مذهب"هولوکوست" و دگم هایش را زیر سوال می برد."
همان طور که گفتیم انکار گراها از جو خاور میانه برای جلب حمایت اعراب و مسلمانان استفاده کردند. "موندر سفر"که با نشریه رویزیریونیسم تاریخی کار می کند و به دو فرهنگ عرب-اروپا تعلق دارد، برای اینکار مناسب تشخیص داده می شود و وظیفه خطیر انتشار نظرات انکارگراها درکشورهای عربی به عهده می گیرد.
احمد رامی
در اینجا بعنوان نمونه، در مورد یکی از این انکار گراهای مسلمان توضیحاتی را عنوان می کنیم. یکی از چهره های انکار گرای اسلامی، "احمد رامی" افسر سابق ارتش مراکش است که در سال 1972 به دنبال اقدام به کودتا علیه حسن دو، به سوئد رفت و در آنجا پناهنده سیاسی شد.در آنجا با انتشار مقالات و نیز با سخنرانی هایش در رادیو اسلام، شروع به حمایت و ترویج ایده های انکار گراها شد. به عقیده ی او یکی از وظایف اصلی مسلمانان برملا کردن "این دروغ قرن 20" می باشد. دروغی که محصول فریبکاری یهودی هاست. او تاکید می کند که اسلام باید با یهودیت به عنوان "فرقه ای مافیایی که زیر لوای مذهب پنهان شده " مبارزه کند و بصورت یک نیروی مقاومت درمقابل "درندگی یهودیت" تبدیل شود:
"هر روز که می گذرد، دنیا بیشتر و بیشتر به فلسطینی بزرگ تبدیل می شود که زیر سلطه مافیای یهود قرار می گیرد. این تسلط برروی مکر و پول و تقلب بنا شده ونقطه ضعف های ما آن را تشدید می کند.درحقیقت،جنگ بین اسلام و غرب نیست. خود غرب هم توسط آن ها اشغال شده است. جنگ بین چپ و راست نیست.جنگ بین کمونیسم و کاپیتالیسم هم نیست. این یهودی ها همه جا نفوذ می کنند.و مثل مافیا قدرت ها را به چنگ خود در می آورند.شیطان بزرگ آمریکایی ها نیستند، شیطان بزرگ اسراییل است. اسلام ضد غرب نیست، اسلام ضدآمریکا نیست.انقلاب اسلامی نباید دشمن خود را اشتباه بگیرد. تبلیغات دروغین یهودیها سعی دارد به افکار عمومی غربی بقبولاند که دنیای اسلام برای غرب خطر بزرگی است و اسراییل دوست آنهاست...دولت آمریکا تنها عروسک کوکی شان است...ایشان بر وسایل ارتباط جمعی و منابع اقتصادی جهان تسلط کامل دارند و این سازمان دهی مافیایی جهان، به اقتدار یهود اجازه داده است که برافکارجهانی و قدرت های سیاسی و ایده ئولوژیک تسلط کامل داشته باشند و آنها را به بازی بگیرند."[11]
بدین ترتیب احمد رامی تبدیل به قهرمان جدیدی می شود که با افکار اولترا - رادیکال ضد یهود انکارگرای خود ، در جهت افکار روبرت فریسون قرار می گیرد. "رادیو اسلام" به نفی کامل چیزی که آن را "تعبیر یهودی ها از تاریخ" می نامد وضرورت جایگزینی آن با "برداشت عربی-اسلامی"می پردازد. احمد رامی قهرمان جدید وسایل ارتباط جمعی عرب-مسلمان، در برنامه هایش خود را نماینده ی موضع گیری های جهانی جریان های اسلامی و ضد اسراییل اعلام می کند.
در این فضاست که دررادیو اسلام که چهار بار در هفته بخش می شود و شنوندگانش به 700000 نفر تخمین زده می شود.احمد رامی در برنامه های رادیوی اش، بطور دائم این ایده های انکار گرایا نه اش را یادآور می شود. او در صحبت هایش اینطور می گوید:
"یهودی ها هنوز افسانه هایشان را واقعیت قلمداد می کنند.برای اینکه به صلح واقعی و صحیح و همیشگی برسیم، باید این برداشت یهود از تاریخ را دور بریزیم. اینها را تبلیغات صهیونیستی تحریف کرده است...یهودی ها به عنوان برنده های جنگ جهانی دوم تاریخ را آنطور که می خواستند نوشته اند.اما ما مسلمانان دراین جنگ نه برنده بودیم نه بازنده .ما این برداشت از جنگ جهانی دوم را که به وسیله "غرب یهودی زده" هم پذیرفته شده رد می کنیم...اشغال غرب توسط یهودی ها مثل سرطان یا ایدز می ماند و غرب تمام سیستم دفاعی بدن خود را در مقابل آن از دست داده است."
احمد رامی به جرم توهین به یهودیان به شش ماه زندان محکوم شد.در زمان محاکمه اش در طی مصاحبه ای با خبرنگاران خود را زندانی سیاسی قلمداد کرد.
او 15 ژوئیه 91 از زندان آزاد شد و چند ماه بعد از آزادیش توسط حکومت ایران به عنوان شرکت در "کنفرانس جهانی حمایت از فلسطین" در تهران دعوت شد.او در نطقش به تشریح عقاید انکارگرانه اش و اهمیت اشاعه این نظرات در جامعه اسلامی پرداخت.لازم به یادآوری است که یک سال قبل از این جریان در سال 90 نیز در کنفرانسی که توسط وزارت امور خارجه ایران ترتیب داده شده بود نیز شرکت کرده بود. رئیس جمهور وقت رفسنجانی ، رئیس مجلس کروبی، و آیت الله خامنه ای نیز سخنانی ایراد کردند. آیت الله خامنه ای در سخنرانی خود این "دروغ یهودی ها" را محکوم کرد و اعلام کرد که یهودی ها در نشان دادن خود به عنوان قربانی شدیدا مبالغه کرده اند.لازم به یادآوری است که احمد رامی در زمان اقامتش در ایران با رادیو رسمی ایران نیز مصاحبه ای انجام داد.
رادیو اسلام که بدنبال دستگیری احمد رامی تعطیل شده بود، در سال 94 دوباره کار خود را از سر گرفت و ازسه سال بعد از بازگشایی اش به مدت 30 ساعت در هفته ودر چند زبان روی سایتی پخش می شود.احمد رامی در آن در مورد "مافیای یهود که دنیا را به سوی فاجعه می برد" سخن می راند:
"مقاومت در مقابل تسلط یهودی ها تنها مسئولیت مسلمانان نیست.این سلطه یهودی ها جهانی است و تنها به فلسطین خلاصه نمی شود.مقاومت در مقابل این تسلط باید در سطح جهانی و با اتحاد با تمام نیروهایی که برای آزادی مبارزه می کنند، انجام شود...اسلام در حال حاضر در صدر جبهه مبارزه با سلطه ی یهود قرار دارد و امروز اسلام جواب های مناسب در مورد این مشکل های ایجاد شده توسط یهودیان در غرب را در دست دارد. ولی این به این معنی نیست که باید همه ی کارها را انجام دهد."[12]
برای مقابله با این "توطئه جهانی یهودیت"، احمد رامی مسلمان ها را به "رنسانس اسلامی"دعوت می کند و پیشنهاد تشکیل نهاد های گوناگون مبارزاتی مثل: مدرسه ای برای خبرنگاران، یک آژانس پان اسلامیست برای مطبو عات را مطرح می کند و در جهت این که از "آلوده شدن دانشگاهامان به وسیله افکار یهود جلوگیری کنیم" تشکیل یک دانشگاه جدید اسلامی را اجتناب ناپذیر می بیند . در انتها، ایده ی "تشکیل یک شبکه اینترتتی برای پخش خبر" را ارائه می دهد.شبکه ای که بتواند با تبلیغات دروغین یهودی ها به مقابله بپردازد . او در صحبت هایش خیلی صریح از ژان ماری لوپن رهبر راست های افراطی فرانسه حمایت می کند.
دوستی روبرت فوریسون و احمد رامی
روبرت فوریسون با کمال خوشحالی ملاحظه می کند که کالایش در بین یک سری جریانات اسلامی خریدار دارد ولذتش به اوج می رسد، وقتی رادیو اسلام دو شب متوالی از او دعوت می کند که به سوالات شنوندگان در مورد "دروغ بزرگ یهودی ها" پاسخ دهد.
در مارس 92 به دیدار "احمد رامی "در استکهلم می شتابد. او که تا آن روز احترام خاصی برای احمد رامی قائل بوده، بعد از اقامت چند روزه اش در نزد وی و با مشاهده نفوذی که دربین مسلمان های سوئد دارد، نظرش به او باز هم مثبت تر می شود و از او بخاطر افکار و عملکردهایش تشکر و قدردانی می کند.
ازاینجا به بعد دیگر روبرت فوریسون، روابطش را مخفی نگاه نمی دارد. دشمنانش همان دشمنان سابق، یعنی یهو دی ها هستند. او به سختی می تواند تنفرش را به یهودی ها مخفی نگاه دارد و سخنانش در آنتی سیمستیسم ریشه دارد.وی در نطقی در اینترنت اعلام می کند:
"این دروغ گوها می خواستند با داستان های "اتاق های گاز جادویی شان " ما را فریب دهند. تنها چیزی که از هولوکوست باقی خواهد ماند ،یک مشت ایده های خالی و پوچ است."
او تاکید می کند که هدفش تنها بازنگری علمی تاریخ بوده و از یهودی ها متنفر نیست و این یهودی ها هستند که چشم دیدن او را ندارند. چیزی که در رفتار فوریسون متناقض است،این است که در نامه ای حمایت خود را ازفردی نئونازی به نام "الیویه متیو" اعلام می کند و در کنفرانس هایش در مورد رویزیونیسم، دست های نئونازی های بی شماری را در دستانش فشار می دهد.
در سال های 90 از شمار طرفداران فوریسون در فرانسه روز به روز کاسته می شود و همزمان، تلاش های او برای گسترش افکارش در بین مسلمانان و نیز استفاده از اینترنت برای نشر عقایدش افزایش می یابد. واقعيت اين است که انکارگراها با تمام تلاش های شان، نتوانسته اند اعتباری در کشورهای اروپايی بدست بياورند.
اینترنت ابزاری است که ظهور آن پیدایش اتاق های گفتگو را نیز در برمی گیرد و این محل ها فرصت خوبی برای انکارگراها می باشند تا به نشر عقایدشان ادامه دهند.
در مثال زیر شخصی در یکی از این اتاق ها، نظرش را در مورد کشتار یهودیان توضیح می دهد:
"من در زمینه ی مسئله رویزیونیسم با ژان ماری لوپن موافقم.این تنها جزو جزئیات تاریخ است.تنها به این دلیل که مرگ سیصد هزار، یک میلیون یا شش میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم، خیلی مسئله من نیست. مورخین می گویند هشت میلیون آلمانی و بیست میلیون روس در این جنگ ها کشته شده اند. چرا از اون ها حرفی نمی زنیم. از طرفی ، من نمی فهمم چرا اینقدر اتاق های گاز را درام می کنند.(تازه اگر فرض کنیم که وجود داشته اند) صادقانه بگویم اگر به من می گفتند بین مرگ یهودی وار، یعنی خفه شدن چند دقیقه ای با گاز، با مرگ مثل یک آلمانی که در جبهه جنگ از گرسنگی و سرما، زیر بمباران روسها یکی را انتخاب کنم، من حتما مرگ با اتاق گاز را بر می گزیدم. اگر تا آخر این استدلال پیش برویم، متوجه می شویم که یهودی ها در این جنگ تازه کلی هم شانس آورده اند و مردنشان در شرایطی بوده که کمترین رنج را متحمل شده اند."
***
در اینجا به پایان مطلب می رسیم . هدف من در این مطلب این بود که با تشریح نمونه های مطرح شده، نشان دهم که انکار گراهای هولوکوست، از هر نوعشان نتوانسته و نمی توانند با دید علمی به تاریخ نگاه کنند و در حقیقت، ذهنیت های نژادی و نیز متد کاری شان که شدیدا غیر علمی است، سخنان آن ها را از حوزه ی علم تاریخ خارج و در نتیجه بی اعتبار می کند و همانطور که هانری روسو عنوان می کند، نگرش آنها در حد یک ایدئولوژی باقی می ماند.
متاسفانه عده ای تصور می کنند چون از فاجعه هولوکوست سوءاستفاده های سیاسی شده است، پس راه حل جلوگیری از این نوع بهره برداری ها، کوچک شمردن و حتی نادیده گرفتن این واقعه می باشد. در حالی که اگر ما قصد حمایت از ملت های مظلومی مثل ملت فلسطین را داریم، لازمه اش این است که دریابیم فاجعه هولوکوست تنها فاجعه ای برای یهودیان نبوده است.فاجعه هولوکوست جزوی از تاریخ انسان معاصر است که در آن میلیون ها انسان بی گناه به خاطر تعلقات فرهنگی قومیشان به قتل رسیده اند . ما بعنوان انسان مسئولیم تا این فاجعه را با تمام کراهتش بشناسیم و بشناسانیم تا دیگر هیچ انسانی به خاطر مذهب قوم، نژاد یا ملیتش جان خود را از دست ندهد.
شیدا اخوت 17 ژانویه 2006
sheidaokhovat@yahoo.fr
----------------------------------
دوستانی که خواستار اطلاعات بیشتری در این زمینه می باشند، می توانند به کتاب های زیر رجوع کنند:
1. Henry Rousso, Le syndrome de Vichy, Seuil, Points Histoire, 1990 —
2. Valérie Igounet, Histoire du négationnisme en France, Seuil, 2000
3. Pierre Vidal-Naquet,Les assassins de la mémoire, Seuil, Points Essais, 1987
4. Anne Grynberg, La Shoah, l’impossible oubli, Découverte Gallimard, 1995
5. Pierre Bridonneau, Oui, il faut parler des négationnistes, Cerf, 1997
6. Nadine Fresco, Les « révisionnistes » négateurs de la Shoah, in l’article “Révisionnisme”,Encyclopaedia Universalis, 1990.
7. Alain Bihr, « Les mésaventures du sectarisme révolutionnaire », in Négationnistes : les chiffonniers de l’histoire, Édition Golias et Éditions Syllepse, 1997
8.Bernard Comte,Lgénocte Nazi et ler négationistes, 1990
9.Jean-claude Pressac, Les crématoires d’Auschwitz, 1998
زيرنويس ها:
---------------------
[1] Henry ROUSSO, Le syndrome de Vichy,SEUIL ,1990,P ;176
[2] Robert Faurisson « le problème des chambre à gaz », Defence de l’occident , 1978,p33
[3] Ibid,39
[4] Valérie Igounet, Histoire du négationnisme en France, Seuil, 2000 , 359
[5] L es carences et incohérences du « Rapport Leuchter », Pressac J.C , article , ;6
[6] Ibid 9
[7] Ibid 11
[8] Avis d’expert de Victor Borten, affaire LICRA /Faurisson,n°3 et n°20
[9] Valérie Igounet, Histoire du négationnisme en France, Seuil, 2000 , p 357
[10] Jean-claude Pressac, Les crématoires d’Auschwitz, CNRS, 1998
[11] اینترنت رادیو اسلام
[12] اینترنت رادیو اسلام