شنبه 3 دی 1384

ايران، فلسطين، اسرائيل، ابراهيم يزدى، شرق

خلاصه مقاله
1-بر روند منفى مهاجرت به اسرائيل مرتب افزوده مى گردد، نرخ رشد جمعيت ميان اعراب مقيم اسرائيل بيش از يهوديان است. ادامه اين وضعيت به زودى تركيب جمعيت را در اسرائيل به نفع اعراب تغيير خواهد داد.
۲- ازدواج دختران يهودى با اعراب موجب مى شود كه فرزندان آنان يهودى و در نتيجه شهروند درجه يك محسوب شوند. اما اين فرزندان، با داشتن پدر عرب از جهت فرهنگى و سياسى به اعراب تمايل پيدا مى كنند.

۱ - سخنان اخير آقاى احمدى نژاد مبنى بر ضرورت محو اسرائيل از روى نقشه جهان و انتقال اسرائيل از خاورميانه به اروپا (آلمان يا اتريش) و نفى يا ابراز ترديد در كشتار يهوديان در آلمان نازى، واكنش هايى را در مجامع بين المللى در پى داشت. واكنش در هر يك از موارد سه گانه بالا دلايل خاص خود را دارد.
۲ - درباره شعار محو اسرائيل، به سخن بنيانگذار جمهورى اسلامى در سال ۱۳۵۸ يا ۱۳۵۹ استناد شده است. اما واكنش ها در آن زمان به شدت كنونى نبود. زيرا شرايط كنونى جهانى و منطقه در اين زمان به كلى با آن دوران متفاوت است. در خاورميانه، فلسطينى ها در بدترين شرايط قرار داشتند، از همه طرف، هم از جانب دولت هاى عربى، و هم از جانب دولت هاى غربى و به خصوص اسرائيل، تحت فشار قرار داشتند، در آن زمان، هنوز جنگ سرد در اوج خود بود. نيروهاى نظامى اتحاد جماهير شوروى سابق افغانستان را در اشغال خود داشتند. ايران و آمريكا، هر دو، اگر چه هر كدام جداگانه و با روش ها و اهداف خاص خود، از نبرد مجاهدين عليه شوروى حمايت مى كردند؛ سوريه و عراق، دو متحد نظامى شوروى در منطقه محسوب مى شدند. دولت هاى غربى و از جمله آمريكا مايل نبودند جبهه جديدى در تقابل با ايران باز شود. اگر چه دولت اسرائيل واكنش گفتارى و رفتارى عليه ايران را به صورت شديدى نشان داد. علاوه بر اين، بنيانگذار جمهورى اسلامى، از موضع رهبر يك انقلاب سخن مى گفت، نه از كرسى برجسته ترين مقام رسمى. مرحوم رجايى، يك بار سخنى گفته بود كه مورد اعتراض ايشان قرار گرفت. مرحوم رجايى به سخن خود ايشان استناد كرد. اما جواب داده شد كه شما به عنوان رئيس جمهور نبايد هر حرفى بزنيد.


3 - انتقال اسرائيل از خاورميانه، به يك سرزمين ديگر، ايده تازه اى نيست. قبل از تشكيل اسرائيل در منطقه خاورميانه، تشكيل آن در آفريقا يا در جاهاى ديگر مطرح شده بود. اما صهيونيست ها در تشكيل دولت اسرائيل در سرزمين فلسطين علاوه بر انگيزه هاى سياسى از ملاحظات و باورهاى مذهبى يهوديان نيز بهره بردارى كردند كه عبارت بودند از: اولاً - برخى از يهوديان با تفسير نادرستى از آيات تورات (در سفر پيدايش)، بخش بزرگى از خاورميانه، از نيل تا فرات را وعده الهى به فرزندان حضرت ابراهيم(ع) مى دانند. اما اين وراثت را منحصراً حق فرزندان اسحاق و يعقوب (اسرائيل) مى دانند، نه اسماعيل كه اعراب از نسل وى هستند. اسماعيل فرزند هاجر را كه يك كنيز بود از زمره فرزندان ابراهيم محسوب نمى كنند. ثانياً- يهوديان براساس باورهاى دينى، طى قرن ها در دعاهاى خود برگشت به اين سرزمين را طلب مى كرده اند. صهيونيست ها از همين باورهاى دينى براى توجيه اسكان يهوديان عالم در سرزمين فلسطين استفاده كرد ه اند. ثالثاً- يهوديان طى قرن ها آوار گى، هرگز در كشورهاى اسلامى مورد فشار و محروميت نبوده اند. نويسندگان تاريخ يهوديان، اوج تمدن اسلامى در عصر عباسيان را دوران طلايى تاريخ يهوديان ذكر كرده اند. هنگامى كه مسلمانان اندلس از مسيحيان شكست خوردند، مسيحيان حاكم سه راه در برابر يهوديان و مسلمانان قرار دادند: تغيير مذهب به مسيحيت يا مهاجرت از اندلس و يا قتل. بسيارى از يهوديان به كشورهاى اسلامى، در شمال آفريقا و تركيه مهاجرت كردند. تا آنجا كه تاريخ به ياد دارد، در مجموع مورد حمايت دولت و مردم مسلمان بوده اند.امروز هم مسلمانان جهان، هيچ كينه و نفرتى عليه يهوديان، به عنوان مومنين به كتاب تورات ندارند. اما ظلم و ستم به يهوديان در اروپا و به خصوص در آلمان، نبايد توجيه كننده ظلم و ستم به فلسطينيان باشد.
۴ - درباره كشتار يهوديان در آلمان توسط نازى ها، ممكن است برخى از پژوهشگران، تعداد قربانيان اين فاجعه را اغراق آميز خوانده باشند، اما اين نبايد موجب نفى اصل فاجعه شود. كشتار انسان هاى بى گناه از هر مذهب و دين و نژادى محكوم است. اما يك مسلمان لاجرم بايد براساس موازين قرآنى و با استناد به آيه شريفه ۳۲ از سوره مائده قضاوت نمايد. در اين آيه شريفه خداوند قتل هر انسان بى گناهى را معادل نابودى كل بشريت و زنده كردن هر انسانى را معادل حيات بخشيدن به كل انسان ها تلقى كرده است. در اين آيه واژه هاى «نفس» و «ناس» به صورت عام و كلى به كار رفته است. هيچ قيد دينى، مذهبى، نژادى، جنسى به عنوان تمايز مطرح نيست و تعداد قربانيان هم در اصل پيام تغييرى نمى دهد. بر اساس اين آيه، قتل هر بى گناهى، خواه يهودى باشد يا مسيحى، فلسطينى، بوسنيايى، سودانى و... در تمام موارد محكوم است. بايد آن را محكوم كرد. آقاى احمدى نژاد كه به عنوان رئيس جمهور يك كشور اسلامى سخن مى گويد، براساس ارزش ها و آموزه هاى قرآنى، حتى اگر تعداد قربانيان فاجعه هولوكاست، مورد ترديد قرار گرفته باشد، بايد آن را محكوم مى كردند. هم به كشتار يهوديان توسط آلمان نازى اعتراض مى كردند و هم به كشتار بسيارى از بى گناهان فلسطينى در دير ياسين، درصبرا و شتيلا و هم در شهرهاى خليل و رفح و رام الله و ...
۵ - بايد توجه داشت كه در حال حاضر، حق مردم فلسطين براى داشتن يك كشور مستقل به رسميت شناخته شده است. در اين مورد اتفاق نظر جهانى به وجود آمده است. زمانى بود كه قدرت هاى صاحب نفوذ در جهان اين حق را براى مردم فلسطين به رسميت نمى شناختند. از هنگامى كه براى اولين بار در اوايل دهه ،۱۹۷۰ طرح زمين به ازاى صلح و تشكيل يك دولت مستقل فلسطينى، در اراضى اشغال شده اعراب توسط اسرائيل در جنگ ۵روزه ،۱۹۶۷ در نوار غزه و غرب رودخانه اردن، در چارچوب قطعنامه ۲۴۲ مطرح شد، بحث هاى فراوانى درباره آن صورت گرفته و با عكس العمل هاى متفاوتى روبه رو شده است . در همان زمان مجلس ملى فلسطين تشكيل دولت مستقل فلسطينى را در هر مقدار از اراضى اشغالى كه ممكن و ميسر باشد، تصويب كرد. اما اسرائيل به شدت با آن به مخالفت برخاست و در برابر اين طرح، براى پايان دادن به آوارگى فلسطينى ها، پيشنهاد كرد كه آوارگان فلسطينى در يكى از كشورهاى عربى اسكان داده شوند. اما طى ۳۵ سال گذشته، فلسطينى ها با مبارزات و مقاومت ها و
از خودگذشتگى هاى فراوان گام به گام به اين هدف، نزديك تر شده اند. هنگامى كه موافقت نامه ساف و اسرائيل به امضا رسيد، هم در ميان فلسطينى ها و هم اسرائيلى ها اعتراض هاى فراوانى را برانگيخت. در اسرائيل نخست وزير وقت توسط يهوديان افراطى به قتل رسيد، بسيارى از فلسطينى ها به شدت به رهبرى ساف و امضاى اين توافق نامه اعتراض كردند. ترديدى نيست كه اين توافق نامه تامين كننده تمامى نظرات و خواست هاى فلسطينى ها نيست و نمى تواند مبناى يك صلح عادلانه و پايدار، كه در مقدمه اين توافق نامه آمده است، قرار بگيرد. اما اكثريت فلسطينى ها، آن را با واقع بينى و دورنگرى پذيرفتند. اولين پيامد اين توافق نامه انتقال مركزيت رهبرى فلسطينى ها از كشورهاى عربى و از وضعيت آوارگى به داخل سرزمين هاى اشغالى بود. تا قبل از آن، رهبرى فلسطينى ها، در بيرون از مرزهاى فلسطين در كشورهاى عربى بود. هر زمان كه ضرورتى براى سركوب فلسطينى ها پيش مى آمد، توسط دولت هاى عربى و به هزينه آنها صورت مى گرفت. اما با انتقال رهبرى فلسطينى ها به داخل سرزمين هاى اشغالى و از آن پس هزينه سركوب فلسطينى ها در افكار عمومى مردم جهان را نه دولت هاى عربى، كه دولت اسرائيل پرداخت كرده است. شايد به همين علت باشد كه به تدريج افكار عمومى مردم، در بسيارى از كشورهاى جهان، به خصوص در غرب و متاثر از آن، مواضع احزاب و گروه هاى سياسى و دولت هاى غربى به نفع مردم فلسطين تغيير پيدا كرده است. به عنوان مثال، احزاب سوسياليست اروپا سابقه اى طولانى در حمايت يك جانبه از اسرائيل داشته اند. اما اين احزاب اينك هم از رفتار اسرائيل با فلسطينى ها به شدت انتقاد مى كنند و هم از تشكيل يك دولت فلسطينى حمايت مى كنند. با اطمينان مى توان گفت كه امروزه هيچ يك از احزاب سوسياليست اروپا از مواضع سرسختانه اسرائيل عليه فلسطينى ها حمايت نمى كنند. قطعنامه هاى اخير شوراى امنيت سازمان ملل متحد كه عليه اقدامات غيرقانونى اسرائيل تصويب شده اند و تنها آمريكا و اسرائيل به آنها راى منفى داده اند. براى توجه به جو جهانى به عنوان نمونه نگاه كنيد به گزارش اتحاديه اروپا درباره بيت المقدس. (شرق ۲۶/۹/۸۴) در اين گزارش انتقادات شديد عليه اسرائيل و اقدامات آن كشور در گسترش شهرك سازى و تخريب منازل فلسطينى ها در بيت المقدس آمده است. اين گزارش تاكيد مى كند كه سياست اتحاديه اروپا در قبال بيت المقدس براساس قطعنامه ۲۴۲ شوراى امنيت است و اتحاديه اروپا هرگز بيت المقدس را پايتخت اسرائيل نمى داند.»تمام گروه هاى فلسطينى، حتى حماس و جهاد اسلامى، با اصل تاسيس يك دولت فلسطينى در غرب رودخانه اردن و نوار غزه موافقند. اگر مخالفت يا مقاومتى مى كنند از آن باب است كه اسرائيل تمامى شرايط تاسيس يك دولت مستقل فلسطينى را نپذيرفته است. به عنوان مثال، حاضر به توقف ساختن ديوار حائل، برچيدن شهرك هاى يهودى نشين، بازپس دادن بيت المقدس شرقى و قبول بازگشت تمامى فلسطينى هاى آواره نشده است. در چنين شرايطى سياست منطقى دولت ايران، در راستاى كمك به فلسطين مى بايستى اولاً - حمايت از تاسيس دولت مستقل فلسطينى باشد، دوماً - به عنوان يك عضو سازمان ملل متحد مطالبه و پيگيرى اجراى تمامى قطعنامه هاى سازمان ملل در مورد فلسطين و اسرائيل باشد. اسرائيل تنها عضوى از سازمان ملل است كه تاكنون قطعنامه هاى سازمان ملل در مورد خاورميانه را نپذيرفته است. به عنوان مثال قطعنامه ،۲۴۲ مقرر مى دارد كه اسرائيل از تمامى سرزمين هايى كه در جنگ ۱۹۶۷ اشغال كرده است عقب نشينى كند و آنها را به فلسطينى ها واگذار كند. يكى از آخرين قطعنامه هاى سازمان ملل غيرقانونى دانستن ديوار حايل ايجاد شهرك هاى يهودى نشين در اين منطقه است. معاهدات بين المللى جداسازى و ملحق كردن سرزمين ها از طريق جنگ را ممنوع اعلام كرده است. اما اسرائيل بخش هايى از سرزمين هاى اشغالى در جنگ ۱۹۶۷ را نظير ارتفاعات جولان در سوريه، دره شبعا در لبنان و بيت المقدس شرقى و بخش هايى از غرب رودخانه اردن را حاضر به تخليه نيست.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۶ - اسرائيل، به خصوص احزاب و جناح هاى تندرو، اعم از سنت گرايان يهودى يا سكولارهاى راديكال هيچ آمادگى و يا تمايلى به حل مسئله فلسطين ندارند زيرا در شرايط فعلى هر نوع راه حلى مستلزم عقب نشينى از سرزمين هاى اشغالى در جنگ ۱۹۶۷ است. گروه هاى افراطى با اصل فرمول مبادله زمين به ازاى صلح مخالفند. حتى بخش قابل توجهى از يهوديان آمريكا نيز با آن مخالفند و معتقدند، اين زمين ها به همه يهودى ها تعلق دارد. بسيارى از شهرك هاى يهودى نشين در غرب رودخانه اردن و نوار غزه، توسط يهوديان آمريكا حمايت مالى مى شوند. طلبه هاى جوان مدارس تلمود عموماً از آمريكا به اين مدارس رفته اند. آنها از مخالفين سرسخت تخليه شهرك هاى يهودى نشين و تخليه اين مناطق هستند. اما يك علت اساسى ترى براى مخالفت با صلح در ميان اسرائيلى ها وجود دارد كه به آينده اسرائيل مربوط مى شود. از نظر آگاهان، قبول قطعنامه هاى سازمان ملل متحد توسط اسرائيل، تشكيل دولت مستقل فلسطينى و تخليه در شبعا (لبنان) و سوريه (جولان) و عادى شدن روابط ديپلماسى با دولت هاى عربى، نهايتاً به برقرارى صلح و آرامش در خاورميانه منجر خواهد شد. براى برخى از يهوديان اين نگرانى وجود دارد كه با برقرارى صلح بسيارى از يهوديان به خصوص در آمريكا انگيزه خود را در كمك به اسرائيل از دست مى دهند؛ اختلافات درونى ريشه دار ميان يهوديان سنت گراى ارتدوكس با يهوديان سكولار فاقد انگيزه هاى دينى بروز بيرونى پيدا مى كند و علنى مى شود، نارضايتى از ظلم و ستم دولت اسرائيل بر فلسطينى ها رو به رشد است. يهوديان طى ۲۰۰۰ سال گذشته معمولاً مورد آزار و اذيت بوده اند. ريشه اين آزار و اذيت در اين باور غلط است كه چون يهوديان فريسى در دادگاه رم عليه عيسى مسيح گواهى دادند و او محكوم شد، پس همه يهوديان مجرم هستند و اتهاماتى نظير قتل كودكان مسيحى در فطير و يا ارتباط يهوديان با شيطان موجب لعن يهوديان در ادعيه كليساها شده بود. آنچه امروز دولت اسرائيل با فلسطينى ها انجام مى دهد در واقع در تعارض با اين نوع فرهنگ ريشه دار يهودى است. بنابراين كم نيستند يهوديانى كه از هر فرصتى براى اعتراض به عمل دولت اسرائيل استفاده كرده و مى كنند. شرايط كنونى مناسبات فلسطين و دولت هاى عربى با اسرائيل به گونه اى شده است كه دامنه اعتراض به روش هاى غيرانسانى دولت اسرائيل با فلسطينى ها رو به افزايش است. (به عنوان مثال نگاه كنيد به «تاريخ يهود - مذهب يهود - بار سنگين سه هزار ساله از اسرائيل شاهاك - نشر چابه نحش) كارشناس هسته اى و ناراضى معروف اسرائيلى به نام مردخاى وانونو اخيراً گفته است: «فلسطينى ها ده ها سال در سرزمين اشغال شده خود در واقع در يك زندان به سر مى برند و اقدام اسرائيل در قتل عام فلسطينيان و نابودى خانه و كاشانه آنها را جز تروريسم چيز ديگرى نمى توان ناميد». (اطلاعات ۲۷/۹/۸۴) بر روند منفى مهاجرت به اسرائيل مرتب افزوده مى گردد، نرخ رشد جمعيت ميان اعراب مقيم اسرائيل بيش از يهوديان است. ادامه اين وضعيت به زودى تركيب جمعيت را در اسرائيل به نفع اعراب تغيير خواهد داد. در حال حاضر اعراب ساكن اسرائيل شهروندان درجه دو محسوب مى شوند و از بسيارى حقوق محرومند. اما اين يك وضعيت ناپايدار است. با تحقق صلح و از بين رفتن بهانه هاى امنيتى، دولت اسرائيل مجبور خواهد شد دير يا زود در اين نوع قوانين - كه مصداق تبعيض نژادى - مذهبى است و عصر آنها گذشته است تجديد نظر كند. علاوه بر اين عادى شدن روابط اعراب با اسرائيل علاوه بر اين پديده ازدواج جوانان يهودى با جوانان عرب را گسترده مى كند. دختران يهودى، جوانان عرب را همسرانى بهتر از جوانان يهودى يافته اند كه موجب استحكام بيشتر خانواده مى گردد. هم اكنون در خود اسرائيل اين پديده مشكلات سياسى، اجتماعى و فرهنگى به وجود آورده است. به موجب قوانين اسرائيل يهودى كسى است كه مادرش يهودى باشد. «ازدواج دختران يهودى با اعراب موجب مى شود كه فرزندان آنان يهودى و در نتيجه شهروند درجه يك محسوب شوند. اما اين فرزندان، با داشتن پدر عرب از جهت فرهنگى و سياسى به اعراب تمايل پيدا مى كنند. خصوصاً وقتى محدوديت سياسى، اجتماعى و محروميت هاى اقتصادى شهروندان درجه دو يعنى اعراب و از جمله پدرانشان را مى بينند.و بالاخره در آغاز قرن بيست و يكم و در عصر انقلاب الكترونيك دولت هاى مذهبى افراطى نظير آنچه امروز در اسرائيل شاهد آن هستيم، موضوعيت خود را از دست داده اند و مى دهند. آنچه امروز در اسرائيل وجود دارد، با مبانى شناخته شده دموكراسى ناسازگارى هاى بنيادين دارد. در صورت تحقق صلح و تشكيل دولت مستقل فلسطين، مجموعه عوامل تاثيرگذار آينده اى ترسيم مى كند كه در نهايت منجر به تشكيل يك دولت واحد دموكراتيك، كه در آن مسلمان و مسيحى و يهودى، عرب و غيرعرب با حقوق برابر در صلح و صفا زندگى مى كنند، مى شود. بنابراين اسرائيل با يك تصميم گيرى جدى و سرنوشت ساز روبه رو است و اين موجب آن است كه جامعه اسرائيل دچار يك شكاف جدى بزرگى شده است.
۷ - اما اظهارات آقاى احمدى نژاد از بعد ديگرى، ارتباط آن با مصالح، امنيت و منافع ملى كشورمان، نيز قابل توجه است و بايد مورد بحث قرار گيرد. هر چند هيچ توضيحى براى اعلام اين مواضع ابراز و ارائه نشده است. تكرار اعلام اين مواضع حاكى از آن است كه ابراز آنها تصادفى و از روى احساسات نيست. به نظر مى رسد اين اظهارات بخشى از برنامه حساب شده اى باشد. اين بيانات و موضع گيرى ها ممكن است جبهه جهانى عليه ايران را از محور فعاليت هاى هسته اى به محور ديگرى - ضديت با اسرائيل - منتقل سازد. احتمالاً اسرائيل، با توجه به مشكلاتى كه در رابطه با حل بحران خاورميانه در سطح داخلى و جهانى با آنها روبه رو است، بى ميل نيست كه چنين جابه جايى صورت گيرد. براى برخى جناح ها در دولت ايران نيز اين جابه جايى به معناى در اولويت دوم قرار گرفتن حساسيت فعاليت هاى هسته اى ايران و كمرنگ شدن مخالفت هاى جهانى با آن است و اين ممكن است فرصت خوبى براى پيگيرى برنامه هاى هسته اى باشد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ايران، فلسطين، اسرائيل، ابراهيم يزدى، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016