اگر امروز تصميمي شجاعانه گرفته نشود, فردا خيلي دير است
اگر نگران توطئه آمريكا هستيم بايد كشور را از بحران ارجاع به شوراي امنيت برهانيم
تهران- خبرگزاري كار ايران
اگر در زمان جنگ، فرماندهي مطلع ميشد كه دشمن در نقطهاي يك توان نظامي غير قابل رخنه ايجاد كرده است، مگر ما به جنگ او در آن نقطه ميرفتيم؟! مگر ما حاضر بوديم براي اينكه كوتاه نيامده باشيم در ميداني عمليات انجام دهيم كه همه نيروها قتلعام شوند؟ فرمانده چه ميكرد؟ آن صحنه را رها و از مسير ديگري تدبير ميكرد. سعي ميكرد راهي بيابد كه دشمن را در آن منطقه دور بزند. همه اين كارها را ميكرد ولي به جنگ با دشمن در صحنه تحتتسلط كامل حريف تن نميداد.
"محسن امينزاده" يكي از مسؤولان ارشد وزارت امور خارجه در دولت خاتمي بود كه امروز ديگر در اين وزارتخانه مهم جايگاهي ندارد.
وي شوراي امنيت را يك منطقه غير قابل نفوذ آمريكا توصيف ميكند و معتقد است به هيچ وجه نبايد به اين منطقه نزديك شويم.
امينزاده كه از نزديك در جريان بسياري از مسائل حوزه ديپلماتيك كشور در هشت سال گذشته بوده، به خوبي ميتواند موفقيتها و ناكاميهاي مديران اين وزارتخانه را توضيح دهد.
معاون آسيا و اقيانوسيه وزارت امورخارجه دولت اصلاحات به پرسشهاي خبرنگار خبرگزاري كار ايران (ايلنا) در زمينههاي مختلف پاسخ داد كه در پي ميآيد:
ـ ابتدا عملكرد تيم جديد شورايعالي امنيتملي و وزارت امورخارجه را بررسي كنيد.
بررسي عملكرد همكاران جديد دبيرخانه شورايعالي امنيتملي و وزارت امورخارجه در فاصله كمي پس از شروع كار آنان، كار درستي نيست. طبعا زمان بيشتري لازم است تا عملكرد مديران جديد قابل ارزيابي جامعتري باشد. هم در وزارت امورخارجه و هم در دبيرخانه تغييرات زيادي صورت گرفته و بسياري از دستاندركاران جديد اصلاَ تجربه مديريت در اين سطح را نداشتهاند؛ تجربه ديپلماسي هم ندارند. بايد منتظر ماند و ديد كه نتيجه كار آنان چه ميشود اما صرفنظر از دستاندركاران, ميتوان نتايج كار و چشمانداز آن را ارزيابي كرد. اگر ملاك ارزيابي را روند كنوني مذاكرات هستهاي و قطعنامه اخير شوراي حكام قرار دهيم, من قبلاً هم گفتهام كه قطعنامه اخير شورايحكام آژانس بينالمللي انرژياتمي را يك شكست براي ديپلماسي كشور ميدانم. البته با توجه به فراز و نشيبهاي گفتوگوهاي ما با آژانس و سه كشور اروپايي قبل از نشست، نگراني نسبت به نتايج آن وجود داشت اما حاصل كار بدتر و تندتر از حد انتظار بود. صرفنظر از اينكه چرا چنين شده و چه كسي مقصر است، اين نتيجه يك شكست ديپلماتيك مهم براي جمهوري اسلامي ايران و گام بزرگي به عقب در قياس با تجربه گذشته است كه جبران آن كار دشواري است.
ـ عملكرد اخير شوراي حكام در مورد پرونده ايران چگونه بوده و چرا آن را يك شكست تلقي كردهايد؟
ادبيات قطعنامه شوراي حكام كاملاً متفاوت شده است. از ادبيات انتقادي در چارچوب اعتمادسازي خارج شده و حاوي ادبياتي اتهامي است. در اين قطعنامه شوراي حكام براي اولين بار رسماً از عملكرد ايران به عنوان" عدم پايبندي" ياد كرده است. در بندي به قصور و تقصيرهاي ايران اشاره شده و تصريح كرده كه عدم پايبندي ايران احراز شده است. درهمين بند به مادهاي اشاره ميكند كه بيان كننده ارجاع پرونده كشورهاي متهم به عدم پايبندي به شوراي امنيت است.
در بخش مقدماتي قطعنامه به صراحت گفته شده كه سياست پنهانكاري ايران منجر به نقض بسياري از مقررات مربوط به پيمان توسط ايران شده است. درجاي ديگري ضمن تأييد بازرسيهاي متعدد آژانس گفته شده كه هنوز آژانس در موقعيتي نيست كه جواب همه ابهامات مطرح شده در مورد ايران را داشته باشد.
در چند بند به كوتاهيها و قصورهاي مكرر ايران در اجراي پيمان منع اشاعه سلاحهاي هستهاي اشاره ميكند.
در يك بند به قصورها و نقضهاي ايران نسبت به قرارداد و پادمان اشاره ميكند. فكر ميكنم اين اولين بار است كه از عبارت" نقض" به اين صراحت استفاده شده است. در واقع اين عبارات و كلمات, عبارات و كلمات اتهامي هستند و بار حقوقي كلمات ماهيت قطعنامه را كاملاً اتهامي كرده است.
در بند ديگري به "تاريخچه مخفيكاري ايران" در زمينه هستهاي اشاره ميكند. به كار بردن اين عبارات خود مشكلآفرين است. به ويژه كه در ادامه همين عبارت در مورد "عدم وجود اعتماد" در مورد صلحآميز بودن برنامه هستهاي ايران اشاره كرده و مسأله را مرتبط با شوراي امنيت به عنوان ارگان مسؤول در صلح و امنيت جهان دانسته است.
در بندهاي ديگر از ايران ميخواهد كه براي اقدامات شفافكننده همكاري كند. از مديركل ميخواهد كه از عملكرد ايران گزارش دهد تا بعد درمورد ارجاع پرونده به شوراي امنيت تصميم بگيرد.
آنچه قطعنامه از ايران براي شفافسازي مطالبه ميكند، خواستههاي بيسابقه و سنگيني است. دسترسي به افراد براي مصاحبه و بازجويي, دسترسي به اسناد مربوط به خريد كالاهاي دومنظوره, دسترسي به برخي مراكز نظامي هم مواردي است كه كار را براي ما بسيار دشوارتر از گذشته ميكند.
از ما خواسته شده كه كارخانه UCF اصفهان را تعطيل كنيم. در بندهاي ديگري هم بر عدم ساخت رآكتور آبسنگين و تعليق كامل همه مراحل غنيسازي و فرآوري به صورت پايدار و كامل تأكيد شده است. در مجموع و در مقام مقايسه ميتوان گفت كه اين قطعنامه از قطعنامهاي كه در شرايط مشابه برضد عراق صادر شد، تندتر است؛ ضمن اينكه اين قطعنامه تنها با يك رأي مخالف, روايتي از عملكرد ما را بيان ميكند كه كاملاً با گذشته متفاوت است. مأموريت ديپلماسي كشور كه تبليغات و درگيري نيست, وظيفه ديپلماسي كشور اين است كه تلاش كند چنين قطعنامهاي بر ضد ايران تصويب نشود. اگر چارهاي نيست و قرار است قطعنامهاي بر ضد ايران تصويب شود، مانع از آن شود كه چنين تعابيري در آن درج شود. اگر در گذشته چنين قطعنامهاي تصويب نشده و چنين عبارات اتهامي بر ضد ما به كار نميرفته و حالا به كار رفته است, نشانه آن است كه ما شكست مهمي در صحنه ديپلماسي خوردهايم.
در ايران كسي مخالف داشتن انرژي صلحآميز هستهاي نيست. در وزارت امورخارجه تا من بودم هيچ كس مخالف دستيابي به اين صنعت و تكنولوژي و حفظ آن نبوده است اما همه بحث برسر شيوه دستيابي به انرژي صلحآميز هستهاي است.
وظيفه ديپلماسي كشور اين است كه نسبت به برنامههاي هستهاي ايران درسطح جهان ابهامزدايي و حمايت كشورهاي مؤثر عالم را جلب كند, از شكلگيري هرگونه اجماع عليه ايران جلوگيري كند, سازماندهي حريف را براي ايجاد اجماع در جهت مقاصدش خنثي كند, از همه روشهاي مذاكراتي و حقوقي براي رسيدن به مقصود بهره گيرد و براي كشور فرصت ايجاد كند تا انرژي صلحآميز هستهاي را توسعه دهد. اگر مرور كنيد به روشني درمييابيد كه چرا من از تعبير" شكست" استفاده كردم. نتيجه كار نشان ميدهد كه ديپلماسي كشور در انجام اين وظايف ناموفق بوده است.
ـ پيش بيني شما از مراحل بعدي كار چيست؟ آيا پرونده به شوراي امنيت ارجاع خواهد شد؟
متاسفانه ما تا همين جا لطمه بدي خوردهايم. در سازمانهاي بينالمللي تصميمات به كندي صورت ميگيرد اما تصميمات گرفته شده هم به كندي اصلاح ميشود. ما با اين قطعنامه به عقب رفتهايم و بايد اين مسأله را با تلاش بيشتر جبران كنيم. اما مشكل بزرگتر آن است كه اين قطعنامه مقدمه مشكلات زيادتري در آينده است.
اگر ما چارهاي براي كار نينديشيم، با اين قطعنامه پرونده ما به شوراي امنيت ارجاع خواهد شد. با تلاشي كه كشورهاي دوست ما كردهاند يك مهلت سي تا چهل روزه به ما داده شده است كه خواستههاي اين قطعنامه را اجرا كنيم و به ويژه فعاليت تأسيسات اصفهان را متوقف كنيم. از اين مهلت چيزي كمتر از سه هفته باقي است. اگر در اين مدت كاري از پيش برديم و با تدابير سنجيده و با كمك دوستانمان و با كمك همه آنان كه ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت به نفع آنها نيست, توانستيم كار را به روال قبل از قطعنامه برگردانيم و يا حداقل اين روند منفي را متوقف كنيم، طبعاً امكان بازسازي كار هست وگرنه پرونده به شوراي امنيت خواهد رفت.
ـ منظورتان از مخالفان ارجاع پرونده به شوراي امنيت چه كشورهايي هستند؟
من قبلاً هم گفتهام كه به عقيده من همه كشورهاي مؤثر غير از آمريكا و اسرائيل منافعشان ايجاب ميكند كه پرونده ايران به شوراي امنيت ارجاع نشود. اين شامل كشورهاي مؤثر اروپايي هم هست. شامل تقريباً تمام كشورهايي كه در شوراي حكام به قطعنامه بر ضد ما رأي مثبت و يا ممتنع دادهاند غير از آمريكا نيز هست. البته هركدام از اين كشورها ممكن است نسبت به موضوع، تحفظهاي خودشان را داشته باشند ولي دلايل زيادي براي مخالفت با ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت دارند. بسياري از كشورهايي كه به قطعنامه رأي موافق يا ممتنع دادهاند، كشورهاي دوست ايران هستند, بسياري از آنان منافع اقتصادي قابل توجهي در ايران دارند و فكر ميكنند اگر مسائل ايران حل شود، منافع خيلي بيشتري هم خواهند داشت.
كشورهايي كه براي حل مسأله تلاش كردهاند, مانند فرانسه, آلمان, انگليس و روسيه منافعشان ايجاب ميكند كه تلاشهاي سياسي آنان شكست نخورد و نتيجه كارشان كه نوعي ابتكار عمل در برابر آمريكا بوده، موفقيتآميز باشد. البته شايد بتوان گفت كه تمامي كشورهايي كه رأي ممتنع و يا حتي رأي بر ضد ما دادهاند, از سياستهاي افراطي آمريكا و يكجانبهگرايي آمريكا ناخوشنودند. آنها نميخواهند كه پرونده ايران به شوراي امنيت برود، چون در آنجا قدرت تحرك آمريكا خيلي بيشتر ميشود. آنها نميخواهند كه در ماجراي ايران نيز مانند ساير مسائل منطقه ابتكار عمل به دست آمريكا بيفتد. آنها رفتن پرونده ايران را به شوراي امنيت دادن فرصت به آمريكا حتي به تعبيري واگذاري پرونده به آمريكا تلقي ميكنند.
اگر ما اين تفاوت ديدگاهها, اختلاف نظرهاي آشكار و پنهان و البته محذورات و محدويتهاي اين كشورها را درست درك و شرايط را درست مديريت كنيم، ميتوانيم از اين تمايل آنها به حل مسأله از طريق گفتوگو و بدون ارجاع به شوراي امنيت, كمك بگيريم همچنانكه در سه سال گذشته چنين كردهايم.
ـ به نظر شما ايران در جلب دوست در عرصه ديپلماسي موفق بوده است؟ عدم همراهي كشورهايي مانند هند, روسيه و چين با ايران در شوراي حكام را چگونه تحليل ميكنيد؟
اين را قبلاً هم گفتهام. به نظرم ما شرايط اين كشورها را به درستي درك نكرديم. اگر تصورمان از دوستي آن باشد كه اين كشورها برخلاف منافع خودشان عمل كنند, من بدون ترديد ميگويم كه چنين دوستي در دنيا و جود ندارد و اگر منظورمان از دوستي اين است كه آنها ضمن توجه ويژه به منافع خودشان به مصالح ديگري هم توجه كنند و براساس آن به ما هم كمك كنند, در اين صورت بايد شرايط آنها را درك كنيم و انتظارات واقعبينانهاي از آنها داشته باشيم.
اين كشورها مثل همه كشورهاي در حال توسعه براي پيشرفت به بازار آمريكا و اروپا نياز دارند, به فناوري پيشرفته اين كشورها نياز دارند, به سرمايه اين كشورها نياز دارند و به هيچ قيمتي فرصت دستيابي به اين امكانات را از دست نميدهند و به هيچ قيمتي هم حاضر به انجام كاري كه اين فرصتها را از آنان سلب كند، نيستند. تا وقتي اروپا در كنار ما بود كار اين كشورها سادهتر بود و ميتوانستند با همين توجيه به آمريكا هم نه بگويند اما وقتي بين آمريكا و اروپا بر سر مسأله ما اجماع ايجاد شد, منافع اين كشورها اجازه مخالفت آنها با اين اجماع را نميداد.
از جنبه ديگر ما بايد توجه داشته باشيم كه اين كشورها و به ويژه روسيه ضمن دوستي با ما از توان هستهاي غيرصلحآميز ما واهمه دارند لذا از اقداماتي كه صلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ما را تضمين كند, به صراحت يا به طور ضمني حمايت ميكنند. به اين زمينهها،ترفندهاي آمريكا و ساير مخالفان ما را هم اضافه كنيد. آنها ابزار خودشان را براي توجيه و جذب اين كشورها دارند و به شدت هم فعالند.
ديپلماسي وقتي موفق عمل ميكند كه با شناخت كافي نسبت به طرف مقابل خود، با او به گفتوگو بنشيند. نتيجه رأيگيري شوراي حكام نشان داد كه ما در تحليلهاي خود نسبت به ديگران مبتني برعلائق خودمان پيشبيني كردهايم تا واقعيتهاي صحنه عمل. دستاندركاران مذاكرات هستهاي با تحليلي از جنس دوران جنگ سرد تصور ميكردند كه اين كشورها در مقابل آمريكا قد علم ميكنند و به خاطر تعارضاتشان با آمريكا به نفع ما رأي ميدهند. حتي آنان تصور ميكردند كه اين كشورهاي دوست درشوراي امنيت مصوبات بر ضد ما را وتو خواهند كرد.
رأي گيري اخير شوراي حكام اگر ضررهاي زيادي داشت و نشان داد كه ما به زور يك رأي داريم, حداقل اين فايده را داشت كه نشان داد روسيه و چين رأي منفي به قطعنامه بر ضد ما نميدهند. معنايش اين است كه در شوراي امنيت هم قطعنامههاي مشابه بر ضد ما را وتو نخواهند كرد. البته كارشناسان امر اين نتايج را كاملاً پيشبيني ميكردند و لازم نبود كه شوراي حكام را به رأي گيري بكشانيم تا از اين نتايج مطلع شويم ولي حالا كه هزينه رأي گيري را پرداختهايم لااقل به واقعيات مهم حاصل از آن توجه داشته باشيم.
ـ چرا سه كشور اروپايي چنين قطعنامهاي را پيشنهاد دادند؟
جواب اين هم چيزي شبيه مورد قبلي است. از ابتدا كشورهاي اروپايي به دعوت ما تلاش كردند كه شرايط را كنترل كنند و نگذارند كه وضعيت بر ضد ما تند شود، چون اين كشورها بسيار علاقهمند بودند كه سرنوشت يك كشور مهم باقيمانده منطقه يعني ايران به دست آمريكا نيفتد و آنان ابتكارعمل حل يك بحران مهم در اين منطقه را به دست آورند. آنها به مذاكره با ما نشستند و ماهها فشارهاي بيامان آمريكا را تحمل كردند و نقش كنترلكننده خودشان را از دست ندادند. آمريكا آنگونه كه از اظهارات مقامات اين كشور برميآيد دائماً مدعي بود كه ايران قابل اعتماد نيست و مذاكره با ايران بيفايده است. اروپاييان نيز مدعي بودند كه اين مذاكرات نتيجهبخش است. ظاهراً در يك مقطع, آمريكا به معاملهاي با اروپا دست زده است. پذيرفته است كه اندكي كوتاه بيايد و به اروپا وقت بدهد اما از اروپا خواسته است كه اگر حاصل مذاكراتش با ايران به نتيجه نرسيد اروپا در كنار آمريكا قرار گيرد. شرايط و روند كار به سمتي رفت كه نتيجه همان شد كه آمريكا ميخواست. مديريت اين بحران توسط ايران در مرحله اخير ناموفق بود. ما نتوانستيم از اين اختلاف جدي ميان اروپا و آمريكا به نفع خودمان بهره بگيريم, مسؤولان ذيربط در تحليلهاي خود به شيوه دوران جنگ سرد, مسائل را سياه و سفيد ميديدند و لذا توقعاتشان از اروپا خيلي بيش از توان اروپا بود. روش عمل ما باعث شد كه اروپا به عنوان طرفي كه در مقابل آمريكا كم آورده بود به سمت سياستهاي آمريكا برود.
ـ به نظر شما برخورد مناسب با سه كشور اروپايي، هند، روسيه و چين چيست؟
سياست اعتمادسازي فرصتهاي بزرگي براي ما ايجاد كرد. مبناي اين سياست اين بود كه دوستيهاي بيشتر، فرصتهاي ما را افزايش ميدهد و تهديدات بر ضد ما را كاهش ميدهد. ادامه اين سياست ايجاب ميكند كه ما به دوستانمان نزديكتر شويم و به دنبال دوستيهاي بيشتر باشيم و از افزايش مخالفانمان جلو گيري كنيم.
حالا كه درشرايط بحراني قرار گرفتهايم به طور طبيعي بايد براي حفظ دوستيها و جلب همراهي آنها بيشتر تلاش كنيم. گفتم كه در صحنه جهاني همه دوستيها مشروط است و كشورها براي منافع خودشان اولويت قائل ميشوند. اين شرط ميزان دوستيها را متفاوت ميكند اما ما به همه دوستيها نياز داريم و بايد تلاش كنيم كه آمريكا در نهادينه كردن اجماع ايجاد شده بر ضد سياستهاي هستهاي ما موفق نشود. گفتم كه بر اساس منافع ملي, اين كشورها همچنان دلايل زيادي دارند كه به ما كمك كنند و همراه آمريكا نشوند.
ـ عده اي بر اين عقيده هستند كه ارجاع پرونده به شوراي امنيت مسأله مهمي نيست و ما اگرچاره ديگري نداشته باشيم بايد به اين مسأله تن در دهيم و كوتاه نياييم. نظر شما چيست ؟
من كاملاً مخالفم. ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت يك شكست بزرگ و تاريخي براي كشور است. اگر ما آمريكا را كشور مخالف و حريف خودمان ميدانيم رفتن به شوراي امنيت به شكلي در واقع واگذار كردن صحنه به كشور مخالف وحريفمان است و اين طبعاً هيچ چيزي جز ناكامي عايد ما نميكند.
چون بسياري از مديران كشور تجربه نظامي دارند من مثال نظامي ميزنم. اگر در زمان جنگ فرماندهي مطلع ميشد كه دشمن در نقطهاي يك توان نظامي غير قابل رخنه ايجاد كرده است مگر ما به جنگ او در آن نقطه ميرفتيم؟ مگر ما حاضر بوديم براي اينكه كوتاه نيامده باشيم در ميداني عمليات انجام دهيم كه همه نيروها قتلعام شوند؟ فرمانده چه ميكرد ؟ آن صحنه را رها ميكرد. از مسير ديگري تدبير ميكرد. تلاش ميكرد كه قبل از حمله, توان دشمن را خنثي كند. سعي ميكرد راهي بيابد كه دشمن را در آن منطقه دور بزند و از اين طريق توان عملياتي حريف را خنثي كند. همه اين كارها را ميكرد ولي به جنگ با دشمن در صحنه تحتتسلط كامل حريف تن نميداد. اگر فرماندهي حتي سهواً هم در صحنهاي جز اين كرده باشد و نيروهايش تارومار شده باشند, هرگز نميتواند خاطره اين اشتباه بزرگ را از خودش دور كند و خودش را نميبخشد. او امروز هم بعد از چندين سال فكر ميكند كه اگر آن اشتباه را مرتكب نميشد شايد نتيجه كار چيز ديگري بود. اگر اين روايت از تاكتيك و استراتژي در جنگ درست است من ميخواهم بگويم شوراي امنيت صحنهاي است كه دشمن ما همه ابزارها را براي سركوب ما در اختيار دارد. چگونه ممكن است و با چه منطقي ممكن است ما بگوييم موضوع مهمي نيست. نه برعكس خيلي مهم است.
همه دوستان ما به ما توصيه ميكنند كه تلاش كنيم كه پرونده ما به شوراي امنيت ارجاع نشود. متقابلاً تندروترين مخالفان ما در آمريكا و اسرائيل بيش از همه از اين مسأله استقبال ميكنند و معناي آن اين است كه رفتن پرونده ما به شوراي امنيت ايجاد فرصت بيشتر براي افراطيترين جريانهاي مخالف ما در دنياست. همه اين شواهد تأييد ميكنند كه ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت براي مصالح كشور بسيار خطرناك است.
درمورد سازمانهاي بينالمللي گفتم كه تصميمگيريها كند است, اما وقتي چيزي تصويب ميشود, تغيير آن مصوبه هم تلاش و زمان زيادي ميطلبد. در شوراي امنيت مشكل مهمتري هم وجود دارد و آن حق وتوي آمريكاست. يعني اگر مصوبهاي بر ضد ايران تصويب شود, اصلاح آن ميتواند در معرض وتوي آمريكا قرار گيرد و در نتيجه آمريكا طرف بلامنازع ما در مسأله شود. تجربهاي كه ليبي را در برابر آمريكا به ذلت كشاند. معناي اين مطلب اين است كه هر آنچه كه در آنجا بر ضد ما تصويب شود ابزاري خواهد شد براي آمريكا كه براي هميشه عليه ما به كارگيرد. مثلاً اگر تحريمي عليه ما به تصويب برسد لغو آن نيازمند موافقت همه اعضاي دائمي از جمله آمريكا خواهد بود و در آن شرايط كار ما بسيار دشوار خواهد شد. ليبي مجبور شد براي لغو قطعنامههاي بر ضد خودش در شوراي امنيت، همه را رها كند, سراغ آمريكا برود و براي اينكه لغو تحريمهايش همچون گذشته با وتوي آمريكا مواجه نشود, به همه خواستههاي آمريكا تن دهد.
ـ در شوراي امنيت به نظر شما چه اتفاقي خواهد افتاد ؟
البته آنچه من ميتوانم بگويم همه متكي به اخبار و اطلاعات رسانههاست و طبعاً ارزيابي و تحليل من هم در همين محدوده است. از تحولات غيرعلني مطلع نيستم اما من فكر ميكنم كه اتفاقات مهمي روي ميدهد. البته در شوراي امنيت هم روند تصميمات كند خواهد بود و تا رسيدن ما به بحرانيترين مرحله مدتي طول خواهد كشيد. به ما مهلت داده خواهد شد. دوستان ما تلاش خواهند كرد كه ما مهلت بيشتري داشته باشيم اما نهايتاً تصميمات سرنوشت سازي عليه ما گرفته خواهد شد.
من فكر ميكنم اولين اقدام شوراي امنيت كه زياد هم طول نخواهد كشيد, صدور قطعنامهاي مشابه قطعنامه شوراي حكام با خواستههاي مشابه اين قطعنامه خواهد بود. آنها از ما خواهند خواست كه كليه مراحل غنيسازي و فرآوري اورانيوم از جمله فعاليت كارخانه UCF اصفهان را متوقف كنيم و موارد ديگري كه در اين قطعنامه آمده، اجرا كنيم. اگر بخواهيم قطعنامه را اجرا كنيم كه طبعاً اقدام نابخردانهاي خواهد بود كه زير بار شوراي حكام و تقاضاي دوستانمان در دنيا نرويم و ذيل قطعنامه تحكمي شوراي امنيت همانها را عمل كنيم. اگر بخواهيم چنين كنيم شرط عقل آن است كه تلاش كنيم پرونده به شوراي امنيت نرود و اگر بخواهيم بر سر چيزي كوتاه بياييم حالا و قبل از تحكم شوراي امنيت كوتاه بياييم و امتيازات اطمينانساز هم بگيريم. با اين كوتاه آمدن اجماع ايجاد شده بر ضد خودمان را بشكنيم و مثل چند ماه قبل غالب كشورها را همراه خودمان كنيم.
اگرقطعنامه را اجرا نكنيم طبعاً شوراي امنيت مصوباتي براي مجازات ما خواهد داشت و باز از مراحل مقدماتيتري شروع خواهد كرد و به تدريج ما را به بحرانيترين شرايط خواهد رساند و تا اجراي مصوبات توسط ايران فشارها و مجازاتها را ادامه خواهد داد. فكر ميكنم اولين گام براي مجازات ما, توقف كامل همه همكاريهاي هستهاي دنيا با ايران است. بر اين اساس روسيه كارش را در نيروگاه بوشهر متوقف خواهد كرد و ساخت نيروگاه بوشهر به شدت لطمه خواهد خورد و تا زمان پايان بحران و شايد براي هميشه متوقف خواهد شد. ما به هرحال هنوز به طور جدي در فناوري صلحآميز هستهاي وابسته به خارج هستيم. بدون روسيه و ديگران نميتوانيم نيروگاه اتمي بوشهر را هم پس از يك ربع قرن تمام كنيم. در نتيجه اولين حاصل تصميمات شوراي امنيت ميتواند از دست رفتن و يا تعليق نامحدود همان چيزي باشد كه ما به خاطرش مقاومت ميكنيم و به چنين بحراني تن ميدهيم.
چنين مجازاتهايي ممكن است محدود به صنايع هستهاي نباشد و براي بعضي صنايع ديگر هم اعمال شود. ممكن است به كالاي دو منظوره تسري يابد و به شكلي كالاهاي دومنظوره تعريف شوند كه فهرست خيلي وسيعتر از ممنوعيتهاي فعلي را به صنايع ما تحميل كنند كه چنين اتفاقاتي براي صنايع در حال توسعه ما بسيار لطمه زننده خواهد بود.
آنگونه كه گفتهاند, گام بعدي تحريمهاي هوشمند خواهد بود. منظور از تحريمهاي هوشمند شكل پيچيدهتر بلايي است كه بر سر عراق آوردند و نامش را نفت در برابر غذا گذاشتند. اجازه صدور نفت و واردات غذا و دارو را به شكل بسيار تحقيركنندهاي دادند. كشور ما يك كشور در حال توسعه با نرخ رشد بالاست. ما در يك مرحله جهش اقتصادي قرارداريم و طبق آنچه در دولت گذشته طراحي و اجرا شده است، ميتوانيم به لحاظ ثروت و در آمد سرانه به سرعت خودمان را در جهان چندين پله بالاتر بكشيم. ما ديگر يك كشور جنگزده يا منزوي نيستيم. ما رشد سريع را تجربه كردهايم . ما اقتصاد مولد را تجربه كردهايم. ما سرمايهگذاريهاي زيربنايي زيادي انجام دادهايم و صنايع مهمي مثل پتروشيمي را به باروري نسبي رساندهايم. ما عراق يا كرهشمالي يا ليبي نيستيم كه چيزي براي از دست دادن نداشته باشيم و تحريمهاي اقتصادي را سالهاي طولاني با گرسنگي و فلاكت تحمل كنيم. چنان وضعي شايسته ملت و كشور پرظرفيت ما نيست. با چنين فرصتها وچشماندازي از توسعه است كه ميگوييم تحريم ميتواند براي ما بسيار بسيار گران تمام شود و متأسفانه دنياي ارتباطات و الكترونيك و پيوندهاي اقتصادي جهان باعث ميشود كه حريف ما آمريكا كه در اين زمينهها صاحب فناوري و علوم برتري است براي لطمه زدن به كشور پرتحركي به لحاظ اقتصادي مثل ما ابزار خيلي بيشتري از گذشته در اختيار داشته باشد. اين تحريمها ميتواند در مراحل بعد تحريمهايي باشد كه ضمن داشتن خسارات سنگين اقتصادي، به لحاظ شئونات هم تحقيركننده است مثل تحريمهاي هوايي و .... يا دخالت در گردشهاي مالي ما ميتواند بسيار لطمهزننده باشد.
چون گاهي سؤال پيش ميآيد كه اگر آمريكا چنين ابزارهايي بر ضد ما دارد چرا آنها را امروز به كار نميگيرد. بايد اضافه كنم كه البته براي آمريكا به كارگيري ابزارهايش آسان نيست. همين ابزارهاست كه براي اقتصاد و فناوري آمريكا فرصت ايجاد ميكند لذا اين كشور نميتواند در شرايط عادي همه ابزارهايش را بر ضد ديگران به كار گيرد و استفاده يا سوءاستفاده از هركدام از اين نوع ابزارها بر ضد ما يا ديگران، براي آمريكا هم مشكلآفرين است و هزينههاي خود را دارد اما به هرحال به وجود آمدن اجماع عليه ما ميان كشورهاي مؤثر جهان و ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت امكان استفاده از اين ابزار با كمترين هزينه را به حريف ما ميدهد.
ـ آيا ممكن است نفت ايران را تحريم كنند؟
نه فكر نميكنم صدور نفت ايران را تحريم كنند. چون طرفهاي مقابل به ادامه صدور نفت ما احتياج دارند اما روشهايي كه اعمال ميكنند ممكن است به شدت دست ما را در هزينه كردن درآمد نفت ببندد. متقابلاً البته ما هم نميتوانيم صدور نفت را متوقف كنيم و از اين طريق به آنان فشار آوريم، چون اقتصاد ما وابسته به نفت است و بدون درآمد نفتي بسياري از مشكلات، عملاً بر ما تحميل خواهد شد و ما را از پاي در خواهد آورد.
ـ آيا احتمال حمله نظامي وجود دارد؟
نه فكر نميكنم، حمله نظامي هم صورت گيرد.حداقل انتخاب كنوني آمريكا نيست و آمريكا از هزينههاي سنگين آن واهمه دارد و به علاوه فكر ميكند ابزار كافي براي يك جنگ نرم موفق با ما در اختياردارد. طبعاً آمريكا الان هم در حوزههاي مورد حملهاش دچار مشكلات جدي است و بعيد است به فكر حمله به ما بيفتد. به ويژه كه اشاره كردم آمريكا متأسفانه ابزار بينظيري براي موفقيت در يك جنگ نرم بر ضد ما در اختيار دارد.
ـ ارزيابي شما از پيشنهادهاي مطرح شده توسط رئيسجمهور و رئيس شورايعالي امنيتملي درباره برنامه هستهاي كشورمان چيست؟
تا آنجا كه ميدانم دو پيشنهاد مطرح شده است. يكي پيشنهاد داشتن چرخه كامل سوخت هستهاي با مشاركت كشورهاي ديگر است كه در آن از ساير كشورها دعوت شده كه در توسعه چرخه سوخت هستهاي با ما مشاركت كنند و عملا ً با حضورشان امكان نظارت و كنترل طبيعي هم داشته باشند. اين طرح البته طرح تازهاي نيست. قبلاً هم از طرف ايران و هم از طرف كشورهاي ديگر با روايتهاي متفاوت پيشنهاد شده است. فكر ميكنم كار خوبي است و در چارچوب اعتمادسازي هم مفيد است. به لحاظ اقتصادي و صنعتي نيز هم به نفع ماست و هم به نفع شركايمان. پيشنهاد ما براي اين مشاركت ايجاد چرخه سوخت در ايران بوده است و پيشنهاد ديگران مبتني بر يك چرخه سوخت ناقص در ايران و انجام باقي فرايند در خارج بوده است. يعني انجام فرآوري تا توليد كارخانه UCF اصفهان در ايران و تكميل فرايند يعني غنيسازي در خارج. تفاوت اين پيشنهادها مبتني بر اختلافنظر بر سر اجراي مرحله غنيسازي با سانتريفيوژ در ايران و يا تعليق آن در مرحله كنوني بوده است. طبعاً مطلوب ما داشتن چرخه سوخت كامل و مطلوب آمريكا و اسرائيل، تعطيلي كامل چرخه سوخت ماست. پيشنهاد دوستان ما هم اين بوده است كه چرخه سوخت ناقص شامل UCF اصفهان را بپذيريم و داوطلبانه در مرحله كنوني، ساخت سانتريفيوژ را متوقف كنيم.
به هرحال ابتدا بايد يك تصميم سياسي درباره ميزان انعطاف ما نسبت به موضوع توسط مسؤولان عالي كشور گرفته شود و در مرحله بعد بايد سراغ كشورهايي رفت كه آمادگي چنين مشاركتي را داشته باشند. اما مشكلي كه ما اكنون با آن مواجه شدهايم اين است كه روند اعتماد سازي و گفتوگو در جهت تفاهم بيشتر، متوقف شده و همه چيز منوط به اجراي قطعنامه اخير شوراي حكام شده است و براي اينكه بتوان بر سر اين پيشنهاد يا هر پيشنهاد ديگري به گفتوگو نشست, بايد ابتدا جريان مذاكرات با اروپا, با ساير كشورها و با شوراي حكام را به روند قبلي بازگرداند؛ يا قطعنامه شوراي حكام را اجرا كرد و يا براي آن راهحل پيدا كرد و درمرحله بعد اين بحثها را دنبال كرد. اين پيشنهادها با توجه به موضع آژانس و اجماعي كه بر ضد ما شكل گرفته تأثيري در فضاي فعلي كار ندارد. اگر فضاي سنگيني كه بين ما و شوراي حكام ايجاد شده تلطيف نشود اين راهحلها جواب نخواهد داد و اگر پرونده ما به شوراي امنيت برود ديگر جاي اين بحثها نخواهد بود.
advertisement@gooya.com |
|
پيشنهاد دومي همه مطرح شده مبني براينكه ما خودمان را به مذاكره با اروپا محدود نميكنيم و آمادگي داريم كه با ديگران هم گفتوگو كنيم. اگر منظور از اين پيشنهاد الگويي مشابه مذاكرات شش جانبه كره شمالي است يا چيزي شبيه مذاكرات كشورهاي گروه "شش به اضافه دو"ي افغانستان كه ما و آمريكا هم عضوش بوديم، مورد نظر است؛ پيشنهاد قابل توجهي است. يعني اگر در پس اين موضع راديكال در پي يافتن راهحلي هستند كه آمريكا را وارد مذاكرات هستهاي ايران كنند به نظر من ابتكار خوبي است. چون خواه ناخواه آمريكا در روند كار نقشي مؤثر و حتي تعيينكننده ايفا ميكند و نقشش در پس صحنه كاملاً تخريبي است و با ايجاد فشار به ديگران مانع نيل به نتايج بهتر شده است. عملاً تجربه نشان داده كه بر عكس شوراي امنيت كه در آن آمريكا حق وتو دارد و ابتكار عمل را به دست ميگيرد, در چنين اشكالي از نشستهاي چندجانبه كه ما و آمريكا دو عضو برابر يك جلسه جمعي ميشويم قدرت تحرك ما افزايش مييابد و قدرت تخريب آمريكا كمتر ميشود اما اگر منظور از اين پيشنهاد اين است كه چون فرضاً به اروپاييها هم نميشود اعتماد كرد لذا از خير اروپاييها هم بگذريم و سراغ مثلاً غيرمتعهدها برويم و تصور كنيم كه با كمك آنها ميتوانيم كاري از پيش ببريم, اين اقدام به معني نهادينه كردن اجماع نظر ميان اروپا و آمريكا و دور كردن اروپا از خودمان است كه اصلاً به مصلحت نيست. به علاوه نه غيرمتعهدها حاضرند و نه قادرند كه در مقابل چنين اجماعي بايستند همچنانكه در شوراي حكام نايستادند.
ـ از نظر شما راهحل چيست؟ آيا بايد مصوبه شوراي حكام را اجرا كنيم؟
استنباط من اين است كه در اين مرحله, ما چارهاي جز اجراي مصوبه شوراي حكام نداريم. مشكل كار اين است كه دوستان ما التماس كردهاند كه ما كارخانه UCF اصفهان را راه نيندازيم و يا حتي راهاندازي آن را چند روز به تأخير بيندازيم اما به دليلي كه من مطلع نيستم ما آن را نپذيرفتهايم و تأسيسات اصفهان را راه انداختهايم. حالا يك قطعنامه محكم و تند ما را ملزم به اجراي كاري كرده كه به خواهش دوستانمان در دنيا, انجامش ندادهايم و طبعاً انجام آن براي ما مشكل است اما به هرحال تصميم سرنوشتسازي است كه مسؤولان عالي كشور ميگيرند. شايد چاره ديگري براي خروج از اين بحران و حفظ صنايع صلحآميز هستهاي در گستردهترين ابعاد ممكن نباشد. ممكن است معناي اين كار در افكار عمومي عقبنشيني تلقي شود اما اگر امروز تصميمي شجاعانه گرفته نشود, ممكن است فردا خيلي دير باشد و ما به اتخاذ تصميمات بسيار تلختر و گرانتري تحت فشارهاي شوراي امنيت سازمانمللمتحد ملزم شويم.
يكي از امامان جمعه تهران فرمودند مبادا كاري كنيم كه در آينده پشيمان شويم و نتوانيم از كرده خودمان دفاع كنيم. سخن درستي است. وقتي امروز نميتوان از عملكردي كه حاصلش قطعنامه شوراي حكام است دفاع كرد, فردا پاسخگويي خسارات جبرانناپذير، عدم تصميمگيري درست در اين مقطع را بسيار سختتر خواهد بود.
ـ عدهاي ميگويند دشمني آمريكا حد و حدود ندارد. اگر ما را به بهانه پرونده هستهاي به شوراي امنيت نبرند فردا به بهانه واهي ديگري خواهند برد مانند بهانه تروريسم يا حقوق بشر يا هر چيز ديگر. لذا چرا بر سر اين مسأله كه بسيار به نفع كشور است و همه از آن حمايت ميكنند,كوتاه بياييم. بگذاريم كه يكبار براي هميشه تابوي رفتن به شوراي امنيت فرو بريزد تا دائم ما را با اين مسأله تهديد نكنند.
در اينكه ما با آمريكا درصحنه جهاني اختلافات جدي داريم و اين اختلافات فعلاً تداوم خواهد يافت و آمريكا و البته اسرائيل دائم درصدد ايجاد مانع و مشكل براي ما خواهند بود, شكي نيست اما تفاوت اساسي بحث هستهاي با هر بحث ديگري اين است كه آمريكا با روش كار خود توانسته به نوعي يك اجماع بر ضد ايران ايجاد كند. مصوبه شوراي حكام هم حاصل آن است. با چنين وضعيتي عدم انعطاف ما اگر به معناي رودررويي ما با همه كشورهاي مؤثر دنيا باشد, اين عين خسارت براي ما و عين پيروزي براي حريق قدر ماست. ما بايد راهي را دنبال كنيم كه چنين اجماعي بر ضد ما حاصل نشود و اگر ايجاد شده هر چه زودتر شكسته شود. ما در تمامي سالهاي گذشته توانستهايم از اجماع بر ضد خودمان جلوگيري كنيم و به ويژه در هشت سال گذشته آمريكا كاملاً از چنين اجماعي نااميد بوده است. در آينده هم اگر درست عمل كنيم ميتوانيم ترفندهاي مخالفانمان را خنثي كنيم و از اجماع بر ضد خودمان جلوگيري كنيم. بحث هستهاي ما در اين مقطع زماني با هر پديده ديگري كاملاً متفاوت است. نه ربطي به اتهامات ديگر بر ضد ما دارد و نه شباهتي با مشكلاتي كه در گذشته تجربه كردهايم. نه آمريكا قادر است بر سر مسأله ديگري بر ضد ما چنين اجماعي ايجاد كند و نه در گذشته چنين شرايطي عليه ما شكل گرفته است.
ضمناً يك جنبه ديگر مسأله هم اين است كه متأسفانه وقتي پرونده ايران در شوراي امنيت باز ميشود اين امكان فراهم ميشود كه آمريكا و كشورهاي ديگر هر روز برگ تازهاي به آن پرونده اضافه كنند. يعني اگر ما متهم شوراي امنيت سازمان مللمتحد بشويم, دليلي ندارد كه ماجرا به بحث هستهاي ختم شود و در واقع ما صحنه را براي آمريكا و هر مخالف ديگري فراهم كردهايم كه هر روز قصه بيربط و با ربط تازهاي را در همه زمينهها عليه ما باز كند.
اگر نگران توطئههاي آمريكا هستيم بايد با كمك دوستانمان بهترين راهحل و پرمنفعتترين راهحل را پيدا كنيم و كشور را از بحران ارجاع موضوع به شوراي امنيت كه همانند سپردن پرونده ايران به دست آمريكاست، برهانيم. مرتكب اين اشتباه هم نشويم كه دوستان خوبمان در شوراي امنيت هم هستند. توانايي همان دوستان ما هم براي كمك به ما, قبل از ارجاع پرونده ما به شوراي امنيت كاملاً با بعد از ارجاع پرونده به شوراي امنيت متفاوت است.
ـ در چند روز اخير بحث جديدي در مورد موضع رياستجمهوري در صحنه بينالمللي در مورد نابودي اسرائيل هم مطرح شده است و تبليغات گستردهاي بر ضد ما به راه افتاده است. آيا اين ماجرا نيز در مسأله هستهاي ما مؤثر است ؟
البته اين موضوع خود نياز به بحث مستقل و مفصلتري دارد كه اميدوارم در فرصت ديگري به آن بپردازم اما در پاسخ شما ميتوانم بگويم كه بله حتماً ميتواند تأثير داشته باشد. علت هم روشن است. حريف ما در پي آن است كه يك اجماع بر ضد ما شكل دهد و همه را درمخالفت با صنايع هستهاي ما با خودش همنوا كند. آمريكا توسعه صنايع هستهاي در كشورهاي مخالف خود را خطري براي همه جهانيان تعريف ميكند و به طور مداوم در اثبات اين عقيده و تعيين مصاديق آن تلاش ميكند. بعد از يازده سپتامبر نيز توانسته است ارتباط محكمي ميان تروريسم و سلاح هستهاي ترسيم كند و آن را به عنوان بزرگترين تهديد صلح جهاني جا بيندازد. ايجاد اجماع نظر در مورد خطر توسعه سلاحهاي هستهاي در كشورهاي ماجراجو, به ويژه نزد كشورهاي غربي و پيشرفته كار دشواري نيست و عملاً تحققيافته است؛ اما تعيين مصاديق آن محل اختلاف است.حريف ما از جمله تلاش دارد كه در مورد ايران ديگران را قانع كند كه جمهوري اسلامي ايران قابل اعتماد نيست. مدعي است كه ايران به دنبال سلاح هستهاي است و كشوري ماجراجوست و مخالف صلح و امنيت درجهان است. متقابلاً ما به ويژه در سالهاي اخير تلاش كردهايم كه به خوبي نشان دهيم كه عميقاً دغدغه صلح جهاني داريم و به علاوه در پي سلاح هستهاي نيستيم. طبعاً تغيير ادبيات رسمي ما و تند شدن لحن ما در باره موضوعي كه بتواند در اين صحنه حساس به حريف ما درجا انداختن ادعاي نادرستش بر ضد ما كمك كند, شايسته نيست. بحث من دراين سطح حتي بر سر تأييد يا نفي موضع اتخاذ شده هم نيست, بحث بر سر شيوه بيان و ادبيات رسمي ماست. چيزي كه همواره ميتواند تأثير زيادي بگذارد و براي ما فرصت و تهديد در پي داشته باشد. ما طرفدار مردم و حقوق مردم فلسطين هستيم. در اين زمينه شهرت جهاني داريم و بابت آن هزينه هم ميپردازيم. بنا هم نداريم از حقوق مردم فلسطين كوتاه بياييم. در تمام سالهاي پس از انقلاب چنين بوده و در هشت سال گذشته هم كه در سياستخارجي با تدبير بيشتر عمل كردهايم و ادبيات رسمي ما در سياستخارجي اعتمادساز و صلحمدارانه شده, چنين بوده است. طبعاً حالا هم در پي حفظ اصولمان هستيم و درعين حال باور من اين است كه اتفاق جديدي هم نيفتاده و بنا هم نداريم رويه جديدي در پيش گيريم و به ستيزه برخيزيم و ديگران را به ستيز با خودمان تشويق كنيم. نه كوتاه ميآييم و نه ظاهراً قرار است در عمل مشي ماجراجويانهاي در پيش گيريم. اگر چنين است, نميدانم بيان مواضعي كه منجر به محكوم كردن آن توسط رهبران همه كشورهاي مؤثر جهان ميشود و به حريف ما در ميانه ماجراي خطير هستهاي, امكان تهاجم سياسي جديدي بر ضد ما را ميدهد به چه منظور انجام ميشود.