نشست اتاق مجازی اتحاد جمهوریخواهان ایران در روز شنبه 23 جولای 2005 بار دیگر به بحث حول و حوش تاثیر نتیجه برآمدن آقای محمود احمدی نژاد به عنوان ششمین رییس جمهور ایران در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اختصاص یافت
آقایان مصطفی مدنی و مسعود فتحی میهمانان این جلسه بودند
گروه پالتاک اتحاد جمهوری خواهان ایران
مصطفی مدنی با اشاره به اینکه دخالت موثر در تحولات آینده ایران به اارزیابی صحیح از تحولات جاری و رخدادهای گذشته وابسته است، سخنان خود را آغاز کرد:
ارزیابی ما هنگامی میتواند به حقیقت نزدیکتر باشد که در ابتدا بدانیم چه عواملی در پبروزی آقای احمدی نژاد موثر بوده است. نظر غالب بر آن است که آقای احمدی نژاد از طریق تقلب سازمان یافته سپاه و بسیج به قدرت رسیده است. نکته دیگر این است که جناح اقتدار گرا وی را از مدتها پیش به عنوان کاندید اصلی خود داشته و برای رییس جمهور شدن وی هدفمندانه از تمام ابزارهایش بخصوص بسیج و سپاه استفاده کرده است.
از این ارزیابی بعضا نتیجه گرفته میشود که اولا حکومت یکدست شده است و ثانیا احمدی نژاد ابزاری در دست رهبری ، سپاه و بسیج خواهد بود. این ارزیابی اساس ترس موجود را توضیح میدهد.
از این مقدمه چنین نتیجه میگیرند که شکست اصلاحات را اعلام و راه چاره ای جدید بیاندیشند. من نطری متفاوت دارم که برای روشن شدن آن در دو یخش ، اول چگونگی و سپس تاثیرات انتخاب احمدی نژاد را بررسی میکنم.
اول) چگونگی انتخاب احمدی نژاد
روشن است که یکی از دلایل پیروزی احمدی نژاد استفاده سازمانیافته از تقلبات انتخاباتی توسط حامیان وی بود اما به عقیده من این دلیل اصلی نیست. تقلب همیشه در جمهوری اسلامی وجود داشته است، در آینده نیرز وجود خواهد داشت اما حیات وی را نمیتوان با این پدیده جانبی توضیح داد. نکته اصلی این است که دو قطب اصلی حکومت شکست خورده بودند. من واژه قطب را به عمد به کار میگیرم زیرا آقای رفسنجانی تنها یک فرد نیست بلکه نماینده نیرویی متشکل از بخش بزرگی از تکنوکراتهای دولتی است و سرمایه های بزرگی را پشت خود دارد. اصلاح طلبان نیز که با وجود ضعف فراوان، همچنان یک نیروی قوی در حکومت هستند، به دلیل عدم ارایه سیاست روشن که در چارچوب خودش دارای اما و اگر نباشد، شکست خورده و رای نیاورد.
فاکتورهای مذکور اگر چه برای انتخاب احمدی نژاد شرط لازم بود اما شرط کافی آرای آن بخش از فرودستان جامعه بود که از اصلاح طلبان خیری ندیده و زندگی فلاکت بار خود را در آینه پر زرق وبرق زندگی خانواده رفسنجانی منعکس میدیدند.
به این ترتیب برای اولین بار در جمهوری اسلامی یک ترکیب طبقاتی پای صندوق های رای رفت. البته این ترکیب پیش تر کم و بیش به همین صورت در عرصه انقلاب 57 حضور یافته بود.
اگر بپذیریم احمدی نژاد نماینده جناح نطامی حکومت است، سوال محوری این خواهد بود که آیا منافع روحانیون با نظامیان در تضاد قرار نخواهد گرفت؟ به عقیده من تضاد منافع این دو گروه کاملا روشن است. آرای افرادی چون آیت الله جنتی و تشکلی چون "جامعه روحانیت مبارز" به رفسنجانی ، تبلور این تضاد است. سوالی که پیرو طرح این دیدگاه مطرح میشود عبارت است از اینکه با این وجود چرا روحانیت به سعود این گروه به قدرت تن میدهد؟ در پاسخ باید توجه داشت که در سالهای اخیر دو گروه به قدرت وسیعی دست یافتند: آقازاده ها و نظامیان.
در حالی که آقازده ها تامین منافع خود را در انتخاب رفسنجانی میدیدند، گروه دیگر به احمدی نژاد رای داد.
در اینجا میخواهم به توهم مردم در دو دوره تاریخی اشاره ای داشته باشم زیرا این را برای بررسی نتایج انتخاب احمدی نژاد مفید میشمارم. در سال 1357 ، آقای خمینی بر موج تمایلات ضد امپریالیستی و ضد استبداد سلطنتی مردم ایران سوار شد. در آن مقطع خمینی توانست با ایجاد این توهم که او ضد امپریالیست و ضد استبداد است، مردم را با خود هم سوی کند. احمدی نژاد نیز با حربه ایجاد توهم اینکه میخواهد و میتواند با فساد اداری واقتصادی مبارزه کند و طرفدار عدالت است بخش هایی از محرومان را به خود جلب کرد.
خمینی با ایجاد نوعی از توهم کار کرد که به مساله ای ذهنی باز میگشت. یعنی مبارزه با امپریالیسم چیزی نبود که تاثیر آن بلاواسطه در زندگی مردم مشخص شود. از این رو او توانست سالها به دامن زدن این توهم ادامه دهد. اما احمدی نژاد در عرصه دیگری قدم گذاشته است. او از نان سر سفره مردم حرف زده است. با نان مردم نمیتوان بازی کرد. از این رو معتقدم توهم ایجاد شده در مدت زمان کوتاهی برطرف خواهد شد. پس احمدی نژاد مجبور است به بخشی از شعار های خود عمل کند. احتمالا در این راه او برای مبارزه با فساد، باز خوانی قانون "از کجا آورده ای را " آغاز خواهد کرد. اما آیا سرمایه داری متکی به رانت خواری به او اجازه این کار را خواهد داد؟ پاسخ من منفی است. او مبارزه خود را آغاز میکند اما توانایی پیشبرد آن را نخواهد داشت. در باره اینکه موانع بر سر راه او چگونه عمل خواهند کرد، توضیح ابن مطلب ضروری است که بر خلاف نظر رایج مبتی بر اینکه با این انتخابات حکومت یکدست شد، به اعتقاد من چنین نیست. مثلا جناح رفسنجانی همچنان به عنوان یک "اپوزیسیون" قدرتمند در درون دستگاه باقی میماند. پس از اینکه احمدی نژاد از اجرای شعارهایش بر نیاید این جناح سردمداری موج نارضایتی بوجود آمده در اثر ناتوانی دولت جدبد در اجرای قولهایش را به عهده خواهد گرفت.
من همواره تاکید کرده ام که جمهوری اسلامی بر پایه یک نوع "پلورالیسم" به حیات خود ادامه داده است. اکنون نیز برای آنها عاقلانه بود اگر علاوه بر حفظ رفسنجانی، دست کم بخشهایی از اصلاح طلبان را در دستگاه نگه میداشتند. اما چنین نکردند. این مهم به عقیده من باید پایه تحلیل تحولات آینده قرار بگیرد.
در عرصه فرهنگی و اجتماعی هیچ نیرویی قادر نخواهد بود جامعه ایران را به عقب بازگرداند. گر چه در ایران امروز تیراژ هر یک کتاب و تعداد بینندگان هر یک فیلم بالا نیست اما انیوه آنها نشانگر رشد فکری بالایی در جامعه ایران است. یعنی تمام تلاشها اعم ازبستن و تعطیل کردن تا حذف فیزیکی نویسندگان و روشنفکران به لحاظ فرهنگی جامعه را به عقب باز نخواهد گرداند.
به لحاظ اجتماعی اما باید نگران آینده بود. بر خلاف شرایط پس از دو خرداد که جامعه گامی به پیش گذاشت امروز باید منتظر دو گام بازگشت به عقب باشیم. این نگرانی بزرگ باید پیش از انتخابات توسط جامعه روشنفکری شناخته میشد و بر اساس آن ، پس از اعلام "جبهه دمکراسی و حقوق بشر توسط آقای معین، به رای دادن به وی تشویق میکرد.
البته در اینجا نمیخواهم این ادعا که عدم شرکت جامعه روشنفکری سبب پیروزی احمدی نژاد شد را تایید کنم. همانطور که در ابتدا هم اشاره کردم ، دلیل پیروزی وی را باید در عدم موفقیت اصلاح طلبان و رفسنجانی جستجو کرد.
خلاصه اینکه تاریخ دو راه بیشتر نشان نمیدهد : انقلاب یا رفرم.
ما باید مشخص کنیم کدام راه را برگزیده ایم. هر گاه راه اصلاح را انتخاب کرده باشیم باید از هر روزنه کوچکی برای نشانه رفتن پاشنه آشیل حکومت استفاده کنیم.
سخنران بعدی مسعود فتحی ، عضو شورای هماهنگی اتحاد جمهوریخواهان بود. او با اشاره به اینکه بزرگترین شگفتی این انتخابات همانا پیروزی احمدی نژاد بود، گفت:
فرستادن وی به دور دوم و رقابت وی با رفسنجانی را بسیاری اینگونه تعبیر کردند که این شیوه برای محبوب القلوب ساختن رفسنجانی در پیش گرفته شده است.
انتخاب احمدی نژاد نتیجه تغییر اصولی گفتمان اصلاح طلبان در آستانه انتخابات بود. آنها با ترساندن جامعه از فاشیسم و نظامی گری تلاش کردند تا مردم را به رای دادن به کاندید اصلاح طلبان وادار کنند. نتیجه اما آرای میلیونی برای کسی از آب در آمد که دمکراسی و جامعه مدنی در فرهنگ او به هیچ وجه جایی ندارد. اما این حکم کما بیش در مورد هر سه نفر اول دور نخست صدق میکند:
رفسنجانی با ده سال سابقه ریاست مجلس و همزمان فرماندهی کل قوا، هشت سال ریاست جمهوری با نشاندن فلاحییان و سعید امامی در وزارت اطلاعات و هشت سال سابقه ریاست بر مجمع تعیین مصلحت ، محلی که قوانین مصوب مجلس اصلاح طلب نهایتا به خاک سپرده میشد، نفر اول انتخابات شد.
احمدی نژاد علاوه بر اینکه سخنران اصلی بسیاری از مجالس نیروهای فشار بوده است، با شعار تقسیم پول نفت بر سر سفره ها نفر دوم شد.
آقای کروبی نه با اتکا به شعارهای هشت ساله اصلاحات و جامعه مدنی بلکه با قول 50 هزارتومان از پول نفت به هر ایرانی و با چاشنی حقوق اقوام و اقلیت ها در جایگاه سوم قرار گرفت.
به طور خلا صه میتوان دلایل پیروزی احمدی نژاد را در موارد زیر خلاصه کرد :
- شکست اصلاح طلبان در تحقق شعار ها و خواسته هایی که مطرح کرده بودند ( با شکست اصلاحات اشتباه نشود)
- سازمان یافتگی و امکانات وسیع حامیان احمدی نژاد
- منش و شعار های احمدی نژاد ، به این مفهوم که او خود را به عنوان " فردی از میان محرومان، "یک بسیجی" که فریاد مبارزه با فساد اقتصادی و اداری را سر داده و "عدالت" قول می داد.
مردم در انتخاب خود به این نکته توجه داشتند که رییس جمهور تدارکاتچی نمیخواستند. آنها به قولهای معین که متفاوت از خاتمی عمل خواهد کرد، نمیتوانستند چشم امید بدوزند، زیرا تجربه 8 سال حکومت اصلاح طلبان را نه در جامعه که در مقابل چشم خود داشتند.
در اینکه انتخابات با تقلب پیش رفت شکی نیست اما آرای احمدی نژاد، بویژه در دور دوم به خود او تعلق داشت. البته طرح این نکته کتمان دو مرحله ای بودن انتخابات یعنی دست چین شدن کاندیداها توسط شورای نگهبان نیست.
گرچه تعدادی که در انتخابات شرکت نکردند قابل توجه بود اما در نتیجه انتخابات تاثیری نداشت. رای دهندگان در این انتخابات به شعارهای مربوط به جامعه مدنی توجه محوری نداشتند بلکه عدالت اجتماعی در محور قرار داشت. بگذارید یادآوری کنم که طبق آمار رسمی 8 میلیون نفر در ایران زیر خط فقر زندگی میکنند. ( آمار واقعی احتمالا بسیار بیشتر است.) این امر به گسترش بی سابقه اعتیاد و فحشا انجامیده است. در چنین شرایطی انتخاب فردی چون احمدی نژاد نباید شگفتی آفرین باشد.
در باره تاثیر انتخاب احمدی نژاد در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بگذارید نکته ای را خاطرنشان کنم. من شخصا به پیش گویی در باره اینکه در آینده چه خواهد شد نمینشینم و برخورد دیگران در این زمینه را صحیح نمیدانم، اما باید دید احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، به خواسته ها و معضلات موجود چگونه پاسخ خواهد داد.
خواسته های جامعه مدنی از جمله آزادی ها و مساله زندانیان سیاسی در مقابل وی قرار ارد. از گذشته ی احمدی نژاد میدانیم که او همواره در جبهه مقابله با آزادیها قرار داشته است. اینکه آیا او به عنوان رییس جمهور هم چنین عمل خواهد کرد مساله ای است که آینده نشان خواهد داد. اما مسلم است که اگر در دولت خاتمی گوشه چشمی به آزادی ها بود ، در دولت جدبد چنین نخواهد بود. البته فراموش نکرده ایم که دولت اصلاحات نیز همواره به تقسیم بندی خودی و غیر خودی پایبند ماند و هیچگاه به نیروهای خارج از حکومت اجازه فعالیت نداد.
در زمینه مبارزه با فساد، چیزی که احمدی نژاد قول آنرا میدهد ، باید پرسید، اگر قرار نباشد که این شعار به تسویه حساب با رقبای سیاسی تنزل یابد، با توجه به گستردگی فساد درمیان جناح های اصلی قدرت که رییس جمهور جدید، پست خود را مدیون یکی از آنها است، وی چگونه میخواهد یا میتواند این مهم را عملی کند.
در زمینه بین المللی و سیاست خارجی که معضل انرژی اتمی ، رابطه با آمریکا و موقعیت ایران در منطقه از محورهای آن هستند، احمدی نژاد چه میخواهد بکند؟ نیرو های حامی او الان دیگر نمیتوانند با سر دادن شعار مرگ بر آمریکا ، سر دادن فریاد های بی محتوا در زمینه معضل هسته ای و از این قبیل، امورات خود را به پیش ببرد. پس در این ارتباط نیز باید دید که اینها چگونه عمل خواهند کرد.
advertisement@gooya.com |
|
مساله دیگری که به عنوان سوال مطرح میشود این است که احمدی نژاد چگونه میخواهد شعار عدالت اجتماعی خود را تحقق بخشد و وضعیت معیشتی "کوخ نشینان" و یا "مستضعفان" را بهبود دهد. اگراو تقسیم درآمد نفت به شکل سوبسید های مستقیم و غیر مسنقیم را در نظر دارد، همانطور که آقای خاتمی نیز به درستی اشاره کرد، راه چاره این نیست . باید دید که آیا وی راهکاری اساسی برای تحقق این شعار در آستین دارد یا خیر.
با توجه به کارنامه تا کنونی ایشان میتوان گفت که احمدی نژاد توان تحقق عملی عدالت اجتماعی را نخواهد داشت.
نتیجه اینکه:
- با توجه به اینکه امروز میتوانیم ادعا کنیم که تلاشهای اصلاح طلبان برای استفاده از "ظرفیتهای محقق نشده قانون اساسی" از طریق شرکت در حکومت به شکست انجامیده است و
- با توجه به اینکه، بر خلاف تصورات و تحلیل های ارایه شده رایج مبنی بر یکدست شدن جمهوری اسلامی میتوان گفت این نظام در مجموع نمیتواند یکدست بشود.
به نظر من راهکار های پیش روی ما عبارت است ار:
- سازماندهی مقاومت مدنی،
- تلاش برای ایجاد نهاد های مدنی،
- تلاش برای ایجاد زمینه های تشکل،
- تلاش برای متشکل شدن جنبش های اجتماعی،
- تلاش برای تقویت تصمیم گیری جمعی.
خلاصه کلام بر خلاف شیوه اصلاح طلبان حکومتی که تمام تلاش خود را به چانه زنی در بالا معطوف کردند و جز اجبار به تمکین حاصلی به دست نیاوردند، باید به میان مردم رفته و ایجاد فشار سازمانیافته جامعه مدنی را مرکز فعالیت خود قرار بدهیم.