دوشنبه ۲۷ تیر
به گزارش خبرگزاري فارس كتاب خاطرات و مبارزات قربانعلي دري نجف آبادي در ده فصل و به همت حيدر نظري تدوين شده است.
اثر ياد شده در برگيرنده 259 صفحه و شامل موضوعاتي مهم از جمله مهدي هاشمي و عزل آقاي منتظري، اعتصاب نجف آباد و چگونگي تصدي وزارت اطلاعات توسط وي است.
بخشي كه از نظر خواهد گذشت، آخرين بخش از خاطرات دري نجف آبادي از چگونگي انتصابش به مقام وزارت اطلاعات است. متن اين بخش كه با عنوان «تصدي وزارت اطلاعات» نگاشته شده، به شرح ذيل است:
كه انتخاب اين جانب به عنوان وزير اطلاعات از سوي جناح دوم خرداد از روي اجبار و ناچاري بود؛ چون آنها در گزينش اين منصب دچار مشكل شده بودند، راي به اين جانب دادند و گرنه از من هم راضي نبودند. هر دستگاه سياسي يا اجرايي به يقين همان گونه كه نقاط قوتي دارد معايب و نقايصي نيز دارا مي باشد. دستگاههاي اطلاعاتي هفت سازمان و وزارت درهم ادغام گرديد و وزارت اطلاعات از ميان آنها براي نخستين بار شكل گرفت. به عنوان مثال، نيروهاي دادستاني، سپاه، نخستوزيري و از اين قبيل در يكديگر ادغام و وزارت فوق از تركيب آنها تاسيس گرديد. اين نهاد، در بحراني ترين شرايط خدمات فراواني انجام داد. به عنوان مثال، درجريان سركوب منافقين، كومله و دموكرات و ديگر مسائل كارنامه درخشاني دارد. به يقين نقطه ضعفهايي كه در كارنامه آن وجود دارد، نبايد باعث ناديده گرفتن موفقيتهاي آن باشد. يكي از اين ايرادها آن است كه وظايف آن به طور دقيق و جزء به جزء روشن نشده بود. اين ضعف حتي به هنگام انتخاب اين جانب به عنوان وزير نيز براي من رخ داد. من هيچ وقت با رئيسجمهور شرط نكردم كه چه وظايفي در اين منصب دارم و چه وظايفي ندارم. اين از بزرگترين اشتباهات من بود.
مهمترين وظيفه من به هنگام پذيرش مسئوليت وزارت، روشن ساختن دقيق اختيارات و وظايفم بود كه رودربايستيها و برخي عوامل ديگر مانع از اين مسئله گرديد. همان هنگام كه كابينه آقاي خاتمي به مجلس معرفي شد، بعضي از خبرنگاران از من پرسيدند: علت انتخاب شما چه بود؟ من درجواب گفتم: اعتماد رهبري، اعتماد رئيس جمهور و مجلس. براي مردم چهره شناخته شدهاي بودم، رهبري به من اعتماد كردند و رئيس جمهور هم لطف نمودند مجلس شوراي اسلامي هم با تقريبا 240 راي من را تائيد كردند.
آقاي خاتمي و به طور كلي جريان دوم خرداد نسبت به وزارت اطلاعات حساس شده بود؛ زيرا در جريان انتخابات هفتم رياست جمهوري، وزير اطلاعات آن زمان به نفع يك جريان و عليه ديگري موضعگيري كرد. وي گفته بود كه اگر فلاني يا بعضيها انتخاب شوند براي مملكت خطر امنيتي دارد. برخي نيروهاي اطلاعاتي كه با ستاد انتخاباتي دوم خرداد ارتباط داشتند، اين اخبار را سريع منتشر ميكردند. مثل آقاي عباد معاون پارلماني وزارت اطلاعات كه، پيش از آن مديركل اطلاعات آذربايجان غربي بود، منتصب {منتسب} به جريان دوم خرداد بود. بنابراين هميشه اين دغدغه در آقاي خاتمي وجود داشت كه وزارت از اين پس چگونه اقدام خواهد كرد.
هنگامي كه جلسه توديع براي آقاي فلاحيان گرفتند، من در آن شركت نكردم؛ چون به طور رسمي مسئوليت وزارت را به عهده نگرفته بودم و به مصلحت نميدانستم سازماني كه رئيس و مديري دارد و در آن جا مشغول است، ولو هنوز به طور موقت كس ديگر به عنوان رئيس به آن جا برود.
به هنگام معرفي رسمي اين جانب حديثي از رسول اكرم (ص) خواندم. در مورد سه مسئله است كه احدي در آن معذور نميباشد و عذرخواهي پذيرفته نيست: يك اخلاص عمل و اين كه كارها براي خدا باشد؛ دوم نصيحت و خيرخواهي براي زمامداران مسلمانان، سوم از اجتماع مسلمانها فاصله نگرفتن. جالب اين است كه هنگام توديع نيز اين حديث را قرائت كردم. به هنگامي كه وزارت را تحويل گرفتم فقط يك كليد به من داده شد و آقاي فلاحيان هم يك صفحه از يك پرونده را به من نشان داد.
عصر همان روزي كه مشغول كار شدم، غير از تلفنچي كس ديگري در آن جا نبود. روز بعد از معارفهام آقاي گلبدين حكمتيار را خواستم و از او تقاضا كردم كه مجاهدين نگذارند قندوز به دست طالبان بيفتد، چون اگر اين منطقه سقوط ميكرد شمال افغانستان به دست طالبان ميافتاد.
در ابتداي تصدي وزارت اطلاعات متوجه شدم كه كارها در اين وزارتخانه در شش ماه آخر به حال خود رها شده است. به طور كلي، شرايط به هيچ وجه براي كار مناسب به نظر نميرسيد. اولين قدم من اين بود كه وزارت اطلاعات را تثبيت كنم. جالب اين است اين جانب دو سه روز قبل از معارفهام به كار مشغول شدم.
جريان دوم خرداد پس از آن كه متوجه شدند، اين جانب دست نشانده آنها نيستم گفتند: آقاي دري آدم امنيتي نيست و آدم اقتصادي است و حتي پنج دوست امنيتي ندارد كه در وزارت خانه به يارياش بشتابند. اين جريان فكر ميكرد كه من يك مهره هستم و تسليم مطلق آنها ميگردم. به هيچ وجه باورشان نميشد كه اين جانب براي خودم شخصيت مستقل دارم. من اگر قرار بود در تحولات سياسي تغيير شخصيت بدهم، ميبايست در جريان آقاي منتظري اين وضعيت پيش ميآمد. در رابطه با اين جانب آنها اشتباه كردند و اشتباهشان اين بود كه فكر ميكردند ميشود دري را دور زد يا به طور مثال، ابطحي ميتواند به او دستور دهد؛ چون تسليم محض است.
يكي از برنامههاي اين جانب براي وزارت اطلاعات، تقويت و ارتقاء آموزشهاي نيروهاي انساني وزارت بود، چون در برخورد با دستگاههاي بينالمللي و دستگاههاي مختلف اطلاعات تنها نيروهاي كارآمد، لايق و شايسته ميتوانستند جوابگو باشند. در ابتداي مسئوليت اين جانب، رئيس دفتر وزير وجود نداشت بعد از مدتي تامل آقاي خزاعي كه مدتي مسئول اطلاعات قم بود را به سمت رئيس دفتر قرار دادم در حالي كه آقاي خاتمي براي رئيس دفتر نظرشان به آقاي توكليان بود. به سرعت دبيرخانه را فعال كرديم. فردي را به نام آقاي تهراني به سمت معاونت پارلماني گذاشتيم.
بعد از مسئله معاونت، موضوع مديران كل اطلاعات استان مطرح گرديد و سپس مديران حراستي و حفاظتي؛ مهمترين چيزي كه در وزارت بايد حاكميت پيدا ميكرد آرامش بود؛ بايد نوسانات از بين ميرفت و ثبات جاي آن را ميگرفت.
بعضي از وزرا پس از آن كه راي اعتماد گرفتند هنوز از مجلس بيرون نيامده با موبايل از معاونين خود ميخواستند كه استعفا دهند. من اين گونه برخوردها را نه شرعي و نه اخلاقي ميدانستم و آن را يك كودتا تصور ميكردم. به عنوان مثال، برخورد تند با مديران پيشين در وزارت كشور و وزارت راه رخ داد؛ ولي چنين چيزي هيچ گاه در دوره وزارت من رخ نداد. من نگاه ميكردم تا شايستهترين فرد را براي عهدهدار شدن مسئوليتها انتخاب نمايم. تصور من اين بود كه روند گذشته را البته با اصلاح و تكميل ادامه بدهيم.
از همان روزهاي اول، نسبت به سعيد امامي حساسيت وجود داشت. ايشان در آن زمان معاونت بررسي وزارت بود. با توجه به اين مسائل به وي حكم مشاوره دادم. البته وي نزديك به 5/6 يا 7 سال معاونت بود و به خاطر بعضي از مسائلي كه درخارج از كشور اتفاق افتاد و در آن رابطه مسئوليت داشته يا متهم بوده از آن منصب بركنار و حكم معاونت بررسي به ايشان داده شد پس از 6 ماه معاونت بررسي را به عهده داشت ما ايشان را از اين كار هم حذف كرديم و حكم مشاوره به او داديم.
در واقع در كشور ما موقعي كه ميخواهند كسي را از كار بركنار كنند، حكم مشاوره به او ميدهند. آشنايي من با سعيد امامي در حد يكي دو گزارش بود كه در جلسه غيرعلني مجلس داده بود. البته اسمش را شنيده بودم ولي آشنايي زيادي با او نداشتيم.
در زماني كه وزارت را به عهده گرفتم آقاي آزاده معاونت امنيتي بود. در انتصاب چنين فردي، هم بايد نظر رئيس جمهور و هم رهبري تا حدودي تامين ميشد. چند نفر در اين زمينه مورد نظر بود: يكي از آقاي راشد كه در تهران بودند، ديگري آقاي عليرضا كه در مشهد بودند همچنين آقاي سرمدي و آقاي موسوي كه با برادران دوم خرداد و ستاد انتخاباتي خاتمي هم رابطه نزديك داشتند مطرح بودند. اين آقاي موسوي اهل شيراز بود و با آقاي عباد رابطه دوستي داشت.
من ناچار بودم از داخل وزارت اطلاعات و از ميان بچههاي آن كسي را به عنوان معاون امنيتي انتخاب كنيم. آقاي علي رضا كه در مشهد بود به دليل موقعيت حساس خراسان و مقابله با طالبان و مواد مخدر، لازم بود كه در همانجا بماند و چون سفرهاي مقام معظم رهبري به خراسان نيز حساس بود، لازم بود كه فردي در آن جا باشد كه قابل اعتماد باشد.
معاونت امنيت حساسترين منصب در وزارت اطلاعات بود. در سال بحث تشكيل كنفرانس اسلامي هم وزارت اطلاعات به راستي در اين زمينه سنگ تمام گذاشت و خيلي زحمت كشيد.
سرانجام آقاي سرمدي را كه در بخش مربوط به پاكستان و افغانستان بود براي معاونت امنيت انتخاب كردم و آقاي خليل را از سيستان و بلوچستان آورده و به معاونت ضد جاسوسي گماشتم. البته بعدها در اين ميان مشخص شد كه انتخاب آقاي سرمدي انتخاب چندان موفقي نبوده است. [وي الان سفير ايران در تاجيكستان است] او نتوانست به معاونت انسجام لازم را بدهد و به خاطر همين تشكيلات با آقاي خزاعي درگيري داشت.
در يك جلسه كه مسئولان وزارت با آقاي خاتمي داشتند، آقاي موسوي را به ايشان معرفي كردم آقاي خاتمي سريع گفتند: من ايشان را ميشناسم و از دوستان ماست و ايشان نياز به معرفي ندارند. در زمان معرفي، آقاي موسوي به جاي آقاي سرمدي قرار داشت و چون اين نكته را به آقاي خاتمي گفت ايشان گفتند آقاي موسوي جاي خودشان آمده اند.
advertisement@gooya.com |
|
در معاونت آموزشي آقاي تاجيك را گذاشتم كه آقاي خاتمي خيلي به ايشان علاقهمند بود آقاي خاتمي خيلي مايل بود كه به ايشان مسئوليت بدهم. من يك بار در منزل خودم رئوس برنامههاي آقاي تاجيك را برايش توضيح دادم. سعيد امامي هم آن روز در خانه ما بود.
آقاي شفيعي را به عنوان معاون حفاظت قرار دادم. حفاظت بسيار مهم بود در آن زمان، عدهاي ميگفتند مسئول حفاظت اطلاعات را بايد رهبري تعيين كند؛ اما با آمدن من مقام معظم رهبري گفتند حالا كه آقاي دري آن جا است ديگر اين مباحث مطرح نشود.
هيچ يك از انتصابها عكس العملي عليه ما برنينگيخت، بلكه با استقبال مواجه شد. در مورد معاونت ويژه نيز حساسيتها زياد بود افراد متعددي در اين زمينه مورد نظر بودند. چون اين معاونت با علما و روحانيون و نيز مراجع و رهبري و خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت سرو كار داشت؛ بسيار حساس بود اين معاونت در واقع صندوق خانه يا محرم خانه نظام بود. من آقاي محسني را مدنظر داشتم و مقام معظم رهبري هم موافقت كرد اما آقاي خاتمي با اين انتصاب مخالفت كرد و ما هم ناچار شديم آقاي آشنا را براي اين منظور پيشنهاد كنيم. معاونت خارجي آقاي پورمحمدي و معاونت مردمي هم آقاي شفيعي گرديد.
من به دنبال تقويت علمي وزارت اطلاعات بودم؛ ولي در عمل به خاطر كارشكنيها توفيق چندان زيادي نبود. من هم چنين شوراي هماهنگي اطلاعات كشور را كه مدتي دچار ركود شده بود فعال ساختم.