نوشته ی آقای محمد قوچانی با عنوان "نه اسطوره، نه فاجعه، در ضرورت آزادی اکبر گنجی" که روز پنجشنبه 23 تیر از سرمقاله ی شرق در خبرنامه ی گویا باز چاپ شد حاوی فرض های است که وارسی آن ضروری است:
1. ایشان می فرمایند " با انتشار روزنامه صبح امروز و طرح مسئله قتل هاى زنجيره اى اين روح پرشور ترجيح داد از روزنامه نگارى فرهنگى به روزنامه نگارى سياسى كوچ كند." انگار که چیزی به نام روزنامه نگاری فرهنگی ناب و فارغ از سیاست وجود دارد. آقای قوچانی فراموش کرده که روزنامه شرق حیثیت خود را از رهگذر پرداختن به اهل فرهنگی به دست آورده که کافه ی علمای بلاد خونشان را هدر دانسته اند و اگر روزی فتواهای مورد استناد قتل های زنجیره ای و لیست های رسمی محکومان آشکار شود خواهیم دانست که آیا اهل فرهنگ مذکور صرفأ به سبب فعالیت های فرهنگیشان "مرتد و ناصبی" شناخته شده بودند یا نه. آقای قوچانی فقط دو هفته نویسندگان مطالب علمی و فرهنگی و به زعم خود غیر سیاسی را عوض کند و برود سراغ افرادی چون رسول جعفریان، جواد معادیخواه، علیرضا برازش، قیصر امین پور، رضارهگذر، یوسفعلی میرشکاک، رضا گلشنی، طاهره صفارزاده، رضا داوری که هریک ده ها جلد اثر علمی و فرهنگی تولید کرده اند تا ببینیم چه اتفاقی می افتد.
2. آقای قوچانی تلویحاً وتصریحاً می گوید که گنجی به دلیل ساختار شکنی اش در زندان نیست بلکه به سبب ارائه ی نظریه هایی در زندان است که در انزوای زندان پرداخته شده، نقد نشده و به همین سبب ارزش چندانی ندارد. در این مدعای کذب ایشان تلویحاً خود و دوستانشان را آینه ی تمام نمای خرد انتقادی دانسته اند که تنها پس از مهر تأیید ایشان اندیشه ها اعتبار می یابند. ازین کیش شخصیت که بدجوری ایشان را برداشته می گذرم ولی عالم و خاتم می دانند و اکبر گنجی به صراحت چندین بار تکرار کرده است که جرمش "روداری" است و به تعبیر ایشان ساختارشکنی. آقای قوچانی تجاهل العارف می فرمایند که گره بازنگشوده ی قتل های زنجیره ای و ارتباطش با حبس گنجی و زرافشان را نادیده می گیرند. من به ایشان حق می دهم چون اذعان به این مطلب با جامه درانی های ایشان در انتخابات اخیر سنخیت ندارد.
3. آقای قوچانی انبوه کسانی را که از مواضع به شدت گونه گون نگرانِ جان گنجی اند را به اصلاح طلبان حکومتی و سلطنت طلبان تقلیل می دهد. فکر می کنم مثال نقیض ناصرزرافشان و همراهانش در کانون نویسندگان برای رد این دروغ بزرگ و آشکار کافی باشد.
پیشنهاد ساده ی من به آقای قوچانی برای نجات جان گنجی این است که از رییس خود آقای عطریانفر بخواهد در این میان پادرمیانی کند. آقای عطریانفر این موقعیت منحصر به فرد را دارد که دست راست آقای رفسنجانی است که نقش مدعی نانوشته در پرونده ی گنجی را دارد.
advertisement@gooya.com |
|
شما بهتر از من می دانید قدرت همانجاست که آقای رفسنجانی هست. می دانید که در کشورهای جهان سوم شرف المکان به مکین است و انتخاب نشدن در انتخابات فقط از قدرت چانه زنی ایشان برسر سهم شیر می کاهد. از سوی دیگر انتصاب آقای عطریانفر از سوی رهبر انقلاب به مدیریت روزنامه همشهری برای پاکسازی معاندان و نیز به سمت فرماندهی حفاظت و اطلاعات نیروی انتظامی قبل از آقای نقدی نشان می دهد که معتمد آن سو نیز هست. باور کنید جان یک انسان (هر که که باشد) این ارزش را دارد. حتا اگر من و شما دیگر ننویسیم. حتا اگر شرق دیگر منتشر نشود.