معصومه شفيعى، سيمين بهبهانى، عيسى سحرخيز، محمد سيفزاده و محسن كديور درباره اكبر گنجى پس از انتشار «دومين نامه به آزادگان جهان»
ديروز پنجشنبه بيست و سوم تيرماه، دومين نامه اكبر گنجى نويسنده و روزنامهنگار سرشناس و منتقد جمهورى اسلامى ايران، با عنوان «دومين نامه به آزادگان جهان» در رسانههاى اينترنتى منتشر شد. اين نامه كه يكى از شديداللحنترين و تكاندهدنترين نامههاى يك زندانى سياسى در طول تاريخ جمهورى اسلامى ايران است، در تاريخ يكشنبه ۱۹ تيرماه ۱۳۸۴ از سوى كسى نوشته شده كه پس از حدود ۲۰۰۰ روز تحمل زندان، اينك در سىوپنجمين روز اعتصاب غذاى خود به سر مىبرد. اكبر گنجى در اين نامه به صراحت اعلام مىكند كه هيچ شرطى را براى شكستن اعتصاب غذاى خود، مگر آزادى بىقيدوشرط نمىپذيرد. گنجى بدينگونه عملا به استقبال مرگ رفته است. در همين زمينه، و نيز در مورد آخرين خبرها در مورد وضعيت اكبر گنجى، معصومه شفيعى، سيمين بهبهانى، عيسى سحرخيز، محمد سيفزاده و محسن كديور، در گفتگو با صداى آلمان.
اكبر گنجى در ابتداى نامه خود، با توصيف وضع وخيم جسمىاش اين پرسش را مطرح مىكند كه: ”آيا با روشی که در پيش گرفتهام نزد عقلا و آزادی خواهان و مدافعان حقوق بشر ديوانه تلقی نمىشوم؟“ در پاسخ به اين پرسش گنجى ابتدا با صراحت لهجهاى كه معمولا در فضاى سياسى ايران كمتر به چشم مىخورد، به نقد شديد نظريه ولايت فقيه، نقض حقوق بشر و نقض دمكراسى در ايران مىپردازد و در اين ميان شخص رهبر مذهبى ايران آيتاله خامنهاى را هدف اصلى انتقاد خود قرار مىدهد. گنجى در دومين نامهاش، مسئوليت اصلى توقيف «فلهاى» روزنامهها، موضوع قتل زهرا كاظمى، ترور مخالفان در خارج از كشور، حمله به كوى دانشگاه، سوءرفتار با متهمان پرونده نظرسنجى و پرونده وبلاگ نويسان، انزواى برخى از مراجع تقليد، قتلهاى زنجيرهاى، رفتار قوه قضاييه با دگرانديشان، اعمال شوراى نگهبان و اعدامهاى تابستان سال ۱۳۶۷ را برعهده شخص رهبر مذهبى ايران آيتاله خامنهاى مىگذارد و آنگونه كه خود مىگويد «به جاى» ايشان از «ملت شريف ايران» عذرخواهى مىكند.
اكبر گنجى همچنين انتقاد عدهاى را كه مىگويند اعتصاب غذاى او به رشد پديده «قهرمانسازى» كمك مىكند رد كرده و مىنويسد: ”مىگويند يا بايد توبه نامه بنويسی و تمامی عقايد پيشين خود را نقد و رد کنی يا در شرايط تو نه تنها تحوّلی ايجاد نخواهد شد بلکه پس از پايان محکوميت فعلی سالها تو را از طريق يک محاکمه جديد در زندان نگاه خواهيم داشت. آيا ايستادن در مقابل اين فرايند ناجوانمردانه به معنای قهرمان سازی است؟“ و مىافزايد: ”من هم حق دارم در مقابل خودکامه بايستم و با صدای بلند به او و رفتارش نه بگويم. اين حقی است که شريعت محمدی آن را تائيد کرده است“.
نويسنده و روزنامهنگار منتقد جمهورى اسلامى ايران، كه معتقد است اگر اينچنين به استقبال مرگ نرود، به مرگى تدريجى در زندان خواهد مرد، در ادامه نامهاش يكى ديگر از دلايل خود را براى اثبات اينكه جز ادامه اعتصاب غذا چاره ديگرى ندارد، چنين بيان مىكند: ”خودکامگان اگرچه جسم مرا به استيلای خود درآوردهاند ولی چون نتوانستهاند روح و فکر مرا در انحصار خود بگيرند و برای هميشه از آن خود کنند، اينک به خونم تشنهاند. اخيراً سعيد مرتضوی در يک جلسه به مسئولين گفته است «مگر وقتی زهرا کاظمی کشته شد، چه اتفاقی افتاد؟ سازمانهای حقوق بشری طی چند اطلاعيه ايران را محکوم کردند و مسئله پايان يافت. زهرا کاظمی الان در دل قبر است. مرگ گنجی هم با صدور چند اطلاعيه پايان خواهد يافت. نبودنش بهتر از بودنش است»“. وى با اشاره به اينكه مرگ خود را جلو انداخته تا جهانيان را از وضعيت حاكم بر ايران آگاه سازد، مىافزايد: ”هنوز اين نظام تمام قوای خودکامه اش را به فعليت نرسانده است. بگذار جهانيان بدانند در هتل اوين و سوئيتهايش چه مىگذرد“.
گنجى سپس ضمن تاكيد بر مخالفتش با خشونت مىنويسد: ”من هيچ گاه به روشهای خشونت آميز توسل نجسته و فقط به روشهای مسالمت آميز خواستار تغيير رژيم سياسی موجود شدهام“.
جان اكبر گنجى در خطر است. بسيارى از شخصيتها و نهادهاى حقوق بشرى در داخل و خارج از ايران، و نيز از جمله اتحاديه اروپا، پارلمان اروپا، دولت آمريكا، سوئد، حزب سبزهاى بلژيك و بسيارى ديگر از سياستمداران كشورهاى اروپايى و آمريكايى، خواهان آزادى گنجى شدهاند.
اما چه اطلاع تازهاى از وضعيت جسمى اكبر گنجى وجود دارد؟ پاسخ معصومه شفيعى همسر گنجى به اين پرسش: ”من دیروز، ۵ شنبه، به دیدن آقای گنجی رفتم. ایشان گفتند که فعلا در بهداری زندان نگهداری می شوند. از قرار معلوم ساعت ۸ شب سه شنبه، ۲۱ تیرماه، ایشان به بهداری مراجعه می کنند و با توجه به اینکه فشار خونشان ۷ روی ۵ بوده، پزشکی که آنجا بوده تزریق سرم قند و نمک را ضروری می بیند، ولی آقای گنجی زیر بار نمی رود. در بازگشت به بند آقای گنجی سرگیجه ی شدید می گیرد و بیحال روی زمین می افتد. ایشان را با برانکار به بهداری منتقل می کنند و زیر سرم ایشان را می برند. با توجه به اینکه وزنشان ۵۴ کیلوگرم هست و فشارخونشان هم ۷ روی ۵ یا ۶ هست، پزشک زندان به ایشان توصیه می کند که حتما باید تحت مراقبت دائم در بهداری باشند. چون با توجه به وضعیت عمومی آقای گنجی، وی احتمال ایست قلبی، شوک و تشنج می دهد که گنجی قبول نمی کند. ولی آنها می گویند که شما باید اینکار را بکنید، وگرنه با خطرمرگ مواجه هستید. گنجی در نهایت می پذیرد که در بهداری بماند، اما نه زیر سرم، بلکه یکی دو روز زیر نظر پزشک باشد تا کمی حالش عادی تر شود. و جریان هم از این قرار بوده که بعدازظهر دوشنبه، ۲۰ تیرماه، یک عکس M.R.I از آقای گنجی تهیه می شود. یعنی پزشک برای ایشان اورژانسی تجویز می کند که برای کمرشان به بیرون از زندان منتقل بشوند. چون از درد کمر خیلی رنج می ببرند. گنجی را می برند بیرون از زندان و. M.R.I انجام می شود. پزشک متخصص رادیولوژی بیرون از زندان کتبا برای مسئولین زندان می نویسد که با توجه به اینکه وضعیت گنجی خیلی حساس هست و بخاطر اینکه دیسک کمرش به عصب و نخاعش فشار وارد می کند و وضعیت اش خیلی حساس است، باید تحت مراقبت و درمان بلند مدت با استراحت کامل باشد. این عکسها می ماند تا صبح (دوشنبه، ۲۲ تیرماه با متن بالا جور نیست) که پزشک متخصص این عکسها را می بیند، آقای گنجی را دوباره معاینه می کند و همان نظر پزشک رادیولوژی را تایید می کند. ایشان هم بطور کتبی برای مسئولین زندان می نویسند یکماه استراحت مطلق که بعد از گذشت یکماه، اگر بهبودی حاصل شد که بهتر و در آنصورت کار استخردرمانی و فیزیوتراپی بلند مدت را باید آغاز بکند، وگرنه دیسک کمرشان حتما باید باید عمل بشود. در این نامه ای هم که این آقای متخصص زندان می نویسند، توصیه می کنند که حتما به گنجی مرخصی استعلاجی داده بشود. لازم است این را هم یادآوری کنم که سال ۸۲ آقای گنجی از ناحیه ی کمر خیلی رنج می بردند. ایشان M.R.I را آنموقع تهیه می کنند، عکس M.R.I، و به چند پزشک ارتوپدی و متخصص ارتوپدی نشان می دهند که همه ی اینها برای آقای گنجی استخر آبگرم و فیزیوتراپی را در جلسه های خیلی زیاد، ۱۰ یا ۲۰ جلسه، پیشنهاد می کنند تا ببینند آیا بهتر می شود یا نه. حتا نامه هم می نویسند به قوه ی دادستانی که اینکار خیلی ضروری ست. در آنموقع آقای شریعتمداری، وزیر بازرگانی، این موضوع مال زمستان ۸۲ هست، آنموقع آقای شریعتمداری در حضور آقای مرتضوی و آقای عبداله رمضانزاده آقای گنجی این مسئله را مطرح می کنند، یعنی آقای شریعتمداری از آقای مرتضوی قول می گیرند که گنجی را به دانشکده ی توانبخشی بفرستد برای فیزیوتراپی و استخر آبگرم. آقای مرتضوی هم قول می دهد، ولی هنوز که هنوز هست می خواهد آن قول را اجرا بکند. من می خواهم این حرف را بزنم که اگر آقای مرتضوی در زمستان ۸۲ به این توصیه ی پزشکان عمل کرده بود و گنجی را می فرستاد، منظورم این نیست که می فرستاد به خانه، همانجا قرار بود از زندان گنجی را بفرستد برای درمان به دانشکده ی توانبخشی و قول هم داده بودند. اگر اینکار را کرده بود وضع آقای گنجی الان به اینصورت نمی شد، الان به اینروز نمی افتاد، الان دیسک کمرشان به نخاع و عصب فشار نمی آورد، احتیاج به عمل نداشت، الان حتا آقای گنجی اعتصاب غذا نکرده بود و روند عادی زندگی همه ی ما جریان داشت. ولی می بینیم که این کارشکنی ها از سوی قوه ی قضاییه، از سوی دادستانی ادامه پیدا کرد تا کار و بحران را به اینجا رساند. وقتی من دیروز ایشان را دیدم به من گفت که پزشکهای بهداری به من گفته اند که تو حتما باید بهداری بستری بشوی. من به آنها گفتم مگر قوه ی قضاییه نامه ی کتبی تایید پزشکهای مختصص را نمی خواهد. خوب پزشک متخصص خود زندان نامه ی کتبی داده و گفته که من باید در استراحت مطلق باشم، باید حتما عمل بشوم. چرا به نامه ی پزشک خودتان اقدام نمی کنید. من حاضر نیستم توی بهداری بستری بشوم. خلاصه، آنها با آقای گنجی خیلی بحث می کنند و کار به اینجا می رسد که آقای گنجی می پذیرد در بهداری بماند، و آنها هم روی همان نامه ی پزشک از طریق دادستانی اقدام می کنند. ظاهرا تا روز یکشنبه یا دوشنبه قرار شده که آقای گنجی را بفرستند بیرون از زندان. یعنی بفرستند منزل برای مداوا و همه بحثهایی که در جریان بود.
دویچه وله: معنایش این است که در صورت دادن مرخصی استعلاجی به آقای گنجی اعتصاب غذای ایشان پایان پیدا می کند؟
معصومه شفیعی: آقای گنجی به من گفتند. به من گفتند که من خواسته ام آزادی بی قید و شرط است. من مرخصی استعلاجی را نمی پذیرم. منتها منظور گنجی اینست که نشان بدهد این قوه ی قضاییه ما چقدر بر سر حرفش نیست. چون اینها گفته اند که اگر نامه ای تایید و کتبی پزشک باشد ما ایشان را می فرستیم. تایید پزشک خودشان هست، نه پزشکی که ما معرفی کرده باشیم. پزشک متخصص مغز و اعصاب خود زندان است. گاهی وقتها به زندان می رود و این موارد ضروری را انجام می دهد. ایشان هم روز چهارشنبه صبح رفته بودند زندان. ایشان خودش کتبی نوشته است. منظور آقای گنجی اینست که اینها حتا به حرفهای خودشان هم پایبند نیستند، به آن قول و قرارهایی که می گذارند. در نهایت خواسته ی آقای گنجی آزادی بی قید و شرط است و ایشان اعتصابشان را در زمانی می شکنند که بیایند بیرون و این خواسته ی شان اجابت بشود.
دویچه وله: آیا اطلاعی از نامه ی دوم آقای گنجی موسوم به «دومین نامه ی اکبر گنجی به آزادگان جهان» خبر دارید؟
معصومه شفیعی: یکی از دوستانم به من زنگ زد و اطلاع داد. من از طریق دوستان یکی دوسطر شنیدم. هنوز خودم نامه را ندیدم، ولی آقای گنجی قبلا گفته بود در صورتی که من به زندان برگردم اعتصاب غذایم را شروع می کنم و تمهیداتی هم اندیشیده ام که تمام نظراتم را منتقل کنم به بیرون.
دویچه وله: بنابراین تایید می کنید که این نامه، نامه ی آقای اکبر گنجی هست؟
معصومه شفیعی: بله، من تایید می کنم. حالا این نامه ها در راه است آقای باوندپور. این اولین و دومین نامه نخواهد بود و هنوز در راه است. گنجی تا وقتی توی زندان است اصلا قابل کنترل نیست. من می خواهم اینرا بگویم، اینها منظورشان این بود که گنجی را توی زندان حبس کنند، دهانش را ببندند، قلمش را بشکنند و حرفی از او نباشد. این مسئله کاملا عکس عمل کرد. کاملا عکس. رفتاری که اینها با گنجی کرده اند، گنجی را تندتر و ردایکالتر کرد و گنجی نظرات خودش را بیرون اعلام می کند.
دویچه وله: خانم شفیعی، آیا از مضمون نامه اطلاعی دارید؟
معصومه شفیعی: من چیز خاصی نمی دانم. نه.
دویچه وله: یعنی دیروز آقای گنجی به شما نگفتند که این نامه را به بیرون از زندان فرستاده اند و منتشر شده است؟
معصومه شفیعی: در مورد نامه صحبتی نشد، ولی مسلما خبرها به ایشان می رسد. نه از طریق من. ایشان کانالهای زیادی دارند برای خبرگیری و خبردهی. همه ی اخبار به ایشان می رسد. ایشان در جریان تمام تغییر و تحولات هست، چه خارج از زندان و چه داخل زندان و چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور. حتا خبرهایی به ایشان می رسد که وقتی من می روم زندان و نمی دانم، ایشان به اطلاع من می رساند. می خواهم بگویم که گنجی یی که در زندان هست با گنجی یی که بیرون از زندان هست هیچ فرقی ندارد. فقط یک هزینه ای بر نظام تحمیل می شود. ایشان هم تا وقتی در زندان باشد این نامه ها همچنان ادامه دارد، این وضعیت همچنان ادامه دارد و اینها نمی توانند گنجی را خاموش بکنند با این کارهایشان.
دویچه وله: حتما اطلاع دارید که آقای محمود سالارکیا، معاون امور زندانهای دادستان تهران، امروز اعلام کرده اند که باید روال قانونی طی بشود و معنای این حرف اینست که درخواست عفو مشروط باید بدهند آقای گنجی، و بنوعی خواسته ی آقای خاتمی را رد کرده اند. آیا مطلع هستید؟
معصومه شفیعی: من مطلع نبوده ام. حالا از زبان شما می شنوم، ولی قبلا شنیده ام که آقای خاتمی ظاهرا از آزادی مشروط صحبت کرده بودند. من درباره ی این مسئله با یکی از دوستان صحبت کردم و این دوستان به اطلاع آقای خاتمی رساندند که مسئله ی آزادی مشروط چه جوری ست و اگر می خواست از این قانون استفاده کند ۳ سال پیش که شامل حالش می شد استفاده می کرد. آقای گنجی می گوید که اگر من این قانون را بپذیرم معنایش اینست که پذیرفته ام مجرمم. من مجرم نیستم. من بیگناهم. من را بیگناه به زندان انداخته اند. یک پرونده سازی برایم درست کرده اند که هیچی توی آن نیست و من را به زندان انداخته اند. لذا من تحت هیچ شرایطی آزادی مشروط را نمی پذیرم، مخصوصا الان که همه ی دوران زندانم را ۵ سا ل و ۳ ماه طی کرده ام و فقط چندماه از زندانم باقی مانده است.
دویچه وله: ولی به هرصورت خانم شفیعی به شکل قاطعانه ای معاون امور زندانهای دادستان تهران رد کرده اند خواسته ی آزادی بی قید و شرط را. مقصود من اینست، وقتی که چنین موضعی از طرف قوه ی قضاییه گرفته می شود فکر می کنید حرکت بعدی آقای گنجی چه خواهد بود و خود شما، نهادهای حقوق بشری، نهادهای مدنی، دوستان آقای اکبر گنجی دیگر چه فعالیتهایی خواهند کرد؟
معصومه شفیعی: همه ی این موارد با آقای گنجی صحبت شده است. در رابطه با آزادی مشروط صحبت شده، خواسته ی دوستان که همه پیغام می دهند ما نگران سلامتی گنجی هستیم در درجه ی اول و در وضعیت فعلی سلامتی تو برای ما اهمیت دارد و اعتصاب غذایت را بشکن، ایشان مخالفت کرده اند و زیر بار شکستن اعتصاب غذا نمی روند. ایشان همچنان سر موضع شان سفت و محکم ایستاده اند. این سفت و محکم ایستادن به معنای واقعی کلمه است. ایشان یک ذره یک ذره کوتاه نیامده اند و می گویند من فقط آزادی بی قید و شرط را می خواهم. من بیگناهم باید آزاد بشوم. اینها وظیفه ی قانونی شان هست که من را آزاد بکنند. ولی مسئله اینست که اگر من در این شرایط اعتصاب غذایم را بشکنم چی بدست می آورم. اینهمه سختی کشیدم، اینهمه زندان را تحمل کردم. ۵ سال است که ایشان ممنوع التلفن است بدستور کتبی آقای علیزاده، رییس کل دادگستری استان تهران.
دویچه وله: خانم شفیعی، آیا آقای گنجی نامه ی ۵ شخصیت مذهبی و ملی ایران را که از ایشان خواسته بودند پایان بدهند به اعتصاب غذایشان، رد کرده اند؟
معصومه شفیعی: اتفاقا آقای گنجی نامه را هم دید. نه، ایشان نمی پذیرند. گنجی برای همه ی این آقایان خیلی احترام قائل هستند، اینها از دوستان آقای گنجی اند. ممکن است در بعضی نظرات با هم متفاوت باشند، در بعضی از دیدگاهها، ولی آقای گنجی به من گفت که دوستان از من نخواهند که اعتصابم را بشکنم. در این شرایط من اعتصابم را نمی شکنم و کسانی هم که از من می خواهند اعتصاب غذایم را بشکنم، در عوض بروند به آنطرف فشار بیاورند. آنطرف هست که دارد قانون شکنی می کند، دارد کار غیرقانونی می کند. این نامه هایی که برای من می شود، من توصیه می کنم که برای آنطرف نوشته بشود و از آنطرف بخواهند که یک قدری به خواسته های بحق زندانیان تمکین کند“.
اكبر گنجى كيست و چه تلاشهايى براى آزادى و نجات او از سوى محافل داخلى و بينالمللى و نيز دوستانش صورت مىگيرد؟ پاسخ دكتر محسن كديور روحانى و يكى از شاخصترين نظريهپردازان «اسلام رحمانى و معنوى»: ”تا آنجایی که من می شناسمش، مسلمانی ست مقید، اهل نماز، روزه، دعا و خدا و آخرت. همین مقدار هم بی شک کفایت می کند. حالا اگر در مسایل جزیی اختلاف نظر باشد، مگر در مورد بقیه نیست. آقای گنجی ۳۵مین روز اعتصاب غذای خودش را طی می کند و حالش هم مساعد نیست. کوشش همه ی ما این بوده که ایشان سلامت از زندان اوین بدر بیایند. لذا، طی نامه ای از ایشان درخواست کردیم که با توجه به اینکه صدای اعتراض شما به گوش جهانیان رسیده و اجماع نخبگان ایرانی و همچنین بسیاری از آزادیخواهان جهان در دفاع از شما صورت گرفته و همه خواهان آزادی شما بوده اند، مناسب می بینیم که شما اعتصاب غذایت را سرفرازانه، بزرگوارانه افطار بکنید تا ما شما را زنده در میان خودمان ببینیم. اما ایشان پافشاری کرده بر ادامه ی اعتصاب غذای خودش تا آزادی بدون قید و شرط و کامل. ما برایش آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم که با سلامتی و بزرگواری باز ایشان را در میان خودمان مشاهده بکنیم. وضعیتی هم که پیش آمده، امیدواریم حاکمیت در ایران این خردمندی را بورزد و در نظر داشته باشد هر نوع خطر جانی برای گنجی هزینه ی بسیار فراوانی برایش خواهد داشت. بعد از ماجرای غم انگیز خانم کاظمی در زندان اوین، امیدواریم مسئله دوباره تکرار نشود. گنجی سمبول زندانیان سیاسی در ایران هست، سمبول آزادیخواهی در ایران ترسیم شده است. غیر از اکبر گنجی حدود ۵۰ نفر زندانی عقیدتی ـ سیاسی دیگر هم در زندانهای دیگر هستند. برخی از آنها گمنام هستند، برخی اسامی شان اجمالا بطور مشخص آقای زرافشان، آقای قاضیان، آقای طبرزدی و دیگران، ولی بسیاری شان که از میان دانشجویان، وبلاگ نویسها، روزنامه نگاران شهرستانی هستند چندان اسمشان شناخته شده هم نیست. در مجموع وقتی گفته می شود گنجی، فقط شخص ایشان نیست، بلکه هر زندانی سیاسی در ایران هست که بواسطه ی آزادی بیان مخاطراتی برایش ایجاد شده است. گنجی هرگونه که فکر بکند مهم اینست که دلسوز کشور است، برای ارتقاء اصلاحات زحمت کشیده و در مجموع بعنوان یک روزنامه نگار مسلمان و ایرانی قابل احترام است. اگر از کسی هم دفاع می کنیم معنایش این نیست که همه یکسان می اندیشم. ما از حقوق گنجی ست که دفاع می کنیم“.
آيا پس از انتشار نامه دوم گنجى كه شايد شديداللحنترين موضعگيرى او تاكنون باشد، ممكن است حاكميت جمهورى اسلامى ايران و قوه قضاييه واكنشهاى تندترى را نشان دهند؟ در اين صورت چه راهى براى نجات جان او وجود دارد؟
عيسى سحرخيز روزنامهنگار و عضو شوراى مركزى «انجمن دفاع از آزادى مطبوعات» و از دوستان اكبر گنجى پاسخ مىدهد: ”اولا من تصور نمی کنم که چنین نامه هایی از طرف آقای گنجی بخواهد وضعیت اش را تشدید بکند. چون بالاتر از آن چیزی که علیه آقای گنجی دارد اقدام می شود چیزی نیست. باصطلاح آب که از سر گذشت چه یک وجب، چه سدی. الان آقای گنجی حرفهایش را زده، مباحثش را هم مطرح کرده، وضعیتش هم بدترین شرایط ممکن است. چیزی را، نه نامه ای برای ایشان تشدید می کند نه چیزی هست که بخواهد وضعیت را بدتر از این بکند. اما...
دویچه وله: چه راهی برای نجات ایشان وجود دارد؟
عیسی سحرخیز: آن چیزی که الان دارد اتفاق می افتد، اینست که یک تیم سه نفره روز گذشته با آقای گنجی ملاقات کردند، از نزدیکترین دوستانشان. پیش از این همه از طرف خانواده ی شان نامه ای که آقای دکتر سروش و تنی چند از دوستان که عنایت وسیعی از اصلاح طلبان را هم دربرداشت، آن را هم دیروز در اختیار ایشان قرار گرفته است. الان دارند نکاتی را مطرح می کنند و میانجیگری می کنند که بشود از طریق آن آقای گنجی را از آن وضعیتی هست خارج بکنند.
دویچه وله: ولی لحن نامه ی آقای گنجی بگونه ای هست که بزحمت می شود باور کرد که ایشان هیچ نوع میانجیگری را بپذیرند، مگر اینکه شرط آزادی بی قید و شرط ایشان وجود داشته باشد.
عیسی سحرخیز: ببینید در نامه همانطور که مطرح می کنید و آنگونه که من مطلع هستم دیروز ایشان برحرفهای خودش و آزادی بدون قید و شرط اصرار زیادی داشته اند. ولی دوستانشان هم نکاتی را مطرح کرده اند و کسانی هم با ایشان وارد گفتگو شده اند که مورد اعتمادشان هستند، هم نامه ای را که دکتر سروش و اینها نوشته اند و امضا کرده اند در واقع دربرگیرنده ی افرادی ست که آقای گنجی بهرحال بر حسن نیت آنها، بر دوستی آنها و بر حسن نیت و خیرخواهی و صلاحدید آنها اعتقاد دارد. این گروه باید راهی را پیدا بکند که در عین حالی که خواسته های آقای گنجی مطرح می شود بتواند اولا جان خودشان را نجات بدهند و ثانیا، خدای ناکرده بر اعضای بدنشان صدمه ای وارد نشود که تا آخر عمرشان و تا آخرین روزهای حیاتشان چنین صدماتی برای ترمیمش هزینه ی کلانی بخواهد انجام بشود یا مشکلات فراوانی فراهم بکند و یا اینکه اصلا نشود کاری را انجام بدهد و ایشان تا آخر عمرش بخواهد معلول بشود.
دویچه وله: آقای سحرخیز، فکر نمی کنید لحن نامه چنان صریح و چنان مصممانه است که تقریبا هیچ میانجیگری یی نتواند نقشی را بازی بکند، مگر اینکه آزادی بی قید و شرط ایشان پذیرفته بشود؟
عیسی سحرخیز: ایشان هم در آن نامه و هم در مواضعش هست و هم در گفتگویی که دیروز داشته اند بر آزادی بدون قید و شرط تاکید دارند. ولی، بهرحال می تواند به راههایی امید بست که به گونه ای هم با حفظ مواضع آقای گنجی، هم با روشهایی که در عمل آن مسئله اتفاق بیفتد به نتیجه رسید. من فکر می کنم که باید آن تلاشها را اجازه بدهید که پیش برود و امید داشته باشیم که چنین مسئله ای باعث بشود که ماجرا به گونه ای حل بشود.
دویچه وله: آیا مواردی که آقای گنجی در نامه ی دومشان مطرح می کنند بعنوان نقض حقوق بشر در ایران، صرفنظر از نتیجه گیری های ایشان، مورد تایید شما هم هست؟
عیسی سحرخیز: طبیعی ست مواردی که آقای گنجی مطرح می کنند موارد آشکاری ست و بطور مکرر از طریق بیانیه هایی که هم با امضای ایشان و هم با امضای دوستان ایشان در نامه های مشترک یا در سخنرانی ها و موارد مختلف بکرات صحبت شده است. نکته ای که فقط هست، آقای گنجی صریحتر و آشکارتر و با تکیه بر یک نقطه ی خاص حرفهایش را می زند...
دویچه وله: یعنی اشاره ی مستقیم به رهبر مذهبی ایران؟
عیسی سحرخیز: موارد خاصی را ما داشته ایم که غیر از آقای گنجی دیگر دوستان ایشان هم این مسئله را مطرح کرده بودند. نکاتی مثل پایگاه دشمن، این بحث هایی که برانداز مطرح می شود بطور کرات مستقیم و غیرمستقیم مطرح شده است، ولی مسلما آن مواردی که از نقض حقوق بشر توسط آقای گنجی مطرح می شود چیزی ست آشکار که در گزارشهای داخلی و خارجی معمولا به آنها تکیه شده و بیان می شود.
دویچه وله: آقای سحرخیز، آقای محمود سالارکیا، معاون امور زندانهای دادستان تهران، امروز گفته اند که بدون طی روال قانونی نمی شود محکوم را آزاد کرد. و خواسته اند که آقای گنجی تقاضای عفو مشروط بدهند و می دانیم که آقای گنجی هم این مسئله را نمی پذیرند. فقط فرض را بر این بگیریم که آقای گنجی پس از رایزنی های مختلف، پس از میانجیگری های مختلف نپذیرند این خواست را و از طرف دیگر مقامات قوه ی قضاییه هم تن ندهند به خواست های چه میانجیگران، چه آقای گنجی. بعدا چه گامی در راه آزادی و در راه نجات جان گنجی برخواهید داشت؟
عیسی سحرخیز: به آقای گنجی طبیعتا اگر عفو مشروط می خواستند بدهند سالها پیش می بایست اینکار را می کردند، نه غیر از مواردی که علیه ایشان اتهام زده اند و به دلیلی در زندان نگه اش داشته اند. و نه تنها در زندان نگه اش داشته اند، ایشان را از دسترسی به تلفن، تماس و استفاده از مرخصی های عادی و روتین جلویش را گرفته اند، آنزمان باید می دادند. کسی که ۶ـ۵ ماه از زندانش نمانده طبیعتا دست به خواستن آزادی مشروط نمی زند. مقامهای زندان هم می توانند بر روی این خواسته ها و قانون تکیه بکنند. ولی ما موارد متعددی را داشته ایم که در شرایط اضطرار آنها مجبور شده اند که افراد را آزاد کنند و حتا به گونه ای بوده که فرد را بدون تمایل شخصی شان حاضر نشده دقیقه ای در زندان نگه دارند. من فکر می کنم که در یک شرایط عادی می شود براین نکات تکیه کرد، ولی در شرایط خاص و استثنایی که آقای گنجی دربردارنده ی آن وضعیت هست، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ پزشکی و هم از لحاظ قانونی آن راه را من بسته شده نمی بینم و همانگونه که گفته ام فکر می کنم که دستور پزشکی و مسایل پزشکی بالاتر از همه ی قوانین است. و اگر پزشکان به این نتیجه برسند که نگاهداری آقای گنجی بیش از این در زندان می تواند برای ایشان خطر جانی و جسمی جبران ناپذیر و برگشت ناپذیری داشته باشد هیچکسی در ایران نمی تواند جلوی این مسئله را بایستد و همانگونه که آقای گنجی بارها مطرح کرده اند هرگونه صدمه ای به ایشان اعم از اینکه بخواهد فوت بکند یا اینکه صدمه ی جسمی برگشت ناپذیر ببینند مقصرش را یکفرد می بینند و آنهم بالاترین مقام کشور هست که تاکنون در این زمینه سکوت کرده و طبیعتا از اختیار خودش نیز تا حالا استفاده نکرده است و در مجموعه ی ایشان کسانی که خطاهایی کرده اند را حاضر نشده یا برکنارشان بکند یا اینکه زمینه را فراهم بکند که این جبران بشود. من فکر می کنم نه تنها آقای گنجی مستحق آزادی ست، مستحق این هست که از ایشان عذرخواهی بشود و صدمات معنوی و مادی که به ایشان زده شده است، جبران بشود“.
advertisement@gooya.com |
|
از جمله مهمترين و پرنفوذترين نهادهايى كه همواره به دفاع از زندانيان سياسى در ايران برخاسته، «كانون مدافعان حقوق بشر» است كه رياست آن برعهده خانم شيرين عبادى برنده جايزه نوبل صلح و وكيل مدافع اكبر گنجىست. از دكتر محمد سيفزاده نايبرييس «كانون مدافهان حقوق بشر» فعاليتهاى تاكنونى و اقدامات احتمالى بعدى اين نهاد مدنى را براى آزادى اكبر گنجى جويا مىشويم: ”«کانون مدافعان حقوق بشر» بارها اعلامیه داده که کلیه ی احکام صادره در دادگستری در مورد متهمان سیاسی و مطبوعاتی از جمله آقای گنجی و آقای سمیعی نژاد که برخلاف قانون او را نیز در حبس نگه داشته اند مغایر با قانون است. در اینمورد ما بارها اعلامیه داده ایم و احتمالا فردا هم اعلامیه ای در اینمورد خواهیم داد. بنابراین، مطلب یک،آقای گنجی را برخلاف قانون در حبس نگه داشته اند. مطلب دوم، ایشان احتیاج دارد به اینکه درمان بشود و درمان شدن ایشان طبیعی ترین و اولیه ترین حقوق یک انسان است که باید انجام بدهند. بنابراین، ما خواهان این هستیم که ایشان بلاقید و شرط مانند تمام زندانیان سیاسی آزاد بشوند.
دویچه وله: بعضی از مقامات قوه ی قضاییه اعلام کرده اند که اعتصاب غذا غیرقانونیست. آیا در اینمورد می خواهید توضیحی بدهید؟
محمد سیف زاده: بله، بعضی از اینها گفته اند که جرم است، بعضی ها هم گفته اند غیرقانونی ست. اما، خانم عبادی دقیقا درست گفته اند. اینها از یکطرف خیابانی بنام «بابی ساندز» دارند که ایشان هم اعتصاب غذا کرده و دچار آن مخمصه شده در انگلیس، اما از اینطرف می گویند که شما حق اعتصاب غذا ندارید. این دوگانگی نحوه ی برخورد دوگانه رژیم جمهوری اسلامی ست“.
اكبر گنجى دومين نامه خويش «به آزادگان جهان» را با چنين جملاتى به پايان مىبرد: ”اين شمع در حال خاموش شدن است. ولی اين صدا خاموش نخواهد شد. اين صدا، صدای زندگی مسالمت آميز، تحمل ديگرى، عشق به انسانيت، ايثار برای مردم، حقيقت طلبى، آزادىخواهى، دموکراسی خواهى، احترام گذاردن به مخالفان، پذيرش سبکهای مختلف زندگى، تفکيک دولت از جامعهی مدنى، تفکيک سپهر خصوصی از سپهر عمومى، تمايزِ نهاد دين از نهاد دولت، برابری تمامی انسانها، عقلانيت، فدراليسم در چارچوب ايران دموکرات، نفی خشونت و... است. اين شمع در حال خاموش شدن است امّا اين صدا، صداهای بلندتری به دنبال خواهد آورد“
سيمين بهبهانى بانوى شعر معاصر ايران با شنيدن همين صداى اكبر گنجى چنين سروده است:
«پاداش این دلآگاهی»
ای کاش می توانستم
تا گل برات بفرستم
یا بهر روزهداریهات
نقل ونبات بفرستم
شوریدهوار امشب را
با واژه عشق می ورزم
خواهم چو بردمد خورشید
شعری سزات بفرستم
اى كاش مىتوانستم
بر عمر تو بيفزايم
سويت ز اشك خود جامى
آب حيات بفرستم
اى كاش مىتوانستم
شرحى به خون كنم امضا
در تنگناى زندانت
حكم نجات بفرستم
ای کودکی که دیروزت
موقوف نیسواران شد
اکنون که مرد میدانی
اسب و قبات بفرستم
ابلیس را ز خود راندی
از دل غبار افشاندی
پاداش این دلآگاهی
شکر و ثنات بفرستم
اين ناگشودهدر بر تو
فردا گشوده خواهد شد
فرش اميد مىبافم
تا پيش پات بفرستم
«۱۴ تير ۸۴»
حال چشمهاى تمامى فعالان حقوق بشر، به ايران و سرنوشت اكبر گنجى دوخته شده، سرنوشتى كه شكل آن تنها مىتواند به دست قوه قضاييه ايران ترسيم شود، و قفلى كه كليد آن فقط در دست مسئولان جمهورى اسلامى ايران است.
بهنام باوندپور
---------------------------
[برای رجوع به اصل مطلب و شنيدن فايل صدای اين گزارش در سايت دويچه وله، اينجا را کليک کنيد]