يادداشت :
۱۸ تير۸۴ رسید، شش سال پيش درچنين روزهايی دانشجويان ازکوی دانشگاه بيرون آمدند تاضمن دفاع ازموجوديت خود، برتحقق آزادی نیز تاکيد ورزندومطالبات معوقه خويش را دنبال نمايند۰ بر آن شديم که باچندتن ازدوستان دانشجودرداخل کشورگفتگويی را صورت دهيم ۰ ايده گفتگوی پالتاکی را باآنان درميان گذاشتيم که پسنديدند۰دراين گفتگوها در دو بخش می آید، مابه لحاظ ملاحظات امنيتی با اسامی مستعاراين دوستان:( خانم : ساشا و آقايان: بشارت، شب خیز، آزادی ) باآنهابه بحث می نشينيم.
هفته نامه راه کارگر
------------------------------------------------------
دوستان عزيز خانم ساشا وآقايان بشارت ، شب خیز وآزادی که دعوت ما رابرای اين گفتگو پذيرفتيد، ازيکايک شما متشکريم ۰
پرسش: آن لحظه که خبرخيزش دوستان وخيابان آمدن آنان درکوی دانشگاه را دريافتيد، چه احساسی داشتيد؟ هرکدام ازدوستان که دوست داشتيد، می توانيد پاسخ تان رابه اين سئوال اداکنيد
پاسخ : من راستش سریع یک دوربین عکاسی برداشتم و رفتم که عکس بگیرم، توی راه، راننده تاکسی از صورت هیجان زده ام و مقصدی که داشتم، سرخیابان کارگر، فهمید کجا می روم و دراین باره شروع کرد به صحبت. نمی توانستم چیزی را که می بینم باورکنم. من همان وقت، راستش را بگویم حسابی به این جریان مشکوک بودم، احساس می کردم که نمی تواتند واقعی باشد؛ گرچه دوستانی درتظاهرات شرکت داشتند که خوب می شناختمشان و به آن ها اعتماد داشتم. اما نمی شد باورکرد که این تعداد دانشجو که از اساس هم جریانی مذهبی آن ها را آورده بوده به تظاهرات بتوانند کارجدی ای انجام دهند. هیچ نظم و برنامه و هدفی وجود نداشت. دوربین عکاسی من شکست و تصویری ازآن روز ثبت نکردم. هر چند تصاویرویژه ای ازآن روزها موجود است ولی از آن شب که من عازم محل بودم کمترعکسی است.
پرسش : چگونه شدکه اين خيزش بعدازشش روزشکت خوردوماشاهددستگيری ها ومحاکمات دربسته ای شديم که به آزادی سرکوب گرانی ازنوع " فرهادنظری" انجاميد؟
پاسخ : ببینید این فرهاد نظری که که نام اصلی اش گویا فرهاد آذرارجمند است سابقاً یک فالانژبوده و حتا پرونده های دزدی هم دارد. چنین آدمی اگر بنا بود محاکمه شود باید خیلی پیش ترها محاکمه می شد. فکر می کنم همان حضورش دردادگاه هم یک نمایش برای آرام کردن فضای ملتهب جامعه بود و بس. اما درباره سرکوب و شکست قیام 18 تیر: شورش های کورمحکوم به شکست اند، یک باره فضایی بازشده بود، دوم خرداد، و حالا هرکسی که ناراضی بود داشت فریاد می کشید. معلوم است که این همه آشفتگی و بی نظمی و افسارگسیختگی درنهایت به انحراف و بعد شکست می انجامد. هیچ جریان فکری و سازمانده در پشت دانشجویان معترض نبود. اگر درقیام مه 68 حزب کمونیست فرانسه با جداکردن کارگران از دانشجویان منجر به شکست جنبش شد، در 18 تیر 78 درتهران عدم پشتیبانی اصلاح طلب های حکومتی، به خاطرترس ، در راستای ازدست دادن منافع شان، دانشجویان را بی پناه گذاشت و شکست خوردند. دیدید که خامنه ای بعد از سکوت دو روز اولش ، با یک فراخوان تظاهرات درروزهای بعد جمعیت چند هزار نفری از اوباش شانش را برعلیه دانشجویان به خیابان ها کشاند و ماجرا تمام شد.
پرسش : اين حرکت با اينکه ازفرجه قانونی بعدازدوخرداد فراهم آمد، چرا توسط همان مدعيان اصلاح طلبی نادیده گرفته شدو آنان آزادی دانشجويان را به هيچ گرفتند ؟
پاسخ : انتظار داشتن ازدوم خردادی ها بیهوده بوده وهست. آن ها بنا نبود که حامیان انقلابی برای براندازی رژیم منحوس جمهوری اسلامی باشند، آن ها بخشی ازبدنه این نظام بودند و وقتی نظام با شورش دانشجویان مواجه گردید مسلماً باید طرف نظام را می گرفتند تا ازسرنگونی احتمالی و فراگیرشدن جنبش جلوگیری کنند. اینجا باید بگویم که یکی ازمهمترین دلایل ناکامی جنبش دانشجویی در 18 تیر تهران عدم فراگیری آن و عدم حمایت کارگران و کارمندان از فرزندان دانشجوی خود بودو یا شاید مهمترین علت این رویدادها نبود رسانه های آزاد برای آگاهی توده های مردم ازقیام دانشجویان بود. اینجاست که به دوربسته ای برمی خوریم که به دلیل عدم اطلاع رسانی کافی و عدم ابزاراطلاع رسانی، نه مردم دانستند که داشجوها چه تفکری داشتند و نه دانشجوها توانستند با توده های مردم پیوند بیابند. خواست ها وهمچنین آمار کشته و زخمی ها کماکان نامشخص مانده است.
پرسش : ازنگاه شما پرونده دادخواهی دانشجويان دستگير شده و زندانی را چگونه می توان بدرون افکارعمومی کشاندوميليونی اش کرد يا وقتی حاکميت حمله کردن ، دوستان شما چه می کردند بهتر بود؟
پاسخ : جنبش های دانشجوئی اساساً آنارشیستی هستند، بنابراین نمی توان دقیقاً تبیین کرد که به گاه حمله حاکمیت چه کاری بایدفراترانجام می شد، مسلماً این مقاومت دانشجویان ستودنی است. لازمه آن حرکت شتابزده عقب نشینی بهنگام بود!
پرسش : من ازحرفهای ساشا اينطورفهميدم که بايدعقب نشينی می کردندواين بهترين وتنها گزينه بود،می پرسم ، عقب نشینی از چی و کی ؟ حالا ازشماآقای آزادی می پرسم: نمی شددرست درآن شرايط به سامان يابی صف مستقل تان می پرداختيدوباديگرنيروهای مردمی مثلا: زنان ، معلمان ،کارگران ونيروی چندميليونی بيکاران که زيردست وپای حاکميت له شده ومی شوند، بجای عقب نشينی همراه می شديدوپيوندمی خورديد؟
پاسخ: اگربازهم رخ دهد و من هم حضور داشته باشم، موافق عقب نشینی نیستم، بلکه اعتقاد دارم باید یک شورش را بی دلیل رها نکرد، باید آن را سازمان داد و با برنامه درجهت هدفی عمومی پیش برد. گرچه با توجه به تجربه 18 تیراین حرف را می زنم، آن موقع این ها را نمی دانستم، همه ما جوان تر بودیم و بی تجربه، به یاد داشته باشیم از 16 آذر به بعد این نخستین تجربه اعتراض عمومی و خشونت بار جنبش دانشجویی ایران بود. آن هم درشرایط ملتهبی که جامعه به یک رئیس جمهوردرنظام اسلامی بیش از بیست میلیون رای داده بود. و به راحتی امکان سرنگونی نظام میسر نبود، باشد که همچنان اعتقاد دارم هدف بنیانگزاران قیام دانشجو ها در 18 تیر سرنگونی نبوده است . ازاینرومن (آزادی ) به نفس ماجرا چندان اعتمادی نداشتم.
پرسش : دوستان درآن روزها و سالگرد های بعدی این شعارمطرح شده : 18 تیرما ، 16 آذر ماست ! می خواستم بپرسم ، شما چه حد با این وجه مشابهت تاریخی آگاهی دارید و چه حد تاریخ 16 آذر را می شناسید و 18 تیر را با آن گره می زنید؟
پاسخ: جداً اعتقاد دارم که 18 تیرنه ازنظرایدئولوژیک و نه ازهیچ دیدگاه دیگری به 16 آذرارتباطی ندارد، فقط هردو جنبش های خاموش شده دانشجویی درایران هستند. شاید هردو درهنگام رخداد اصلاحات درایران به وقوع پیوست هردو بفرمان دیکتاتورهای زمانش سرکوب شدند . این شباهت ظاهری موضوع ، اما هم دو نسلی که در 16 آذر و 18 تیرحضورداشتند متفاوتند وهم نیروی حاکمیت تغییراتی کرده بود. به هرحال حمله نظامیان به دانشگاه درقبال اعتراضات و نافرمانی های مدنی دانشجویان شاید تنها خصیصه مشترک این دو روزو جنبش هایشان باشد. مهمترین تفاوت اما در خواستگاه ایدئولوژیک متفاوت 18 تیر و 16 آذر است. این نکته ای است که باید بررسی شود. و نمی توان به سادگی و کوتاه ازکنارآن گذشت ومن دراین مورد آشنایی زیادی ندارم.
پرسش : شاید این سوال قدری عجیب بیاد ، ولی فرض کنیم که این ممکن باشه و آن اینکه ، اگر یک 18 تیر دیگری همین فردا پیش بیاد ، شما با کدام درس آموزی از خطای گذشته ، امروز حرکت می کنید؟ و چگونه خودتان را با دیگر نیروهای اجتماعی همراه می گردانید ؟
پاسخ : باید کارمنظم روی پیوند گروه ها(نمی گویم جنبش ها) فعال جامعه کرد، زنان، کارگرها دو گروه عمده فعال درایران امروزهستند که گاهی ازمرجعیت بیشتری ازگروه های دانشجویی درجامعه برخوردارند. امروزاگر 18 تیر دیگری رخ دهد، با توجه به این که قطعاً سرکوب گران هم آزموده ترند و قدرت سرکوب بیشتر است، اعتقاد دارم که نباید به حاکمیت اجازه داد ازآن به عنوان سوپاپ اطمینان استفاده کند تا بقیه سال را درآرامش بگذراند. باید جدی و مقاوم با هدف سرنگونی تا پیروزی جنبش، آن را ادامه داد. جدا از اینکه باید خاصیت جنبش را مانند نظم و برنامه و هدف به آن تزریق کرد و با استفاده از روش های مختلف اهداف و برنامه ها را درسطح شهرها پخش و مردم را درفراخوانی با جنبش همراه کرد.
advertisement@gooya.com |
|
پرسش : اگربخواهیم از مسایل تا حدی روزصحبت کنیم ،آنطور که ساشا قبلا خبرداده بود ، جمع شما درانتخابات اخیرشرکت نکردید. می تونم بپرسم : چی شد که شما درانتخابات شرکت نکردید، هرچند که گرایشی ازدانشجویان که ادعای چپ بودن هم دارند دردوراول به کاندیداتوری معین رای دادند ، در همین جا بپرسم : آقای آزادی نقد شما به تاکتیک رای به گزینه "بد"در مقابل " بد تر" این دوستان چیست؟ چرا که شنیدم یا آنها بحث های زیادی داشتید.
پاسخ : آری ما درانتخابات شرکت نکردیم چون انتخابات را قانونی ودمکراتیک نمی دیدیم. وفکرنمی کنیم دلیلی محکم ترازاین بشود پیدا کرد. این دوستان که دنبال گزینه راه افتادند، با همان تاکتیک ابتدای دهه پنجاه قصد دارند بخشی ازحاکمیت را منزه ازرفتارهای فاشیستی اش جلوه داده وسواربرموج ائتلاف با بخشی ازنظام ازکاریزمای تاریخ مصرف گذشته آن برای شریک شدن درقدرت سیاسی استفاده کنند. نه مشخصاً چند دانشجوی موافق اصلاحات که کلاً بانیان چنین تفکری را می گویم؛ این بسیارغم انگیز است. دوستی سوآل جالبی کرده بود، با منطقی که آقایان دارند و بین دو گزینه" بد" و" بدتر" انتخاب می کنند، اگراحمدی نژاد و مثلاً لاجوردی کاندید انتخابات بودند، آن وقت احمدی نژاد بد ولاجوردی بد تر بود، پس این ها می خواستند به احمدی نژاد رای بدهند. چنین تفکری رسماً سازشکاراست و خود جلوی هرتحول و انقلابی را خواهد گرفت.
همانگونه که تفکر مشابه این ها درسال های 32 و 57 با انفعال و خیانت راه خود را پیش برد، اینبار نیزبا ضرب و زورانتخاب بین دو گزینه قصد داشتند از گزینه سوم – که ما درکنارمردم سرنگونی طلبیم -- که تغییر بنیادین رژیم را می خواهیم دوری کنند، چرا که درشرایط انقلابی و بحران، جایی برای افکارسازشکار خورده بورژوا باقی نمی ماند. در ضمن این چپ بودن وادعای آن را هم داشتن را هم نمی دانم چیست که به جای ادعای روشنفکری مثل کک به جان برخی آقایان افتاده، بعضی ازآن طرف بوم می افتند و برخی ازاین طرف. فکر می کنم تا زمانی که درشرایط آزاد، منظورم درایران است، امکان نشرونقد آزاد عقاید به وجود نیامده، همگی ازاین چپ بودن وادعایش پرهیز کنیم بهتر است.
تاریخ است که نشان می دهد نه جریانات تند رو ونه جریانات محافظه کار بلکه تنها تفکرعلمی و آن که تحلیلش مبتنی برتاریخ خواهد بود، نیروی چپ و پیروزمیدان است. چپ راستین درکارخانه هایی است که هرگز ما دانشجویان به سراغشان نمی رویم، چپ در مغز داشجو و روشنفکرودربازوی کارگر است و نه درمشت عده ای هوچی و یا درجوه قلم تعدادی نویسنده نابالغ.
پرسش : دوستان عزيز، ازهمين قسمت بحث ، چند نکته به شکل پرسش به ذهنمان رسيد ، با شما در ميان می گذاريم ، هر کدام از دوستان ، تمايل داشتيد ، می توانيد پاسخ دهيد۰
دوستمان خانم شب خيزدريک جا می گويد: بايدجدی ومقاوم بودبا سرنگونی و پيروزی جنبش ، آنرا ادامه داد۰ جای ديگردوست دیگرمان بشارت ازاعتراضات و نافرمانی مدنی صحبت ميکند۰ می خواستيم بپرسيم ؛ ازنگاه شما دونفر، سرنگونی را چگونه وتحت چه شرايطی ممکن می دانيد و ديگر اينکه درک تان از نافرمانی مدنی چيست وآيا دربين دانشجويان و درسطح عمومی جامعه می توانيدازتاکتيک نافرمانی های مدنی شاهد مثالهايی را ذکر کنيد؟
پاسخ : دقیقاً نمی دانم چه جوابی می شود داد، اگر روسری خانم ها که عقب باشد و شلوارشان کوتاه و تنگ ، نافرمانی حساب شود، که از نظر من باید حساب شود ازاین گونه نافرمانی ها بسیار است. اما اگر خودمان را واقعی ببینیم و نگاه تخیلی به ماوق ایران نداشته باشیم باید اعتراف کنم که خبری نیست که حاکی از مسدود بودن فضا باشد برای حتا نافرمانی های مدنی، هر نو حرکتی خاصه در رژیم های استبدادی مانند ایران که قدرت زیادی به واسطه فروش نفت دارند، می بایست حساب شده تر و سازمان یافته باشد. این وظیفه شما اپوزوسیون هزار پاره در خارج است که نخست خود را و سپس جوانان و دانشجویان پیشرو را سازمان دهد.
پرسش : یعنی از نظر شما نافرمانی و سرنگونی یکی است؟
پاسخ : نه ، نه یکی نیست . ولی اولی راه دومی را هموار می کند.
پرسش : جدا ازآنچه بعنوان وجه برجسته صفت ۱۸ تيرگفتيد، ديگرنکات برجسته و درس آموز اين خيزش را چگونه می شماريد؟
پاسخ : 1- دانشجو فهمید که می تواند بنیان های ارتجاع را بلرزاند.
2- ارتجاع حاکم متوجه شد که نارضایتی داشجویان برایش دردسرسازاست، بنابراین روش های خود را در دانشگاه ها تغییر داد! نمونه اش انتشارانواع نشریات دانشجویی و حتا برگزاری میتینگ اول ماه مه در دانشگاه تهران ودرست درمقابل جائی که نمازجمعه می خوانند، به اعتقاد من و ماها این ها دام است و داشجویان باید بیشتر مراقب باشند.
پرسش : دوست مان آزادی می گويد: اينان با ضرب و زورانتخاب بين دوگزينه " بد" و" بدتر" را به اين جهت دنبال کردند که از گزينه سوم ــ که ما سرنگونی طلبان ــ هستيم ، که تغيير بنيادين رژيم را نشانه گرفته ايم ، فرار کنند۰ اگر کمی دفت کنيد، اينها که دوراول سراغ برنامه اعلام شده " جبهه دمکراسی و حقوق بشر " آقای معين رفتند ودردوردوم همواره ازظهورفاشيسم و شمشيرخون چکان او بود که رفسنجانی را عمده کردندتا ازاحمدی نژادعبورکنند۰حالا پرسشم ازشما مشخصا اين است۰ فکر می کنيد فاشيسم نوظهور، پشت همين صندوقهالانه کرده بوديامی توان تبلورفاشیسم رادرطول تمامی سالهای سياه حاکميت هم می توانستند نشان کنندکه عمدا آنرا ناديده ميگرفتند وچرا ؟
پاسخ : این فاشیزم نیست، رفتارهای شبه فاشیستی است، چرا که ج.ا هنوز به مرحله سرمایه داری پیشرفته نرسیده که از دل بحران های آن فاشیزم در ساختارش ظهور کند. بیشترهمان استبداد آسیایی است که پیشتر مثلاً آغا محمد خان و یا نادر شاه دراواخرعمرشان نشان داده اند و ... . در مقابله با آن تنها راه کار انقلاب است. می بایست بدون در نظر گرفتن اشکال شبهه دموکراتیک و یا فاشیستی که نظام ج.ا به خود می گیرد با هدف براندازی و حول محور یک اپوزیسیون جهانی به افشاء و مبارزه تا پیروزی مردم بر حاکمیت مبازره را ادامه داد، فارغ از این که احمدی نژاد فاشیست باشد و یا هاشمی تکنوکرات و یا خاتمی خندان و دمکرات. این ها مهم نیست. تنها و تنها و تنها براندازی و جستجوی راه های مبارزه مدنی و حقوقی در خارج از چهارچوب قانون اساسی ج.ا مهم است.
پرسش : اگراز من بپرسيد؛ آنکس که درپيروزی حيرت انگيز محمود احمدی نژاد، بيش از همه نقش تعيين کننده داشته است،کيست ؟خواهم گفت: خودسالوسی عاليجناب سرخ پوش بوده که او را از زیر عبای خامنه ای بیرون داده است۰عاليجنابی که مردم اورا " يارغارامام " ، " اميرکبير نظام " ، " سردارسازندگی " ، "اکبرشاه " که مشابهت اوبا شاه را به ميان می کشد، معرفی می کنند ۰ حالا شمافکرنمی کنيد، اين دوستان اين همه ، ما را به استفاذه ازحق شهروندی دعوت می کنند۰حق رای ندادن هم بمانند حق انتخاب واستفاده ازحق شهروندی ، يک حقی است که بايدمحترم شمرده شود، درحاليکه شرکت درانتخابات باادعای استفاده از حق شهروندی ، مشارکت دراليگارشی قدرت و بازی درحيات خلوت جمهوری اسلامی است ؟
پاسخ : دقیقاً چنین است که می فرمائید. رای ندادن هرگز انفعال نیست، رای دادن به هاشمی عین انفعال است. چرا که ناگزیرخود را فریفتن وآگاهانه به خطا رفتن است که خطرناک ترین خطاها است. رای ندادن و عدم شرکت درانتخابات کاررا به جائی می رساند که بازی به قول شما از حیاط خلوت رژیم به میدان علنی و صحنه دیپلوماتیک آن کشیده شود و رسوائی هایی چنان که می بینیم دامنگیر رئیس جمهور منتصب ولی فقیه بشود.
پرسش : فکر می کنيد اين گرايش جنبش دانشجويی ، چرا شکست خوددردوراول ودوم را به حساب بدوبيراه گفتن به ما تحريم کننده گان خلاصه کرده ومی کنند وازپاسخ جدی به شماوما فرارمی کنند ؟
پاسخ: اصلاً مهم نیست که پاسخی داده شود و یا نه، رای بیش ازده میلیونی احمدی نژاد بهترین پاسخ بود برای این ها، هنوز از شک و شبهه درنیامده اند و یا احتمالاً پیروهمان تزپوسیده 57 خویش در جستجوی گروهی مترقی در اصولگرایان هستند J من به این دوستان تبریک می گویم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. بدو وبیراه هم که اصلاً مهم نیست. بگذارید در جهل مرکب خویش بمانند.
پرسش : يکی ازدوستنان ازمهندسی اصلاحات صحبت بميان آورد۰شما ها حتما اسم سعيد حجاريان را شنيديد، همان کسی که حزب الله در دولت خاتمی می خواست ترورش کند و تيرش خطا رفت۰ همين آقا يکبار نوشته بود: "اصلاحات مُرد، زنده باد اصلاحات" حالا در آستانه اتنخابات روز ۶خرداد۸۴ درنشست گروهای پشتيبان دکتر معين و دفتر های او درسراسرکشوراعلام کرد:" اين اصلاحات مُرد، ما اصلاحات بعدی را بايد با توان بيشتری ازسربگيريم "( سايت رويداد، ۶ خرداد۸۴) ، شما ها که دوره ۸ ساله اصلاحات خاتمی را تجربه کرديدوتا حدی صابون آن به تن شما ها خورده است ۰ آيا با اين قانون اساسی و با وجود اين نظام ، اصلاحاتی معنی پيدا ميکند؟ اگر آری چگونه و اگر نه چرا؟
پاسخ: نه، ما ها این آقا را بارها از نزدیک دیدیم و یک بار با او صحبت هم کردیم، در موضع مخالف نظام هم وارد بحث شدیم، نهایتاً به ما تهمت زد که منافقیم و صراحتاً گفت که با اصل نظام و اصل ولایت هیچ مشکلی ندارند و هدف آن ها تنها اصلاحاتی است که منافع گروهی خودشان را تامین کند. دیدیم که در دوران هشت ساله که حزب مشارکت قوه مقننه و مجریه را دراختیار داشت، هرگز به سمت شکل گیری یک ساختار حزبی نرفت و در حد همان کادری که به رده های بالای حکومتی رسیدند باقی ماند و نهایتاٌ سعی داشت. پوسته نظام را جلا دهد تا در عرصه بین المللی هم منافع نظام حفظ شود، هرنوع برداشت از مشارکت و اصلاح طلبانه حکومتی در این باره که تغییری بنیادی ایجاد کرده و یا خواهند کرد یک ساده انگاری کودکانه و حاکی از عدم شناخت اسکلت نظام و این اشخاص است. این همان فریبی است که آقای خشایار دیهیمی و بسیاری از روشن فکران دیگر که مشخصاً مخالف نظام و در این رژیم زندانی بوده اند خورده و به اصلاح طلب ها اعتماد کردند. کاری که مردم در انتخابات نشان دادند که هرگز دیگر نمی کنند.
پرسش: ازنظرشما ، چرا ۱۸ تیرامسال تا حدی سوت وکُوراست ، آیا تحت تاثیرفضای بعد از انتخابات است یا علت دیگری برای آن می شناسید؟
پاسخ : طبیعی است. دانشجویان نسل دیگری آمده اند. از نسل دانشجویانی که شاهد 18 تیر بودند و به آن ها ظلم شده امروز کمتر کسی در دانشگاه مانده است. جنبشی کور مانند 18 تیر که سازماندهی نشده و رهبری فکری و عملی نداشته باشد، تنها با النفجارهای آنارشیستی قادر به ادامه خواهد بود. حالا دیگر شاید مهم هم نباشد که 18 تیر چی شده، آن روز تا حدی واقعه ی بود که به تاریخ مبارزات درخشان مردم ایران پیوست. باید در تدارک و سازماندهی جنبشی عظیم و جهانی برعلیه ج.ا باشیم. 18 تیردراین را ه می تواند راهنمای خوبی باشد. یک آزمایشگاه که رفتارهای فاشیستی رژیم را نمایان می کند.
ازهمه شما به خاطر شرکت دراين گفتگو متشکرم ۰اميدوارم با آغازگشايش دانشگاهها بتوانيم به همين شکل ، پيرامون مسائل دانشگاهی و اجتماعی گفتگو داشته باشيم ۰بارديگرتشکرمان را بپذيريد!