گنجي بايد بميرد! اين خواست و اراده ي ماست!
ما نويسنده ي افشاگر نمي خواهيم! ما نويسنده ي رسواگر نمي خواهيم!
زبان کسي که با کلمات روشنگرش نور بر سنگرهاي مخفي سربازان گمنام ما بيفکند بريده باد!
گنجي بايد بميرد! ما نويسنده ي شجاع و دلاور نمي خواهيم! ما نويسنده ي قهرمان نمي خواهيم! ما نويسنده اي که تا آخر خط برود و اعتصاب غذا کند نمي خواهيم!
گنجي بايد بميرد! او ويروسي خطرناک است. اگر بماند، همه را آلوده خواهد کرد. نويسندگان او را الگو خواهند کرد و راه او را ادامه خواهند داد و مردم را عليه ما خواهند شوراند.
گنجي بايد بميرد! دوران قهرمان پروري گذشته است. دوران خيزش و قيام و مقاومت گذشته است. اگر کاري نکنيم گنجي سمبل مقاومت خواهد شد. بايد او را بشکنيم. بايد او را خراب کنيم. بايد ذهن مردم را بر او بشورانيم.
بگوييد و بنويسيد: گنجي با هاشمي رفسنجاني ملاقات کرد. گنجي به مرخصي آمد تا به انتخابات رياست جمهوري رونق ببخشد. گنجي گفت آن چه نوشتم به خاطر هاشمي بود.
نه! مردم باور نمي کنند. او را نگه داريد. همچنان در بند نگه داريد. نگذاريد به بيمارستان برود. بگذاريد در اثر آسم خفه شود. آسم که عود کند، فشار خونش بالا مي رود. فشار خون که بالا برود، آسم تشديد مي شود. آسم که تشديد شد، فشار خون باز هم بالاتر مي رود و انشاءالله سکته ي قلبي يا مغزي مي کند و ما از شرش خلاص مي شويم.
بگوييد که گنجي با پزشکان همکاري نکرد. او اگر بميرد تقصير ما نيست، تقصير خودش است. بگوييد اعتصاب غذايش دروغ است. بگوييد در سوئيت زندگي مي کند و روزي دو پرس چلوکباب مي خورد. مگر براي بهبهاني و داوران کباب نبرديم. مگر ننوشتند که چنان کبابي به عمرمان نديده بوديم. اينجا هم بگوييد بهترين غذاها را به او مي دهيم.
اين صدا ها را خاموش کنيد. صداي روزنامه نگاران متحصن در بهارستان را خاموش کنيد. صداي وب لاگ نويسان را خاموش کنيد.
به آنها تهمت بزنيد. بگوييد شمس طرفدار رفسنجاني است و به خاطر انتخاب شدن رفسنجاني تحصن کرده است؛ تحصن اش بي اثر مي شود. بگوييد اصلاح طلبان تحصن کرده اند تا تنور انتخابات داغ شود.
اگر فيلترهاي تان اثر نمي کند، ميان وب لاگ نويسان تفرقه بيندازيد. بگوييد اصلاح طلبان خواستار آزادي فلان و بهمان شدند؛ خودشان به جان هم مي افتند و دست از سر ما بر مي دارند.
مراقب باشيد حواس مان پرت نشود رفسنجاني آسان رئيس شود. معين را رد صلاحيت کنيد. ما به غلام مي گوييم نامه اي به ما بنويسد و ما تائيد صلاحيت مي کنيم. اگر داخل بازي شود مردم او را خواهند راند و به او راي نخواهند داد. اگر نشود، ما به خواست مان خود به خود رسيده ايم. بازي را شلوغ کنيد. آب را گل آلود کنيد. ماهي انتخابات را که بگيريم، يک سال ديگر که مذاکرات مان را با اروپا کش بدهيم، بمب اتم هم حاضر مي شود و ديگر کسي جرئت جسارت به ما را نخواهد داشت. مي شويم کيم جونگ ايل ديگر. مي شويم کره شمالي ديگر.
گنجي را وارد بازي کنيد. ما بايد قهرمان را در ذهن مردم بشکنيم. او قهرمان نيست؛ قهرمان نيست؛ قهرمان نيست. يک انسان معمولي است که بالاخره به پاي ما خواهد افتاد.
advertisement@gooya.com |
|
گنجي بايد بميرد. اگر هم نتوانيم جسم او را بکشيم، بايد ياد او را بکشيم؛ نام او را بکشيم؛ مانيفست اش را بکشيم. کسي که به ما خدايگان مي گويد بايد بميرد. کسي که جامعه را نيازمند از خودگذشتگي و ايثار و شجاعت مي داند بايد بميرد. کسي که مي گويد گام هاي بلند را آدم هاي جسور و آرمانگرا و فداکار بر مي دارند بايد بميرد. او مي خواهد بابي ساندز ديگري شود. اين آدم يک دنده و لجوج مي تواند بابي ساندز ديگري شود. پيش از مردن در اثر بي غذائي و آسم، بايد او را بکشيم. گنجي بايد بميرد...