یکشنبه 4 اردیبهشت 1384

بازرگان مسئله امروز ما، سعيد حجاريان، شرق

نقد آقاى دكتر يزدى به مقاله اى كه من به مناسبت دهمين سالگرد وفات مرحوم مهندس بازرگان در حسينيه ارشاد ارائه نمودم، فرصتى فراهم آورد تا ضمن درخواست علو درجات براى آن مرحوم و تشكر از تفقد دكتر يزدى، نكاتى را در جهت ايضاح مقاله مذكور بنگارم.۱قبل از هر چيز توضيح اين نكته را لازم مى دانم كه مقاله مزبور گام اول در مسيرى بود كه قصد داشتم با مقالات متتابعى آن را بپيمايم و توضيح دهم كه چرا مشروطه خواهى از لونى ديگر (آن گونه كه بازرگان مى فهميد) مسئله امروز ماست. اما با نقد دكتر يزدى معلومم شد «اين راه را نهايت، صورت كجا توان بست، كش صد هزار منزل بيش است در بدايت».لذا گمان مى كنم گام اول را جاى مستحكم ترى بگذارم و مقالات و مدعيات بعدى را به پس از پخته شدن بحث حوالت دهم.اولين ادعاى من بدون هيچ خلط مبحثى اين بود كه مرحوم مهندس بازرگان تا آستانه انقلاب طرفدار نظام مشروطه سلطنتى بود بى آنكه اين اعتقاد ذره اى از آزاديخواهى و مترقى بودن وى بكاهد.دكتر يزدى در نقد خويش مرا رمى به خلط مفهوم مشروطيت كرده اند.«اولين ايراد به اين نوشته، عدم ارائه تعريف شفاف از مفهوم مشروطه خواهى است. در اين تحليل دو مفهوم از مشروطه خواهى با هم خلط شده اند، يك معناى مشروطه خواهى هوادار مشروطه سلطنتى بودن و يك معناى ديگر آن قانون گرايى است.»۲در جواب دكتر يزدى بايد بگويم كه در سراسر مقاله من كاملاً واضح است كه مقصود من از كلمه «مشروطه خواهى» يعنى طرفدارى از رژيمى كه در آن پادشاهى وجود دارد و بخشى از قدرت وى توسط قانون مهار شده است و از اريكه قدرت مطلقه به وادى قدرت مقيده كشيده شده و گام در مسير «مشروطيت» و مقيد بودن نهاده است. لذا «مشروطه» را در مقابل «مطلقه» و هم رديف «مقيده» به كار بردم.البته اين نكته دكتر يزدى صحيح است كه لفظ فرنگى «كنسطيطوسيون» به دو معناى قانون اساسى گرايى و مشروطيت به كار رفته است اما من تعمداً از اين لفظ استفاده نكرده ام براى اينكه خلط مبحثى پيش نيايد. اين را هم بگويم كه خود كلمه مشروطه به هنگام مطرح شدن در ايران داراى معانى متعددى بود. بعضى ها از آن قانون اساسى را مراد مى كردند، بعضى عدالت خانه را ، بعضى مجلس شورا را و بعضى مجلس موسسان را. اما آنچه متفاهم عرفى بود، آنگونه كه گفته شد رژيمى در مقابل سلطنت مطلقه بود.
به هر حال واژه خوشايندى بود كه حتى عده اى آن را بر نام دخترانشان نهادند و هم اكنون شايد پيرزنانى داشته باشيم كه نامشان «مشروطه خانم» باشد.براى آنكه ديگر خلط مبحثى پيش نيايد اندكى به سابقه كلمه «مشروطه» اشاره مى كنم و توضيح مى دهم كه معناى آن به تعريفى كه من به كار بردم، نزديك تر است.در قرن دوازدهم ميلادى جان پادشاه انگليس طى منشورى (چارت chart) بخشى از اختيارات خود را به اشرافيت زمين دار واگذار كرد و جنبش مشروطه خواهى در غرب از همين نقطه آغاز شد و كلمه «مشروطه» با چارت و شارت (فرانسوى اين كلمه) هم ريشه است.بعدها با قدرت گيرى مردم و سازمان يابى آنها هر چه بيشتر از اختيارات شاه كاسته و به اختيارات مجلس و دولت مبعوث از مجلس افزوده شد.مثلاً در جنبش چارتيست ها و نيز تلاش هاى «اليور كرامول»۳ سلطنت مطلقه بازگشت ناپذير شد.لذا اگر دكتر يزدى از خلط مبحث مى هراسند، مى توانيم قرارداد كنيم كه «چارتيسم» را به مشروطه خواهى مورد نظر من اطلاق كنيم. اما به قول طلبه ها «لا مشاحه فى الاصطلاح» و همين كه دكتر يزدى، مهندس بازرگان را جمهوريخواه (Republican) نخوانده اند، جاى شكرش باقى است.دكتر يزدى اذعان دارند كه «اين درست است كه نهضت ملى ايران، تكيه اصلى اش بر اجراى قانون اساسى بود. در آن تاريخ هيچ گروهى، مقامى و حزبى وجود نداشت كه چيزى جز اجراى قانون اساسى را بخواهد و مطالبه كند.»
اولاً همين جمله اثبات مى كند كه قانون اساسى آن موقع (قبل از انقلاب) و متمم آن كه رژيم سياسى ايران را مشروطه سلطنتى اعلام مى كرد، در بطن خود اذعان به وجود مقامى به نام سلطان داشت. ثانياً سلطان به هر حال به معناى قوه است. (لاتنفذوها الا بسلطان) و اين كه گفته مى شد شاه بايد سلطنت مى كرد نه حكومت، خواسته آزاديخواهان بود. اما قانون اساسى مشروطه حقوقى را براى شاه تعيين كرده بود كه يكى از آنها تسلط بر قوه قهريه يعنى فرمانده كل قوا است. اصل پنجاهم قانون اساسى مشروطه مى گويد: فرمانفرمايى كل قشون برى و بحرى با شخص پادشاه است. اصل پنجاه و يكم اعلان جنگ و عقد صلح را به پادشاه تفويض مى كند. عزل و نصب وزرا به موجب اصل چهل و ششم به موجب فرمان همايونى است. پس مى توان گفت كه مبرا بودن شاه از مسئوليت نافى اختيارات مصرح وى در قانون اساسى مشروطيت نبوده است و اين از تناقضات قانون اساسى مشروطيت به شمار مى رود كه در طول زمان بايد توسط جنبش هاى «چارتيستى» در ايران رفع مى شده كه نشده است و برعكس شاه روز به روز بر اختيارات خود افزوده است.هم اكنون در دنيا رژيم هاى مشروطه سلطنتى فراوانى داريم كه به درجات مختلفى پادشاهان اختياراتى براى خود قائلند. نمى توان بين دانمارك، بلژيك، تايلند، اسپانيا، انگلستان، اردن، برونئى و مالزى حكم يكسانى كرد. بعضى در اوايل راهند، بعضى مانند انگلستان به انتهاى راه رسيده اند كه مى توان با يك همه پرسى آنجا را تبديل به يك رژيم جمهورى كرد.اما براى اين ادعا كه مرحوم بازرگان تا آستانه انقلاب، مشروطه خواه بوده است دلايل متقنى وجود دارد كه به بعضى از آنها اشاره مى كنم؛ ايشان در خاطرات خود كه توسط سرهنگ نجاتى تنظيم شده است مى فرمايند: در مرداد ماه ۵۷ با مشورت دوستان نهضت قرار شد پيامى به دست يكى از تجار متدين بازار كه عازم زيارت عتبات و ديدار مخفيانه ايشان (آيت الله خمينى) بود بدهم. مطالب پيام شفاهى را پس از توضيح و تفهيم، به صورت يادداشت هايى همراه آن آقا كردم كه ذيلاً قسمت هايى از آن نقل مى شود:
۱- قانون اساسى ايران به صورت اصلى و متمم آن، بدون اضافات بعدى سند زنده و قابل ارائه و استناد و دفاع در محاكم داخلى و محافل بين المللى است و فعلاً يگانه ضامن اجراى اصول و احكام اسلامى است. اگر آن را نفى كنيم، منطقاً و قانوناً هرگونه مدرك محكوميت رژيم را از دست مى دهيم. به معناى ضامن سلطنت شاه نيز نيست، چون سراسر خلاف آن عمل كرده و خود را قانوناً معزول ساخته است.‎/ ۲-...‎/ ۳-...‎/ ۴-...‎/ ۵ _ هدف نهايى، البته سرنگونى رژيم است، اما در مرحله اول رفتن شاه در مرحله دوم نظارت و محدوديت جانشينان او در چارچوب قوانين موجود و آزادى ها. سوم كار كردن روى افكار و افراد و تشكل و ترتيب و تجهيزات و بالاخره در مرحله چهارم تبديل به جمهورى اسلامى.»۴ملاحظه مى كنيد كه مهندس بازرگان اولين بار در مرداد ۵۷ سخن از جمهورى اسلامى به ميان آورده است و تازه براى رسيدن به آن مراحلى را معين كرده است كه هر مرحله خود شامل دورانى مى شود. مثلاً محدود كردن جانشينان شاه (كه لابد شوراى سلطنت منظور است) و يا كار كردن بر روى افكار عمومى و سازماندهى مردم كه معلوم نيست چه مدتى به طول بينجامد.حتى در مهر ۵۷ كه بين مهندس بازرگان و آيت الله خمينى ملاقاتى دست داد «بار ديگر بازرگان بر ضرورت تعقيب يك استراتژى تدريجى از طريق انتخابات آزاد تاكيد كرد. و بار ديگر آيت الله خمينى مسئله را مسكوت گذاشت.»۵بازرگان بعدها در مورد ملاقات خود در پاريس با آيت الله خمينى نوشت: «فوق العاده متعجب شدم كه ديدم ايشان مسائل را ساده مى گيرند... دنبال كردن بحث... را بى فايده ديدم.»۶به نظر كه همين مقدار براى اثبات مشروطه خواه بودن مرحوم مهندس بازرگان، لااقل تا مهر ،۵۷ كافى باشد. و از آنجايى كه قصد ندارم ساير مطالب مندرج در مقاله دكتر يزدى بپردازم (چون فكر مى كنم مرا از مسيرى كه انتخاب كردم دور مى كند) به همين اندازه اكتفا كرده و اگر ايشان را با خود همراه يافتم گام هاى بعدى را طى مقالات ديگرى برخواهم داشت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

پى نوشت ها:
۱- مقاله ارائه شده در حسينيه ارشاد بعداً در روزنامه شرق تاريخ ۱/۱۱/۸۳ تحت عنوان «بازرگان مشروطه خواه تمام عيار» به چاپ رسيد و نقد آن در سالنامه ۱۳۸۳ روزنامه شرق توسط دكتر يزدى با عنوان «مشروطه خواهى و جمهوريخواهى» منتشر شد.
۲- ابراهيم يزدى، مشروطه خواهى و جمهوريخواهى
۳- اليور كرامول سردار سپاه انگليس بود، با پادشاه درگير شد و اختيارات او را به مجلس عوام و دولت سپرد.
۴- شصت سال خدمت و مقاومت خاطرات مهندس مهدى بازرگان در گفت وگو با سرهنگ غلامرضا نجاتى- جلد دوم. صص ۲۵۵-۲۵۴.
۵- زندگينامه سياسى مهندس مهدى بازرگان- دكتر سعيد برزين- ص ۲۶۷.
۶- شوراى انقلاب و دولت موقت. ص ۲۱ به نقل از برزين، همان.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/21528

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بازرگان مسئله امروز ما، سعيد حجاريان، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016