www.iransolidarity.com
بررسی عوامل پایه ای در رابطه بین آمریکا و ج.ا. مبین آن است که خطر حمله نظامی به ایران جدی است. اما اکنون بسیاری بر این باورند که در شرایط حاضر آمریکا اساسا در وضعیتی نیست که بتواند اقدام به یک حمله نظامی گسترده علیه جمهوری اسلامی (ج.ا.) نماید. بی شک موانع و خطرات نظامی، اقتصادی و سیاسی حمله به ایران بسیار سنگین و خطیر میباشند. اما این نظریه که آمریکا دیگر توان اقدام نظامی علیه ج.ا. را ندارد خطا است. چنین تحلیلی نقش عواملی را که میتوانند موجب اقدام نظامی گردند نادیده و یا دستکم میگیرد.
بمنظور کاهش احتمال حمله نظامی به ایران، جامعه جهانی به درستی بر روی خطرات و مشکلات این اقدام تاکید ورزیده است. اما این تاکید خود میتواند موجب پیدایش یک خوش باوری و سهل انگاری در ارزیابی احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران گردد. این سهل انگاری میتواند احتمال خطای محاسبه توسط طرفین نزاع را افزایش دهد. احتمال چنین خطایی به ویژه از سوی ج.ا. نگران کننده است. سیاست نیروهای ترقیخواه در برابر حمله نظامی به ایران میبایست به گونه ای باشد که از یکسو به آتش جنگ افروزی دامن نزند و از سوی دیگر به جامعه جهانی به ویژه طرفین نزاع اجازه ندهد تا به خواب غفلت فرو روند و در ارزیابی احتمال خطر حمله نظامی به ایران دچار خطای محاسبه شوند. سیاست نا متعادل و یکسویه در این عرصه میتواند نا خواسته مشوق بروز جنگ دیگری در خاورمیانه گردد.
سناریوهای محتمل
آمریکا یقین دارد که ج.ا. با سرعت مشغول توسعه سلاح های هسته ای است وباور دارد که در صورت دستیابی ج.ا. به سلاح هسته ای نه تنها ظرفیت ریسک پذیری ج.ا. در عرصه سیاست خارجی و داخلی صد چندان خواهد شد، بلکه در صورت بروز بحران های منطقه ای سلاح های هسته ای ج.ا. در اختیار سازمان های تروریستی اسلامی قرار خواهند گرفت تا آنها را علیه شهرهای آمریکا و اسرائیل بکار گیرند. از سوی دیگر رهبران ج.ا. یقین دارند که آمریکا در صدد تغییر رژیم ج.ا. است. در چنین شرایطی تقابل نظامی بین آمریکا و ج.ا. خطری محتمل و جدی است.
برای حمله به ج.ا. سناریوهای متعددی مطرح شده اند. اما اکثر آنها دو مرحله برای چنین حمله ای قائلند. مرحله اول شامل بمب باران گسترده پایگاه های هسته ای و موشکی ایران و پایگاه های نظامی سپاه پاسداران که کنترل پایگاه های هسته ای و موشکی ایران را به عهده دارند میشود. مرحله دوم عبارت است از ورود ارتش آمریکا و متحدین آن به ایران و سرنگونی ج.ا.
در یکی از سناریوهای مطرح، مرحله دوم به اشغال جنوب غربی ایران که مقر پایگاه های نفت کشورمیباشد محدود میگردد. این امر مانع از در گیری گسترده ارتش آمریکا در جنگ های شهری شده، جنگ را در عرصه ای نگاه میدارد که در آن ارتش آمریکا دارای برتری مطلق میباشد و همزمان دولت ج.ا. را از درآمد نفت که شاه رگ اقتصادی آن میباشد محروم میسازد. از سوی دیگر، حمله گسترده و مکرر به پایگاه های هسته ای ج.ا. همراه با اقدامات تروریستی، برنامه هسته ای ج.ا. را کند کرده، آنرا برای چند سال به عقب خواهد انداخت تا فشار اقتصادی و سیاسی حاصل از قطع درآمد نفت و هزینه جنگ رژیم ج.ا. را از پای درآورد. پس از اشغال پایگاه های نفت، آمریکا میتواند آنها را امن کرده و در کمترین زمان ممکن آنها را به چرخه تولید بازگرداند تا بحران حاصل از قطع صادرات نفت ایران را مهار کند. در این فاصله افزایش تولید توسط عربستان سعودی و سایر کشورهای پشتیبان آمریکا میتواند بحران بازار نفت را تخفیف دهد.
سناریوی دیگری که توسط وزارت جنگ آمریکا تهیه شده است[1] حمله زمینی به ایران را به جنوب غربی کشور محدود نساخته بلکه حمله به ایران را از پنج جناح، عراق، شمال خلیج فارس، افغانستان، آذربایجان و گرجستان مد نظر قرار میدهد. در این سناریو نیروی زمینی ارتش آمریکا تهران را به محاصره خود در میآورد، اما برای حفظ نیروی انسانی خود از ورود به تهران اجتناب کرده، رژیم ج.ا. را با محاصره اقتصادی و نظامی تهران از پای در میآورد.
در برخی از سناریوها مرحله اول حمله الزاما و خود به خود به مرحله دوم نمی انجامد. در این دسته سناریوها هدف مرحله اول عبارت است از به تعویق انداختن دستیابی ج.ا. به سلاح هسته ای تا برنامه تحریم اقتصادی و سیاسی همراه با فعالیت گروه های اپوزیسیون فرصت آنرا داشته باشد تا تغییرات لازم در رفتار ج.ا. و ترجیحا تغییر بنیادین این رژیم را بوجود آورند. در این گروه از سناریوها که خود دارای گونه های متعددی است، مرحله اول تنها در صورتی به مرحله دوم خواهد انجامید که تحریم اقتصادی و فشار گروه های سیاسی تاثیر لازم را در مدت زمان مورد نظر نداشته باشد.
موانع و خطرات
هر یک از سناریوهای فوق دارای مشکلات متعددی میباشد. برای شروع عربستان سعودی، اردن و ترکیه ممکن است به نیروی هوایی اسرائیل و آمریکا اجازه عبور از مرزهای هوایی خود برای حمله به ایران را ندهند. از سوی دیگر تعدد و پراکندگی پایگاههای هسته ای ایران امر انهدام این پایگاه ها را دشوار میسازد. برنامه هسته ای ج.ا. بر پایگاه ها و تکنولوژی های متعددی متکی است. پایگاه های ایران در نقاط مختلف کشور پراکنده اند و تعدادی از آنها در زیر زمین قرار دارند. پایگاه نطنز مجهز به دستگاه ها و تسهیلات غنی سازی است. اصفهان دارای دو راکتور تحقیقاتی، از جمله یک دستگاه تبدیل اورانیوم است. پایگاه بوشهر دارای دو راکتور آب سبک میباشد. در اراک یک راکتور آب سنگین برای پروسه کردن پلوتونیوم در دست تکمیل است. پایگاه های دیگری در پارچین، قزوین، سقند، یزد، فسا، دارخوئین، بنآب، تبریز، کرج، معلم، چالوس و نکا نیز وجود دارند. با توجه به این مشکلات نمیتوان یقین داشت که مرحله اول بتواند دستیابی ج.ا. به سلاح هسته ای را برای مدتی طولانی به تاخیر اندازد.
از سوی دیگر، در گیری کنونی ارتش آمریکا در افغانستان وعراق و مشکلات متعددی که در عراق با آن مواجه شده است امکانات آمریکا را برای اجرای مرحله دوم حمله نظامی به ج.ا. محدود میسازد. مرحله دوم نقشه آمریکا برای حمله گسترده به ایران مستلزم دستکم 300 هزار نفر نیروی زمینی است. با توجه به ادامه و تعمیق درگیری آمریکا در عراق، حضور آن در افغانستان و اجباری نبودن خدمت وظیفه در آمریکا تامین این نیرو برای آمریکا کار دشواری خواهد بود. این امر گزینه های ارتش آمریکا را برای گسترش دامنه جنگ به نحوی جدی محدود میسازد.
تعمیق بحران خاورمیانه و گسترش دامنه جنگ به ایران یکی ازعوامل پایه ای ریسک هایی است که چشم انداز اقتصاد آمریکا و جهان را تهدید میکنند. مهمترین این ریسک ها عبارتند از افزایش کسری تراز پرداختهای خارجی آمریکا، افزایش کسری بودجه دولت آمریکا و افزایش قیمت نفت. در سال 2000 بودجه دولت آمریکا دارای مازادی بالغ بر2.5 در صد تولید ناخالص ملی بود. اما پس از سال 2001 مخارج دولت با سرعت از درآمدهای آن پیشی گرفت، بطوری که در سال 2003 مازاد بودجه به کسری هنگفتی بالغ بر 3.5 در صد تولید ناخالص ملی تبدیل شد. در آستانه سال 2005 کسری بودجه دولت آمریکا نزدیک به 4.5 در صد تولید ناخالص ملی برآورد میشود[2]. افزایش بودجه نظامی و امنیتی آمریکا یکی از علل عمده افزایش کسری بودجه دولت آمریکا است. از سوی دیگر، اکنون کسری تراز پرداختهای خارجی آمریکا نزدیک به 5 در صد کل تولید ناخالص ملی آن است که نسبت به اوایل دهه 90 نزدیک به چهار برابر میباشد[3].
اکنون سطح تقاضای جهان برای نفت نزدیک به ظرفیت تولیدی این صنعت، یعنی 82 میلیون بشکه در روز میباشد[4]. در چنین شرایطی، با توجه به بالا بودن سطح تقاضا و پایین بودن ظرفیت مازاد تولید، هرگونه اختلال در چرخه تولید نفت میتواند موجب افزایش شدید قیمت نفت گردد. طبق برآوردهای موجود، در صورت اختلال های طولانی در چرخه تولید، قیمت نفت میتواند از مرز 80 دلارفراتر رود[5]. افزایش قیمت نفت دارای آثار رکودی و تورمی قابل توجهی بر روی اقتصاد آمریکا و جهان میباشد. با توجه به سطح کنونی کسری بودجه و تراز پرداختهای آمریکا، افزایش چشمگیر قیمت نفت همراه با افزایش کسری بودجه و کسری تراز پرداخت ها میتواند نرخ رشد اقتصادی آمریکا را از 3 در صد در سال به 1 در صد در سال کاهش دهد. در شرایط نا مساعدتر تشدید بحران خاورمیانه میتواند اقتصاد آمریکا و به تبع آن، اقتصاد جهانی را وارد یک دوره رکود شدید و نسبتا طولانی سازد[6]. پس از جنگ جهانی دوم، جهان سه رکود اقتصادی بزرگ را از سر گذرانده است. شایان توجه است که هر سه رکود با افزایش شدید قیمت نفت آغاز گردید.
امنیت و ثبات خاورمیانه در کل و ایران بطور خاص برای روسیه و چین دارای اهمیت استراتژیک است. طی دو دهه گذشته روسیه و چین مبادلات اقتصادی خود را با ایران به میزان چشمگیری افزایش داده اند. اکنون ایران نه تنها یک بازار مهم برای صادرات چین و روسیه است، بلکه بسیاری از پروژه های بزرگ صنعتی، زیرساختی، تاسیساتی و نظامی ایران نصیب این دو کشور شده است. غالب این پروژه ها سرمایه گذاری های بلند مدت بوده که بازده اقتصادی آنها در آینده عاید چین و روسیه خواهد شد. وابستگی چین به منابع انرژی ایران نیز شایان توجه است. طبق تخمین های موجود رشد سریع اقتصاد چین طی 20 تا 30 سال آینده این کشور را به دومین مصرف کننده انرژی جهان تبدیل خواهد کرد. ایران یکی از منابع اصلی تامین انرژی چین میباشد. در چنین شرایطی، مخالفت روسیه و چین با حمله آمریکا به ایران، بسته به واکنش احتمالی آنها، میتواند معادله ژئوپلتیک حمله نظامی به ایران را بسیار بغرنج سازد.
از سوی دیگر، بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا با حمله نظامی به ایران مخالفند. حمله نظامی آمریکا به ایران به احتمال قوی موجب ایجاد دو دستگی در اتحادیه اروپا خواهد شد و اتحاد آمریکا با اتحادیه اروپا را در برخورد با ج.ا. متزلزل خواهد کرد. در صورت فروپاشی این اتحاد پیشبرد سیاست های آمریکا در خاورمیانه با موانعی جدی مواجه خواهد شد.
اکثر کشورهای خاورمیانه نیز با حمله نظامی آمریکا به ایران مخالفند و نگران آنند که چنین اقدامی موجب رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه، بی ثباتی سیاسی و نهایتا فروپاشی نظام های سیاسی آنها گردد. از سوی دیگر، نیروهای ترقیخواه منطقه نگرانند که حمله نظامی به ایران به زیان استقرار دموکراسی در منطقه عمل کند و آهنگ این حرکت را به نحوی جبران ناپذیر آهسته و یا کاملا متوقف سازد.
افزون بر این، افکارعمومی جامعه جهانی، از جمله جامعه آمریکا (در مجموع و یا دستکم بخش قابل توجهی از آن) با حمله نظامی به ایران مخالف است. این مخالفت تنها در ملاحظات اخلاقی و عواطف بشر دوستانه پایه ندارد. جامعه جهانی بیم آن دارد که چنین حمله ای موجب رشد و گسترش تروریسم بین المللی و نا آرامی جهان گردد. همچنین این خطر وجود دارد که دامنه جنگ از ایران فراتر رود و به یک جنگ گسترده فرا منطقه ای و جهانی مبدل شود. اقدامات تلافی جویانه ج.ا. در افغانستان، عراق، عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه میتواند دامنه جنگ را گسترده کرده هزینه آنرا برای آمریکا و نیروهای پشتیبان آن به میزان قابل توجهی افزایش دهد.
سناریوی تحریم اقتصادی نیز دارای مشکلات متعددی است که در مقاله بعدی به تفصیل بررسی خواهد شد.
غفلت
موانعی که در برابر حمله نظامی آمریکا به ایران قرار دارند سنگین و خطیر میباشند. اما از هیچ یک از مشکلات فوق نمیتوان نتیجه گرفت که حمله نظامی آمریکا به ایران اساسا غیر ممکن و غیر محتمل است. چنین استنتاجی نه تنها نادرست میباشد بلکه میتواند از سر ساده انگاری و غفلت به تحقق این فاجعه یاری رساند.
به احتمال قوی، در ابتدا روسیه و چین با حمله نظامی آمریکا به ایران شدیدا مخالفت خواهند کرد. اما در مرحله نهایی ممکن است در کنار صحنه به نظاره بایستند. روسیه گرفتار مشکلات اقتصادی و سیاسی گسترده ای است و در شرایطی نیست که بتواند وارد مقابله با آمریکا شود. از سوی دیگر، دسترسی به بازار آمریکا و جلب سرمایه گذاری این کشور برای ادامه رونق اقتصادی چین دارای اهمیت ویژه ای است. در تحلیل نهایی چین نیز ممکن است در صورت دریافت تضمین های لازم، به ویژه در مورد تامین انرژی، سیاستی محافظه کارانه در پیش گیرد و به روسیه در کنار صحنه بپیوندد. در شرایط موجود خنثی کردن چین و روسیه برای آمریکا کاری غیر ممکن نخواهد بود.
در رابطه با اتحادیه اروپا، مانند جنگ عراق، آمریکا خواهد توانست بسیاری از کشورهای این اتحادیه (مانند انگلستان، ایتالیا، اسپانیا و غیره) را با خود همراه سازد و با اتخاذ سیاست های مناسب مخالفت سایر کشورهای اتحادیه اروپا را خنثی نماید.
در زمینه نظامی، آمریکا میتواند با استفاده از راه کارهای مختلف ضعف نیروی انسانی خود را جبران کند. در درجه اول، آمریکا میتواند گزینه هایی را انتخاب کند که تکیه به نیروی انسانی را به حداقل میرسانند، مانند محدود کردن مرحله دوم تهاجم به جنوب غربی ایران. افزون بر این، چنانچه پس از مرحله اول حمله به ایران، گروه های تروریستی اقدام به عملیات تلافی جویانه در خاک آمریکا بکنند و فاجعه ای مشابه 11 سپتامبر به وجود بیآورند، دولت آمریکا احتمالا خواهد توانست با استفاده از هیجان افکارعمومی قانون خدمت وظیفه اجباری را به تصویب برساند و بدینوسیله نیروی انسانی لازم برای اجرای کامل مرحله دوم حمله به ایران را تامین نماید. همچنین، برخی از تحلیلگران نظامی تاکید میکنند که علیرغم تصور متداول نیروی نظامی آمریکا بیشتر از حد توانایی آن از هم پراکنده (over-extended) نشده است، زیرا در صورت لزوم میتواند با کاربرد تاکتیکی سلاح های غیر متداول ضعف خود را جبران کرده و هرگونه خطر احتمالی ایران را از صحنه حذف کند.
برای آماده سازی افکار عمومی نومحافظه کاران آمریکا میتوانند خاطره گروگانگیری 1979سفارت آمریکا را احیا کنند، رابطه ج.ا. با حزب الله لبنان، حماس و موسی صدر را یادآور شوند، ج.ا. را به بمب گذاری 1983 پایگاه نظامی آمریکا در بیروت، بمب گذاری 1996 درعربستان سعودی، بمب گذاری در آرژانتین، القاعده، واقعه 11 سپتامبر و نا آرامی های کنونی عراق ربط دهند و خطر دستیابی ج.ا. به سلاح هسته ای و احتمال کاربرد آن توسط گروههای تروریستی اسلامی علیه شهرهای آمریکا و اسرائیل را به خطری ملموس تبدیل سازند که هر لحظه امنیت و صلح آمریکا و جامعه جهانی را تهدید میکند. عمده کردن خطر هسته ای ج.ا. احتمالا به تنهایی میتواند بر نگرانی افکار عمومی آمریکا نسبت به هزینه گسترش دامنه جنگ به ایران و ریسک های نظامی و اقتصادی احتمالی آن فایق آید. بی شک رفتار گذشته ج.ا. در صحنه سیاست جهانی و پافشاری کنونی آن بر دست یابی به فنآوری سلاح هسته ای توجیهات متعددی برای پیشبرد این سناریو در اختیار آمریکا قرار خواهد داد.
افزون بر موارد فوق، دولت آمریکا میتواند بر این موضع تاکید ورزد که آمریکا بدون آنکه مسئله ج.ا. را حل کند نمیتواند از عراق خارج شود، زیرا خروج آمریکا ازعراق پیش از ایجاد تغییرات بنیادین در رژیم ج.ا. میتواند به روی کار آمدن یک دولت طرفدار ج.ا. درعراق بیانجامد که توازن قوا را در کل منطقه به زیان آمریکا و غرب دگرگون خواهد کرد. به عبارت دیگر، دولت آمریکا افکار عمومی خود و جهان را با این گزینش مواجه خواهد کرد که برای پایان دادن به بحران عراق و خروج نیروهای غرب از آن کشور میبایست هزینه تعمیق بحران و حل مسئله ج.ا. را بپذیرد. با توجه به اینکه 80 در صد ذخائر نفت جهان در منطقه خاورمیانه قرار دارد، جا انداختن این موضع در افکار عمومی آمریکا کاری غیر ممکن نخواهد بود.
advertisement@gooya.com |
|
سناریوی حمله نظامی به ایران نه تنها امکان پذیرمیباشد، بلکه موفقیت عرضه آن به افکار عمومی آمریکا نیز قابل تصور است. در تحلیل نهایی، حمله نظامی آمریکا به ایران به ارزیابی دولت آمریکا از معادله هزینه و منافع این اقدام بستگی خواهد داشت. این ارزیابی از یک سو به هزینه ها و منافع واقعی اقدام مذکور وابسته میباشد و از سوی دیکر منعکس کننده جهان بینی و برداشت ذهنی دولت آمریکا از این هزینه ها و منافع است. برای درک و پیش بینی رفتار دولت آمریکا نه تنها میبایست هزینه ها و منافع آمریکا را در رابطه با شرایط مذکور شناخت، بلکه میبایست به نقش ایدئولوژی در ارزیابی این هزینه ها و منافع نیز توجه داشت. اکنون نگاه بخش قابل توجهی از هیئت حاکمه آمریکا به امور سیاسی جهان دارای چهره و رنگی ایدئولوژیک است. علیرغم دشواری های آمریکا در عراق، در دور دوم ریاست جمهوری آقای بوش نفوذ این گروه در هیئت حاکمه آمریکا افزایش یافته است. گروه معدودی در هیئت حاکمه آمریکا نه تنها ج.ا. را نیرویی اهریمنی و دشمن آشتی نا پذیر آمریکا میدانند، بلکه مانند رومیان باستان، جنگ را مکانیزمی برای پالایش اخلاقی جامعه میدانند که مانع از اضمحلال فرهنگی کشور و فروغلتیدن آن به سستی، مصرف گرایی و بیهودگی میگردد.
یک پیشنهاد
اکثریت جامعه جهانی، بر اساس موازین اصولی و با توجه به تجربه عراق، به درستی مخالف حمله نظامی به ایران و خواهان حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ج.ا. از طریق راه کارهای سیاسی میباشد. با اینهمه حمله نظامی به ایران خطری محتمل و جدی است. اما گرفتاری ارتش آمریکا در عراق وافغانستان و ادامه بحران عراق موجب آسوده خاطری جامعه جهانی نسبت به احتمال حمله نظامی به ایران گردیده است. وجود این ساده انگاری به ویژه در ایران و در میان نیروهای سیاسی ایران نگران کننده است. این غفلت و ساده انگاری خطرناک بوده، میتواند احتمال خطای محاسبه توسط طرفین منازعه به ویژه ج.ا. را افزایش دهد و نا خواسته شرایط ذهنی مناسبی برای تحقق حمله نظامی به ایران فراهم آورد.
در چنین شرایطی، اپوزیسیون خارج از کشور ایران میتواند و میبایست با همکاری نیروهای ترقیخواه کشورهای میزبان کارزار جهانی گسترده ای را در دفاع از صلح و دموکراسی خاورمیانه سازمان دهد تا سرنوشت جنبش دموکراسی خواهی ایران را به صلح پیوند زند. چنین کارزاری میتواند داری چهار محور اصلی زیر باشد:
· توقف بیدرنگ کلیه فعالیتهای غنی سازی ج.ا. )دستکم برای یک دوره 5 ساله) و منع گسترش سلاح های هسته ای
· محکوم کردن اقدام نظامی علیه ایران
· برگزاری یک کنفرانس جهانی برای حل بحران منطقه، استقرار صلح و پاکسازی کل منطقه از سلاح های کشتار جمعی
· محکوم کردن نقض دموکراسی و حقوق بشر در ج.ا. و در خواست رعایت بدون قید و شرط مواد مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر
در سازمان دادن و برگزاری این کارزار سیاسی، فرهنگی و آرمانی میبایست از خطر فروغلتیدن به هیستری ضد آمریکایی پرهیز کرد. نیروهای سیاسی ایران میبایست با مدیریت صحیح امور از آمریکا و اتحادیه اروپا متحدینی استراتژیک برای استقرار دموکراسی و توسعه اقتصادی ایران بسازند. این کار نه تنها شدنی است بلکه برای استقرار دموکراسی و توسعه اقتصادی ایران امری ضروری است.
این حرکت اتمام حجت جامعه جهانی با ج.ا. برای حفظ صلح و رعایت دموکراسی و حقوق بشر و پیام روشنی به دولت های قدرتمند جهان به ویژه آمریکا برای حل بحران هسته ای ج.ا. از طریق مسالمت آمیزخواهد بود. انعکاس یک کارزار گسترده با شرکت میلیون ها ایرانی و غیر ایرانی در سراسر جهان جان تازه ای در جنبش دموکراسی خواهی ایران خواهد دمید که نهایتا مطلوب ترین راه کار برای تحقق تغییرات مورد نظر در رفتار و ساختار حکومت ایران میباشد.
-------------
[1] برای توضیحات بیشتر به "Geostrategy-Direct" دسامبر 2004، مراجعه کنید.
[2] برای توضیحات بیشتر به مقاله «چشم انداز اقتصاد آمریکا و بحران خاورمیانه» از نویسنده در سایت «www.iransolidarity.com» مراجعه کنید.
[3] همانجا
[4] همانجا
[5] همانجا
[6] همانجا