aboozar@gmail.com
«خصوصيت انقلاب اسلامى اين است كه ما رهبران مذهبى هيچ داعيه حكومت براى خودمان نداريم و نمى خواهيم حاكم باشيم، انقلابى است كه از همه مردم شروع شد و براى همه است و هيچ حزب و جمعيت و فردى حق اين را ندارد كه در اين انقلاب سهم بيشترى را براى خودش قائل باشد و از اين جهت حكومت را در انحصار خودش در بياورد.»
انقلاب به سمت پيروزى مى رفت، روياى چندين ساله تشكيل حكومت اسلامى با سازوكارهاى مدرن آن در حال تحقق بود، پس از فرار شاه و حضور امام در ايران و تشكيل «دولت موقت» اين رويا مكانيسمى براى حضور مى يافت.آيت الله سيدمحمود طالقانى نيز كه سال ها براى تحقق قسط و عدل مبارزه كرده و زندان رفته بود نيز مانند بقيه مبارزان، دلبسته اين نوع از حكومت بود، حكومتى كه مى خواست فرق داشته باشد و يك جور ديگر، ديگر گونه بودنى كه هنوز تجربه نشده بود و تنها از شباهت آن با دوران زمامدارى پيامبر اسلام (ص) و اميرالمومنين على(ع)، سخن مى رفت. «نمونه كاملش (حكومت جديد) در عصر پيغمبر اكرم بوده و ناقص ترش در عصر خلفا و كامل ترش در چند سال حكومت على بود و پس از آنكه حكومت تبديل به سلطنت شد، آن هم سلطنت ميراثى، اساساً اسلام منحرف شد» و براى طالقانى اين آرزو در حال تحقق بود، آرزويى كه برايش زحمت زيادى كشيده بود. سيدمحمود طالقانى از آن زمان كه درجه اجتهاد خويش را گرفت و پا به تهران گذاشت روشى متفاوت را در پيش گرفت، ارتباط خود را با جوانان زياد كرد و از دروس فقهى به دروس قرآنى و نهج البلاغه روى آورد. او ابتدا اين مباحث را با يارى آيت الله كمره اى و سپس آيت الله زنجانى شروع كرد و آن را تا آخر عمر پى گرفت. روش او را مى توان در درس هاى او در مسجد هدايت يافت، روشى كه بر آموزه هاى قرآنى و تاكيد مدام و موثر و عملى بر آزادى، قسط و عدالت تداوم يافت. وى در خانواده اى بود كه مذهب و سياست دو ركن اصلى تفكرات جمعى و فردى آن را تشكيل مى داد، همان اصلى كه باعث شد، او به ضرورت دينى پاى به عرصه سياسى بگذارد، ارتباط مداوم و مستمر او با نسل جوان آن روز و رويكردهاى متفاوت و جديد فكرى از جمله ماركسيسم باعث شده بود كه وى فضاى متفاوتى را براى حضور در اجتماع جست وجو كند.
تشكيل كانون اسلام و انتشار مجله دانش آموز توسط اين كانون، گوياى اين واقعيت است كه او شيوه ديگرى را در سر مى پروراند. پس از كودتاى ۲۸مرداد و در اوج خفقان پس از آن مسجد هدايت به عنوان پايگاهى جديد در ميان جوانان آن روز سر بر آورد و به قول دكتر شريعتى همچون «مناره اى در كوير» درخشيد.
مسجد هدايت خود تبديل به يك مكتب فكرى و نگرشى خاص به مذهب و اجتماع شد، نگرشى كه برخلاف اصول رايج در حوزه بر نگاه قرآنى و حضور مفاهيم قرآنى در اجتماع تاكيد مى كرد.
انديشه متفاوت طالقانى تا بدانجا بود كه در اوج انقلاب و در زمانى كه همه افراد و گروه ها به دنبال اعلام بيانات سياسى و نظرات خود درباره نوع حكومت و تشكيل دولت موقت و آينده شاه بودند، در بيانيه اى مردم را به حفظ و حراست از جنگل هاى ايرانى فرا مى خواند:
«همه مردم موظفند در حفظ و حراست و جلوگيرى از آسيب رسانى به ثروت عمومى على الخصوص جنگل هاى شمال و غرب كشور، نهايت مجاهدت و هوشيارى و مراقبت اعمال نمايند.»
در اين ميان مى توان نگاه همه جانبه طالقانى را ديد.
وى همان طور كه نسبت به بسط مفاهيم اجتماعى قرآنى اهتمام داشت نسبت به نزديكى مذاهب اسلامى نيز سعى وافرى مى نمود. او در سال ۱۳۳۸ از طرف آيت الله بروجردى براى رساندن پيام وى به شيخ شلتوت رئيس الازهر به مصر مى رود، شيخ شلتوت يكى از بزرگانى بود كه در ترويج تفكر نزديكى فرق اسلامى و بسط تقريب مذاهب اهتمام مى ورزيد. طالقانى در اين سفر در كنگره اسلامى دارالتقريب نيز شركت جست و از نزديك با گروه هاى فلسطينى و آرمان و انديشه هايشان آشنا گشت.طالقانى بارها و بارها به زندان رفت تا آخرين بار در آبان سال ۵۷ آزاد شد.
هر زمان كه وى از زندان آزاد مى شد دوباره پرچم «هدايت» بر افراشته مى شد تا زمانى كه حكومت، او را تاب نمى آورد و به زندان مى افكند. زمانى او را ممنوع المنبر كردند، ايستاده به سخن مى پرداخت، وى گفت: من را ممنوع المنبر كرده اند نه ممنوع الوقوف و زمانى كه ساواك او را از ايستاده سخنرانى كردن بر حذر داشت، نشسته براى مخاطبانش سخن مى گفت.
وى در اولين سخنان خود با جرايد پس از آزادى از زندان در سال ۵۷ همه را به توبه فرا خواند: «تمام نيروهاى ملت را...، به اتحاد و همبستگى و خنثى كردن دسيسه هاى عوامل بيگانه و استعمار، از هر جناحى كه هستند، دعوت مى كنم. بايد به فكر همبستگى، يگانگى، همفكرى و رفع اشتباهات گذشته بود و توبه به معناى عام، توبه قرآن تنها استغفار به زبان نيست، تحول فكر و ديد هم هست.» و در اين ميان دوستان به وى پيشنهاد تشكيل ستادى براى ارتباط با مردم مى دهند و بدين ترتيب منزل وى به ستاد ارتباط هاى مردمى تبديل شده و خود در جاى ديگر سكنى مى گزيند.
محرم سال ۵۷ بوى ديگرى داشت، حماسه حسينى و شور و حالى كه در ميان مردم برانگيخته بود، به مثابه انرژى پرتوانى در ميان مردم قلمداد مى شد. تاسوعاى آن سال مصادف با سالروز اعلاميه جهانى حقوق بشر بود، در اين ميان ابتكار طالقانى در به راه انداختن يك تظاهرات عمومى و نگاهش به اين قضيه قابل تامل است. او در بيانيه خود در باب تظاهرات و آگاهى دادن در ماه محرم به مردم، تاكيد مى كند: «تظاهرات اعتراضى و انقلابى حسينى خود را به گونه اى تشكيل و سازمان دهند كه ضمن كسب پيروزى هر چه بيشتر ضايعات جانى و مالى كمتر باشد، بديهى است كه بهانه و طعمه دادن به رژيم خونخوار و خشنى كه تنها با خون سيراب مى شود، با تاكتيك هاى انقلابى هيچ مكتبى سازگار نيست.»
وى همگان را به يك گردهمايى بزرگ در روز تاسوعا دعوت كرد. اين حركت را بسيارى از افراد با توجه به اعلام غيرقانونى بودن آن توسط حكومت و پخش شدن نظاميان در سطح شهر از روز قبل و حضور تانك ها بر سر چهارراه ها، خطرناك توصيف كردند. اما طالقانى مصمم به برگزارى مراسم بود.
«روز يكشنبه روز يادآورى تاسوعاى حسينى است. روزى كه پيشواى شهيدان زير محاصره و محروميت از عالى ترين حقوق انسانى در برابر هر گونه پيشنهاد سازش و ائتلاف دشمن «نه» گفت، دامنه كشتار و خونريزى عليه مردمى كه جز حقوق اوليه انسانى خود چيزى نمى طلبند، از حد و مرز و احصا و عدد گذشته، از گرگان قهرمان تا بوشهر به پا خاسته، از سنندج مبارز تا برادران و خواهران اهل تسنن بلوچ، همه جا از قراء و قصبات تا شهرهاى بزرگ زير مخوف ترين و حيله گرانه ترين روش هاى جابرانه تاريخ قرار گرفته اند، چنين رفتار سبعانه اى كه با ملت آزاده ما مى شود در تاريخ مدنيت و شهرنشينى بشرى كم سابقه است، اين ملت جان بر كف در نهايت خويشتن دارى فقط يك كلام فرياد مى زنند كه ما از ظلم و فساد رژيم موجود به جان آمده ايم.»
او در ادامه تاكيد مى كند «اينجانب روز يكشنبه تاسوعا كه با روز اعلاميه جهانى حقوق بشر مصادف است از ساعت ۹ با عزم و معرفت و آگاهى به تمام جوانب و لوازم امر، اين راهپيمايى را از خانه ام آغاز مى كنم.»
فردا صبح او در ابتداى صف راهپيمايى كنندگان از پيچ شميران به سوى ميدان آزادى به راه افتاد. راهپيمايى راس ساعت ۳۰/۹ صبح آغاز شده بود. طالقانى با آنكه خود به مبارزات سياسى وارد شده بود اما اساس كار را تحول فرهنگى مى دانست او سخت به آيه شريفه «ان الله لايغيرو اما بقوم حتى يغيروا ما باانفسهم» اعتقاد داشت و در اين سال ها اساس كار خود را بر اين مبنا قرار داده بود. وى در پيامى كه به مناسبت تظاهرات معلمان در ۱۹ دى ماه سال ۵۷ مى فرستد تاكيد مى كند:«انقلاب موقعى معنى مى يابد كه انسان ها را دگرگون سازد و تغييرات عميقى در آنان به وجود بياورد، در اين صورت تغييرات سطحى و روبنايى كه با دستيابى عناصر سازشكار انجام مى گيرد نمى تواند دوام داشته باشد. وظيفه و دگرگونى هاى اصيل انقلاب به عهده معلم است كه پس از دگرگونى خود نوباوگان را تغيير داده و در آنان عمق و بينش مكتب توحيدى ايجاد نمايد.»
پايه هاى آزادانديشى در وى از همان زمان جلسات خانه پدرى اش پايه گرفت و در همه سال ها قوام بيشترى يافت، اين آزادانديشى سبب شد كه او بتواند به راحتى با همه گروه ها ارتباط برقرار كند و با همه آنها نشست و برخاست داشته باشد به طورى كه همگى وى را از آن خود مى دانستند، البته اين رويه وى سبب نمى شد آنجا كه مرامى را مخالف مشى اجتماعى و دينى خود مى يافت با آن به گفت وگو نپردازد و در جلوى آن نايستد، البته عده اى بر وى خرده مى گيرند كه او بعضى از گروه ها را رجحان مى داد و با آنها ارتباط بيشترى داشت، اما آنگاه كه در پاى سخن همراهان وفادار او مى نشينيم جلوه ديگرى مشخص مى شود، به طور مثال در تقابل با يكى از اين گروه ها، زمانى كه هنوز آنها مى خواستند مسلح باقى بمانند و حرف هيچ كس جز خودشان را قبول نمى كردند، وقتى به او مراجعه مى كنند، به نرمى با ايشان صحبت مى كند و خواستار آن مى شود كه شرايط را در نظر بگيرند و پس از آنكه در ادامه اين گفت وگو آنها بر مواضع قبلى پاى فشارى كردند، حاضر به سخن گفتن نمى شود و بر اين نكته پاى مى فشارد كه شما وقتى هيچ چيز را قبول نمى كنيد ديگر چه ادامه گفت وگويى؟ وقتى از آيت الله در مورد اين شيوه تا حدى ملاطفت بار پرسيده شد، او در جواب به اين اشاره كرد كه اگر اينها در اين موقعيت از من هم ببرند، يكسره به دامن مقابل خواهند افتاد و ساز مخالفت و حتى برخورد قهرآميز كوك خواهند كرد، من به خاطر به وجود آمدن فضاى آرامش، مجبور به اين نوع برخورد هستم.اين شيوه تفكرى طالقانى بود، او در باب غائله گنبد، سنندج و... اساس را بر گفت وگو گذارده بود.وى در سخنان شب اربعين ۵۷ در باب آزادى انديشه چنين مى گويد:. «از جهت _ لااكراه فى الدين _ من اعلام نمى كنم، حضرت آيت الله خمينى اعلام مى كند، قرآن كه ما شاگرد مكتب اين كتاب هستيم اعلام مى كند، «لااكراه فى الدين قدتبين الرشد من الغى» هر كه هر چه مى خواهد بگويد، هر سلكى، آنهايى كه مى ترسند، از اينكه ديگران در مقابل انديشه هايشان، حرفى نزنند، كارى نكنند يا آزادى نمى دهند، براى اين است كه از نارسايى مكتبشان مى ترسند. اسلامى كه مى گويد، «قدتبين الرشد من الغى» ديگر براى چه وحشت داشته باشيم، برو هر چه مى خواهى تحقيق كن، يهودى هستى، بهايى هستى، طبيعى هستى، مسيحى هستى، زرتشتى هستى، مادى هستى، آزادى در فكر كردن، كسى جلوى آزادى را گرفته؟...» و روى سخن او با جوانان است و اظهار آنكه آزادى مهمتر از هرگونه مرام و مسلك و مراقب بودن نسبت به شيوع انگ زدن كه نتيجه اى جز تفرقه به بار نخواهد آورد.
«شما جوانانى كه هر مسلكى داريد، فطرتتان پاك است، ايرانى هستيد، ايرانى اصيل هستيد، دردمند هستيد، از دين رميده هستيد، همه اينها را من مى دانم، بهتر از خودت مى دانم، سال ها با تو بوده ام اى جوان مذهبى، كمونيست! مى دانم دردت چيست، ولى مسئله اينجاست، اين مسئله در اين مرحله حساس تاريخى و سرنوشت ساز، اين ملت دنبال مكتب نيست، دنبال آزادى است و هر روز نگران است كه يك ضربه اى به او وارد شود و دو مرتبه همان اوضاع و همان قلدر و قلدرها و همان دار ودسته هاى چپاولگر فاسد كثيف بتوانند، باز دربارى درست كنند و شب نشينى ها و چپاول ها و فساد و فحشا تا آنقدرى كه شماها بيشتر از اين مى دانيد، من نگران اين قضيه ام،...
من عذر مى خواهم، مى دانيد حالم مساعد نيست از اين جهت از فرزندانم در هر مسلكى، در هر مكتبى كه هستند مى خواهم، هوشيار باشند، هوشيار كه اينها، دسيسه ها، هنوز دنباله هاى طاغوت قطع نشده، خودش رفته، سرش رفته، ولى دمش اينجا مى جنبد، هنوز كه يك روزى دم علم كند، به دست همان چماق به دست ها، با همان قزاق ها و وارث هاى قزاق محمدعلى شاه و استعمار هم كاملاً در كمين نشسته اند، تقاضاى من اين است كه همه شما شعار واحد، هدف واحدى داشته باشيد، آزادى مردم را بخواهيد، عليه استعمار و استثمار باشيد، از شعارهايى كه تفرقه انگيز است دورى كنيد، موضع نگيريد، من از شماها استدعا مى كنم، خواهش مى كنم، اين مرحله حساس است، اين ملت كشته داده در خيابان ها و بالاى چوبه هاى دار و همه جا هنوز خونش دارد مى جوشد، بگذاريد اين مرحله تاريخى را بگذرانيم، شما را به هر چه كه دوست داريد، اگر مسلمانيد شما را به خدا، پيغمبر و نبوت و وحى و امامت، اگر به دين اعتقاد نداريد، شما را به كتاب و شرافت انسانى و حقيقت انسانى سوگند مى دهم كه بياييد يك آهنگ باشيم، در آنچه مشترك بين همه است. آزادى ملتى، كه مالش، ثروتش، هستى اش، حياتش و استعدادش سرقت برده شد، بايد برگردانده شود به دستش، اين ملت مى داند با سرنوشت آينده خودش،... و اين سفارش ها و وصيت هاى من است.»
و گويا آنچه را او در خشت خام مى ديد، جوانان پرشور انقلابى در آينه نيز نمى توانستند مشاهده كنند و آينده درباره اين سخنان قضاوت خواهد كرد.
در بهمن ماه حضور امام در تهران همه را به وجد آورده بود، طالقانى با همان شيوه قبلى خود مبنى بر استحكام جمع همه را به حضور در مراسم استقبال از امام فرا مى خواند.پس از حضور امام و تعيين دولت موقت او كه خود براى به ثمر رساندن اين حركت و با توجه به وجود تجربه هاى ناموفق قبلى ايرانيان در زمينه رسيدن به آزادى به رهبرى يگانه اعتقاد داشت، سعى كرد تا خود را از درگيرى مسائل سياسى كمى بيرون بكشد و با توجه به مريضى تنها به مسائل اجتماعى بپردازد و قرآن در صحنه را پيگيرى نمايد. اما مردم قبول نمى كردند و هنوز او را پرتوان و همراه امام در صحنه مى خواستند.
طالقانى نسبت به تمام اقشار جامعه حضورى برابر اميد داشت. وقتى يكى از خبرنگاران در مصاحبه اى از او در مورد نقش زنان مى پرسد در جواب مى شنود: «ما با آزادى به معناى عروسك بودن زن كه در جامعه غربى هست مخالفيم، اما با اشتراك زنان در مسائل اجتماعى و اقتصادى توافق كامل داريم، چنانكه در مبارزه كنونى ما ميليون ها زن ايرانى نقش عمده اى بازى مى كنند و يكى از پايه هاى مهم مبارزه هستند. اين نوع نگاه طالقانى به صورت كليشه اى و در يك مصاحبه مطبوعاتى نبود، زيرا كه او از سال هاى دور به خانواده خود نيز با همين نگاه تعامل داشت. فرزندان وى با اجبار به كارى واداشته نشدند حتى حجاب كه شايد نزد عده اى از متشرعين از پايه هاى اصلى دين محسوب شود و وجود دخترانى كه در همان سال ها طعم زندان را به خاطر مبارزات سياسى در خانه وى چشيده بودند مويد اين كلمات است.» دولت موقت تشكيل شده بود و مى رفت كه جمهورى اسلامى، نه يك كلمه بيش و نه يك كلمه كم به زودى زود استوار شود تا نوع حكومت در آينده اى نزديك به همه پرسى گذارده شود. حكومتى كه در آن طالقانى سياست را از نگاه اسلام مى ديد، مفهوم سياست به معناى صحيح آن كه مسئوليت در برابر انسان هاست و حمايت از مظلوم و مبارزه در برابر ظالم. وقتى از طالقانى در مورد كنار كشيدن خويش از حكومت مى پرسند در جواب مى گويد: «آيا بايد وزارت مى گرفتم؟ اين كار كه با مواضع روحانيت جور در نمى آيد، نه من و نه آيت الله خمينى هيچ كدام دنبال صدارت و وزارت نيستيم، ما فقط نظارت خواهيم داشت البته يكسرى از مسائلى كه اين روزها مطرح شده است، مسئله جانشين شدن استبدادى بر استبداد قبلى است... اين كار آدم هايى است كه جز نق زدن كار ديگرى نمى توانند بكنند، ما اگر بخواهيم كه يك ملت مبارز باشيم، بايد از هر نوع دسته بندى جدا باشيم، اول آزاد باشيم بعد مبارز.»
advertisement@gooya.com |
|
و اين كلام هميشگى و جاودانه طالقانى است كه «هدف اصلى در انقلابات و حركت هاى اصيل كه در تاريخ دنيا از تاريخ هاى گذشته تا به حال تا انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر و ساير انقلاب ها بوده آزادى انسان ها بوده و هست چون آنچه كه بيش از مسائل خوراك و مسكن و شكم مطلوب انسان ها بوده مسئله آزادى اش بوده است و مسئله اقتصاد در پرتو اين آزادى بوده... اين مسئله اى است كه نسل امروز كه تحت تاثير كامل مسائل اقتصادى قرار گرفته فعلاً نمى تواند درست آن را درك كند اما توده هاى مردم همين طور كه در ايران مى بينيم حتى طبقه مرفه تحت فشار زندگى به پا خاستند كه اول آزادى مى خواهند و مسئله قسط يا عدالت اقتصادى خود به خود در پرتو آزادى و عقيده ما تامين خواهد شد.»