نويسنده
Ignacio Ramonet
ايناسيو رامونه، استاد تئوري ارتباطات در دانشگاههاي پاريس،از سالهاي ١٩٨٠ به فعاليت روزنامه نگاري پرداخته است. در کشاکش جنگ خليج فارس مسئوليت ماهنامه لوموند ديپلماتيک را بعهده گرفت و اين نشريه را به يکي از ارگانهاي مبارزه عليه نئوليبراليزم و پديده هاي مضر اجتماعي–سياسي آن تبديل کرد. جنبش ضد جهاني شدن ليبرالي ATTAC به دنبال فراخواني از او شکل گرفت. آخرين کتاب وي " جنگهاي قرن بيست و يکم" نام دارد که به تازگي منتشر شده است.
در خيابانهاي زيباي تهران، که با ترافيکي جهنمي بند آمده اند، در رهگذران، ابدآ رنگي از تشويش از حمله ي نظامي احتمالي امريکا، که اکنون در آستانه ي مرز هاي ايران، در افغانستان و عراق، مستقر است، ديده نمي شود. هيچ التهابي نيز در فرود گاه تهران به چشم نمي خورد، و موازين امنيتي آن، در مقايسه با اروپا و آمريکا بطرز مضحکي سهل انگارانه بنظر ميرسند. رسانه هاي محلي هم چندان به قضيه دامن نمي زنند و تيتر درشت خودرا به مضامين ديگري چون سفر رئيس جمهور محمد خاتمي به آفريقا، محاکمه ي چارلز گرانر « شکنجه گر ابو غريب » ، ويا انتخابات عراق اختصاص داده اند.
در وراي اين آرامش صوري اما نگراني به تدريج نطفه مي بندد. چنانچه مطبوعات، در انتشار متن کامل گزارش سيمور هرش، « جنگهاي آينده » (١)، از همان فرداي چاپ آن در روزنامه ي نيويورکر، از خود درنگ نشان ندادند. طبق اظهارات اين روزنامه نگار، « جنگ عليه تروريسم » ، پس از عراق، با حمله به تهران ادامه خواهد يافت، و جرج بوش تحت نصايح عاليه ي « غيرنظاميان پنتاگون » ( دونالد رامسفلد، پل وولفوويتس و دوگلاس جي فيث) يک سلسله عمليات مخفي در درون خاک ايران تدارک ديده است. کماندو هاي آمريکايي، گويا به مدد اطلاعات رسيده از اسرائيل و پاکستان، از ماه ژوئيه ي گذشته، در جستجوي شناسايي بيش از ٣٦ هدف نظامي با فعاليت هاي هسته اي، شيميايي و پرتاب موشک در ايران هستند، و اين اهداف بزودي آماج حملات دقيق نيروهاي ويژه قرار خواهند گرفت.
پنتاگون اين مطالب را تکذيب نکرده است. و جرج بوش در پاسخ به خبرنگار « ان بي سي »، در رابطه بااحتمال عملياتي نظامي عليه ايران، با لحني تهديد آميز گفت: « اميدوارم که اين مسأله از طرق ديپلماتيک حل شود، اما من از هيچ امکاني غافل نخواهم شد».
مخاطبيني که در تهران مي توان با آنان برخورد کرد، از مقامات رسمي گرفته تا مخالفين، آرامش خودرا حفظ کرده اند. بعنوان مثال، پروفسور محمود کاشاني، مخالف ميانه رو و کانديداي سابق رياست جمهوري در اين باره مي گويد: « اکنون، ٢٥ سال مي شود که ايران آماجگاه ايالات متحده است. واشنگتن از سال ١٩٩٥، حکم محاصره ي اقتصادي ايران را صادر کرده و قانون آماتو اوضاع را وخيم تر ساخته است (٢). پس از آن بوش مارا در ليست کشورهاي " محور شر" قرار داد، و حالا وزير خارجه ي جديد آمريکا، خانم کاندوليزا رايس، ايران را يکي از " پايگاههاي پيشرفته استبداد " مي خواند. ما ديگر به خصومت آنان خو گرفته ايم. قضيه ي نيروگاه هاي اتمي نيز بهانه ي تازه اي بيش نيست».
علي شمعخاني، وزير دفاع ايران، قاطعيت بيشتري از خود نشان مي دهد و در پاسخ به تهديدات واشنگتن مي گويد: « ما قادريم که به جهان نشان دهيم که از چنان نيرويي بر خورداريم که به صلاح هيچ کشوري نيست که مارا مورد حمله قرار دهد. هيچ يک از دشمنان ما شناختي دقيق از ابعاد قدرت نظامي ما و توانايي مان در کاربرد استراتژي هاي نو ندارند. ما ظرف مدتي کوتاه به توليد تجهيزاتي که نيروي بازدارنده ي مارا به حداکثر رسانده اند، نائل آمده ايم». (٣)
ايران همواره مدعي بوده است که برنامه ي هسته اي اين کشور تنها جنبه ي غير نظامي داشته و کاملآ در چهارچوب معاهده ي منع تکثير سلاح هاي هسته اي ( NTP) قرار دارد (٤). در ماه نوامبر ٢٠٠٤، سه قدرت اروپايي ، انگلستان، آلمان و فرانسه، حول يک ابتکار ديپلماتيک واحد گرد آمدند . هدف اين گرد هم آئي انصراف قطعي تهران از هر گونه جاه طلبي هسته اي نظامي، و پرهيز از روندي اوج گيرنده، مشابه آنچه درمارس ٢٠٠٣ به هجوم به عراق انجاميد، بود ، در پي اين مذاکرات ايران تعهد نمود که فعاليت هاي خودرا در زمينه ي غني سازي اورانيوم به حالت تعليق در آورد.
اما اسرائيل يقين دارد که برنامه هاي هسته اي ايران بزودي به يک نقطه ي بازگشت ناپذير خواهند رسيد. ژنرال آهارون زيوي، رئيس اطلاعات نظامي اسرائيل ، در ١٢ ژانويه ي ٢٠٠٥، در اين باره اظهارداشت: « اگر هيچ کاري صورت نگيرد، ايران تا ٦ ماه ديگر به اورانيوم غني شده دست خواهد يافت، امري که قاعدتآ به اين کشور امکان خواهد داد تا قبل از سال ٢٠٠٨ ،نخستين بمب اتمي خودرا توليد کند». وي همچنين ياد آور مي شود که ايران از هم اکنون، موشک شهاب٣ ، با برد ١٣٠٠ کيلومتر را در اختيار دارد که « قادر است قلب اسرائيل را هدف بگيرد».
advertisement@gooya.com |
|
اين روز ها که ايران در تدارک انتخابات رياست جمهوري ژوئن ٢٠٠٥ است ( انتخاباتي که ديگر محمد خاتمي رئيس جمهور اصلاح طلب کنوني ، که دومين دوره ي خودرا به پايان مي رساند، نمي تواند در آن شرکت کند)، زمان چندان براي اين گونه اخطارها مناسب نيست. اين تهديدات به زعم شمار زيادي از مخالفين، مي توانند برعکس به تقويت رژيم اسلامي از نفس افتاده منجر شوند. يکي از روزنامه نگاران لائيک ، بعنوان مثال، در اين رابطه مي گويد: « زياده روي هاي اسلام راديکال، واکنش وسيعي در مردم و بويژه زنان که خواهان دموکراسي بيشتر هستند ببار آورده است. اکثر ايرانيان مداخلات آمريکا در افغانستان طالبان و و عراق صدام حسين را با نظري مساعد مي نگريستند، چرا که مارا از شر دو رژيم متخاصم ددمنش خلاص کردند. تهديدات کنوني واشنگتن و اسرائيل اما، در مقابل، به نفع محافظه کارترين جريانات تمام شده و زمينه را براي صعود ضد اصلاح طلب ترين کانديداها به مسند رياست جمهوري فراهم خواهد نمود. و اين امر براي دموکرات هاي ايران، يک فاجعه است.
پاورقي ها:
١) ايران نيوز، تهران، ١٨ ژانويه ي ٢٠٠٥.
٢) طبق قاتون آماتو، مصوب ٥ اوت ١٩٩٦:« هر شرکتي، ولو غير آمريکايي، مظنون به سرمايه گذاري بيش از ٤٠ ميليون دلار در ايران، مورد مجازات قرار خواهد گرفت».
٣) تهران تايمز، تهران، ١٨ ژانويه ي ٢٠٠٥.
٤) دو متحد ايالات متحده در منطقه، هرگز اين پيمان راامضاء نکرده اند و سلاح اتمي نيز در اختيار دارند: اسرائيل و پاکستان. اين دو کشور، از جانب واشنگتن هرگز مورد مجازات قرار نگرفته اند.
٥) مراجعه شود به مقاله ي وليد شرارا، " آيا پس از بغداد نوبت تهران است؟"، لوموند ديپلماتيک، ژانويه ي ٢٠٠٥.