«رويكرد تاريخی» كليد واژه اصلی اين گفتار است. در ذهن اكثر ما مراد از تاريخ، نوعی تاريخ نگاری يا نقل روايتهای تاريخی است، اما وقتی من سخن از رويكرد (Approach ـ رهيافت) تاريخی به ميان میآورم هرگز به نقل و روايت صرف پديدههای رخ داده در طول زمان از گذشته تا اكنون نظر ندارم، به همين دليل كمتر به نقل وقايع تكيه میكنم، فی المثل وقايع تاريخی جنبش دانشجويی ايران، مانند اعتصاب دانشجويان در سال ١٣١٤ به فاصله اندكی بعد از گشايش دانشگاه تهران، در جای خود ارزشمند و شايسته نقل و بررسی است، اما در رويكرد تاريخی تا آنجا به كار ما میآيد كه در خدمت يك نگاه پيوسته و كلان به پديدههای تاريخی و ارتباطی كه بين آنها وجود دارد، باشد. در جريان تاريخ نگاری ما درصدد نقل وقايع هستيم و چندان به پيوستگی و كليت آن توجه نداريم و آنجا كه توجه میكنيم نيز نوعی از قانونمندی و پيوستگی حاكم بر پديدهها را جستجو نمیكنيم بلكه بيشتر خود واقعه برای ما اهميت دارد.
١- مقدمه و طرح مساله
«رويكرد تاريخی» كليد واژه اصلی اين گفتار است. در ذهن اكثر ما مراد از تاريخ، نوعی تاريخ نگاری يا نقل روايتهای تاريخی است، اما وقتی من سخن از رويكرد (Approach ـ رهيافت) تاريخی به ميان میآورم هرگز به نقل و روايت صرف پديدههای رخ داده در طول زمان از گذشته تا اكنون نظر ندارم، به همين دليل كمتر به نقل وقايع تكيه میكنم، فی المثل وقايع تاريخی جنبش دانشجويی ايران، مانند اعتصاب دانشجويان در سال ١٣١٤ به فاصله اندكی بعد از گشايش دانشگاه تهران، در جای خود ارزشمند و شايسته نقل و بررسی است، اما در رويكرد تاريخی تا آنجا به كار ما میآيد كه در خدمت يك نگاه پيوسته و كلان به پديدههای تاريخی و ارتباطی كه بين آنها وجود دارد، باشد. در جريان تاريخ نگاری ما درصدد نقل وقايع هستيم و چندان به پيوستگی و كليت آن توجه نداريم و آنجا كه توجه میكنيم نيز نوعی از قانونمندی و پيوستگی حاكم بر پديدهها را جستجو نمیكنيم بلكه بيشتر خود واقعه برای ما اهميت دارد.
اگر به قصد تاريخنگاری به جنبش دانشجويی ايران مراجعه كنيد، بايد سعی شما بر درك و فهم چگونگی رخداد يك پديده باشد، اينكه در اول بهمن ١٣٤٠ نيروهای نظامی چگونه وارد دانشگاه شدند از چه كسی دستور میگرفتند چند مجروح يا احتمالاً كشته داشت، چند روز دانشگاه تعطيل شد؟ رييس دانشگاه چه واكنشی از خود نشان داد؟ و... اما اگر بخواهيم «رويكرد تاريخی» به اين ماجرا يا مجراهای مشابه داشته باشيم بايد از ديدگاه و چشم اندازی كلان بدان نگاه كنيم. يعنی بررسی در بستر گفتمانی و اجتماعی خاصی كه بر جامعه ايران حاكم بود. در اينجا گفتمان آزاديخواهی و نيروهای حامل آن در مقابل نيروهای ارتجاعی و مستبد قرار میگيرند. بررسی «گفتمانی» و كلان نگر بودن نخستين وجه مميزه «رويكرد تاريخی» از تاريخ نگاری است.
٢- تاريخ انديشه
دومين وجه مميزه توجه به «تاريخ انديشه» در تحليل پديدههای تاريخیای كه خصلت فكری و روشنفكری دارند، است. «تاريخ انديشه» رشته جديدی است كه متاسفانه روش آن در جامعه ما در تحليلهای تاريخی مورد توجه قرار نگرفته است. به ويژه اگر توجه داشته باشيم كه بسياری از تحولات جامعه ايران در يكصد سال اخير روشنفكرانه و لاجرم از سنخ انديشهای بوده است. «جنبش دانشجويی» ايران نيز صرفاً پديدهای اجتماعی نيست مثل هزاران پديده اجتماعی ديگر. «خصلت انديشهای» و وجود تفكر و گفتمان روشنفكرانه در آن كاملاً آشكار است به همين دليل شناخت آن بدون مدد گرفتن از «تاريخ انديشه» و چگونگی شكلگيری آن ناقص و ناتمام است. برای اينكه مساله ملموستر باشد من دو پديده را مثال میزنم. شما يك «راهپيمايی دانشجويی» را با راهپيمايی ديگری كه توسط چند نفر درصف اتوبوس آغاز میشود و به سرعت منطقه وسيعی را در بر میگيرد مقايسه كنيد. در دومی شما نمیتوانيد بگوييد اين اعتراض از خصلت انديشهای برخوردار است بلكه كاملاً اعتراضی است ولی حركت دانشجويی هميشه با جريان روشنفكری، با جريان توليد فكر و انديشه پيوند خورده است. به عبارت ديگر وقتی میخواهيم رويكرد تاريخی به جنبش دانشجويی داشته باشيم بايد به فضای فكری و انواع انديشههايی كه در فضای فكری جامعه حاكم بوده نگاه بياندازيم در غير اين صورت به هيچ عنوان نمیتوانيم تحولات جنبش دانشجويی و حركتهای آن را درك كنيم. تاكيد میكنم بر روی «فضاهای انديشهای» زيرا در اينجا كار زيادی به تاريخ انديشهها نداريم، مثل آنچه كه ما در تاريخ فلسفه میخوانيم. عموماً تاريخهای فلسفه تاريخ انديشهها هستند از افراد و انديشه های آنان و تاريخ تولد و مرگشان سخن به ميان میآيد؛ اما در «تاريخ انديشه» كاملاً روش متفاوت است. يعنی بايد انديشه در بستر اجتماعی و متنی كه توليد شده، آدمهايی كه وجود داشتهاند و واژگانی كه توليد گشتهاند، تحليل و تعليل شود. زيرا انديشه به هيچ عنوان انتزاعی نيست و در خلاء نيز شكل نمیگيرد. به گونهای كه بتوانيم انديشمند راجدای از محيطش بررسی كنيم، انديشه در كنش ديالكتيكی با محيط (خود انسانهای ديگر، جامعه، طبيعت، هستی، خدا و...) شكل میگيرد. اگر اين مدعا و تحليل را بپذيريم من بايد «جنبش دانشجويی» را با توجه به خصلت انديشهای و چهارچوبهای مورد نظر اين نوع روش تحليل و بررسی كنيم.
پيش از شرح ساير وجوه روش «تاريخ انديشه» اجازه میخواهم تا با ارائه نمونهای ملموس و قابل فهم درباره «جنبش دانشجويی ايران» زمينه را برای قرار گرفتن «جنبش دانشجويی» در بطن ساير بحثهای روش شناسانه فراهم كنم. همه میدانيم جنبش دانشجويی و دانشگاهيان ايران نقش مهم و به سزايی در پيدايی دوم خرداد ٧٦ داشت. پرسش اين است كه اين جنبش چگونه ايجاد شد؟ آيا اين جنبش در خلاء به وجود آمد؟ يا اينكه عدهای از سران جنبش دانشجويی يا دفتر تحكيم وحدت بر حسب تصادف با سيد محمد خاتمی در كتابخانه ملی ملاقات كردند و او را برای رياست جمهوری مناسب دانستند؟ يا اينكه دانشجويان تحت تأثير فضاهای روشنفكری به اين تصميم و جمعبندی رسيدند. ريشههای اين فضای روشنفكری نيز به سالهای ٦٧، ٦٨ و ٦٩ بر میگشت كه رضا تهرانی و تيم همراه او در كيهان فرهنگی گرد دكتر عبدالكريم سروش انديشه قبض و بسط تئوريك شريعت را مطرح نمودند. اين تئوری اساس ايدئولوژی دينی حاكم را با چالش مواجه كرد و بعدها اين روش در نشريه كيان ادامه يافت و اولين بار مفاهيمی چون «جامعه مدنی» از طريق اين نشريه عمومی گشت و مطالب آن نقل محافل و اجتماعات دانشجويی گرديد. و دانشجويان در بحثها و مطالب خود از توليدات اين نشريه و متفكران آن به عنوان دست مايه تحليلهای خودشان بهره میبردند. با شكلگيری اين فضای روشنفكری زمينههای عمل اجتماعی متناسب با آن به وجود میآيد. جنبش اجتماعی با اين مبنا و بنيان تئوريك پيوند برقرار میكند و تحولی را باعث میشود. اين جنبش علیالظاهر شبيه ساير جنبشها است افراد دور يك ديگر جمع میشوند حركتی را ايجاد میكنند اما در باطن از خصلت انديشهای برخوردار است. اگر كسی بخواهد نقش جنبش دانشجويی در تحولات سياسی يك دهه گذشته را بررسی كند چارهای ندارد جز اينكه آن را در بستر گفتمانهای روشنفكرانه و وضعيت توليد فكر و موقعيتهای اجتماعی و اقتصادی جامعه مورد توجه قرار دهد.
١-٢- روح زمان
حال با اين مطالب وارد بحث «روش شناسی» تاريخ انديشه میگردم و به فراخور موضوع جلسه نكاتی را مطرح میكنم. اول اينكه بايد توجه داشت اين نوع تاريخنگاری مفاهيم خودش را از سنت هگلی كسب میكند. واژههايی چون «روح شناسی» و جهان بينی را اولين بار هگل به مفهوم امروزی آنها به كاربرد، واژگانی كه در «تاريخ انديشه» از اهميت ويژهای برخوردارند. تاريخ نگاران انديشه از واژه «روح زمان» برای بيان شرايط حاكم بر فضای سياسی و اجتماعی جوامع بهره میبرند و با كمك آن تحولات يك عصر را تا حدودی تجزيه و تحليل میكنند. اگر در جامعه ايران نيز بخواهيم روح زمانه (به ويژه فضای روشنفكری) را بشناسيم به نتايج جالبی میرسيم. از اوايل دهه ٢٠ تا اوايل دهه ٥٠ روح حاكم بر تاريخ و جامعه يك روح ماركسيستی است. جريان چپ برفضای روشنفكری ايران سايه افكنده است و همين باعث میشود جريانهای دانشجويی عمدتاً چيگرا و كمونيستی باشند. اين دقيقاً به معنای روح حاكم بر جامعه است. ولی اين انديشه كه روح حاكم و جهان بينی نقش آفرين است از دو سو مورد هجوم قرار گرفته است. نخست از سوی ماركسيستها، زيرا آنها اعتقاد به نقش روح و جهان بينی در پيدايی انديشهها ندارند، بلكه بيشتر برای ساختارهای طبقاتی اصالت قائلند.
دوستانی كه تاريخ خواندهاند، حتماً با كتابهای نويسندگان شوروی سابق درباره ايران برخورد كردهاند. آنها همه چيز را طبقاتی تحليل میكنند زيرا ساختار ذهنی و تحليلی آنها چنين ايجاب میكند. تا جايی كه دياكونف مستشرق اهل شوروی در كتاب تاريخ ماد از عصر برده داری در تاريخ ايران سخن میگويد. در اين نگاه شكلگيری انديشهها حاصل كشمكشها و تضادهای طبقاتی است. ماركس نيز دقيقاً تحليلی اقتصادی و اجتماعی مبتنی بر تضاد طبقاتی از انديشه ارائه میدهد و اصولاً يكی از دلايلی كه ماركس «ايدئولوژی» را مذموم می دانست، نقش «طبقه بورژوا» در شكلگيری آن بود، طبقه بورژوا به دليل هژمونی و تسلط خود «ايده» را توليد میكرد و نوعی آگاهی كاذب يا همان ايدئولوژی را در درون جامعه بسط می داد و بر پرولتار يا سيطره میيافت و آن را در زير يوغ خود میگرفت. بر اين مبنا ماركس معتقد بود برای شناخت ايده بايد از بحث طبقاتی شروع كنيم و ببينيم كدام خصلت طبقاتی و اقتصادی باعث پيدايی انديشه شده است. البته خود اين تفكر باعث بوجود آمدن «جامعه شناسی معرفت» گرديد كه در جای خود در تاريخ نگاری انديشه و رويكرد تاريخی مورد استفاده قرار میگيرد ولی در اينجا مراد مخالفت چپ گرايان با مفهوم جهان بينی و روح حاكم بر جامعه مستقل از شرايط طبقاتی و اقتصادی جامعه است.
گروه دوم كه مخالفند تخصص گرايان هستند. آنها معتقدند اين رشته هنوز به اندازه كافی تخصصی نشده است، آنها قائل به ذرهگرايی هستند و از اينكه از تخصصها و جريان های مختلف استفاده شود ناراضیاند. از نظر آنها تاريخ انديشهها، قابل قبول است، اما تاريخ انديشه را نمیپذيرند.
٢-٢- فضای فكری
نكته دومی كه در روششناسی تاريخ انديشه بايد به آن توجه داشت فضای فكری است. اگر به اين موضوع توجه نكنيم تحليل ما از پديدههای تاريخی كه با انديشه ما پيوند دارند نارسا و ناكارآمد خواهد بود. برای مثال اگر در اعصار گذشته اعتقاد به جادو و جادوگری در ميان مردم رواج داشته ، برای ايشان مفهومی كاملا عينی بوده است. اگر با ادبيات و علم امروز درباره قرون وسطی سخن بگوييم نامفهوم و غير قابل درك است ولی اگر فضای فكری حاكم بر آن دوران را بفهميد معناداری اين مفاهيم را درك می كنيد. چون نگاهی كه آنها به كاينات و هستی داشتند مستلزم اين بود كه پديده ای به نام جادو را به رسميت شناسند، اما بعدها وقتی علوم تحصلی (پوزيتيو) رشد يافت نگاه آدميان به هستی دچار دگرگونی شد. هنگامی كه نگاه انسان به هستی متفاوت شد طبيعی است كه بسياری از مفاهيم و واژهها كاركرد خودشان را از دست میدهند و به جای آنها مفاهيم و واژههای جديد توليد میشوند. در جامعه ما هم شما چنين مسائلی را میبينيد زمانی بود كه برای ما دربزرگها و پدربزرگهای ما و گذشتگان دورتر يكسری از باورها جنبه عينی و معناداری داشت، پديدههايی مانند جن را به خوبی درك میكردند اما رشد زندگی شهرنشينی و صنعت آرام آرام الزامات ويژه خود را پديد میآورد و نوع زيست و تفكرات را نيز عوض میكند. در اينجا قضای فكری در هر دوران از اهميت ويژهای برای درك تحولات برخوردار است.
٣-٢- كانون علايق فكری
نكته سوم، كانونهای علائق فكری است. به اين معنا كه شما ببينيد چه موضوعی در هر دورهای ايجاد انگيزه كرده است. برای نمونه اگر امروز بعضی از كتابهايی كه در دهه ٣٠ و ٤٠ خورشيدی منتشر میشد را چاپ كنند بسياری توجهی به آن نمیكنند مگر كسانی كه به صورت تخصصی دنبال جريان شناسی و تحليل تحولات هستند. نوع كتابهايی كه مطالعه میشود يكی از نشانههای خوب برای شناخت علائق فكری است. از نموهههای نزديك به خودمان نيز چاپ كتاب مدافعات فعالان سياسی در دادگاه است. اگر الان دفاعيات عبدالله نوری منتشر شود برخورد جامعه با آن كاملا متفاوت از دورانی است كه دادگاه در حال برگزار شدن بود، كتاب در عرض سه ماه به چاپ بيست و پنجم رسيد. جامعهای كه تيراژ كتاب آن ١٥٠٠ نسخه است و يك سال و حتی چند سال طول میكشد تا همين اندك فروخته شود. يا زمانی كه دادگاه كرباسچی شهردار اسبق تهران در حال برگزاری بود كتاب «جامعه شناسی نخبه كشی» منتشر شد و مورد استقبال وسيع قرار گرفت ، ترديد نيست اگر آن كتاب در شرايط ديگری چاپ میشد هرگز نمی توانست جريان سازی كند و مثل بسياری از كتابهای ديگر سالها طول میكشيد تا به چاپ دوم برسد. كتابهای شريعتی نيز زمانی در جامعه از چنين اقبال شتابانی برخوردار بود. اما امروز چنين نيست، اين نشان دهنده تحول در فضای فكری و علائق فكری مردم است، الان مردم نكات جديدتری میخواهند. به همين ترتيب چنبشهايی كه در پيوند با اين علائق فكری نيز ايجاد میشوند كاملا متفاوتند و اين تفاوت را شما به خوبی در جنبش دانشجويی و نسل جوان میبينيد. اگر شما میبينيد كه يك روز جوانها و دانشجويان به راحتی حاضرند اسلحه به دست بگيرند و چريك شوند و مبارزه كنند دقيقا با كانون های علائق فكری مرتبط است. اگر كتابهايی را كه در آن دوران منتشر میشد بررسی كنيم میبينيم كه بسياری از آنها دستورالعمل مبارزه چريكی و چگونگی زندگی چريك است. پس بايد در تحليل جنبشهای اجتماعی كه منبعث از تحولات انديشهای هستند مساله علائق فكری به عنوان بخشی از روششناسی تاريخ انديشه مورد توجه قرار گيرد.
٤-٢- واژگان ونمادها
نكته چهارم توجه به واژگان و نمادها و تغييراتی است كه در آنها صورت میگيرد. واژگانی كه در هر دورهای به كار میرود كليد مهمی در درك تحولات آن دوره است. اگر از امروز خود جدا شويم به دههی ٤٠ و ٥٠ برگرديم و كنار دانشجويان دانشگاه تهران يا تربيت معلم قرار گيريم آنجا دانشجوی سياسی و مبارز، چريك است. و واژگانی چون مد لباس و آسايش خود و زيست بهتر از بار معنايی به شدت منفیای برخوردار است. ادبيات و واژگان توليدی در فضای انقلابی، راديكال و چپ مورد استفاده قرار میگيرد. به همين دليل وقتی مسلمانها نيز وارد عرصه مبارزه میشوند چارهای ندارند كه اين واژگان را به استخدام خودشان در آورند. چارهای ندارند جز اينكه بگويند نسبت سوسياليسم و اسلام چيست؟ و سوسياليستهای خداپرست را ايجاد كنند. دانشجويان بسياری در دانشگاه میگفتند علاوه بر آنكه نماز میخوانيم اهل مبارزه نيز هستيم به جامعه بی طبقه توحيدی معتقديم. اين تغيير و تحولات و بار معنايی واژگان فقط از طريق تاريخ انديشه دقيقا برای خواننده و پژوهشگر ملموس و معنادار میشود. اينكه چرا بايد چنين افكاری به وجود آيد يا چنين واژگانی توليد شود؟ چرا تا قبل از اين كسی از جامعه بیطبقه توحيدی سخن نمیگفت؟ در عصر مشروطه چنين واژهای نبود، اما وقتی ادبيات چپ و ماركسيستی گسترش پيدا می كند اين واژگان نيز پديد میآيد. زيرا مبارزه برای رسيدن به جامعه بیطبقه، جامعهای كه همه برابرند غالب است. برابری بر آزادی به خصوص آزاديهای فردی و زيست بهتر تقدم میيابد. در اين جريان اجتماعی در كنار واژگان نمادهای ايجاد شده نيز از خصلتی ايثار گرانه برخوردارند نمادها كسانی هستند كه در مقابل رژيم ايستادگی كرده و خون خويش را برای برابری و رهايی فدا میكنند. ميزان سرودهای حماسی و انقلابی سروده شده در اين دوران در تاريخ ايران بینظير است.
گروههای سياسی سعی میكنند هر چه بيشتر خود را مبارز نشان دهند واژگانی كه به استخدام میگيرند و نمادهايی كه پديد میآورند ميزان خلوص آنها را نشان میدهد. هر گروهی سعی میكند برای خودش كشته بيشتری شمارش كند و اصولا اعتبار جريانها قبل از اينكه متكی بر استدلالشان باشد بر تعداد شهدا و سبك ادبياتشان وابسته بود. توجه به اين مطلب نيز میتواند در رويكرد تاريخی به جنبشهای از سنخ انديشه حائز اهميت باشد.
٥-٢- روش معرفتی متداول
نكته پنجم توجه به روشهای معرفتی متداول است. در گذشته طبيعيات ارسطو توجيه عقلانی داشت و مورد پذيرش واقع میگشت هر چند ما امروز آن را غلط بدانيم يا مدتها تا قبل از گاليله كيهان شناسی بطلميوس به عنوان علم توجيه پذير قابل قبول مینمود و مجموعه اينها مدلهای معرفتی دوران خود را شكل میدادند. اما در قرن نوزدهم پوزيتوسيم به عنوان جريان اصلی معرفت شناسی ساير وجوه شناخت را به حاشيه راند به خصوص در مقابل علوم انسانی به شدت ايستادگی نمود؛ از دل اين نوع روش معرفتی طبيعی است كه انديشههای مشخصی ظهور میكند و در چالش با آن تفكرات نوينی پديد میآيد. در تاريخ انديشه میبايست به روشهای معرفتی و تاثير و تاثر آنها به دقت توجه نمود.
٦-٢- تصورات انسانی
در ذيل روش های معرفتی نكته ششمی نيز خودنمايی میكند و آن تصوری است كه از خدا، طبيعت و انسان در جامعه به عنوان نگرشی در كنار ساير نگرشها وجود دارد. اين تصورات به شدت زندگی اجتماعی بشر را تحت تاثير قرار میدهد. زمانی كه تصوری كه از خدا وجود دارد بر اساس تقسيم بندی كلاسيك طبيعت و ما بعد الطبيعه است زندگی و روش و منش آدميان اقتضاتات خاص خود را دارد. اما وقتی در آن خلل و تغييری ايجاد شود دگرگونیهای جدیای حادث میشود. اگر بخواهم نمونه جديدی از اين تغيير نگرش را نشان دهم، «آراء دان كيوپيت » كشيش بحث برانگيز انگليسی است كه آراء نوين خود را در قالب كتاب دريای ايمان منتشر نموده است. خوشبختانه اين كتاب در ايران اجازه چاپ يافته است. كيوپيت در اين كتاب در مقابل تقسيم بندی دوگانه طبيعت و ما بعد الطبيعه مساله ناواقعگرايی را مطرح میكند و میگويد خدا در بطن و متن جامعه است نوعی انديشه بوديسمی را مطرح و وارد الهيات مسيحی میكند. كافی است به تغيير مهمی كه اين نوع نگرش میتواند در هستی انسان پديد آورد توجه كنيد تا بزرگی اين كار و رويكرد را درك نماييد.
درباره طبيعت نيز چنين است تا هنگامی كه انسان از طبيعت هراس داشت از پديدههايی چون، سيل، زلزله، آتشفشان و... در هراس بود، توانايی غلبه بر آنها را در خويش نمیديد و آن را به پديدههای ما بعد الطبيعه احاله میداد. اما وقتی نگرش انسان درباره طبيعت دچار دگرديسی و دگرگونی شد آدميان به راحتی بر طبيعت غلبه پيدا كردند و آماده شدند تا انديشههای خود را فراتر از فضاهای طبيعی گسترش دهند و به راحتی بر طبيعت چيره شدند. درباره انسان و جامعه نيز وضعيت به همين ترتيب است. پس بررسی اين نوع تغيير نگرش و نقش آنها در تحولات فكری و انديشهای نيز نكتهای در خور اهميت است.
٣- روش كاربست چارچوب تحليل
حالا اگر يكبار ديگر با لحاظ كردن اين نكات به بحث در خصوص انديشه و تفكر بپردازيد، ديگر برايتان امری مجرد و انتزاعی نيست و انديشه صرفا با انديشمندان شناخته نمیشود مسالهای كه درجامعه ما به شدت رواج دارد. اگر به آنچه امروز تحت عنوان تاريخ تحولات فكری و اجتماعی تدريس میشود نگاهی بياندازيد، میبينيد از تاريخ تولد و نظرات متفكران درباره خدا و هستی به صورت مجرد سخن میگويند ولی اينكه اين انديشه در چه بستر اجتماعی به وجود میآيد از چه واژگان مشتركی در آن عصر بهره برده و چه اتفاقاتی رخ داده تا چنين متفكری ظهور كند كمتر سخن به ميان میآيد. هر متفكری بر عصر خودش تاثير میگذارد ولی از عصر و زمانه خودش هم تاثير میپذيرد جنبشهای منبعث از اين انديشه ها نيز تمام خصوصيات پويايی و ديالكتيك آنها را دارند و شناخت آنها بدون شناخت تاريخ انديشه امری جزيی و كوتاهنگر است. رويكرد تاريخ به جنبشهای اجتماعی انديشهای متكی بر شناخت روش تاريخ نگاری انديشه و كاربست آن در تحليل جنبشها است. در اين رويكرد ما میتوانيم از محدوديتها و توانايیهای جنبشها و نقاط ضعف و آسيب پذير آنها سخن به ميان آوريم و با مطالعه تطبيقی راهشگايی و گرهگشايی برای مسيرهای در پيش رو داشته باشيم.
آنچه تا اينجا درباره رويكرد تاريخی گفتيم ناظر به دو مفهوم كلان نگری و بهره برداری از تاريخ نگاری انديشه و البته جامعه شناسی معرفت بود، اما اين به هيچ عنوان به معنای ناديده گرفتن تاريخ نگاری وقايع و رخدادها نيست، زيرا فرد تحليلگر چارهای ندارد جز اينكه به دادههای خام تاريخ نگاران و منابع مكتوب و غير مكتوب به يادگار مانده جهت نظام مند كردن آنها استفاده كند. رويكرد تاريخی تلفيقی از اين سه منبع و روش در ذهينت فرد تحليلگر است. و شايد سختترين بخش كار در اين مرحله همينجا باشد و بيشترين اختلاف نظر و تفاوت ديدگاهها در اين مرحله صورت میگيرد، جايی كه فرد با برقراری ارتباط با اين فاكتورها جمعبندی و تحليل خود را ارائه میكند.
به نظر میرسد اكنون میتوانيم رويكرد تاريخی به جنبش دانشجويی ايران را درك كنيم و تحليلهای مشخص خود را ارائه نماييم. ما اكنون به يك روش تحليل مجهزيم و با آن میتوانيم از زوايای مختلف اين جنبش يا جنبشهای مشابه را بازخوانی كنيم. اما مايلم در اينجا فقط برای نمونه و روش كاربست اين شيوه تحليلی فرازها از جنبش دانشجويی ايران را مورد بررسی قرار دهم زيرا دوستان با بازخوانی مجددی كه از جنبش دانشجويی ايران خواهند داشت قطعاً به نكات بديع و قابل كامل تری برخورد خواهند كرد. اين فراز ها در سه قسمت تاثير فضای بينالمللی و چپ، گسترش مبارزات مذهبی و مشی چريكی قابل رديابی است.
١-٣- فضای بينالمللی و چپ
يكی از مهمترين نكاتی كه بايد به آن توجه كنيم پيوند جريان های روشنفكری ايران كه جنبش دانشجويی نيز يكی از آنهاست با فضای بينالمللی است. شايد جنبش دانشجويی نخستين جريان انديشهای تاريخ ايران باشد كه تا اين اندازه تحت تاثير فضای بينالمللی بوده است. از ابتدا يعنی از دوران ما قبل مشروطه (دوره ناصری) اگر نگاهی به اعزام محصلين داشته باشيم میبينيم به نوعی با گفتمان مسلط جهانی پيوند داشتهاند. نمیشود جنبش دانشجويی و تاريخ نگاری انديشه معاصر را بررسی كرد مگر اينگه فضای بينالمللی هر عصر و دورهای شناخته شود. عموم روشنفكران ايران و محصلين ايرانی در قرن ١٩ و اوايل قرن بيستم مدافع انديشه ترقی بودند، دكتر فريدون آدميت در كتاب «انديشه ترقی» به خوبی اين واقعيت را اثبات نموده و پيوند آن با انديشه ترقی قرون ١٨ و ١٩ را نشان داده است. روشنفكران در پيوند با اين فضا نسخههايی برای ترقی و پيشرفت ايران میپيچيدند و حتی در يك مقطعی ناصرالدين شاه را هم تحت تاثير خودشان قرار دادند و وی درخواست نمود تا انديشمندان راهنمايیهای خود را در قالب رسائلی برای توسعه و پيشرفت ايران بنگارند.
در زمان شكلگيری دانشگاه تهران در سال ١٣١٣ كه برای نخستين بار دانشگاه به صورت رسمی در ايران افتتاح و جنبش دانشجويی جنبه عينی تری به خود میگيرد همين پيوند قابل پیگيری و شناسايی است. به فاصله سه سال بعد از گشايش دانشگاه تهران در سال ١٣١٦ ، ٥٣ نفر را رژيم دستگير كرد كه مشهورترين آنها دكتر تقی ارانی استاد ٣٦ ساله دانشكده فنی دانشگاه تهران بود. اين افراد متهم به فعاليت كمونيستی و تبليغ مرام اشتراكی بودند. ٤٨ نفر از آنها محاكمه شده و ٥ نفر آزاد گرديدند. از اين ٤٨ نفر ١٣ نفر آنان دانشجوی دانشگاه تهران بودند و ما بقی نيز اكثريت از تحصيلكردگان دانشگاههای ايران يا خارج كشور بودند. اين افراد نيز تحت تاثير جريانهای بينالمللی به اين سمت و سو كشيده شدند. آبراهاميان درباره ارانی مینويسد: ارانی طی سالهای اقامت در آلمان آثار ماركس، انگلس، كائوتسكی و لنين را با دقت و اشتياق مطالعه كرد. به جنبشهای چپ اروپايی بسيار علاقه مند شد و با روزنامهی پيكار همكاری كرد. وی هنگام بازگشت به ايران، ماركسيستی آگاه و سوسياليستی معتقد بود، گر چه عضو فرقه كمونيست نبود. ارانی زمان تدريس در دانشگاه تهران گروههای مباحثه دانشجويی تشكيل داد و با همكاران قديمی خود كه از اروپا بازگشته بودند، مجله تئوريك دنيا را منتشر كرد (ايران بين دو انقلاب ، ص ١٩٥). آرانی در اين مسير تنها نبود بلكه فضای روشنفكری از گفتمان چپ سيراب میشد و اصولا جهان به قطب امپرياليسم و مبارزان با آن كه خواهان برابری و عدالت بودند، تقسيم میشد. بسياری از روشنفكران ايران و به تبع آن جريان دانشجويی برای ايجاد تغيير و تحول به انديشه مسلط پيوند خوردند و بسياری از تحولات در ربط با اين فضای بينالمللی معنا پيدا میكند.
٢-٣- مبارزات مذهبی
اما رفته رفته از سال ١٣٤٠ ش گفتمان مذهبی نيز در جامعه و دانشگاه رشد پيدا میكند. آيا اين پرسش برايتان پيش آمده كه چرا گفتمان مذهبی از سال ٤٠ آرام آرام وارد جامعه ما شد و انديشه استفاده از مذهب به عنوان يك ايدئولوژی اين همه مورد توجه قرار گرفت تا جايی كه از درون حوزه علميه قم آيت ا... خمينی حركت سياسی جديدی را شروع میكند و بعدها با نوشتن كتاب «ولايت فقيه» حركت منسجمی را در درون مجموعه نيروهای اسلامی ايجاد میكند؟ و چرا در درون دانشگاه اين انديشه به عنوان رقيبی جدی در كنار جنبش چپ قرار میگيرد؟ پرسشهايی از اين دست كه: اين جريان مذهبی چگونه به وجود آمد؟ از چه ويژگیها و مميزاتی برخوردار است؟ و چه عواملی باعث میشود تا در درون دانشگاه با اين سرعت جای خود را باز كند و اصولا به عنوان انديشه ای مبارز و پيشرو در چالش با حكومت شناخته شود؟ آيا همه اينها در درون دين نهفته است؟ اگر در درون دين بود ، چرا قبل از آن اين تحولات را نداشتيم؟ چرا اين تفكرات قبل از اين واقعه و عصری كه ما بررسی میكنيم، پديد نيامد؟ و پرسشهايی مشابه اينها بايد در چارچوب تحليلی ما و رويكرد تاريخی بررسی شود تا به نتايج قانع كنندهای دست يابيم.
در به وجود آمدن انديشه «اسلام مبارز» چند عامل مهم و اساسی نقش داشته است. نخست، بحث تضادی است كه بين مدرنيته و دين به وجود میآيد. از همان ابتدای آشنايی ايرانيان با نوگرايی دستهای از علما معتقد بودند، دست آوردهای مدرنيته عليه دين است يك جريان مقاومت در برابر مدرنيته به وجود آمد و به تبع آن آرام آرام جريانی به نام «بنيادگرايی» شكل گرفت. بر خلاف آنچه كه درباره بنيادگرايی تصور میشود، اين جريان پديدهای مدرن است نه يك انديشه سلفی يا انديشه مذهبی قديمی. زيرا در ربط با مدرنيسم به وجود آمده است. شما تا قبل از رسوخ مدرنيسم اصلا در جوامع اسلامی بنياد گرايی نمیبينيد. سنت گرايان (traditionalist) انسان هايی با ايده و آرمان های محافظه كارانه هستند اما «بنيادگرايی» حالت تهاجمی و نظريه پردازنه در مقابل مدرنيته دارد. وقتی بنيادگرايی در برابر نوگرايی به وجود آمد، زمينه برای نظريه پردازی آن هم ايجاد شد. جالب اين كه اين نظريه پردازی و اين انديشه در ابتدا نه در جامعه شيعی بلكه در درون جامعه سنی به وجود آمد. برای نمونه شما میتوانيد به انديشه های پيشگامان اين عرصه سيد قطب يا ابوالعلامودودی نگاه كنيد. اينها برای نخستين بار انديشه حكومت دينی با استعانت از انديشه های سياسی مدرن را وارد جهان اسلام نمودند و سازمان معنادار و با برنامه به آن بخشيدند. بعدها در ساير كشورها مثل ايران افرادی چون آيت ا... خمينی و ديگران با توجه به ارتباطاتی كه داشتند از اين نظريات انديشه حكومت دينی و استفاده از مذهب به عنوان عامل مبارزه را اخذ میكنند و انديشه مبارزه دينی شيعی به وجود میآيد.
نكته دوم كه در اين پيدايی اهميت دارد، وجود فضای دو قطبی در قرن گذشته است. وقتی كه كمونيست به عنوان خطری عمده جهان سرمايه داری را تهديد میكرد استراتژيتهای سرمايه داری طرحهای ايجاد ديوار حايل در مقابل نفوذ كمونيسم را طراحی كردند. در جوامع مسلمان مذهب يكی از مهمترين موانع جدی بود، به همين دليل به شدت دنبال تقويت «بنياد گرايان دينی» در جوامع مذهبی بودند تا بدين وسيله از خطر كونيسم در امان باشند. به همين دليل است كه در ابتدا بنلادن و سازمان القاعده ساخته و پرداخته سازمان CIA آمريكا بود. ملاعمر، طالبان و... همه به نوعی وابسته به جريان سرمايهداری بودند. اما آنها هرگز فكر نمیكردند اين جريانها زمانی بتوانند حكومت تشكيل دهند و حتی فراتر از آن به عنوان تهديدی برای امنيت ملی ايشان مطرح شوند. البته توجه بايد داشت اين استدلال به معنای وابستگی جريان دينی يا بنيادگرايی به سرمايه داری نيست بلكه پيوند اين انديشه با فضای بينالمللی و تولد آن در مناسبات جهانی را نشان میدهد. به عبارتی اين انديشه در خلاء به وجود نيامده بلكه بسترهای اجتماعی و ملی و بينالمللی برای آن ايجاد میشود. در چنين فضايی است كه در دهه ٤٠ آيت ا... خمينی و بعدها دكتر شريعتی، و... ظهور میكنند و با ارائه تحليلهای انقلابی و ساختار شكن تغييراتی را در فضای گفتمانی دانشگاه ايجاد میكنند و جريان مذهبی هم به عنوان جريانی مهم در درون دانشگاه رشد پيدا كرد. اين شيوه تحليل البته ممكن است دارای ايرادهايی باشد اما میتواند «چارچوب تحليلی رويكرد تاريخی » به اين پديده را نشان میدهد و تا حدودی آن را معنادار نمايد.
advertisement@gooya.com |
|
٣-٣-مشی چريكی
نكته سوم و پايانی كه میتوان به عنوان نمونهای در اين چارچوب تحليلی وارد كرد، مشی چريكی در اواخر دهه ٤٠ و دهه ٥٠ در ايران است. به خصوص اگر توجه داشته باشيم بيشترين نيروگيری مشی چريكی از درون دانشگاه بود. اين شيوه مبارزه نيز در ديالكتيك با محيط اجتماعی خودش و با محيط بينالمللی به وجود میآيد. محيط اجتماعی آن چگونه است؟ در دهههای قبل از مشی چريكی، مبارزه مسالمت آميز و قانونی در اولويت قرار داشت و معنادار بود. نخبگان جامعه اعتقاد به تغيير و تحول تدريجی و اصلاح گرايانه داشتند. اما اين اميد در دو نقطه ضربه خورد. با كودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ نظام نشان داد كه اصلاح ناپذير است و قصد ندارد در درون خودش تغييراتی را بپذيرد. در ١٥ خرداد ٤٢ نيز رژيم تير خلاص را به هر گونه اميد برای فضای باز سياسی و حركت اصلاح طلبانه زد و اندك منفذهايی كه در دولت امينی به وجود آمده بود را كود كرد. از اين زمان به بعد نظام سياسی دچار انسداد شد. وقتی همه راهها بسته شد، آرام آرام نيروهايی كه میتوانستند در آن زمان نقش آفرينی كنند كارآيی خود را از دست دادند. جبهه ملی به دليل استراتژی غلطی كه در برابر اصلاحات روبنايی همان انقلاب سفيد شاه و مردم، اتخاذ كرد جايگاه خود را در نزد جوانان راديكال و مبارز دانشگاه از دست داد. آيت ا... خمينی و هواداران مبارز ايشان در كنار نهضت آزادی و جريانهای چپ به نوعی تنها گزينههای مبارز در جامعه باقی ماندند. چپ نيز با انحلال حزب توده و فشارهای وارد بر آن عملا امكان سياست ورزی در درون دانشگاه نداشت، رژيم در ١٥ خرداد ٤٢ با سركوب روحانيت مبارز و قبل از آن با دستگيری اعضای نهضت آزادی هيچ نيروی سياسی قدرتمندی را برای ايجاد چالش در درون كشور، باقی نگذاشت با بسته شدن باب اصلاحگری نيم بند رژيم پهلوی آرام آرام انديشه مبارزه چريكی شكل میگيرد. كتابهايی كه در اين دوران منتشر میشود عموما برگرفته از تجربيات مبارزات چريكی كشورهای آمريكای لاتين و شرق آسياست. فضای بينالمللی نيز نوعی از مبارزات چريكی را برای ايجاد تحول تجويز میكرد، با بسته شدن فضای داخل حركت ها روز به روز تندتر و راديكال تر میشد. از دل جبهه ملی نهضت آزادی بيرون آمد و از دل نهضت آزادی سازمان مجاهدين خلق. از درون جريان چپ كه فعاليت علنی و سازمانی را تجويز میكرد چريكهای فدايی بوجود میآيند و جالب است كه عمده كادرهای اين جريانات از دانشجويان دانشگاه است.
بر اين مطالبی كه گفتم البته بسيار بيشتر میتوان افزود ولی هدف عمده در اين گفتار تدوين يك چارچوب تحليلی در قالب رويكرد تاريخی است. اميدوارم توانسته باشم نشان دهم كه انديشه و جنبشهای اجتماعی منبعث از آن در چه فضای اجتماعی، اقتصادی و... به وجود میآيد و ما چگونه میتوانيم با تكيه بر اين فضاها و موقعيتها گذشته را تحليل نماييم و با تجربيات گذشته چگونه وضعيتی كه در آن قرار داريم را بفهميم و به خودآگاهی تاريخی دست يابيم تا بتوانيم آينده را بهتر بسازيم.
---------------------
پی نوشت ها:
* متن فوق تحرير و تنقیح متن پياده شده سخنرانی در دانشگاه تربيت معلم تهران – مورخ ٤ آذر ١٣٨٣ خورشيدی
١ – عمده استدلال روششناسی در باره « تاريخ انديشه» و اين رويكرد بر گرفته از كتاب جريانهای بزرگ در تاريخ انديشه غربی تاليف فرانكلين بومر ترجمه دكتر حسين بشيريه است و سعی شده تا در متن تحولات جامعه ايران به خصوص جنبش دانشجويی مورد استفاده قرار گيرد.