لوموند 30 دسامبر 2004
وزرای خارجه ی فرانسه, آلمان و بريتانيای کبير روز 13 دسامبر طرف های اصلی ِ ايرانیمذاکره در باب مسائل هسته ای را ملاقات کردند, نشستی که می تواند اثرات قابل توجهی درپی داشته باشد. ايالات متحده در اين نشست حضور نداشت, ولی نشانه هاي مبهم بسياری که به سوی آنها فرستاده شده, اثرات مهمی از خود باقی خواهد گذاشت. برخی گمان می برند که واشنگتن منتظر است, و شايدهم در آرزوی اين است, که اين مذاکرات به شکست بينجامد. اما برای موفقيتِ ايالات متحده و اروپا در جلوگيری از دستيابی رژيمی راديکال به سلاح هسته ای, می بايست که ميان دو سویِ اقيانوس اطلس همکاری ای زنده تر و جدی تر صورت پذيرد.
ما که گروهی از وزرای سابقِ خارجه ی کشورهای اروپا, کانادا و ايالات متحده هستيم, نگرانی خود را از وضعيت کنونی روابط ميان دوسوی اقيانوس اطلس نمی توانيم پنهان کنيم و بخصوص از اينکه اين نوع روابط می تواند توانايی های مجموعه ی ما را در مقابله با برخی مخاطرات در سطح کره ی زمين با ضعف هايی مواجه کند. پايان بخشيدن به بلندپروازی های هسته ای ايران يکی از نمونه های آن است. به همت انستيتو ASPEN ما به دفعات متوالی با يکديگر ديدار داشته ايم, و کوشيده ايم بفهميم که چرا عادت همکاری همواره در مقابل رقابت و تنش به ضعف دچار می آيد. ما گمان داريم که تنها راه برای يافتن راه حلی متداوم همکاری ای واقعی ميان دوسوی اقيانوس اطلس است.
در اثر زحمات وزرای خارجه ی انگليس, فرانسه و آلمان, در نوامبر 2004 ايرانيان پذيرفتند که برنامه هسته ای خود را طی زمانی که مذاکرات اقتصادی و تکنيکی در جريان است, به حالت تعليق درآورند. اين توافق نشان از قدمی به پيش دارد, ولی زمانی موفق خواهد بود که تهران به طور کامل از همه ی تلاشهای خود برای توليد و دستيابی به سلاح هسته ای دست بکشد. ما تجربه ی مستقيم استفاده از سياست چماق و نان شيرينی در اين نوع مذاکرات سخت و مشکل را داريم, و پيشنهادات ذيل را برای حصول همکاری تام و تمام ايرانيان داريم.
در اولين گام اهداف مشترک ايالات متحده و اروپا می بايست روشن باشد. ايرانيان به نحو ماهرانه ای همکاری ميان دوسوی اقيانوس را از هم گسيخته اند, به اميد اينکه تداوم اختلاف نظرات ميان ايالات متحده و اروپا به آنها زمان کافی برای پيشروی تا نقطه ای غيرقابل بازگشت در مسير هسته ای بدهد. برای بی اثر کردن اين استراتژی, مسئولين اروپايی و امريکايی بايد به طور مداوم و يک صدا تکرار کنند که انتظار دارند ايران تعهداتی را که با امضای پيمان عدم غنی سازی پذيرفته را عملی سازد. همزمان می بايست همه با هم تاکيد کنند که قصد ندارند مانعی برای حق ايران در توسعه ی برنامه ی انرژی اتمی غيرنظامی و صلح جو توليد کنند, و در اين زمينه می بايست تضمين های لازم را نيز به ايران بدهند.
در گام دوم, تامين کنندگان اصلی هسته ای ( روسيه, ايالات متحده و اروپا) می بايست تضمينی روشن و واضح برای تامين سوخت نيروگاه های تامين انرژی هسته ای غيرنظامی و بازپس گرفتن زباله های اتمی بدهند. در مقابل, ايران از توانايی توليد سوخت هسته ای دست خواهد کشيد, از جمله غنی سازی, جمع آوری زباله های اتمی و تبديل اورانيوم, و همينطور توليد آب سنگين.
گام سوم, هيئت دولت بوش می بايست موافقتنامه ی سه کشور اروپايی پس از مذاکرات با طرف های ايرانی را همچون گامی مهم مورد حمايت قرار دهد. از آنجا که هنوز روشن نيست که اين موافقتنامه نقطه ی پايانی بر بلندپروازی های اتمی تهران خواهد نهاد, تنها برخوردی مشترک ميان اروپا و ايالات متحده دانستن اين امر را ممکن خواهد کرد. می بايست که واشنگتن حمايت کامل خود را متوجه اين تلاشهای ديپلماتيک نمايد و همينطور تعهداتی تجاری و ديپلماتيک با ايران را در برنامه ی خود جا دهد.
رهبری سياسی اين کشور طی دو دهه ی اخير به شکل چشمگيری متحول شده, و بسيار پيچيده تر از آن چيزی است که بسياری می پندارند.
نياز به درک و فهميدن تفاوت ميان گردانندگان متفاوت سياسی در ايران و انگيزه هايشان ايالات متحده را مجبور می کند که روابط متقابل اثرگذار و مستقيم را فعال کند. اين امر می تواند به آنها کمک کند تا به کسب پيشروی هايی نائل آيند, در حالی که به طور مثال اختلافات روی مسائل هسته ای, نمی بايست باعث عدم تداوم تلاشهای تا کنونی برای حصول همکاری آنان در زمينه هايی مثل مبارزه عليه قاچاق مواد مخدر, مبارزه عليه تروريسم و صلح در خاورميانه شود.
اگر امريکايی ها نياز دارند که حمايت شان از تلاش های ديپلماتيک را افزايش دهند, اروپايی ها, اما می بايست به ايرانيان نشان دهند که اگر از طرحهای مبتنی بر تهيه سلاح هسته ای دست نکشند, با مخاطرات جدی سياسی و اقتصادی مواجه خواهند شد.
در حالتی که اين ديپلماسی به بن بست برخورد کند و يا اينکه ايران تصميم به ادامه ی تلاشهايش در اين زمينه بگيرد, اروپايی ها می بايست خود را برای حرکتی از نوع ديگر مهيا کنند, از جمله ارجاع مسئله به شورای امنيت سازمان ملل متحد. آنها می بايست به نحوی متداوم تمايلشان به اين امر را به ايران گوشزد کنند. جامعه ی دو سوی اقيانوس اطلس نمی بايست با ريسک مواجهه با ايران درگير شود.
اما اگر که برای جلوگيری از ورود برنامه های نوين هسته ای به خاورميانه ای آماده به اشتعال باشد, هرگز نبايد برای لحظه ای در آن ترديد به خود راه دهيم.
advertisement@gooya.com |
|
بدين ترتيب در سايه ی توافقی که اطمينان ايران برای تداوم برنامه هسته ای غيرنظامی و استقرار آن را جلب کند, در عين اينکه جامعه ی جهانی را نيز با تضمين های مورد نيازش راضی کند, منافع هرکدام از ملل نيز در نظر گرفته خواهد شد. اروپايی ها و امريکايی ها باهم, با حوصله و قاطعيت می بايست به ميزانی که امکان دارند برای حصول به اين نتايج فشار وارد آورند و در صورتِ عدم نتيجه گيری متحد و همبسته بمانند.
مادلن آلبرايت, وزير خارجه ی امريکا در دولت کلينتون و همينطور هفت وزيرخارجه ی سابق : رابين کوک ( بريتانيای کبير ), هوبرت ودرين ( فرانسه ), لامبرتو دينی ( ايتاليا ), لويد آکسورتی ( کانادا ), نيل هلوگ پترسون ( دانمارک ), آنا پالاسيو ( اسپانيا ), يوزياس فان آراستن ( هلند )