advertisement@gooya.com |
|
در حكايت ارسطو، معلم اول، نقل است "آنه نبي ضيعوه"، يعني او (ارسطو) پيغمبري بود كه ضايع شد. و اين عبارت به روايتي از احاديث نبوي است.
معناي جمله ي اول (انه نبي) به استناد پهلو زدن فلسفه به رسالت، ارسطوي فيلسوف را پيغمبر دانسته، آنچنانكه روايتي هم در مورد لقمان، در كتاب ماثرالملوك وجود دارد كه ..."آن جناب (لقمان) را ميان نبوت و حكمت (فلسفه) مخير ساختند و لقمان حكمت را اختيار نمود"، اما معناي جمله ي دوم (ضيعوه با تشديد روي حرف ع) ضايع شدن است، چرا كه ارسطو به دليل داشتن آن مقام شامخ علمي، خود را به اسكندر يعني قدرت، مربوط و وابسته ساخت. و امروز مصداق اين حكايت بي گمان جز كمرنك شدن شان و منزلت عالمان ديني در بازي سياست (بخوانيد قدرت) نيست، عالماني كه به شهادت سابقه ي تاريخي وقتي
با طمانينه از كوچه و معبري مي گذشتند، مردم به احترامشان راه باز مي كردند مي ايستادند و نمي گذشتند.
با جدي شدن حضور هاشمي رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري اگر چه بنا به پيش بيني ناظران سياسي، مخالفت اصولگرايان را بطور حتم به همراه داشت اما هرگز گمان آن نمي رفت اين مخالفت به گونه اي باشد كه اخيرا در صحن مجلس از سوي نماينده اي منتسب به اصولگرايان با شديد ترين عبارات و ادبيات خصمانه، شان و منزلت او كه به زعم حتي مخالفانش استوانه ي انقلاب است كمرنگ گردد، هر چند با پشتوانه ي چنين پيامي كه "تشخيص بزرگان چنين است"، باشد. اگر چه با اين گونه مخالفت ها اقبال علاقمندان به حضور هاشمي در كسوت رياست جمهوري بيشتر مي شود اما با اين همه، زنگ هشداري است، خاصه براي آناني كه به قصد نشاندن اين روحاني بر كرسي قدرت، بي وقفه در پي راهكارهاي زدودن ذهنيت جامعه از عملكرد پيشين كانديداي مورد علاقه ي خود هستند. طرفه آنكه در سر مقاله ي روز پنجشنبه دهم ديماه آن روزنامه ي عصر كه تعين كننده هر جريان سياسي اين آب و خاك است، با صراحت نسبت به اين حضور با اين عبارت كه "اصولگراياني كه قدر و قيمت آرمان هاي ديني را يافته اند، ديگر حاضر نيستند آن را فداي رودربايستي ها و تعارف ها و ملاحظات نامشروع كنن" اعلام موضع كرده است. كه هرگز مباد چنين شود چرا كه باز شاهد تضعيفي خواهيم بود كه به تكرار در بازي سياست، جز به بي باور شدن مردم نسبت به قشر خداجوئي كه به شهادت تاريخ اين كهنه ديار هميشه تنها ملجا داد خواهي مردم بودند ، حاصلي نداشت.
آنچه گفته آمد نه از سر تائيد و يا حمايت كانديداي روحاني چون هاشمي رفسنجاني است كه به هر روي باز هم رداي رياست جمهوري اين آب و خاك را بر تن خواهد كرد و بر مسند قدرت خواهد نشست، اگر چه با كرشمه و ناز، اما آنچه مقصود اين نوشتار است هشداريست تا مبادا اين باقي مانده از باور مردم نسبت به روحانيت، چون برجي كه فرو مي ريزد، ريخته شود تا بدانجا كه ملتي براي تسلي نياز معنوي خود به دامان مروجان ادياني بغلطند كه كوس تبليغاتشان در هر گوشه از اين پهنه ي تاريخي به صد نواي دل انگيز به صدا درآمده و با استناد به عملكرد هاي آن دسته از عالمان ضايع شده از قدرت، دين خود به رخ شيعه ي علي مي كشند، وگرنه، در اين وانفسا كه همگان از سياست زدگي دل خسته به گوشه ي انزوا نشسته اند ، و تنها نظاره گرند، چه
فرقي است بين رياست جمهوري هاشمي كه به هر روي به صد كرشمه و ناز مي آيد، يا ديگري؟ كه گويي قحط الرجال است و اين دور تسلسل جاريست،آنچه امروز رنجوران سياست را دغدغه است ايماني است كه بر باد رفته اش مي بينند لاغير.
تلقين و درس اهل نظر يك اشارتست
گفتم كنايتي و مكرر نمي كنم
http://www.bijan-safsari.com