معرفى «مصطفى معين» وزير سابق علوم به عنوان كانديداى جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى در انتخابات رياست جمهورى با واكنش هاى متفاوتى روبه رو شده است. نيروهاى سنتى تر نزديك به اين دو حزب كه به «خط امامى» شهره شده اند، از نامزدى معين راضى و تا حد زيادى خشنود هستند. حتى مى توان گفت كه معين براى اين طيف از نيروهاى اصلاح طلب يكى از كانديداهاى ايده آل محسوب مى شود. چرا كه معين سخنگويى ائتلاف گروه هاى خط امام در نيمه نخست دهه ۷۰ را در كارنامه خود دارد. ائتلافى كه توسط سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى تاسيس شد و گروه هاى چپگراى نزديك به اين سازمان در آن عضويت داشتند. انجمن اسلامى مدرسين دانشگاه ها، انجمن اسلامى معلمان، انجمن اسلامى جامعه پزشكى و دفتر تحكيم وحدت از ديگر گروه هاى عضو اين ائتلاف بودند.
حضور معين در مقام سخنگويى اين ائتلاف نشانگر آن است كه در ميان نيروهاى سياسى خط امام (منهاى مجمع روحانيون مبارز و گروه هاى نزديك به آن) معين از موقعيتى مناسب برخوردار است و فارغ از مسائل و موقعيت كنونى و شرايط دشوارى كه اصلاح طلبان را به نامزدى معين رسانده، او كانديدايى مطلوب و ايده آل در نزد نيروهاى سنتى جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب به حساب مى آيد. سوى ديگر اين مسئله نيروهاى جوان تر و كم سابقه تر جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب قرار دارند. اين طيف كه به دليل گسترده بودن تشكيلات جبهه مشاركت اغلب در اين حزب سياسى حضور دارند، نيروهايى هستند كه پس از سال ۷۶ و به ويژه از زمان تشكيل جبهه مشاركت فعاليت سياسى خود را آغاز كرده اند. نيروهايى كه نسبت آنها با تشكيلات قديمى خط امام حداكثر به اندازه برخوردى محترمانه با گفتمانى است كه توسط چپ مذهبى از اوايل دهه ۶۰ تا نيمه دهه ۷۰ نمايندگى مى شد. در ميان اين نيروها كم نيستند كسانى كه نسبت به برخى رفتارها و مسائل دهه نخست جمهورى اسلامى برخوردى انتقادى دارند و اگر هم در شرايط كنونى با نيروهاى خط امامى سابق در تشكيلات اصلاح طلب جبهه مشاركت همراه شده اند، به دليل تجديدنظر و تحولى است كه در سال هاى اخير شامل حال چپ هاى خط امامى شده و آنها را به هيات «اصلاح طلب» درآورده است. ميرحسين موسوى واجد جذابيت چندانى نيست. چنان كه در زمان تصميم گيرى براى انتخابات رياست جمهورى در جريان كنگره هفتم جبهه مشاركت (تابستان ۸۳) نيروهاى جوان تر و يا داراى سابقه كمتر سياسى جبهه مشاركت بيشتر طرفدار معرفى يك كانديداى حزبى بودند. «سيدمحمدرضا خاتمى» دبيركل جبهه مشاركت و برادر رئيس جمهورى بيشترين طرفدار را براى قرار گرفتن در چنين جايگاهى دارا بود. موقعيت كاملاً تشكيلاتى، تيپ و فن بيان، سابقه كم رنگ حكومتى در دهه نخست جمهورى اسلامى، عملكرد قابل قبول در مجلس ششم و به ويژه تبديل شدن به يك سياستمدار در دوران اصلاحات از جمله ويژگى هايى است كه رضا خاتمى را در نزد هوادارانش در مقامى بالاتر از هر كانديداى حزبى و غيرحزبى از جمله معين و موسوى قرار مى داد. چنان كه در انتخابات درونى جبهه مشاركت براى انتخاب اعضاى شوراى مركزى و دبيركل نيز خاتمى بالاترين راى را حتى نسبت به چهره هايى نظير حجاريان و ميردامادى كسب كرد. با اين حال، چشم انداز برخورد شوراى نگهبان با كانديداهاى اصلاح طلب و به ويژه سابقه رد صلاحيت ها در انتخابات مجلس هفتم مانع از آن بود كه جبهه مشاركت بتواند بر روى محمدرضا خاتمى به عنوان كانديداى صاحب شانس تائيد صلاحيت حساب كند. به ويژه آن كه خاتمى با وجود قرار داشتن در سمت نايب رئيس اول مجلس ششم و نيز كسب بيشترين آرا در ميان نمايندگان تهران در مجلس ششم از سوى شوراى نگهبان در انتخابات مجلس هفتم رد صلاحيت شده بود. در كنار اين پارامتر، پارامتر ديگرى نيز وجود داشت. جبهه مشاركت قصد آن داشت تا با معرفى كانديدايى نزديك به خود اما غير تشكيلاتى آمادگى خود را براى اجماع با ساير گروه هاى دوم خرداد نشان دهد.
در اين ميان ميرحسين موسوى داراى چنين زمينه اى در ميان همه گروه هاى عضو جبهه دوم خرداد بود و همان طور كه از سوى گروه هاى مختلف عضو اين جبهه در زمان طرح كانديداتورى موسوى مطرح مى شد، وى توانايى جذب حمايت كامل اصلاح طلبان را داشت. اما خوددارى موسوى از حضور در عرصه انتخابات جبهه مشاركت را واداشت تا دومين كانديداى غيرحزبى خود را پيش نهد. با اين حال همان طور كه پيش بينى مى شد معين توانايى كسب اجماع تمام گروه هاى دوم خرداد را نداشت و شايد از اين نظر تفاوت چندانى ميان محمدرضا خاتمى و يا بهزاد نبوى با معين نبود و اگر جبهه مشاركت يك كانديداى حزبى نيز معرفى مى كرد، همان قدر اجماع گروه هاى اصلاح طلب را به دست مى آورد كه اكنون معين به دست آورده است. ضمن آن كه در صورت معرفى رضا خاتمى احتمال آن كه گروه هاى اصلاح طلب خارج از جبهه دوم خرداد نظير نهضت آزادى، ملى _ مذهبى ها و بخش هايى از دفتر تحكيم وحدت به حمايت از كانديداى جبهه مشاركت برمى خاستند بيش از وضعيت كنونى بود كه معين پيشنهاد شده است. با اين همه، اهميت پارامتر اول يعنى تائيد صلاحيت نامزد پيشنهادى بيش از آن بود كه جبهه مشاركت در اين زمينه ريسك زيادى كند و دبيركل خود را براى انتخابات رياست جمهورى در نظر گيرد.
از اين منظر سابقه خط امامى معين در كنار عضويت وى در كابينه هاى خاتمى و هاشمى رفسنجانى شانس تائيد صلاحيت او را افزايش مى دهد. چرا كه طبق يك روال ثابت شده در انتخابات رياست جمهورى همه كانديداهايى كه به جز دولت هاى مرحوم «مهدى بازرگان» و «ابوالحسن بنى صدر» عضو كابينه و يا از معاونان رئيس جمهور بوده اند در انتخابات رياست جمهورى تائيد صلاحيت شده اند. احمد توكلى (وزير كار مستعفى دولت موسوى)، على اكبر ناطق نورى (وزير كشور دولت مهدوى كنى)، سيدمحمد خاتمى (وزير ارشاد مستعفى دولت هاشمى)، محمد محمدى رى شهرى (وزير اطلاعات دولت موسوى)، على فلاحيان (وزير اطلاعات دولت رفسنجانى)، على شمخانى (وزير دفاع دولت خاتمى)، مصطفى هاشمى طبا (رئيس سازمان تربيت بدنى در دولت خاتمى) و حسن غفورى فرد (رئيس سازمان تربيت بدنى در دولت رفسنجانى) همگى به دليل سابقه اجرايى خود جزء رجل سياسى به حساب آمده اند و براى رياست جمهورى از سوى شوراى نگهبان تائيد شده اند. اگر قرار باشد اين رويه حفظ شود، معين كه در سه كابينه دوران جمهورى اسلامى عضويت داشته و علاوه بر آن با حكم بنيانگذار جمهورى اسلامى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى نيز حاضر بوده، شايسته قرار گرفتن در فهرست نهايى كانديداهاى رياست جمهورى خواهد بود. ضمن آن كه كانديداتورى هاشمى رفسنجانى مى تواند باز هم بر شانس تائيد معين بيفزايد.
advertisement@gooya.com |
|
در كنار اين پارامتر شايد افزودن نكته اى به مطايبه هم بى مناسبت نباشد. معين گرچه از نظر ظاهرى برخلاف محمدرضا يا محمد خاتمى چنان نيست كه شورى برانگيزد و مخاطبان را بر سر ذوق آورد، اما مى توان گفت كه چهره و گفتار او تجسم وضعيت كنونى اصلاح طلبان است. وضعيتى كه در آن حضور اصلاح طلبان در عرصه هاى سياسى و اجتماعى و از جمله انتخابات، ديگر توام با شور و هيجان سال هاى ۷۶ و ۸۰ (كانديداتورى محمد خاتمى) و يا ۷۸ (كانديداتورى محمدرضا خاتمى و ديگر كانديداهاى جبهه مشاركت براى مجلس ششم) نيست.
پيش بينى ها و نيز تجربه دو انتخابات اخير نشان از آن دارد كه حضور كنونى اصلاح طلبان در فضايى سرد از نظر حضور شهروندان در حوزه سياست صورت مى گيرد. اين واقعيت ها اما يك روى سكه است. چه روى ديگر سكه نيز نشان از آن دارد كه كانديداتورى معين تجسمى از وضعيت كنونى اصلاح طلبان است. وضعيتى كه در آن، حضور در انتخابات با شعارها و برنامه هاى حداكثرى و اميد آفرين سال هاى طلايى اصلاحات توام نيست بلكه حضورى است مبتنى بر برنامه ها و شعارهاى حداقلى. شعارها و برنامه هايى كه در آن چشم اندازى مبتنى بر اصلاح يا تغيير راديكال در ساختار يا وضعيت كنونى به چشم نمى خورد بلكه حفظ وضعيت كنونى و شرايطى كه در آن امكان تقويت نهادهاى مدنى و نيز حفظ فضاى فعاليت نيروهاى منتقد سياسى، ليبرال اجتماعى و تكنوكرات هاى اقتصادى وجود داشته باشد، خواست اصلاح طلبان است. اصلاح طلبانى نظير جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب از پس تحولات ۷ سال گذشته، به خوبى دريافته اند كه ضعف سازماندهى و تشكيلاتى آنها مانع از شكل دادن نيرويى همسنگ در برابر مخالفان اصلاحات شده است. از همين رو، «نگاه به جامعه»، «گسترش تشكيلات» و «تقويت جامعه مدنى» در كنگره هاى اخير اين دو تشكل به عنوان شعارها و برنامه هاى محورى تعيين شده است. اما سردادن اين شعارها در فضايى كه ممكن است بر اثر يكدست شدن حاكميت عليه نيروهاى اصلاح طلب شكل گيرد، نتيجه اى در برنخواهد داشت. از اين رو اصلاح طلبان از كانديداتورى هر شخصيتى كه بتواند مانع يكدستى ساختار سياسى شود از جمله هاشمى رفسنجانى و مهدى كروبى استقبال مى كنند. اما در اين ميان، معين به عنوان نزديك ترين كانديدا به جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب تقريباً يك كانديداى تشكيلاتى است و حضور او در جايگاه رياست جمهورى مى تواند موقعيت مساعدتر و تضمين شده ترى را براى فعاليت تشكيلاتى و سازمانى اصلاح طلبان و نيز نهادهاى مدنى، مطبوعات و NGO هاى متنوع تر فراهم آورد. در اين ميان، به نظر مى رسد كه هر چه وجه تشكيلاتى و سازمانى معين در انتخابات پررنگ تر شود و وى _ همان طور كه در واقع هست _ تجسم وضعيت كنونى اصلاح طلبان پيشرو نظير جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب باشد، اهميت حضور وى در انتخابات افزايش مى يابد.
بدين شكل نه تنها نيروهاى سنتى و خط امامى اين دو تشكل كه جريان هاى جوان و نيز آنهايى كه بيرون از اين دو تشكل هستند، اما هنوز دل در گرو برنامه ها و شعارهاى اصلاحى دارند، از نامزدى معين خوشنود مى شود. مهمتر آنكه، نامزدى معين به شكلى تشكيلاتى، عملاً عامل آن است تا راهى كه براى حذف جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب از ساختار سياسى در زمستان گذشته آغاز شد، در بهار آينده پايان يابد. هر چند كه پيروزى هر يك از ديگر كانديداهاى غيرمحافظه كار نيز كمابيش چنين روندى را ناتمام مى گذارد.