چهارشنبه 25 آذر 1383

آقای راشدان باخیال! کرمانشاهی

آقای راشدان می نویسد:" در برابر هر یک نفر اعدامی دوران پنجاه ساله پهلوی در طول یک دهه حکومت دوستان خط امامی - از موسوی خمینی گرفته تا موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی و موسوی خوئینی ها و يک عده موسوي ساديست آدمخوار ديگر – حدود دویست انسان اعدام شده اند…. من سلطنت طلب و مشروطه خواه نیستم ولی گوسفند هم نیستم ....." و" همه ما به عبدالله نوري افتخار مي کنيم ، اما اگر قرار به مرز بندي تاريخي شد - گذشته سياسي همه و همه و نه فقط داريوش همايون و شاهين فاطمي را بايستي که هوا کرد........"
اقای راشدان نمیدانم شما با این نوشته ها و توجیحات چه چیز را می خواهید به ملت که" گوسفند" هم نیستند، بخورانید؟
در سال پنجاه وهفت ملت ایران ( البته بدون اجازه از ابر قدرتها) انقلاب بزرگی را که استقلال وآزادی از شعارهای اصلی آن بودند و روش آن نیز پرهیز از خشونت بود ( تا جایی که سر انجام وعلیرغم خشونت رژیم پهلوی گل را بر گلوله پیروز گرداند )، به انجام رسانیدند.رژیم شاه که توسط کودتای انگلیسی – آمریکائی(سیا) بر علیه حکومت ملی د کتر مصدق بیست پنج سال با دربار فاسدش به خودکامگی ، فساد و خیانت ادامه داد و با پیروزی انقلاب سقوط کرد و اکثریت مردم ایران با رأی خود به نظام جمهوری ، عملاً نظام شاهنشاهی را ملغی نمودند.
اما چرا این جمهوری اسلامی شد؟ از آنجا که مردم اقای خمینی را مرجع تقلید ورهبر انقلاب میدانستند وبه قول او که در مقابل جهانیان در طی مصاحبه های پی در پی حاکمیت را از آن جمهور مردم دانسته بود وجمهوری اسلامی را نماد این حاکمیت معرفی میکرد، باور داشتند و تصورش را هم نمیکردند که او دروغ بگوید و در پی قدرت مطلقه تا جایی برود که زمانی بگوید «اگر سی و پنج میلیون نفر بگویند بله من میگویم نه !» . تا جایی برود که ریختن خون جوانان وطن را منوط به پاسخ سه سئوال کرده وبدستور او فاجعه کشتارسال شصت هفت رقم خورد . ( بیاد شما می آورم که آقای داریوش همایون قربانیان این فاجعه را لایق چنین رفتاری میداند). وقتی آقای خمینی گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد به او تأسی کرده و بدون پرسش و چون وچرا، به جمهوری اسلامی رای دادند وعده ای هم که خواستند چون و چرا کنند برخی هم گفتند بی خیال! این فقط شکل است .
اما محتوا، پیش نویس قانون اساسی که حاکمیت مردم را مدنظر داشت و به تصویب شورای انقلاب و امضای آقای خمینی وسایر مراجع رسیده بود کنار نهاده شد. مجلس خبرگان که بر خلاف عهد آقای خمینی که در هنگام ورود، در بهشت زهرا تشکیل مجلس موسسان را وعده داده بود، تشکیل شد و قانون اساسی ولایت فقیه را تحمیل کرد . خلاف عهد شد و بازجمعی گفتند بی خیال! آقای راشدان شما خود گفته اید که هنگام انقلاب سیزده سال داشتید ، بنابراین آن روزهای پراز امید وشادی را که هنوز خشونت بر جامعه سیطره نیافته بود بخاطر دارید، وقتی اولین اعدامها در مدرسه رفاه انجام گرفت قلیلی از روشنفکران مخالفت ورزیدند ولی جو حاکم «اعدام باید گردد» بود وعده ای سکوت کردند وشاید بخشی هم گفتند بی خیال!
سال شصت ،وقتی آقای بنی صدر اولین رئیس جمهور منتخب مردم، آنان را به مقاومت در مقابل استبداد دعوت میکرد، بخشی از روشنفکران گفتند بی خیال! وبخشی دیگر از چپ گرفته تا راست به کودتاچیان پیوستند که از قضا تمامی موسوی هایی که شما نام بردید وهمچنین آقای عبدالله نوری که شما به نیابت همه به او افتخار میکنید، ( حداقل من یکی افتخار نمیکنم مابقی همه را خدا داند!) ، آقای حجاریان که شما انقلاب را به روایت او آموخته اید ودیگر اصلاح طلبان حکومتی و...در آن کودتا نقش داشتند واز عوامل اختناق دهه شصت بشمار میروند . در سال هشتاد وهفت درست در زمانیکه رژیم ولایت فقیه با ضربه ای که حکم دادگاه میکونوس به او وارد کرده و از نظر بین المللی در انزوابود ،بخشی از حاکمیت که مدتی ازقدرت کنار گذاشته شده بودند، با شعار اصلاح طلبی و وعده اجرای اصول انقلاب بمیدان آمدند و بدون اینکه کوچکترین نقدی به گذشته خود داشته باشند و دستیاری خود در کودتا واستقرار حکومت ترور و وحشت را به نقد بکشند واز مردم پوزش بطلبند، مردم را به پای صندوقهای رای فراخواندند .اینبار نیز جمعی گفتند بی خیال! و با عدم پرسش از گذشته مدعیان با رای خود رژیم را از بحران رهانیدند تا آقای خاتمی عاقبت پس از هشت سال بگوید« بخاطر پرهیز از عصیان مردم به حکم مستبدین تن داده است» و عهد خودرا با مردم شکسته است که اگر به حق و آزادی باور داشت میدانست عصیان بر ناحق از حقوق مردم است. .
حالا ما، بعد از بیست وشش سال که از انقلاب میگذرد و تجربیاتی که با بهایی سنگین آموخته ایم نباید بگوییم بی خیال! بلکه باید در مورد هر فرد و گروهی که به نوعی با مردم ایران سرو کار دارند به مرز بندی های تاریخی بپردازیم و گذشته سیاسی آنها را به تعبیر شما"هوا " کنیم تا به روشنی برای مردم و بخصوص نسلی که بعلت حاکمیت سانسور آنها را نمیشناسد هویدا گردد و ناشناخته ای در عرصه مبارزه سیاسی نماند. بدین خاطر است که باید از امثال آقایان داریوش همایون و شاهین فاطمی ودیگر هواداران خاندان پهلوی پرسید که آنان در تشویق صدام حسین به حمله به ایران و در جنگی که چند صد هزار کشته ومجروح و میلیونها خسارت به ایران وارد آورد چه نقشی داشتند ؟ سفرهای پی در پی آنان به بغداد واستقرار تیمسارهای تحت امرشان در عراق به چه دلیل بود؟ شما در مقام مقایسه دو نظام مستبد خونریز برآمده وچون عوامل رژیم سابق را دویست برابر کمتر خونریز یافته اید،علیرغم اینکه نوشته اید سلطنت طلب نیستید ،با اما و اگر مرز بندی تاریخی وپرسش در باره گذشته سیاسی آنان را به زیر سئوال برده بلکه نفی آن را طلب میکنید. چنانچه گویی مردم ایران ناچارند از ترس بد به بدتر پناه ببرند وجز این راهی نیست.
اما آقای راشدان نمیدانم که شما درس آزادی وحقوق بشر را در کدام مکتب آموخته اید که انسانها را با رقم اشتباه میگیرید. مگر حق وحقوق قابل شمارش است که اگر کسی کمتر ضایع کرد بشود نادیده گرفت. شما مگر نمیدانید که« اگر یک نفر بیگناه کشته شود مثل این است که تمامی بشریت کشته شده است » ؟ وشکنجه حتی یک نفرخلاف حقوق بشراست .لذا آمار شما ونتیجه ای که بر آن مترتب میدانید درست نیست .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

شما مگر نمیدانید استبداد پس از انقلاب ثمره انقلاب نیست بلکه میوه تلخ عدم پایبندی به اصول انقلاب و خیانت آقای خمینی ومستبدین سلفش به اعتماد و امید مردم بود . ْآیا شما از تاریخ بیست و پنج ساله گذشته ایران بی اطلاعید؟....
نه آقای راشدان، باخیال! ، اینبار باید مرز بندی ها را روشن وشفاف کرد.باید ازامثال آقایان داریوش همایون وشاهین فاطمی و پهلوی طلب ها در رابطه با گذشته شان پرسید وطلب داشت تا آنان ملت را بدهکار ندانند و پوزش ملت را بابت انقلاب وراندن آنان طلب ننمایند.
باید از آقایان عبدالله نوری وتمامی موسوی هاکه نامبرده اید و ( تأکید میکنم دراین میان به هرچه موسوی در ایران است با عنوان« يک عده موسوي ساديست آدمخوار ديگر» توهین کرده اید که خلاف شأن وداوری انسانی است ) حجاریان ، بهزاد نبوی ،کروبی ، رفسنجانی ، خامنه ای و خاتمی و... از مسئولیتشان در باره کودتای خرداد شصت وحوادث پس از آن پرسید. از مسئولیتشان در قبال فساد وجنایتی که حد نمیشناسد و ایران را به ورطه سقوط کشانده است پرسید و....
باید از آقای رجوی وسازمانش از همکاری با صدام وبیگانگان پرسید. و.....
بله آقای راشدان باید باخیال! بود و بیاد مردم ستمدیده ایران آورد که در آزادی زیستن حق اوست. که عصیان بر ستمگر حق اوست . که دادخواهی حق اوست.که پرسیدن و چون چرا کردن حق اوست . که جبر انتخاب بین بد وبدتر دروغ است وتنها انتخاب بین بد وخوب وخوبتر راست وحق اوست. که ... و با یاد آوردن این حقوق ودیگر حقوق و عمل بدانهاست که ایرانی آزادی و ایران استقلال می یابد ومردمسالاری معنی پیدا میکند .

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15571

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آقای راشدان باخیال! کرمانشاهی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016