advertisement@gooya.com |
|
روز گذشته مردم جهان شاهد دو تظاهرات گسترده در کشور ترکيه بودند که رهبران و سازمان دهندگان آنها، توانستند جمعيت انبوهی را با ترکيبی بسيار متنوع از پير و جوان، به آسانی بسيج کرده و به خيابانها بکشانند. اقليت کرد آن کشور با انگيزه فشار به دولتهای اروپايی و در حمايت از پذيرش و عضويت ترکيه در اتخاديه اروپا، دمونستراسيون نسبتاً وسيعی را به راه انداخته بودند. اما در مکانی ديگر و در تقابل با تظاهرات کردها، ترک های آن کشور زير رهبری راست ترين جناح، راهپيمايی بزرگی را عليه دولت خويش مبنی بر پس گرفتن تقاضای عضويت خود، در شهر آنکارا به نمايش گذاشتند.
سالهای مديدی است که کشور ترکيه پشت درهای بسته و در انتظار پذيرش عضويت خود ابتداء در جامعه اروپا و اکنون، در انتظار ورود به اتحاديه اروپاست. علت اصلی و اساسی مخالفت تعدادی از کشورهای اروپايی که طی ساليان گذشته، همواره و با اتکاء و استناد به آن از پذيرش عضويت ترکيه خودداری ميکردند، در واقع عدم ثبات سياسی و اقتصادی بود. بديهی است که يک سری از گزارشات مستند سياسی ـ حقوقی آشکار و مجموعه ای از دلايل زنده ای که حکايت از نقض حقوق بشر در آن کشور داشتند، امر مخالفت و اتخاذ چنين تصميمی را تشديد و تأييد ميکردند.
توجيهات مخالفين از آنجائيکه مستند و منطبق بر افکار عمومی داخل و خارج از ترکيه بودند، بسيار منطقی بنظر ميرسيدند. چنين مخالفتی، در شرايط های مختلف و بمثابه يک اهرم فشار دوجانبه، هم از جانبه دولتهای اروپايی و هم از جانب اپوزيسيون؛ دولت ترکيه را موظف می ساخت تا در جهت تصحيح سياست های خود گام بردارد. اما در دو سال اخير، کشورهايی به عضويت اتحاديه اروپا پذيرفته شدند که از بسياری جهات، نه تنها قابل مقايسه با ترکيه نبوده اند، بلکه بجرأت می توان گفت که دموکراسی در ترکيه، زودتر و آسانتر از آن کشورها نهادينه ميگردد.
البته بيان چنين سخنی بمعنای نفی و ناديده گرفتن رشد گرايشات افراطی و پان ترکيسمی که در چند سال اخير، خصوصاً بعد از فروپاشی شوروی ميدانی برای ترک تازی در مناطق قفقاز پيدا کرده اند، نبوده و نيست. در عوض و در تقابل با آن، بطور فزاينده ای هم مردم و هم دولت آن کشور در جهت ثبيت و اجرای قوانين مُدرن و همسو سازی کشور با فرآيند جهانی شدن، گام های مؤثری برداشته اند. کشور ترکيه، امروز در شرايطی کاملاً استثنايی قرار گرفته است که اگر نتواند و يا دقيقتر، کشورهای اروپايی نخواهند او را در آغوش گرم خود بگيرند، دانسته يا ندانسته آن کشور را به پيوستن در جمع کشورهای ملتهب و قابل انفجار خاورميانه سمت خواهند داد.
درک اين نکته حائز اهميت است که مخالفت کنونی بعضی از کشورهای اروپايی، پيش از اينکه به دلايل منطقی و نقصان های سياسی ـ حقوقی موجود در کشور ترکيه مرتبط باشند، بيشتر به تغيير نگاه مخالفين اروپايی و سياسی کردن دين، ارتباط می يابند. دوگانگی برخورد اروپا با مسائل پيچيده و کاملاً متنوع کشورهايی چون عراق و ايران و اکنون با عدم پذيرش ترکيه، نشانه آن است که کشورهای قدرتمند اروپا، در ارتباط با روند شتاب آميز جهانی شدن، هنوز فاقد يک استراتژی مشخص و همه جانبه اند.
از طرف ديگر دمونستراسيون کردهای مقيم ترکيه، نشانه ايست از درک، رشد و تلاش جديد اپوزيسيون در جهت هماهنگ سازی خود با روند تحولات کنونی منطقه و جهان و هموار سازی راه تحقق دموکراسی در ترکيه است. اين بدان معناست که اپوزيسيون پس از گذر از جويبارهای خونين و تحمل مصائب بيشمار و دردناک، اکنون توانسته است بخود آيد و خواست های برحق خويش را در انطباق با ضرورت ها و منطق های جهانی قرار داده و از اين زاويه بنيان های نظری خود را متحول سازد. تنها همين تفکر که هر چه بيشتر دولت های کشورهای خاورميانه، در ارتباطی نزديک با کشورهای دموکراتيک قرار گيرند و عضويت آنها در مجامع مختلف سياسی، حقوقی و اقتصادی پذيرفته شوند، بهمان نسبت در پذيرش و رعايت قوانين مدنی منظبط تر و متعهدتر می گردند؛ به تنهايی گام مهمی است که يک حزب سياسی ـ نظامی، در انطباق خود با شرايط کنونی تحول می توانست بردارد و برداشته است.
متآسفانه اپوزيسيون ايرانی، بدليل غرق شدن در خرده کاريها و مشغول کردن خود به بعضی از حرکات سطحی و منظور دار اصلاح طلبان و پاسخگويی به آنها؛ از درک بسياری از تحولات و فعل و انفعالات مهمی که هم اکنون در خاورميانه در حال شکل گيری و پياده شدن اند، بغايت عقب مانده و نه تنها زيگزاگ وار، بلکه همچنان با حرکتی لاک پشتی مسير را دنبال می کند. جدا از اين، همانگونه که در ارتباط با مسائل عراق بخوبی شاهد بوده ايم، بيم آن ميرود که تحت تأثير مواضع ناسنجيده گروههايی از اپوزيسيون، بخشی از نيروهای بالقوه جنبش دموکراتيک ايران، ناخواسته سد راه پيشرفت و تحول در منطقه گردند.
آيا آن بخش از اپوزيسيون خواب آلود ايرانی، هيچ از خود پرسيده است که پذيرش عضويت ترکيه در اتحاديه اروپا، چه ارتباطی می تواند با منافع و امنيت ملی ايرانيان پيدا کند؟ آيا هيچ از خود پرسيده ايم که کشور ما با آن موقعيت ژئوپلتيکی و ژئواستراتژيکی استثنائی، اگر به يکی از دروازه های مهم اروپا به قاره آسيا هم مبدل گردد، همين تغيير بظاهر ساده، چه تأثيری در تغيير وضعيت و موقعيت کنونی حکومت اسلامی و سرنوشت سياسی ما ايرانيان خواهد داشت؟
درست است که بعضی از کشورهای اروپا در جبهه مخالفت با سياستهای خارجی آمريکا قرار گرفته اند، اما آنها به منافع خود و مهم تر به حفظ و پاسداری از امنيت اروپا شديداً حساس و واقفند. توجه به تاريخ اروپا از زمان قراردادهای وستفالی تا تشکيل اتحاديه اروپا، تماماً بيانگر اين حقيقت اند که مخرج مشترک همه قرار دادها و اتحادها را، حفظ امنيت ملی و منطقه ای تشکيل ميدادند. از اين نظر آنها عملاً پشتيبان همان استراتژی هستند که قصد دارد در کشورهای سوريه، عراق و ايران، روند دموکراسی را دنبال و بفرجام برساند. وجود کمربندی سبز در حاشيه مرزهای اروپايی، يک هدف استراتژيکی مهمی است که هم اکنون در دستور کار جدی و فوری قرار گرفته و تحقق آن، بدين معنی است که اروپا را از همسايگی و هم مرز بودن مستقيم با کشورهای بحرانی دور و مصون نگاه خواهد داشت.
بديهی است که در شرايط حساس کنونی، مهمترين وظايف اپوزيسيون ايرانی هم آوايی و هماهنگی با نيروهای تحول خواه و دموکرات منطقه و پشتيبانی بالفعل از مطالبات منطقی آنان است. تنها از طريق پشتيبانی و سپس جلب حمايت آنان، هريک از ما قادر خواهيم بود تا روند پيشرفت را در کشورهای خود شتاب دهيم. اگر چه پشتيبانی و دفاع از حقوق مردم جهان، وظيفه ايست عمومی و انسانی و اين قبيل مسائل غير و همسايه نمی شناسد و تبعيض را برنمی تابد؛ اما، تأکيد بر روی منطقه به اين علت اند که هنوز ميان ضرورت تحول، و سطح تشخيص مردمی که بتوانند آن ضرورت را بآسانی درک کنند، فاصله هايی بچشم می آيد.
توازن نيروهای در منطقه بگونه ای است که هنوز گروههايی تحت تأثيرات فرهنگ های قبيله ای، مذهبی، نژادی و زبانی، راه رسيدن به پيشرفت را نا آگاهانه بر روی خود و ديگرمردم منطقه، بسته و محصور کرده اند. اين مهم هنگامی برجسته تر و مشخص تر ميگردند که تعدادی از همسايگان و مردمی که از گوشه و کنار منطقه، برخاستند و راهی عراق شدند تا با انفجار خود، انسانيت، تمدن و تحول را يکجا منفجر سازند. همين واقعه به تنهايی هشداريست مهم برای اپوزيسيون ايرانی که از اين پس، نبايد تمام هم و غم خويش را محدود به کشور ايران ساخته و خود را سرگرم با درگيريهای جناحی در حکومت اسلامی سازند.
در پرهيز از اطاله کلام، يادآوری اين نکته الزامی است که نبايد در ارتباط با شکل گيری و تحرک جبهه ارتجاع در منطقه، اگرچه علماً و تاريخاً اين جبهه در جلب حمايت مردم با شکست روبرو ميگردد و نيروهايش به حاشيه رانده خواهند شد؛ ساکت نشست و جبهه نيروهای تحول طلب را راه نيانداخت و حمايت نکرد. از اين زاويه اکنون که نيروهای دموکرات و تحول خواه ترک، به پشتيبانی ما نيازمندند، چرا ما در حمايت از مطالبات برحق آنان که پيوستن به اتحاديه اروپاست، دمونستراسيونی را که بتواند افکار عمومی جهان را متوجه اين مهم سازد، سازماندهی نمی کنيم؟ با چنين بدعتی، نه تنها موجی از اميدواريها را در منطقه به راه خواهيم انداخت، بلکه ارزش و اعتبار ملی مان را در نزد مردم منطقه بالا برده و همه تبليغات ضد ايرانی را که تحت تأثير سياستهای غلط و دخالت آميز حکومت اسلامی در عراق، هم اکنون راه افتاده اند و بهانه ای بدست دولتهای مرتجع عربی داده اند؛ خنثی خواهيم ساخت. اميدوارم اين ضرب المثل کهن ايرانی، آويزه گوش ما ايرانيان گردد:
زندگی کردن در کنار همسايه ی متمدن، پيشرفته و ثروتمند، حداقل حُسنش اين است که آسايش شما را برهم نخواهد زد.
بيست و چهارم آذرماه 1383