از اين ستون تا تو
donna@shahrvand.com
drobati@yahoo.com
شخصيت حقوقي و مدني
سلام
كم و بيش همه ميدانيم كه عده اي فعال اجتماعي سياسي با پيشينه شناخته شده گرد هم آمده اند و از طريق گشايش سايتي مردم ايران را در جريان گذاشته اند كه اگر مايل به برگزاري رفراندوم در ايران هستند، بخش مربوطه را كليك كنند.
بانيان اين حركت افرادي خوشنام، آشنا به مسائل ايران هستند و بسته به سن و سالشان و در حوزه هاي مختلف اجتماعي، فعال و رو به سوي مردم داشته اند كه اين ادعا با نگاه به حضور آنان در فعاليتهاي اجتماعي قابل اثبات است.
از سوي ديگر افراد برجسته اي هم در زمينه هاي مختلف از اين حركت پشتيباني كرده اند و اعتبار اجتماعي خود را با رضايت خاطر پشتوانه اين تدبير كرده اند.
بانيان اين حركت نه به كسي فشار آورده اند و نه التماس كرده اند كه مردم روي سايت بروند و آن را امضا كنند. يك حركت مدني ست، با استفاده از واقعيت مجازي اينترنت. تا به حال افراد شناخته شده و گمنام هم در موافقت و مخالفت آن قلم زده اند كه از آن جمله ميتوان از سعيد حجاريان نام برد.
سعيد حجاريان راي مخالف داد
پيش از سعيد حجاريان كسان ديگري هم در جهت مخالف اين حركت قلم زدند و تا جايي كه من دسترسي به خواندن آنها داشتم به هيچ موردي كه نشان از استهزا و تمسخر باشد برنخوردم. مخالفت ها اصولا تحليلي همراه با پيشنهاد مشخص و . . . بود. اما برخلاف انتظارم وقتي نوشته ي سعيد حجاريان را خواندم، آنچه كه ناپسند يك نوشته مدني بود در آن يافتم.
سعيد حجاريان كه خود از مناديان و جان بركفان به سوي مدنيت در ايران است در نوشته اش با دگرانديش طوري برخورد ميكند . . . برخورد حجاريان به قدري زشت و از "كوزه همان تراود كه دروست" است كه من خواننده به اين نتيجه رسيدم كه حجاريان واقعي همان قمه به دست حزب اللهي ست و بنابه شرايط ويژه و نقشش در اجتماع حالا تئوريسين شده و چون اهل قمه كشيدن نيست، كلمه ميكشد و چپ و راست بر انديشه دگرانديش فرو ميكند.
متاسفانه تا به حال چنين بوده و بسياري از برجسته گان اجتماعي ما دست به هر كاري ميزنند: از نوع غذا خوردن و لباس پوشيدن، كتاب و . . . تا به روز باشند و قابل قبول، اما كوچكترين انرژي و سرمايه اي روي "زبان" و شناخت و بهبود آن نميگذارند و حاصل چيز ناهمگون مشكل زايي ميشود مثل نوشته ي آقاي حجاريان.
اين ناهمگوني و تضاد به اين ميماند كه مثلا شخصي در مسابقه شنای المپيك با كت و شلوار و كراوات شركت كند. مثلا آقاي حجاريان دو تا كلمه حقيقي و حقوقي قابل قبول جلوي چشم خواننده مياندازد و دو خط پايين تر دست به هجو دگرانديشان مقصود نوشته خود ميزند و عجبا بسياري از اين دگرانديشان از دوستان خود حجاريان هستند.
خب! حالا كه آقاي حجاريان در قدرت نيست، بدينگونه براي دگرانديش كلمه ميكشد، اگر در قدرت باشد چه خواهد كرد؟ و اين را من نميگويم، بلكه زبان و نوشته حجاريان ميگويد.
advertisement@gooya.com |
|
متاسفانه استفاده از اين نوع زبان تحقير و دگرانديش را به هيچ حساب كردن فقط مختص نوشته هايي از اين دست نيست، كافي ست به بيانيه ها و اعلاميه هاي احزاب و سازمانها (در وجه غالب) به حكومت و حكومت به آنها نگاهي بيندازيم: موج ميزند از حذف دگرانديش و بس.
يا به كيهان تهران مراجعه كنيد، موج ميزند از فحش و ناسزا به دگرانديش. به ادبيات رهبر گوش كنيد، موج ميزند از دشمن پروري.
ميخواهم اين را بگويم اين قضيه فقط مختص نوشته حجاريان نيست در بسياري اركان فرهنگي مان با آن روبرو هستيم. و بالاخره از يك جايي بايد شروع كنيم. به باور من فهم قضيه بسيار ساده تر از كاربرد آن است.
آقاي حجاريان بداند (كه حتما ميداند) جامعه مدني منهاي زبان مدني در انواع امكان پذير نيست. زبان مدني در زير ساخت هاي حقيقي جامعه خود را ميسازد، در حالي كه زبان هاي ناهنجار غيرمدني و خشن در ايران ما، در قدرت حقوقي جامعه باز توليد ميشود. استفاده از زبان ناهنجار (خودآگاه يا ناخودآگاه) يعني پشت كردن به ساختهاي حقيقي.
اينجا من يك سئوال از سر مدنيت ــ و نه هيچ چيز ديگر ــ از آقاي حجاريان دارم و آن اينكه: من با خواندن نوشته شما به اين فكر آمدم كه شخصيت حقيقي شما شايد همان زبان ناهنجاري ست كه براي دگرانديش استفاده كرديد، اما شخصيت حقوقي تان همين "مغز متفكر اصلاحات" است كه خوشبختانه توانست از يك ترور جان سالم به در برد.
آقاي حجاريان آيا اين برداشت من درست است؟
چرا كه نوشته هاي شما در رابطه با محافظه كاران در قدرت بسيار مدني و قابل قبول است و همان زباني است كه جامعه مدني نياز دارد.