یکشنبه 22 آذر 1383

نامه «علي مزروعي» به رييس جمهوري، جزئيات بازجوييها و تلاش براي اعتراف گيري از «حنيف مزروعي»، رويداد

اگر نبود انتشار نامه‌هايي منسوب به روزنامه‌نگاران بازداشتي مرتبط با پروژه برخورد با سايت‌هاي اينترنتي از سوي خبرگزاري قوه قضاييه، انگيزه انتشار عمومي اين نامه را نمي‌يافتم اما گرد و غباري را كه دست‌اندركاران اين پروژه از طريق انتشار اين ندامت‌نامه‌ها خواستند بر اعمال غيرقانوني، ضداخلاقي و ظالمانه خود بكشند مرا وادار به انتشار اين نامه كرد. اميدواريم همچنان كه دادستاني تهران برخي مطبوعات را به چاپ و انتشار آن نامه‌ها اجبار كرد اجازه چاپ و انتشار نامه بنده را بدهد و به سانسور متوسل نشود تا «طالبان حقيقت و دوستداران عدالت» بتوانند در پس گرد و غبارها به واقعيت‌ آنچه بر سر بازداشت‌شدگان مرتبط با سايت‌هاي اينترنتي آمده، دست يابند و اگر روزگاري در اين ملك دستگاه عدالتي به كار افتاد، با رسيدگي به آنچه گزارش كرده‌ام عدالت را جاري سازد. هر چند بازداشتي‌هاي مورد اشاره با سپردن وثيقه آزادند و در انتظار محاكمه و حكم دادگاه! و طبعاً هر آنچه مي‌گويند و مي‌نويسند را با ضريبي خاص بايد تحليل و باور كرد، اما فردايي هم خواهد بود كه حقايق عريان خواهد شد، و نمي‌دانم آناني كه دايم دم از گفتمان عدالت مي‌زنند چرا نسبت به ظلم‌هايي اين چنين آشكار در حق شهروندان بي‌پناه دم فروبسته‌اند و نظاره‌گرند! والسلام.
رجبعلي مزروعي 21/9/83
---------------------------------------------------------------------------------------------------------

جناب آقاي حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي خاتمي رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
با سلام و تجديد ارادت
پيرو نامه‌هاي مورخ 14/6/83 و 5/8/83 بار ديگر مصدع اوقات مي‌شوم تا گزارشي در رابطه با آزادي حنيف و ديگر افراد بازداشتي مرتبط با سايت‌هاي اينترنتي خدمت جنابعالي بدهم تا در جريان قرار گيريد كه بر اينها چه گذشته است؟ و پيگيران در پي چه بوده‌اند؟ و چه به دست آورده‌اند؟و...
حدود ساعت 5/6 بعدازظهر روز سه‌شنبه 19/8/83 فردي از طرف دادسرا با منزل ما تماس گرفته و اعلام مي‌كند كه فردا ساعت 9 صبح با سند ملكي براي آزادي حنيف به دادسراي ناحيه 9 فرودگاه مراجعه كنيد. اينجانب ساعت 9 روز چهارشنبه 20/8/83 به دادسراي نامبرده مراجعه كردم. در ابتدا مسؤولان دادسرا از موضوع اظهار بي‌اطلاعي كردند اما بنده و خانواده قريشي را به انتظار دعوت كردند و بالاخره پس از يك ساعت و نيم انتظار اعلام كردند كه مي‌توانيد درخواست سپردن وثيقه را بنويسيد. در اين هنگام آقاي درايتي نيز به ما ملحق شدند. هر يك از ما درخواست‌ جداگانه‌اي براي سپردن وثيقه نوشتيم و سرپرست دادسرا با آن موافقت كرد. مراحل اداري سپردن وثيقه تا ظهر روز بعد طول كشيد و به ما اعلام شد كه اين سه نفر (حنيف مزروعي، مهدي درايتي و مسعود قريشي) امروز آزاد مي‌شوند. در مقابل پرسش اينجانب كه براي تحويل گرفتن آنها به كجا مراجعه كنيم گفته شد كه لازم نيست به جايي مراجعه كنيد آنها خودشان مي‌آيند. از نكات جالب توجه اين بود كه در طي مراحل اداري براي سپردن وثيقه معلوم شد كه در هيچيك از دفاتر دادسرا ناحيه 9تهران اسمي از اين افراد به عنوان بازداشتي يا زنداني ثبت نشده و كلاسه پرونده‌اي براي آنها وجود نداشت و تنها بر اساس درخواست هر يك ازما و موافقت سرپرست دادسرا اقدام انجام گرفت.
حدود ساعت 8 بعدازظهر و در حالي كه چند ساعت انتظار سخت كشيديم و خانواده تقريباً از آزادي حنيف نااميد شده‌ بودند، حنيف با تلفن خبر آزادي خود را داد و گفت كه از كلانتري ميدان نيلوفر (همانجايي كه او را بازداشت كردند) زنگ مي‌زند و با تاكسي مي‌آيد. پس از آمدن تعريف كرد كه ما هم ديگر از آزادي مأيوس شده‌ بوديم اما ساعت 7 به ما اعلام كردند كه وسايل خود را برداريم و براي آزادي همراه آنها شويم. سه نفر ما را با چشم‌بند در يك ماشين‌ هايس قرار دادند و حدود يك ساعت ما را در خيابان‌هاي تهران چرخاندند.
حدود ساعت 8بود كه در مقابل كلانتري ميدان نيلوفر ماشين متوقف شد و به من گفته شد چشم‌بند را بردار و پياده شو. در موقع خداحافظي از درايتي و قريشي چون مي‌دانستم آنها پولي به همراه ندارند به هر يك مبلغ 5 هزار تومان براي كرايه تاكسي دادم و پياده شدم. بلافاصله به شما تلفن كردم و با تاكسي آمدم. بعداً معلوم شد كه آن دو نفر را با همين شيوه در مقابل اداره اماكن خيابان مطهري پياده كرده‌اند و چون خانواده قريشي از ساعت 2 بعدازظهر برپايه حس غريزي در آنجا انتظار فرزندشان را مي‌كشيده‌اند او و درايتي را در آنجا درمي‌يابند و به منزل مي‌برند. متأسفانه شيوه برخورد پيگيران اين پرونده در آزادي افراد نيز اينگونه بود!
خلاصه‌اي از آنچه حنيف در مورد بازجويي‌ها و شرايط زندان گفته به اين شرح است:
بلافاصله پس از ورود به زندان بازجويي از او با چشم‌بند و رو به ديوار آغاز مي‌شود. اولين سؤال اين بوده كه كليه مفاسد اخلاقي‌ات را بنويس. در مقابل اين سؤال حنيف مي‌پرسد كه اتهام من چيست؟ و بازجو در مقابل تشر مي‌زند كه به اين سؤال جواب بده به آن هم مي‌رسيم. وقتي حنيف پاسخ مي‌دهد كه مفاسد اخلاقي ندارم. بازجو شروع به كتك زدن او مي‌كند و باز سؤالات مشابهي را مطرح مي‌كند و سرانجام چون اين مسير به جايي نمي‌رسد بازجو شروع مي‌كند به طرح اين موضوع كه بر اساس اقارير درايتي شما مدير فني سايت رويداد بوده‌اي و در اين باره بايد توضيح بدهي. حنيف با نفي اين موضوع به كار در روزنامه ياس نو و مسؤوليت سايت آن اشاره مي‌كند و در همين رابطه توضيح مي‌دهد كه گهگاه كه سايت رويداد دچار مشكل مي‌شد از طريق تلفن به من خبر مي‌دادند و من نيز از طريق تماس با آقاي درايتي رفع مشكل مي‌كردم. پس از سه ساعت بازجويي تمام مي‌شود. اما نيم ساعت بعد دوباره بازجويي از طريق مواجهه حنيف با درايتي دنبال مي‌شود كه حدوداً نيم ساعت طول مي‌كشد. پس از اين بازجويي حنيف را به سلول مي‌برند و شب آقاي مهدي‌پور جانشين دادسراي ناحيه 9 تهران براي تفهيم اتهام او را مي‌خواهد و به او اتهام «اقدام عليه امنيت ملي از طريق سايت رويداد» را برپايه اقارير درايتي تفهيم مي‌كند و حكم قرار بازداشت موقت را به او ابلاغ مي‌كند كه حنيف بدون اعتراض آن را امضا مي كند. پس از اين تقريباً تا پنج روز به طور مكرر مورد بازجويي در مورد مفاسد اخلاقي، روابط نامشروع و ... قرار مي‌گيرد و در اين مسير تا خصوصي‌ترين مسائل خانوادگي مورد پرسش بازجو بوده است. در روزهاي بعدي كه چشم‌بند و رو به ديوار بودن برداشته شده و مواجهه روياروي بين حنيف و بازجو صورت مي‌گيرد عمده سؤالات در مورد مسائل سياسي(افراد سياسي،‌روزنامه‌ها، جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) بوده است و از حنيف مي‌خواهند كه راجع به برخي افراد تك‌نويسي كند. در مورد اينجانب نيز از او مي‌خواهند هر آنچه را مي‌داند بنويسد.
از اينكه در خانه چه مي‌كنم، چه مي‌‌گويم، چه مي‌خوانم، با كي‌ها ملاقات مي‌كنم تا فعاليت‌هاي بيرون از خانه در انجمن صنفي روزنامه‌نگاران، روزنامه‌ها، جبهه مشاركت، ... ارتباطاتم با آقاي خاتمي، موسوي خوئيني‌ها، ... و بالاخره چون در همه اين اقارير مستمسكي براي آويزان شدن پيدا نمي‌كنند دوباره به فعاليت‌ها و نوشته‌هاي حنيف در روزنامه‌ها برمي‌گردند و سرانجام نوشته‌اي از او در روزنامه ياس نو دستمايه اتهامش مي‌شود و آقاي مهدي‌پور پس از 47 روز واين بار در دادسرا، كه هشت نفر از افراد را به آنجا برده بودند، دو اتهام«اقدام عليه امنيت ملي نظام مقدس جمهوري اسلامي از طريق معاونت در مديريت سايت غيرقانوني رويداد» و «نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي از طريق انتشار يادداشت‌هايي در روزنامه‌ها» را به حنيف تفهيم مي‌كند و از او مي‌خواهد كه براي محاكمه در دادگاه حداكثر ظرف يك هفته آماده شود و دفاعيه خود را عرضه كند. پس از اين تفهمين اتهام، هشت نفر بازداشتي براي بازگرداندن به زندان سوار ماشين‌ هايس مي‌كنند با چشمان بسته، اما فردي يك گاز اشك‌آور به داخل ماشين مي‌اندازد و در را مي‌بندد و اينها شروع به سرفه و سروصدا مي‌كنند كه پس از لحظاتي در باز مي‌شود و اينها از آن وضعيت رقت بار نجات مي‌يابند و اين صحنه را افراد حاضر در آنجا مي‌بينند و مورد اعتراض قرار مي‌دهند.
پس از اينكه اعلام مي‌شود افراد خود را براي دادگاه آماده كنند ديگر تقريباً كاري با آنها نداشته‌اند و در سلول بوده‌اند. حنيف دفاعيه خود را ارائه مي‌كند كه مورد قبول بازجو قرار نمي‌گيرد و گفته مي‌شود كه مواردي بايد حذف و جنبه افشاگرانه آن اضافه شود وسرانجام نيز ماجرا به آزادي به قيد وثيقه ختم مي‌شود.
از 66 روزي كه حنيف بازداشت بوده، 59 روزآن را در يك سلول انفرادي 5/1*2 متر به سر برده و به جز در مواقع بازجويي، در شبانه‌روز فقط 3 بار آن هم به مدت 3 دقيقه او را براي دستشويي از سلول خارج مي‌كرده‌اند. در ايام بازجويي بارها مورد ضرب و شتم واقع شده و شديداٌ تحت فشار بوده است. بر اساس آنچه دريافته فرد بازجو شخصي به نام كشاورز(تقريباً كوتاه قد، حدود 50 الي 60 ساله با ريش‌هاي جو گندمي و نسبتاً چاق) بوده است. وضعيت غذا و بهداشت زندان در حد متوسط بوده و به جز افراد بازداشتي مرتبط با سايت‌هاي اينترنتي افراد ديگر را نيز در آنجا بازداشت مي‌كرده‌اند. مديريت زندان با نيروي انتظامي بوده است.
البته همانگونه كه درنامه قبلي متذكر شدم، مسؤولان قوه قضاييه به هيچ وجه حاضر به اعلام محل اين زندان نشدند و بر پايه قرائن و شواهد يك زندان خارج از مديريت سازمان زندان‌ها و غيرقانوني است، و البته حنيف برپايه شواهدي كه دارد محل دقيق زندان را مشخص كرد.
آنچه بر سر حنيف آورده‌اند كم و بيش بر سر ديگر افراد بازداشتي مرتبط با اين موضوع آورده‌اند. 13 نفري كه تاكنون آزاد كرده‌اند(به قيد وثيقه) تقريباً مسأْله دندان‌گيري براي طرح در دادگاه نداشته‌اند، اما براي هشت نفر باقي مانده ظاهراً در تدارك يك اتهام اخلاقي هستند تا از اين طريق سرو ته اين پرونده را بهم آورند! و البته خدا بايد به داد اين افراد برسد. آنچه در جريان اين برخوردهاي غيرقانوني و ظالمانه انجام گرفته جز«سياست مرعوب‌سازي» و «عمليات ايذايي» نامي ديگر نمي‌توان بر آن نهاد و نمي‌دانم اين آقاياني كه شب و روز از گفتمان عدالت دم مي‌زنند و ادعاي دينداري‌شان گوش فلك را كر كرده است چگونه مي‌خواهند در روز قيامت پاسخگوي اين اعمال ظالمانه و ضدانساني‌شان باشند؟ فعلاً در دنيا ك خود را پاسخگوي هيچكس و هيچ جا نمي‌دانند. قطعاً اينجانب نامه‌اي به رهبري مي‌نويسم و در آن به شرح اين واقعه در ذيل حكومت ايشان خواهم پرداخت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

حسن ختام هم پيوست كپي دستنوشته‌اي است كه از حنيف خواسته‌اند در يك مصاحبه تلويزيوني اينها را بگويد تا آزاد شود اما او زير بار نرفته است و آنها هم يادشان رفته كه اين دستورالعمل را از او بازگيرند!
خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خير گرداند

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15418

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نامه «علي مزروعي» به رييس جمهوري، جزئيات بازجوييها و تلاش براي اعتراف گيري از «حنيف مزروعي»، رويداد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016