آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. اعراب بار ديگر به ما يورش آوردند. نام خليج عربي را در زير خليج فارس نشاندند. کيش را قيس ناميدند. لاوان را شيخ شعيب. اروند رود را شط العرب. در زير جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسي با خط قرمز نوشتند اشغال شده توسط ايران.
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. اعراب بعد از سال ها برنامه ريزي و انجام حملات ايذايي بالاخره دست به حمله ي گسترده زدند. آنها ديدند که در ايران مشتي بي غيرت حکومت مي کنند که فکري جز سرکوب جوانان ندارند. فکري جز آزار و اذيت مردم ندارند. آنها ديدند که مردم و جوانان از تهي مغزان حاکم بر ايران بيزارند و گمان بردند که اگر يورش خود را آغاز کنند واکنشي نخواهند ديد.
نيمي از پيش بيني شان درست بود و از حکام تهي مغز ايران واکنشي نديدند؛ ولي نيم ديگر غلط بود و جوانان ما به پا خاستند. به پا خاستند تا يک بار ديگر ثابت کنند که نه خوزستان عربستان مي شود، نه خرمشهر محمره، نه اروند رود، شط العرب. به پا خاستند تا يک بار ديگر ثابت کنند در مقابل مهاجم خواهند ايستاد.
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. دشمن حمله کرده است. اين بار حمله با توپ و تانک و تفنگ نيست؛ با جوهر و کاغذ است. بايد با جوهر و کاغذ به جنگ شان برويم. اعراب اينبار هويت ما را نشانه گرفته اند. سابقه ي تاريخي ما را نشانه گرفته اند. مي خواهند ما را از ما تهي کنند. مي خواهند از بي عرضگي حاکمان ما سوء استفاده کنند. همان بي عرضگي که آتش جنگ سال 59 را مشتعل کرد.
اگر اين اتفاق در زمان شاه افتاده بود، اکنون کشتي هاي جنگي ما در اروند رود و خليج فارس قدرت نمايي مي کردند، چنان که يک بار عراق قصد جسارت داشت که با بيرون آمدن ناوهاي ما، ارتشش مثل موش به لانه خزيد و ديگر کسي به اروند رود بودن ِ شط العرب اعتراض نکرد. اگر اين اتفاق در زمان شاه افتاده بود، هيئت هاي نفتي، تمام کنفرانس ها و جلسات رسمي را به نشانه ي اعتراض ترک مي گفتند و غربي ها از ترس نوسان قيمت نفت، ماست ها را کيسه مي کردند و نشنال جئوگرافيک وادار به جمع آوري کتاب هايش مي شد. اگر اين اتفاق در زمان شاه افتاده بود، دوستان آمريکايي و اروپايي ايران تحرک خود را آغاز مي کردند و شيخ هاي عرب و همکاران فرهنگي شان را سر جاي خودشان مي نشاندند. آري شاه ِ خودکامه و وابسته لااقل اين غيرت داشت که به مشتي مهاجم وحشي پولدار اجازه تعدي به مليت و هويت ما با قلم و اسلحه ندهد. اين غيرت داشت مهاجمي را که لحظه اي فکر اشغال از سرش بيرون نمي رود زير بال و پر نگيرد و به اسم اسلام و مبارزه با اشغال گران اسرائيلي مدام آن ها را تغذيه نکند تا در وقت مناسب به خود ما يورش نياورند.
اما حکام "مستقل" امروز چه مي کنند؟ آقايان شيوخ را دعوت به مذاکره بر سر جزاير مي کنند و ناز و عشوه مي فروشند. با حکام سعودي بستني و پالوده ميل مي کنند و به قيمت وارد شدن به داخل کعبه، هست و نيست کشور را بر باد مي دهند. به جاي آمريکا، بورکينافاسو را دوست مي گيرند و به جاي نيويورک به فلان کشور فقير آفريقايي پرواز مي گذارند. در کنفرانس ها به جاي دعوت از سران مقتدر و مشاوران تصميم ساز، به مشتي آدم مفلوک پول مي دهند تا گوشي به گوش بگذارند و مجيز "امام" راحل و "استاد" مطهري و "علامه" مجلسي را بگويند. سرمايه گذاران ايراني را فراري مي دهند تا به جاي خاک خودشان خاک امارات متحده را آباد کنند. معلوم است که در چنين وضعيتي اعراب به خاک و نام و هويت ما طمع مي کنند.
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. حمله ي دشمن قطعي است. بچه ها پشت سنگر وب لاگ ها موضع گرفته اند. روزنامه نگاران قلم هاي خود را براي دفع حمله تيز مي کنند. تبعيديان ما خود اين بار در خط مقدم قرار گرفته اند و از هويت سرزمين شان دفاع مي کنند.
صدام در سال 59 با ديدن اوضاع بحراني ايران به خاک کشور ما طمع کرد. او ديد که مردم و حکومت در داخل به جان هم افتاده اند و حواس کسي به خطوط مرزي نيست. او هم مي خواست تا خوزستان را عربستان کند. نقشه هايي هم چاپ کرده بود که در آن خرمشهر محمره ناميده مي شد. صدام حمله کرد ولي جوانان به پا خاستند و در مقابل او و لشکرهاي مجهزش ايستادند. آن روز هم اکثر بچه ها دست شان خالي بود. بني صدر مي گفت اگر اسلحه مي خواهيد برويد از سربازان عراقي بگيريد. بچه ها با دست خالي، با تفنگ هاي قديمي، با هر چه که در اختيار داشتند جلو رفتند و در مقابل دشمن مهاجم وحشي ايستادند. نظام اسلامي ايران از اين ايستادگي بسيار سوءاستفاده کرد و همه چيز را به حساب خود گذاشت اما بسياري از بچه هايي که به جبهه شتافتند اصلا حکومت را قبول نداشتند. اگر ديديد که فردا حکومت اسلامي، سرود "اي ايران" را از تلويزيون پخش کرد و تلاش هاي شما را به حساب علاقه به حکومت اسلامي گذاشت تعجب نکنيد و از کاري هم که مي کنيد پشيمان نشويد.
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. کار دشواري در پيش داريم. در جنگ فلم امروز، يکي با سلاح پتيشن به جبهه مي شتابد، ديگري با نوشتن نامه، آن يکي با گذاشتن کامنت در فلان وب سايت، ديگري با آگاهي دهي و پخش اخبار، آن يکي با بمب گوگلي و هر کس گوشه اي از کار را گرفته است. اين مبارزه را اگر پيروز نشويم کارمان سخت خواهد شد. بيرون کردن دشمن از صفحه ي رنگين دائرةالمعارف هاي جهاني چند سال ديگر غيرممکن خواهد بود. اگر يکي موفق شود، ديگران نيز از او پيروي خواهند کرد.
advertisement@gooya.com |
|
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. با هر وسيله اي که داريد در مقابل دشمن صف آرايي کنيد. نام خليج عربي بايد از زير نام خليج فارس پاک شود. استدلال "آلن کارول" مسئول کارتوگرافي نشنال جئوگرافيک ابلهانه است که مي گويد "براي اينکه کساني که نام خليج عربي را مي شنوند آن را با درياي عرب اشتباه نگيرند ما اين نام را در زير خليج فارس افزوديم والا نام اصلي همان خليج فارس است". مسلما استدلال محکم تري که پايه هاي آن دلار بوده، او و ساير تصميم گيران را وادار به چنين کاري کرده است. اگر چنين استدلالي قابل قبول باشد لابد فردا بايد در زير خرمشهر، محمره بنويسند تا خداي نا کرده اعراب و ترک هاي محترمي که دنبال محمره مي گردند گمراه نشوند.
آژيرهاي قرمز را به صدا در آوريد. حمله ي دشمن قطعي است و بايد در مقابل اين حمله ايستادگي کنيم. چشم انتظار حکومت نمانيد که جز شعار اتمي و فتح اسرائيل و آمريکا کار ديگري از او بر نمي آيد. حکومتي که مي خواهد با آمريکا بجنگد و او را به زانو در آورد در مقابل يکي دو کشور کوچک عربي که به اندازه ي يکي از محلات تهران هم نيستند به زانو در آمده است. اما اين مائيم که بايد حافظ خانه ي خود باشيم؛ پس به پا خيزيم و جلوي هجوم دشمن به خانه ي خود را بگيريم.
زهی خیال باطل
سوال من اینجاست که چرا کسی به Caspian بودن دریای مازندران اعتراض نمی کند ( خیلی از شرکت و اماکن در شمال پسوند و پیشوند Caspian دارند) اما تا به عرب ه...
بالی برای پرواز
November 23, 2004 03:43 PM
زهی خیال باطل
سوال من اینجاست که چرا کسی به Caspian بودن دریای مازندران اعتراض نمی کنه ( خیلی از شرکت ها و اماکن تو شمال پسوند و پیشوند Caspian دارند) اما تا به عر...
بالی برای پرواز
November 23, 2004 03:46 PM
همه با هم علیه خليج العربي
The Arabian Gulf does NOT exist. Try Persian Gulf
یادداشتهای فرهنگ
November 23, 2004 07:36 PM
خلـيج هــمـــيشـــه فـــــارس
اعتراض خودجوش و همگانی به نشنال جئوگرافيک
مجـيــد زُهـَری
November 23, 2004 11:22 PM