advertisement@gooya.com |
|
(مقاله حاضر کوتاه شده است)
به ياد زندانيان سياسی و درهمبستگی با تحصن روزنامه نگاران
پس از مشخص شدن طرفداری اکثريت قاطع مردم ايران از خواست آزادی و حاکميت ملی در فرصت های گوناگون بخصوص در سال های اخير، امروزه گرايش سياسيون و روشنفکران ايران به دموکراسی و حاکميت مردم اوج جديدی يافته است. اگرچه گروه های سياسی و روشنفکری هنوز تعاريف مشترکی از دموکراسی و حاکميت مردم ارائه نکرده و متحد عمل نمی کنند، اما ضرورت همکاری برای استقرار دموکراسی هر روز از گوشه ديگری طرح ميشود و بنظر می رسد که يک طيف فکری - سياسی جديد در حال شکل گرفتن است.
تبليغ خشونت نشانه ناتوانی در سياست است. گروه هائی که توان استدلال سياسي، صلح آميز و منطقی ندارند، شرط موفقيت خود را استفاده از خشونت و برخورد فيزيکی با مخالفين می دانند. بهمن 57 نشان داد که تشديد جو خشونت اوضاع را اگر بدتر نکند، بهتر نميکند.
وقايع عراق و افغانستان بار ديگر نشان داد که ديکتاتوری چه خطر بزرگی برای زندگی مردم و کل جامعه است. حکومت ديکتاتوری با زورگوئی به مردم پا برجاست و بهمين دليل نيز از مردم جدا است. پس ميتواند به راحتی هدف حمله قرار گيرد. نقطه مقابل ديکتاتوری دموکراسی است که در آن حکومت نماينده مردم است. مردم و حکومت با هم پيوند دارند و نميتوان يکی را جدا از ديگری هدف حمله قرار داد.
تصور برخی از هموطنان اينست که اگر حرکت های اعتراضی دانشجوئی با خشونت توام شوند به پايان جمهوری اسلامی و استقرار آزادی ها می انجامند. در 18 تير سال های 1378 و 1382عده ای که از نظر سياسی چنان هم بی تجربه نبودند، از تظاهرات خشونت آميز دانشجويان عليه ديکتاتوری طرفداری می کردند.
در شرائط اختناق و نارضائی شديد اکثريت مردم، هميشه اين امکان وجود دارد که با همزماني، تاثير متقابل و تشديد عوامل گوناگون داخلی و خارجي، موقعيت هائی ايجاد شود که جمهوری اسلامی ساقط گردد. اما چنين همزمانی هائی در صورت وقوع، اتفاقی و تصادفی است و اپوزيسيون دموکرات نميتواند و نبايد اقدامات خود را منوط به آن نموده و به اميد آن بنشيند.
جمعی از سلطنت طلبان ساده گرايانه تصور می کنند با بالا گرفتن نزاع دولت آمريکا با جمهوری اسلامی بر سر سلاح های اتمي، دولت آمريکا و احيانا اسرائيل با حمله نظامی ايران را فتح و اشغال کرده، رژيم را ساقط نموده، حکومت را به آنان انتقال خواهند داد. آنها سرنوشت عراق را فراموش کرده و در نظر نمی گيرند که حمله آمريکا به ايران چه عواقب خطرناکی برای کشور و منطقه خواهد داشت. چگونه بمب ها را بر سر مردم ايران خواهند ريخت و وضع مردم از آنچه که هست بدتر خواهد شد.
نور خورشيد اگر با ذره بين جمع و متمرکز نشود، دست را نمی سوزاند. نيروهای اجتماعی نيز اگر توان خود را روی يک يا چند مساله عمده متمرکز نکنند، کاری از پيش نميبرند. بخش های مختلف اپوزيسيون ايران به شدت پراکنده اند و درعوض اينکه کوشش کنند با کمک هم به حل مسائل و مشکلات جامعه يکی پس از ديگری بپردازند، هرکدام فکر جداگانه ای را دنبال ميکنند.
ايجاد يک جنبش نيرومند سياسی که دموکراسی را مستقر نموده و آن را حفظ کند، بخش عمده اين مبارزه است. تحقق چنين جنبشی تنها با خواست، پشتيبانی و شرکت اکثريت مردم ممکن است.
اگر اپوزيسيون دموکرات يکدست نباشد و چند اتحاد برای دموکراسی وجود داشته باشد، پيدا کردن تفاوت ها و اينکه کدام يک حرف درست را می زند، برای مردم مشکل است. آنها وقتی خواهند توانست بطور وسيع از اپوزيسيون دموکرات پشتيبانی کنند که با يک اپوزيسيون واحد روبرو باشند.
اما قبل از اينکه اپوزيسيون دموکرات همکاری با مشروطه خواهان را مورد بررسی قرار دهد ضروری است که آنها کودتای 28 مرداد و استقرار ديکتاتوری محمد رضا شاه پس از کودتا و جنايات انجام شده در اين دوران را بطور کاملا صريح، قاطعانه و بدون بازگشت محکوم کنند. لازم است افرادی از آنان نيز که در اعمال ضد آزادی آن دوران شريک بوده اند از ملت ايران عذر خواهی نمايند. علاوه بر اينها لازم است آنها با اظهارات و اعمال خود بروشنی نشان دهند که خواهان ايرانی مستقل اند و وابستگی به خارجی را محکوم می نمايند.
طرفداران دموکراسی بدون برخورداری از تشکل لازم توانی نخواهند داشت و نميتوانند به اقدامات موثری دست زنند. تشکل آنها را از يک جمع پراکنده و کم اثر به جمعی دارای ساختار(structure)، با هدف و برنامه تبديل کرده، اقدامات آنان را جهت دار و موثر می سازد. پيشبرد اهداف اتحاد وظيفه تشکل دموکرات هاست. تشکيلات مناسب يکی از ضرورت های اوليه است که رسيدن به مراحل بعد را ممکن ميسازد.
قبل از برگزاری رفراندم بايد نيروی لازم را داشته باشيم تا بتوانيم اين خواست را به اجرا در آوريم و از خطرات احتمالی جلوگيری کنيم. در غير اينصورت ممکن است درست در لحظات حساس و تعيين کننده جريانی مثلا خود رژيم يا نيروهای خارجي، موضوع و مضمون رفراندم را را طوری دگرگون سازند (مثلا آنرا در عوض انتخاب ميان ديکتاتوری و يا دموکراسی به انتخاب ميان جمهوری يا سلطنت تبديل نمايد) و يا رفراندم را در چنان جو خفقان، سرکوب و ترور ديگری برگزار کنند که در پايان کار از خواست های اپوزيسيون دموکرات اثری باقی نماند.
تشديد جو خشونت در کشور تنها به نفع زور گويان داخلی و سلطه گران خارجی است و مردم در محيط خشونت بازنده واقعی اند. زور گويان داخلی همواره کوشش دارند ما را به ميدانهائی بکشانند که در آن ها قويترند. قدرت آنها مسلما در استدلال و برخورد سياسی نيست بلکه در قدرت نظامی شان است. سلطه گران خارجی نيز از تشديد خشونت سود ميبرند چون هرچه خشونت بيشتر شود، پشتيبانی شان از ديکتاتوری يا تهاجمشان به استقلال و تماميت ارضی ما راحت تر توجيه می شود.
مقاومت منفي، مبارزه بدون خشونت، مقاومت يک اکثريت بزرگ عليه اقليت کوچک ديکتاتور برای تحصيل حقوق و آزادی ها است. مقاومت منفی که به آن گاهی اصطلاح مقاومت انفعالی (passiv) يا نافرمانی مدنی هم اطلاق ميشود در ادبيات جهان مقوله ای شناخته شده است. مقاومت جنبه سياسي، مبارزاتی را می رساند و منفی در اينجا به معنی عاری بودن از خشونت است.
بعضی از ما ديده ايم که بخشی از مفسران راديو ها و تلويزيون های فارسی زبان در خارج از کشور نيز تا قبل از شروع جنگ عراق توسط نيروهای ائتلاف، به شدت و امروز بطور ضمنی از تزهای مشابهی دفاع کرده و می کنند. علی رغم اينکه امروز نتايج فاجعه آميز حمله خارجی به عراق روشن شده است و هر دم خبر تازه تری از ابعاد فاجعه می رسد، هنوز اين طرز فکر طرفدارانی دارد.
همايون مهمنش
دوم آبان 1383 برابر 23 اکتبر 2004