در پي رد درخواست نامزدي انتخابات توسط آقاي مهندس، آرمليا خبرنگار چيزنا را روانه محل كار مشاراليه كرديم تا بلكه ما را نسبت به زواياي چيزتراتژيك قضيه آگاه كند با هم مشروح اين مصاحبه را مي خوانيم:
¤ جناب آقاي مهندس! تازه گروه هاي دوم خردادي داشتند متحد مي شدند، ولي مثل اينكه دست آدمهايي كه چشم ديدن وحدت چيزطلبان را نداشتند، اين بار از آستين شما بيرون آمده است ؛ آخر اين چه تصميمي بود گرفتيد؟
- ببينيد؛ ما چون به گروه هاي دوم خردادي خيلي علاقه داريم، خوش نداشتيم چند صباح ديگر زحمت عبور از ما روي دوش اوشان بيفتد، لذا خودمان از خودمان عبور كرديم تا مثلا همين بروبچ تحكيم، چندسال ديگر يقه خودشان را جرواجر نكنند كه چي؟ كه؛ مهندس، مهندس...
¤ چرا بنزين گرون شد؟!
- نخير! مهندس، مهندس،استعفا! استعفا!
¤ آهان، از اون لحاظ!
- چي گفتي؟
¤ هيچي بابا! گفتم، هرچي بود، چيزطلبان، يك وحدتي حول زنخدان شما پيدا كرده بودند؛ لااقل...
- تو هم دلت خوش است ها!
advertisement@gooya.com |
|
¤ يعني در حمايت از شما صادق نبودند؟
-دو هفته از دعوت ما نگذشته بود، ما داشتيم بررسي مي كرديم بياييم يا نه، كاشف به عمل آمد حضرات نقشه كشيده اند يك ماه مانده به انتخابات، به نفع يكي از اوشان انصراف بدهيم!؟ ما هم تا ديديم همچين است پا پس كشيديم و گفتيم؛ مال اصلاحات، بيخ ريش صاحبش!؟ وانگهي ما در جبهه دوم خرداد چيزي كه زياد داريم، «نامزد» است؛ خدا بده بركت!؟... حالا هم مي خواهم نقاشي ام را تكميل كنم، بروكه از هر چي سياست است حالم دارد به هم مي خورد!
«آرمليا- خبرنگار چيزنا»